جنگ و میلیتاریزم ارتجاعی دولتها قویا محکوم و باید بیدرنگ متوقف گردد!

 

 

ناصر بابامیری

بامداد امروز، جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ (۱۳ ژوئن ۲۰۲۵)، دولت فاشیستی اسرائیل با فرمان مستقیم نتانیاهو، موج گسترده‌ای از حملات هوایی به تأسیسات هسته‌ای و پایگاه‌های نظامی و انبار موشکها و پهبادهای رژیم ننگین ایران در نقاط مختلف کشور را آغاز کرد. در واقع، این آغاز یک جنگ ارتجاعی و ویرانگر دیگر میان دو دولت فاشیستی است بایستی بیدرنگ متوقف شود. مقامات ارشد اسرائیلی نیز اذعان داشته‌اند که «خطر تهدیدات ایران علیه اسرائیل آن‌ها را وادار به انجام این حملات غافلگیرانه کرده»، و این عملیات در هماهنگی کامل با دولت ایالات متحده آمریکا انجام شده است.

هرچند هنوز جزئیات دقیقی از ابعاد این حملات و میزان تلفات انسانی و خسارات وارده به مناطق مسکونی و مردم عادی در دست نیست، اما خبرها حاکی از آنست که ده‌ها تن از فرماندهان ارشد نظامی کشته و زخمی شده‌اند. از جمله اسامی اعلام‌شده می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:محمد باقری (رئیس ستاد کل نیروهای مسلح)، حسین سلامی (فرمانده کل سپاه)، علی شمخانی ( معاون خامنه‌ای/بشدت مجروح)، محمد پاک‌پور (فرمانده نیروی زمینی)

غلامعلی رشیدی (فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیاء)، علیرضا تنگسیری (فرمانده نیروی دریایی)، احمدعلی حاجی‌زاده (فرمانده نیروی هوافضا)، علیرضا سلیمانی (فرمانده نیروی بسیج)، اسماعیل قاآنی (فرمانده نیروی قدس)، همچنین خبر مرگ محمدمهدی طهرانچی (دانشمند هسته‌ای و رئیس دانشگاه آزاد اسلامی) و فریدون عباسی (دانشمند هسته‌ای) نیز تأیید شده است.

مسلماً جنگ و میلیتاریسمی که دولت‌ها برای منافع خود به راه می‌اندازند، به‌شدت ارتجاعی است. این جنگ، جنگ ما نیست؛ جنگ دولت‌هاست. هزینه سنگین آن را مردم بی‌دفاع خواهند پرداخت. در این تقابل که یک‌سو رژیم انگل سرمایه داری ایران و در سوی دیگر اسرائیل و قدرت‌های جهانی ایستاده‌اند، بی‌گمان با وارد شدن به چنین جنگی، بازنده نهایی رژیم ایران خواهد بود، اما به قیمت تبدیل‌شدن کشور به ویرانه‌ای کامل. نتیجه این جنگ برای مردم، چیزی جز کشتار، فاجعه و آوارگی میلیونی و نابودی کامل زیر ساختهای شهری نخواهد بود.

از سوی دیگر، غرب نیز در پی اهداف منطقه ای و جهانی خود و نیل به پروژه “خاومیانه بزرگ” و با آلترناتوسازی جبهه‌ای دیگر از ارتجاع و واپسگرایی را در برابر مبارزات انقلابی جامعه خواهد گشود تا همه دستاوردهای چند دهه مبارزه را به شکست بکشاند. از این منظر، جنگ دولت‌ها کاملاً بی‌ربط به منافع کارگران و فرودستان – یعنی اکثریت عظیم جامعه – است.

سرنگونی رژیمی که بیش از چهار دهه است زندگی و معیشت مردم را به گرو گرفته، وظیفه خود جامعه است؛ و این تنها با اتکا به نیروی مبارزاتی توده‌ها و در راسشان کارگران ممکن است، نه با دخالت نظامی قدرت‌های جهانی. بی‌تردید، هرگونه دخالتگری نظامی قدرتهای جهانی و نیروهای وابسته به آنها، شرایط را برای مبارزه انقلابی به‌مراتب دشوارتر کرده و فرصت‌های سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه‌داری ایران را تضعیف یا نابود خواهد کرد.

شدت و گستردگی حملات اخیر، نشان می‌دهد که غرب و اسرائیل از پیش با استفاده از سیستم‌های تجسسی، چنین عملیاتی را برنامه‌ریزی کرده بودند. این حمله، ادامه ضربات پیشین به پایگاههای محور مقاومتیها در منطقه است؛ جایی که بسیاری از رهبران حماس و حزب‌الله ترور یا کشته شدند. پس از فراری دادن بشار اسد و جایگزینی احمد الشرع به‌عنوان بدیل موردنظر غرب در سوریه، زمینه‌های مداخله جدید نیز در دستور کار قرار گرفته است.

نیروهای راست، ناسیونالیست و رفرمیست‌های پروغربی – چه در داخل و چه در خارج کشور – سال‌هاست در بن‌بست سیاسی به‌سر می‌برند و چشم امید به پروژه «رژیم‌چنج» دوخته‌اند، به امید کسب سهمی از قدرت در سایه دخالت خارجی. آن‌ها با نوسان سیاست آمریکا، از دیپریشن به سرخوشی و بالعکس در نوسان‌اند.

هرچند این حملات به فرمان مستقیم نتانیاهو انجام شده، اما بدون هماهنگی با دولت آمریکا ممکن نبوده است. در حالی که مقامات آمریکایی مدعی‌اند نقشی در این اقدام نداشته‌اند، واقعیت این است که این حملات موشکی، پایان “فاز دیپلماسی” را اعلام می‌کند.

نشست‌های اخیر مقامات آمریکایی با طیف‌های مختلف راست‌گرای داخلی و خارجی – از مجاهدین خلق و سلطنت‌طلبان گرفته تا احزاب قومی مانند دمکرات، سازمان زحمتکشانیها و گروه‌های ناسیونالیستی خوزستان و بلوچستان – همه با هدف آماده کردن پروژه «خاورمیانه جدید» صورت گرفته؛ چه از طریق رژیم‌چنج، چه با اصلاحاتی از درون.

غرب نیک می‌داند که جنبش کارگری و فرودستان ایران طی دهه‌های اخیر با جلوه های با شکوهی که ثبت نموده به سطحی رسیده که زمینه‌های زلزله‌ای اجتماعی در مقیاس ده ها میلیونی را فراهم کرده است. این زلزله، دیر یا زود کارگران را به‌مثابه طبقه‌ای متشکل با رهبری سیاسی به میدان خواهد آورد، و تمامی موانع پوسیده را درهم خواهد شکست.

در این میان، برای غرب اهمیتی ندارد چه کسی در رأس آلترناتیو باشد: مریم رجوی، مولوی عبدالحمید، شاه‌زاده، مهتدی، هجری یا هر نیروی واپس‌گرای دیگری. آنچه اهمیت دارد، پیشبرد منافع ضدکارگری و ضدکمونیستی در منطقه است – همان‌طور که امروزه احمد الشرع و مظلوم کوبانی در سوریه نقش بازی می‌کنند.

اگر حملات اسرائیل چنان گسترده بوده که توان دفاعی رژیم را از بین برده باشد، رژیم ایران ناچار به تکرار «نرمش قهرمانانه» خواهد شد – اگر این‌بار مورد پذیرش غرب واقع شود. در غیر این صورت، با رژیمی مواجه خواهیم بود که نه نیروهای نیابتی منطقه‌ای قابل اتکا سابق جهت ماجراجوئی دارد، نه توان رویارویی نظامی در برابر کمپ تروریسم دولتی، و نه پشتیبانی مؤثر از روسیه و چین؛ به‌ویژه با توجه به تجربه اخیر روسیه در معامله پنهانی برای کنار گذاشتن اسد.

در بهترین سناریو، پناه ‌دادن به بخشی از سران فراری جمهوری اسلامی توسط روسیه یا چین، همان سرنوشتی است که پیش‌تر برای مهره‌های سوخته در نظر گرفته شده بود.

به‌وضوح، رژیم می‌داند که ورود به جنگ با اسرائیل یعنی ورود به جنگ با آمریکا و متحدانش؛ یعنی جنگی منطقه‌ای با ابعاد پیش‌بینی‌ناپذیر – که حتی واکنش محدود و مانور موشک پرانی و ترقه بازی پیشین هم برای رژیم دشواریهای بیشتری ببار خواهد آورد.

در چنین وضعیتی، رژیم نه راه پیش دارد، نه راه پس؛ و چاره‌ای جز تن دادن خفت‌بار به خواست‌های آمریکا و دولت‌های غربی برایش باقی نمانده است. اسرائیل با این حمله به‌وضوح نشان داد که به‌مثابه ژاندارم منطقه، دستور اجرای پروژه غرب را پیش برده است. پیامش هم روشن است: یا در چارچوب قواعد ما بازی کنید، یا خود را آماده حذف کنید.

بخش عظیمی از جامعه ایران، با بیش از چهار دهه مبارزه خونین علیه این مناسبات استثمارگرانه و ضدانسانی، کماکان می جنگند تا با اتکا به نیروی خود این رژیم را به شیوه انقلابی به زیر بکشد و شدیدا مخالف دخالتگری نظامی از سوی قدرتهای جهانی و شرکای منطقه یش می باشد. چراکه به‌خوبی دریافته است دو قطبی«مذاکره» و «جنگ» نه‌تنها اساسا مشکلی را حل نکرده، بلکه اولی جامعه را در انتظار بهبودی شرایط نگه می دارد تا رژیم سرمایه داری ایران فقر و فلاکت اقتصادی را بیش از پیش میان توده ای کارگران و ستمدیدگان سرشکن کند، و این وضعیت را میان اقشار مختلف بعنوان سرنوشت محتوم جلوه دهد و بر بقایش بیفزاید و دومی کشور را در ورطه‌ای به‌مراتب فاجعه‌بارتر فرو می‌برد.

13 ژوئن 2025