(یادداشت روز)
ناصر بابامیری
امروز ۲۱ خرداد ۱۴۰۴ برابر با ۱۱ ژوئن ۲۰۲۵، دستگاههای ننگین حکومت اسلامی رسماً از اجرای حکم اعدام عباس کورکور، مشهور به مجاهد کورکور، زندانی سیاسی، پرده برداشتند.
مجاهد کورکور در جریان خیزش شهریور ۱۴۰۱، طی موج بازداشتهای گسترده در شهر ایذه، دستگیر و روانه زندان شد. او مدتی را در بازداشتگاههای مخوف و تحت شکنجه گذراند و سپس آزاد شد. اما پس از آزادی، بار دیگر به اتهام ساختگی «حمل سلاح و تیراندازی بهسوی معترضان در ۲۵ آبان در ایذه» دستگیر شد؛ حادثهای که به جانباختن ۷ نفر از جمله کیان پیرفلک، کودک ۱۰ ساله، انجامید.
این در حالی است که منیر و میثم، مادر و پدر کیان، که خود در صحنه این کشتار حاضر بودهاند، بارها تأکید کردهاند که نیروهای سرکوبگر رژیم به سوی آنان شلیک کردهاند. میثم نیز در همان واقعه به شدت مجروح شد. خانواده پیرفلک – از جمله پدر، مادر و عموی کیان – در مراسم تشییع جنازه او، علیرغم فضای شدید امنیتی، صراحتاً اعلام کردند که عاملان این جنایت، نیروهای سرکوبگر حکومتی در ایذه بودهاند. از این رو، اتهامات واردشده علیه مجاهد کورکور از سوی دستگاه قضایی کاملاً بیپایه و مردود است.
با وجود این شواهد، «هیئت مرگ» رژیم، او را به اتهام «محاربه و افساد فیالارض» به اعدام محکوم کرد. شواهد حاکی از آن است که پروژه پروندهسازی علیه کورکور زمانی شدت گرفت که مأموران امنیتی دریافتند او یکی از نجاتیافتگان و شاهدان عینی کشتار در نیزارهای ایذه است. از اینرو، برای پاک کردن رد پای جنایت، تصمیم گرفتند با سناریوسازی و اتهامات واهی، او را حذف کنند.جنایت را با جنایت پوشاندن، شناسنامهی چند دهه حکومت این آدمکشان است.
شایان ذکر است که از آغاز خیزش شهریور ۱۴۰۱ تاکنون، دستکم ۱۰ تن از بازداشتشدگان این خیزش، با اتهاماتی مشابه، اعدام شدهاند:
محسن شکاری، محمدمهدی کرمی، محمد حسینی، مجیدرضا رهنورد، مجید کاظمی، سعید یعقوبی، صالح میرهاشمی، میلاد زهرهوند، محمد قبادلو و رضا رسایی.
در کنار این قربانیان، صدها و هزاران نفر دیگر نیز همچنان در سیاهچالههای رژیم، زیر شکنجه و تهدید حکم اعدام قرار دارند؛ انسانهایی که هر لحظه با کابوس مرگ دست و پنجه نرم میکنند. هر بار که کلید در زندانی چرخانده میشود، سایه اعدام بر سرشان سنگینی میکند.
بیش از چهار دهه است که این رژیم، جامعه ایران را برای اکثریت عظیم مردم به زندانی بزرگ تبدیل کرده است. هیچ انسان معترضی – زن، مرد، نوجوان، جوان یا سالخورده – چه در زندان، چه بیرون از آن، امنیت جانی ندارد. حتی کودکان نیز از این خشونت دولتی در امان نیستند؛ از کیان پیرفلک تا الههها.
رژیم جمهوری اسلامی میپندارد با اعدامهای دستهجمعی میتواند از خیزشهایی همچون قیام شهریور ۱۴۰۱ انتقام بگیرد و جامعه را مرعوب کند. اما زیر ضربات سنگین اعتراضات و اعتصابات، و در بنبست اقتصادی و سیاسی مطلق، دیگر راهی پیشرو ندارد جز چرخاندن شبح مرگ بر فراز جامعه. این رژیم تلاش میکند با ریختن خون جوانان، ستونهای لرزان قدرت خود را سرپا نگه دارد.
از این رو، برای دلگرم کردن صفوف متزلزلاش، هر روز در گوشهای از کشور، به حکم قضات مرگ، حلقه دار بر گردن گروگانهای خیزشهای اخیر میاندازد؛ قربانیانی که تنها «جرم»شان، مطالبه زندگی انسانی است.
رژیم اگرچه توانست بهطور موقت از موج سهمگین خیزشهای تودهای جان به در ببرد، اما از فشار فزاینده اعتراضات و اعتصابات رهایی نیافته است. اعتصاب سراسری کامیونداران در هفتههای اخیر، نمونه بارز این تداوم مبارزه است. گسترش فضای امنیتی و اجرای اعدامها نیز چیزی نیست جز واکنشی درمانده به روند رو به رشد مبارزات اجتماعی، از اعتصاب کارگران تولید تا کامیونداران و سایر اقشار ستمدیده.
رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی، گرچه خود را به تجاهل زده، اما نیک میداند که دیگر نمیتواند جامعه را به دوران پیش از شهریور ۱۴۰۱ بازگرداند. با این حال، همچون همه حکومتهای ضدانسانی، تا واپسین لحظه حیات ننگیناش، ماشین سرکوب و اعدام را به حرکت درمیآورد؛ غافل از آنکه مهر مبارزات انقلابی، این بار بر همه صحنههای سیاسی و اجتماعی کوبیده شده، و هر تلاشی برای خاموش کردن آن، برعکس، شعلههای آن را گستردهتر خواهد ساخت.
۱۱ ژوئن ۲۰۲۵