قتل زنان در ایران کشتاری سیاسی است.

 

 

پروین کابلی

جسد الهه حسین نژاد به همت صدها کاربر اینستاگرامی دم و دستگاه فاسد رژیم اسلامی را ناچار کرد که پیدا شود. رئیس پلیس استان تهران مدال افتخار را با گفتن (فکر کنید این دختر من است،پیدا کنید) به سینه اش زده که شاید از این طریق بتواند افکار عمومی را به جایی دیگری ببرد. باید پرسید مگر دختر تو با دختر دیگران فرقی دارند؟ البته که دارند.

اما هرچه زمان بیشتری از قتل الهه حسین نژاد میگذرد، ضد و نقیض گویی های ارگان‌های دولتی در مورد قتل این دختر آزاده بیشتر میشود. در این هیاهو و جنجال اخبار از پیدا شدن کشتن سریالی زنان یکی بعد از دیگری ادامه دارد. بعد از الهه، از هانیه محمودی نام برده شد و بعد قهرمان مچ اندازی بانوان با ضربات چاقوی همسرش کشته شد و بعد هنوز هنگام نوشتن این سطور معلوم نیست چه زن دیگر در خون خود غلطیده اند. همان روزی که الهه پیدا شد، جسد تکه تکه شده ی کبری رضایی بعد از مدتها در اطراف حصارک پیدا شد. اما قتل کبری رضایی جای زیاد را اشغال نکرد. کبری رضایی در خانواده ای با تبار افغانی بزرگ شده بود.

آمار قتل زنان در ایران در تاریکی مطلق قرار دارد و تنها اخبار کمی از این جنایات منتشر میشود. قتل بسیاری از زنان در زیر حوادث معمولی روزانه مثل پایش لیز خورد و افتاد و مرد، ناپدیدن شدن، ریخت اسید و غذای گرم به روی بدن زنان تا هزارها دسیسه ی عناوین مختلف دارند و بعنوان حوادث نشان میدهند و این دور تسلسل به نظر می رسد که پایانی ندارد.

واقعیت این است که جان زنان برای دم و دستگاه های رژیم پشیزی ارزش ندارد. وقتی که قوانین زن ستیز حاکم است و زنان هیچگونه حرمت اجتماعی و هیچ پوشش سیستماتیکی برای حمایت از آنها وجود ندارد، معلوم است که کشته میشوند.  این یک موقعیت ویژه است که در ایران جان زنان را بطور جدی در خطر قرار داده است.

اما این شرایط از چه وضعیتی ناشی می شود و چرا درست در شرایط امروز قتل و کشتار زنان وارد یک فاز بسیار خطرناکتر شده است؟

جامعه ایران یک جامعه مردسالار با قوانین آپارتارید جنسی و سنتی است که در تقابل آشکار با حقوق زنان و در ضدیت  با آنها قرار گرفته است. این قوانین باعث شده است که مردسالاری و نگاه عقب مانده به زن در همه ی شئون زندگی چه در خانواده و چه در جامعه به اشکال مختلف خود را نشان دهد.

آتش شاکری اخیرأ در پست اینستاگرامی نوشت وقتی که میخواست سوار تاکسی بشود، همزمان مردی مسافر منتظر تاکسی است. وقتی تاکسی می آید علیرغم اینکه صندلی جلو کنار راننده خالی است مرد مسافر اصرار دارد که بین دو زن بنشیند. وقتی راننده تاکسی با اصرار مرد را پیاده میکند و از او میخواهد در صندلی بنشیند، مرد با او گلاویز می شود. این اتفاق در خیابان می افتد و ده ها مردان نظاره گر می شوند و از میان تماشاچیان این صحنه چند نفری در این میان ادعا میکنند که نباید به این مرد زور گفت چرا که هنوز جرمی صورت نگرفته است؟ این فقط یک حادثه بسیار معمولی در جامعه ی ایران است. اخیرأ ورزشکاران ایرانی به یک دختر ۲۰ ساله در کره جنوبی تجاوز گروهی کرده اند. ماحصل این قتل به آیسان اسلامی اینفلوئنسر ایرانی میرسد که  با عنوان “این تنها خبر خوبیه که پس از انقلاب شنیده ام” نام میبرد. در عرض چند ساعت تعداد فالورهای این جانور مردسالار صدها نفر افزوده میشود. اما آیسان تنها نیست. با گشتی چند دقیقه ی در شبکه های اجتماعی میتوان دریافت که شوخی های جنسی و تحقیر زنان سیل آسا از هر طرفی روان است. تبلیغات مستهجن برعلیه زنان در میان کاربردهای اجتماعی ایران رکود جهانی را دارد.

در این میان یک دنده ی کمکی دیگری برای افزایش سرعت ماشین تبلیغات ضد زن وارد میشود. رییس جمهور اوزگل ایران پزشکیان اخیرا اعلام کرد که زنان لخت و عور را جمع می‌کنیم و بلافاصله فیلم کشیدن زنی بدون حجاب را بوسیله ماموران پلیسی بر روی اسفالت خیابانی در شبکه های اجتماعی را فرا میگیرد.

سؤال این است چه اتفاقی باید بیفتد که بگویم جان تک تک زنان در ایران در خطر است؟ خیزش انقلابی ۱۴۰۱ با مرگ مهسا امینی آغاز یک گشایش اجتماعی و روانی به نفع زنان در ایران شد. حجاب اسلامی عملا مرگش اعلام شد. اما همان زمان معلوم بود که اگر این گشایش با تغییرات جدی در سیستم سیاسی و اجتماعی و بالطبع فرهنگی همراه نباشد نمیتواند پایدار باشد. به همین جهت باید با صراحت تمام گفت که قتل زنان قتلی سیاسی است حتی اگر چاقویی که به بر بدن زنان وارد میشود و طنابی که برگردنش می افتاد از جانب فردی از بستگان نزدیک باشد.

جنبش آزادی زن و کمونیست ها بطور جدی باید به این واقعیت نگاه کنند که هر قتلی، هر گم شدنی، هر بی حرمتی، هر گونه ناموسپرستی، قتل هر زن تن فروشی که برای تهیه نان فرزندانش سر خیابان می ایستد و هر الهه و مهسایی، نیکا و سارینا، ساجده، دل آرا دارابی، هانیه بهبودی و صدها زن دیگر قتلهای زنجیره ای سیاسی و ناشی از سیاست مستقیم زن ستیزی و زن کشی در ایران است.

جمهوری اسلامی برای ادامه حکومت ننگینش احتیاج به کشتن زنان دارد و رهبری این کشتار را بدست دارد. جمهوری اسلامی با قوانین زن ستیزو آپارتاید جنسی و تبلیغات ضد زن عامل اصلی کشتار زنان است. جامعه ای که عقل حاکم بر آن بر اساس کشتار زنان و نفی فیزیکی و حقوق انسانیش سازمان داده شده جامعه ای سالم و متمدن نیست. جامعه ای است که باید از ریشه زیر و رو شود. جمهوری اسلامی صدای انقلاب زنان را شنیده است و برای به عقب راندن امواج این انقلاب بیش از بیش به سرکوب زنان دست خواهد زد. برای عقب راندن جمهوری اسلامی و پایان دادن به قتل زنان تنها راه سرنگونی رژیم است. این رژیم باید برود. نیروی متحد زنان در این جدل خونین کارگران و زحمتکشانی هستند که جانشان از گرسنگی، فقر و دزدی و چپاول و کشتار هر روزه ی فرزندان و عزیزانش بدست سردمداران جنایتکار  ایران به لب رسیده  است. تنها با پیروزی یک انقلاب اجتماعی عظیم بساط کثافت مردسالاری و زن ستیزی پایان می پذیرد. راه دومی وجود ندارد.

باید به این وضعیت خاتمه داد.

***

قتل زنان در ایران کشتاری سیاسی است.

پروین کابلی

جسد الهه حسین نژاد به همت صدها کاربر اینستاگرامی دم و دستگاه فاسد رژیم اسلامی را ناچار کرد که پیدا شود. رئیس پلیس استان تهران مدال افتخار را با گفتن (فکر کنید این دختر من است،پیدا کنید) به سینه اش زده که شاید از این طریق بتواند افکار عمومی را به جایی دیگری ببرد. باید پرسید مگر دختر تو با دختر دیگران فرقی دارند؟ البته که دارند.

اما هرچه زمان بیشتری از قتل الهه حسین نژاد میگذرد، ضد و نقیض گویی های ارگان‌های دولتی در مورد قتل این دختر آزاده بیشتر میشود. در این هیاهو و جنجال اخبار از پیدا شدن کشتن سریالی زنان یکی بعد از دیگری ادامه دارد. بعد از الهه، از هانیه محمودی نام برده شد و بعد قهرمان مچ اندازی بانوان با ضربات چاقوی همسرش کشته شد و بعد هنوز هنگام نوشتن این سطور معلوم نیست چه زن دیگر در خون خود غلطیده اند. همان روزی که الهه پیدا شد، جسد تکه تکه شده ی کبری رضایی بعد از مدتها در اطراف حصارک پیدا شد. اما قتل کبری رضایی جای زیاد را اشغال نکرد. کبری رضایی در خانواده ای با تبار افغانی بزرگ شده بود.

آمار قتل زنان در ایران در تاریکی مطلق قرار دارد و تنها اخبار کمی از این جنایات منتشر میشود. قتل بسیاری از زنان در زیر حوادث معمولی روزانه مثل پایش لیز خورد و افتاد و مرد، ناپدیدن شدن، ریخت اسید و غذای گرم به روی بدن زنان تا هزارها دسیسه ی عناوین مختلف دارند و بعنوان حوادث نشان میدهند و این دور تسلسل به نظر می رسد که پایانی ندارد.

واقعیت این است که جان زنان برای دم و دستگاه های رژیم پشیزی ارزش ندارد. وقتی که قوانین زن ستیز حاکم است و زنان هیچگونه حرمت اجتماعی و هیچ پوشش سیستماتیکی برای حمایت از آنها وجود ندارد، معلوم است که کشته میشوند.  این یک موقعیت ویژه است که در ایران جان زنان را بطور جدی در خطر قرار داده است.

اما این شرایط از چه وضعیتی ناشی می شود و چرا درست در شرایط امروز قتل و کشتار زنان وارد یک فاز بسیار خطرناکتر شده است؟

جامعه ایران یک جامعه مردسالار با قوانین آپارتارید جنسی و سنتی است که در تقابل آشکار با حقوق زنان و در ضدیت  با آنها قرار گرفته است. این قوانین باعث شده است که مردسالاری و نگاه عقب مانده به زن در همه ی شئون زندگی چه در خانواده و چه در جامعه به اشکال مختلف خود را نشان دهد.

آتش شاکری اخیرأ در پست اینستاگرامی نوشت وقتی که میخواست سوار تاکسی بشود، همزمان مردی مسافر منتظر تاکسی است. وقتی تاکسی می آید علیرغم اینکه صندلی جلو کنار راننده خالی است مرد مسافر اصرار دارد که بین دو زن بنشیند. وقتی راننده تاکسی با اصرار مرد را پیاده میکند و از او میخواهد در صندلی بنشیند، مرد با او گلاویز می شود. این اتفاق در خیابان می افتد و ده ها مردان نظاره گر می شوند و از میان تماشاچیان این صحنه چند نفری در این میان ادعا میکنند که نباید به این مرد زور گفت چرا که هنوز جرمی صورت نگرفته است؟ این فقط یک حادثه بسیار معمولی در جامعه ی ایران است. اخیرأ ورزشکاران ایرانی به یک دختر ۲۰ ساله در کره جنوبی تجاوز گروهی کرده اند. ماحصل این قتل به آیسان اسلامی اینفلوئنسر ایرانی میرسد که  با عنوان “این تنها خبر خوبیه که پس از انقلاب شنیده ام” نام میبرد. در عرض چند ساعت تعداد فالورهای این جانور مردسالار صدها نفر افزوده میشود. اما آیسان تنها نیست. با گشتی چند دقیقه ی در شبکه های اجتماعی میتوان دریافت که شوخی های جنسی و تحقیر زنان سیل آسا از هر طرفی روان است. تبلیغات مستهجن برعلیه زنان در میان کاربردهای اجتماعی ایران رکود جهانی را دارد.

در این میان یک دنده ی کمکی دیگری برای افزایش سرعت ماشین تبلیغات ضد زن وارد میشود. رییس جمهور اوزگل ایران پزشکیان اخیرا اعلام کرد که زنان لخت و عور را جمع می‌کنیم و بلافاصله فیلم کشیدن زنی بدون حجاب را بوسیله ماموران پلیسی بر روی اسفالت خیابانی در شبکه های اجتماعی را فرا میگیرد.

سؤال این است چه اتفاقی باید بیفتد که بگویم جان تک تک زنان در ایران در خطر است؟ خیزش انقلابی ۱۴۰۱ با مرگ مهسا امینی آغاز یک گشایش اجتماعی و روانی به نفع زنان در ایران شد. حجاب اسلامی عملا مرگش اعلام شد. اما همان زمان معلوم بود که اگر این گشایش با تغییرات جدی در سیستم سیاسی و اجتماعی و بالطبع فرهنگی همراه نباشد نمیتواند پایدار باشد. به همین جهت باید با صراحت تمام گفت که قتل زنان قتلی سیاسی است حتی اگر چاقویی که به بر بدن زنان وارد میشود و طنابی که برگردنش می افتاد از جانب فردی از بستگان نزدیک باشد.

جنبش آزادی زن و کمونیست ها بطور جدی باید به این واقعیت نگاه کنند که هر قتلی، هر گم شدنی، هر بی حرمتی، هر گونه ناموسپرستی، قتل هر زن تن فروشی که برای تهیه نان فرزندانش سر خیابان می ایستد و هر الهه و مهسایی، نیکا و سارینا، ساجده، دل آرا دارابی، هانیه بهبودی و صدها زن دیگر قتلهای زنجیره ای سیاسی و ناشی از سیاست مستقیم زن ستیزی و زن کشی در ایران است.

جمهوری اسلامی برای ادامه حکومت ننگینش احتیاج به کشتن زنان دارد و رهبری این کشتار را بدست دارد. جمهوری اسلامی با قوانین زن ستیزو آپارتاید جنسی و تبلیغات ضد زن عامل اصلی کشتار زنان است. جامعه ای که عقل حاکم بر آن بر اساس کشتار زنان و نفی فیزیکی و حقوق انسانیش سازمان داده شده جامعه ای سالم و متمدن نیست. جامعه ای است که باید از ریشه زیر و رو شود. جمهوری اسلامی صدای انقلاب زنان را شنیده است و برای به عقب راندن امواج این انقلاب بیش از بیش به سرکوب زنان دست خواهد زد. برای عقب راندن جمهوری اسلامی و پایان دادن به قتل زنان تنها راه سرنگونی رژیم است. این رژیم باید برود. نیروی متحد زنان در این جدل خونین کارگران و زحمتکشانی هستند که جانشان از گرسنگی، فقر و دزدی و چپاول و کشتار هر روزه ی فرزندان و عزیزانش بدست سردمداران جنایتکار  ایران به لب رسیده  است. تنها با پیروزی یک انقلاب اجتماعی عظیم بساط کثافت مردسالاری و زن ستیزی پایان می پذیرد. راه دومی وجود ندارد.

باید به این وضعیت خاتمه داد.

***

قتل زنان در ایران کشتاری سیاسی است.

پروین کابلی

جسد الهه حسین نژاد به همت صدها کاربر اینستاگرامی دم و دستگاه فاسد رژیم اسلامی را ناچار کرد که پیدا شود. رئیس پلیس استان تهران مدال افتخار را با گفتن (فکر کنید این دختر من است،پیدا کنید) به سینه اش زده که شاید از این طریق بتواند افکار عمومی را به جایی دیگری ببرد. باید پرسید مگر دختر تو با دختر دیگران فرقی دارند؟ البته که دارند.

اما هرچه زمان بیشتری از قتل الهه حسین نژاد میگذرد، ضد و نقیض گویی های ارگان‌های دولتی در مورد قتل این دختر آزاده بیشتر میشود. در این هیاهو و جنجال اخبار از پیدا شدن کشتن سریالی زنان یکی بعد از دیگری ادامه دارد. بعد از الهه، از هانیه محمودی نام برده شد و بعد قهرمان مچ اندازی بانوان با ضربات چاقوی همسرش کشته شد و بعد هنوز هنگام نوشتن این سطور معلوم نیست چه زن دیگر در خون خود غلطیده اند. همان روزی که الهه پیدا شد، جسد تکه تکه شده ی کبری رضایی بعد از مدتها در اطراف حصارک پیدا شد. اما قتل کبری رضایی جای زیاد را اشغال نکرد. کبری رضایی در خانواده ای با تبار افغانی بزرگ شده بود.

آمار قتل زنان در ایران در تاریکی مطلق قرار دارد و تنها اخبار کمی از این جنایات منتشر میشود. قتل بسیاری از زنان در زیر حوادث معمولی روزانه مثل پایش لیز خورد و افتاد و مرد، ناپدیدن شدن، ریخت اسید و غذای گرم به روی بدن زنان تا هزارها دسیسه ی عناوین مختلف دارند و بعنوان حوادث نشان میدهند و این دور تسلسل به نظر می رسد که پایانی ندارد.

واقعیت این است که جان زنان برای دم و دستگاه های رژیم پشیزی ارزش ندارد. وقتی که قوانین زن ستیز حاکم است و زنان هیچگونه حرمت اجتماعی و هیچ پوشش سیستماتیکی برای حمایت از آنها وجود ندارد، معلوم است که کشته میشوند.  این یک موقعیت ویژه است که در ایران جان زنان را بطور جدی در خطر قرار داده است.

اما این شرایط از چه وضعیتی ناشی می شود و چرا درست در شرایط امروز قتل و کشتار زنان وارد یک فاز بسیار خطرناکتر شده است؟

جامعه ایران یک جامعه مردسالار با قوانین آپارتارید جنسی و سنتی است که در تقابل آشکار با حقوق زنان و در ضدیت  با آنها قرار گرفته است. این قوانین باعث شده است که مردسالاری و نگاه عقب مانده به زن در همه ی شئون زندگی چه در خانواده و چه در جامعه به اشکال مختلف خود را نشان دهد.

آتش شاکری اخیرأ در پست اینستاگرامی نوشت وقتی که میخواست سوار تاکسی بشود، همزمان مردی مسافر منتظر تاکسی است. وقتی تاکسی می آید علیرغم اینکه صندلی جلو کنار راننده خالی است مرد مسافر اصرار دارد که بین دو زن بنشیند. وقتی راننده تاکسی با اصرار مرد را پیاده میکند و از او میخواهد در صندلی بنشیند، مرد با او گلاویز می شود. این اتفاق در خیابان می افتد و ده ها مردان نظاره گر می شوند و از میان تماشاچیان این صحنه چند نفری در این میان ادعا میکنند که نباید به این مرد زور گفت چرا که هنوز جرمی صورت نگرفته است؟ این فقط یک حادثه بسیار معمولی در جامعه ی ایران است. اخیرأ ورزشکاران ایرانی به یک دختر ۲۰ ساله در کره جنوبی تجاوز گروهی کرده اند. ماحصل این قتل به آیسان اسلامی اینفلوئنسر ایرانی میرسد که  با عنوان “این تنها خبر خوبیه که پس از انقلاب شنیده ام” نام میبرد. در عرض چند ساعت تعداد فالورهای این جانور مردسالار صدها نفر افزوده میشود. اما آیسان تنها نیست. با گشتی چند دقیقه ی در شبکه های اجتماعی میتوان دریافت که شوخی های جنسی و تحقیر زنان سیل آسا از هر طرفی روان است. تبلیغات مستهجن برعلیه زنان در میان کاربردهای اجتماعی ایران رکود جهانی را دارد.

در این میان یک دنده ی کمکی دیگری برای افزایش سرعت ماشین تبلیغات ضد زن وارد میشود. رییس جمهور اوزگل ایران پزشکیان اخیرا اعلام کرد که زنان لخت و عور را جمع می‌کنیم و بلافاصله فیلم کشیدن زنی بدون حجاب را بوسیله ماموران پلیسی بر روی اسفالت خیابانی در شبکه های اجتماعی را فرا میگیرد.

سؤال این است چه اتفاقی باید بیفتد که بگویم جان تک تک زنان در ایران در خطر است؟ خیزش انقلابی ۱۴۰۱ با مرگ مهسا امینی آغاز یک گشایش اجتماعی و روانی به نفع زنان در ایران شد. حجاب اسلامی عملا مرگش اعلام شد. اما همان زمان معلوم بود که اگر این گشایش با تغییرات جدی در سیستم سیاسی و اجتماعی و بالطبع فرهنگی همراه نباشد نمیتواند پایدار باشد. به همین جهت باید با صراحت تمام گفت که قتل زنان قتلی سیاسی است حتی اگر چاقویی که به بر بدن زنان وارد میشود و طنابی که برگردنش می افتاد از جانب فردی از بستگان نزدیک باشد.

جنبش آزادی زن و کمونیست ها بطور جدی باید به این واقعیت نگاه کنند که هر قتلی، هر گم شدنی، هر بی حرمتی، هر گونه ناموسپرستی، قتل هر زن تن فروشی که برای تهیه نان فرزندانش سر خیابان می ایستد و هر الهه و مهسایی، نیکا و سارینا، ساجده، دل آرا دارابی، هانیه بهبودی و صدها زن دیگر قتلهای زنجیره ای سیاسی و ناشی از سیاست مستقیم زن ستیزی و زن کشی در ایران است.

جمهوری اسلامی برای ادامه حکومت ننگینش احتیاج به کشتن زنان دارد و رهبری این کشتار را بدست دارد. جمهوری اسلامی با قوانین زن ستیزو آپارتاید جنسی و تبلیغات ضد زن عامل اصلی کشتار زنان است. جامعه ای که عقل حاکم بر آن بر اساس کشتار زنان و نفی فیزیکی و حقوق انسانیش سازمان داده شده جامعه ای سالم و متمدن نیست. جامعه ای است که باید از ریشه زیر و رو شود. جمهوری اسلامی صدای انقلاب زنان را شنیده است و برای به عقب راندن امواج این انقلاب بیش از بیش به سرکوب زنان دست خواهد زد. برای عقب راندن جمهوری اسلامی و پایان دادن به قتل زنان تنها راه سرنگونی رژیم است. این رژیم باید برود. نیروی متحد زنان در این جدل خونین کارگران و زحمتکشانی هستند که جانشان از گرسنگی، فقر و دزدی و چپاول و کشتار هر روزه ی فرزندان و عزیزانش بدست سردمداران جنایتکار  ایران به لب رسیده  است. تنها با پیروزی یک انقلاب اجتماعی عظیم بساط کثافت مردسالاری و زن ستیزی پایان می پذیرد. راه دومی وجود ندارد.

باید به این وضعیت خاتمه داد.

***