یادی از منصور حکمت: بازخوانی گوشهای از مسیر فکری و پراتیکی یک رهبر کمونیست
ناصر مرادی
نقد چپ غیرکارگری: اولویت اول منصور حکمت
منصور حکمت وهنگامیکه پا به عرصه سیاست میگذارد و قیام و انقلاب سال ۱۳۵۷ در جامعه ایران را بررسی میکند، در مییابد که سازمانها و احزابی که تحت نام “مارکسیسم” و “کمونیسم” در ایران فعالیت میکنند، در عمل هیچ قرابتی با آموزههای مارکس وتجربه تاریخی طبقه کارگر ندارند. از کمونیسم چینی و روسی گرفته تا پوپولیسم و جنبش خلقی، همه چیز در این میان بود غیر از کمونیسم و مارکسیسم انقلابی. این جنبشها نه ربطی به مارکسیسم داشتند و نه به مبارزه برای تسخیر قدرت سیاسی طبقه کارگر از سرمایهدار، بلکه مبارزه “خلق” علیه امپریالیسم جزو برنامه و اولویت فعالیتشان بود. این “خلق” هم شامل سرمایهداری ملی و اقشار مختلف بورژوا و خردهبورژوای ایرانی در مقابل امپریالیسم آمریکا بود. نهایت نقدشان از بخشی از بورژوازی ایران نیز تنها به زعم اینها دلیل وابستگی این بخش به آمریکا بود. اگر هم سخنی از طبقه کارگر به میان میآمد، طبقه کارگر بهمثابه لشکر ذخیره خلق محسوب میشد. همین چپ بود که با این نظریه، خمینی و جنبش اسلامی و ارتجاع به قدرت نشسته در ایران را ضد امپریالیستی قلمداد و آن را حمایت کرد.
منصور حکمت، در این دوران، تلاشی نظری برای بیرونکشیدن مارکسیسم انقلابی و کمونیسم طبقه کارگر از زیر آوار جنبشهای غیر کارگری و تئوریهای غیرمارکسیستی را آغاز کرد و با نوشتهها و مقالات متعدد از جمله سه جزوه درخشان “دو جناح در ضدانقلاب بورژوا – امپریالیستی” ، “اسطورهٔ بورژوازی ملی و مترقی در ایران” و “سه منبع و سه جزء سوسیالیسم حلقی” بیربطی این جنبشها و احزاب مربوطه را به مارکسیسم و طبقه کارگر نشان داد.
تشکیل حزب کمونیست ایران: گامی در جهت پراتیک کمونیستی
مرحله بعدی تلاش منصور حکمت در عرصه سیاست ایران و پراتیک کمونیستی، تشکیل حزب کمونیست ایران بود. در دهه شصت، در دل سرکوب خونین رژیم اسلامی و حمله وحشیانه رژیم اسلامی برای درهمکوبیدن کمونیستها و انقلابیون و به راه انداختن موج دستگیریها و اعدامها، تشکیل یک حزب کمونیستی و ایجاد سنگری متشکل از کمونیستها، بار دیگر امید به مبارزه متشکل و ظرفی برای مبارزه کمونیستی را زنده کرد. منصور حکمت اعلام کرد: “حالا که مارکسیسم انقلابی را روی نقشه جغرافیای ایران آوردیم، قدم بعدی ایجاد و تشکیل حزبی مارکسیستی است.” این حزب با تلاش نظری و عملی منصور حکمت و رفقایش، با همراهی جناحهای مارکسیسم انقلابی سازمانهای چپ ایران و “کومه له” در کردستان، در شهریور سال ۱۳۶۲ تشکیل شد.
با تشکیل حزب کمونیست ایران، از همان ابتدای تأسیس حزب کمونیست، منصور حکمت گوشزد کرد که ما حزب را تشکیل دادیم تا نیاز و درد و رنج کارگران را محور نظریه و پراتیک خود قرار دهیم و در مقالات مختلف به رابطه حزب و طبقه، نقش حزب در میان طبقه کارگر، نحوه دخالت گری حزب طبقه کارگر در جامعه، وظایف حزب کمونیستی در میان کارگران، نقش آژیتاتورهای کمونیست، سازمانیابی کارگران، نقش رهبران عملی طبق کارگر و محافل کمونیستی طبقه پرداخت. او این مباحث را در کنفرانسها، سمینارها و اجلاسهای حزبی به بحث گذاشت و در کنگرههای حزب به تصویب رساند و تلاش کرد کادر رهبری حزب را با این سبک و پراتیک پرورش دهد و سنتهای کمونیسم طبقه کارگر را به سنت و پراتیک حزب تبدیل کند تأسیس مدرسه حزبی اکتبر برگزاری سمینارها، گردهماییهای تشکیلاتی برای آموزش کادرها، پرورش رهبران عملی تاکید سنتهای کمونیستی طبقه کارگربه فرهنگ حزبی بخشی از این تلاشها بود.
اما در همان حزب کمونیست ایران نیز سنتهای دیگر عمل و مانع ایجاد میکردند. نهایتاً با شکست بلوک شرق (سرمایهداری دولتی)، پایین آمدن دیوار برلین در مقابل بازار آزاد و هیاهوی نظم نوین جهانی بلوک غرب، و ناامیدی بخش زیادی از چپها در عرصه جهانی، ناسیونالیسم چه در اروپایی شرقی و چه در منطقه خاورمیانه جایگاه جدیدی پیدا کرد بهویژه رویدادهای منطقه و جنگ خلیج که منجر به رشد و قدرتگیری ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق گردید، ناسیونالیسم ساکت و تمکین کرده در حزب کمونیست ایران نیز سربلند کرد و سخنگو و پرچمدار پیدا کرد. هرچند منصور حکمت با تشکیل کانون کمونیسم کارگری تلاش کرد موجودیت حزب کمونیست ایران و سنت کمونیسم طبقه کارگر در حزب کمونیست را حفظ کند، اما همانطور که خود منصور حکمت گفت، دیگر همزیستی با این گرایشها در حزب کمونیست ایران ممکن نبود و او ناگزیر، به قول خودش “با قلمش”، از حزب کمونیست ایران جدا شد در شهریور ۱۳۶۹ حزب کمونیست کارگری ایران را بنیان نهاد.
بنیادگذاری حزب کمونیست کارگری و ترسیم اهداف حزب
در کنگرهٔ دوم حزب کمونیست کارگری، منصور حکمت این پرسش اساسی را مطرح کرد: “حالا که این حزب را تا اینجا آوردهایم، برای چه هدفی آن را میخواهیم؟ آیا میتوانیم این حزب را به قدرت سیاسی نزدیک کنیم؟» پاسخ او بر خلاف چپ تاکنونی مثبت بود. او گفت: آنچه که یک سازمان را یک حزب سیاسی میکند و آن را از گروههای فشار، محافل فکری، فرقههای عقیدتی، کانون های ادبی و انتشاراتی و شبکه های محفلی متمایز میکند، در درجه اول رابطه آن سازمان باقدرت سیاسی است، چه بهعنوان یک مفهوم در اندیشه آن سازمان و چه بهعنوان یک واقعیت در حیات و پراتیک آن سازمان. منظور از قدرت سیاسی فقط قدرت دولتی نیست. منظورم فقط فتح و کسب قدرت دولتی نیست. این امری نیست که هر روز رخ بدهد. بلکه منظورم توانایی یک سازمان برای گردآوری نیرو و تأثیر گذاری بر معادلات قدرت در یک جامعه است. تبدیلشدن یک سازمان به یک وزنه مهم در تعیین تکلیف سیاسی جامعه است”.
او با نظریه حزب و جامعه و حرب و شخصیتها سیاست و اولویتهای حزبی که به قدرت سیاسی میاندیشد را چنین فرموله کرد. حزب بهمثابهٔ نیروی اجتماعی باید مؤثر ظاهر شود مکانیسم های اجتماعی شدن، مکانیسم های قویشدن را به دست بگیرد. انسانهای زیادی را در سطح وسیعی مخاطب قرار دهد، بر زندگی و اراده میلیونها نفر عضو طبقه کارگر، توده وسیع مردمی که آزادی و برابری میخواهند، تأثیر بگذارد و به میدانشان بکشد و به سمت درست هدایتشان کند. این امر مهم به عده زیادی از شخصیتها و رهبران عملی که با چهره سیاسی با چهره و سیمای خود جلوی جامعه قرار میگیرند و فراخوانمان را به جامعه و به کل طبقه کارگر اعلام میکنند امکانپذیر است
من هم در روز تولد و بزرگداشت منصور حکمت، توصیه و امیدم این است که چه کسانی که از زمان حیات منصور حکمت با او آشنا بودهاند و چه نسلهای جدید، دیدگاه و اندیشهها و تجربیات او را بروزرسانی و مسیر مبارزهٔ کمونیسم کارگری را هموارتر کنند. زیرا دیدگاه کمونیسم کارگری و حکمتیسم، فراتر از یک حزب خاص است.
یاد عزیز منصور حکمت را با کاربست دیدگاه او گرامی بداریم.
۴ جون ۲۰۲۵