خروارها بحث درباره سندیکایی که نیست! هیاهوی بسیار برای هیچ!
اسم/برند سندیکای کارگران هفت تپه سال هاست توسط افرادی که اصال کارگر هفت تپه نبوده و نیستند و اصوال در هفت تپه و شوش و خوزستان و …هم ساکن نیستند و هرگز رنگ هفت تپه را ندیده اند مورد استفاده قرار گرفته است. سندیکایی که بیش از سه سال است که وجود خارجی ندارد اما با عنوانش یک کانال تلگرامی وجود دارد که به اسم سندیکای سابق مطلب منتشر میکند. مدیر/مدیران این کانال از خلال نوشتن مطالب دلبخواه خود، فارغ از اینکه این نوشته ها چه میزان به هفت تپه و مبارزه واقعی هفت تپه ربط دارد، احساس رضایت میکنند. این مدیران تلگرامی، احساس میکنند در مبارزات جنبش کارگری نقش ایفا میکنند و از این بابت احساس رضایت دارند. آنها آدرس غلط میدهند و سندیکایی که وجود ندارد را به مخاطب بی اطلاع میفروشند. کسانی هم با طرح یک سلسله مباحث و جنگ زرگری، یک دو قطبی تخیلی و مجازی میسازند که سندیکای غیرموجود را در مقابل مبارزات جاری هفت تپه و در مقابل گرایش شورایی موجود در هفت تپه قرار بدهند. این مباحث ظوری طراحی شده که گویا سندیکای هفت تپه وجود دارد و بالاخره مقداری نقش دارد. در حالی که اساسا سندیکایی وجود ندارد و در میدان مبارزه در هفت تپه صرفا تعدادی از فعالین مستقل که بدوا تحت مجمع نمایندگان کارگری آغار به فعالیت کردند حضور دارند. این فعالین مستقل، نمایندگی کارگران را برعهده دارند و اصولا از آنجا که در سال ٩٧ هیچ تشکل مستقلی (چه سندیکا چه هر چیزی دیگری) در هفت تپه فعال نبود، کارگران فعال از جمله اسماعیل بخشی و دیگران، اقدام به ایجاد تشکلی مستقل در هفت تپه کردند که نامش مجمع نمایندگان کارگری است. در واقع سندیکای کارگران هفت تپه در سال ٩٧ به طور کلی از هفت تپه رخت بربسته بود. واقعیت این است که سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه که ده سال قبل از این وقایع و در سال ٨٧ تشکیل شد، بعد از مدتی فعالیت و از جمله به علت فشارهایی که به اعضای هیات مدیره اش وارد شد، نهایتا هفت سال بعد و در سال ٩٤ به طور کلی غیر فعال شده بود. در سال ٩٦ به اصرار برخی افراد، به یکی از اعضای سندیکای سابق، پیشنهاد داده شد که فعالیت سندیکا از سر گرفته شود. این فرد که خود را به عنوان تنها دارنده نام و اعتبار سندیکای هفت تپه معرفی میکرد و به نوعی به طوری خودخوانده صاحب امتیاز برند و نام سندیکا محسوب میشد، اظهار داشته بود که دیگر نمیخواهد در زمینه مسائل کارگران هفت تپه فعالیت کند و تنها اقدامی که میتواند بکند این است که اگر فردی در خارج از هفت تپه بخواهد یک کانال تلگرامی راه اندازی کند، ایشان مخالفت نمیکند و حتی حاضر است به شرطی که رضایتش جلب شود به فعالین کارگری دیگر شهرها تایید کند که این کانال واقعا به سندیکای قبلی ربط دارد. در آذرماه ٩٦ کانالی به نام کانال سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه راه اندازی شد. مدیریت این کانال در دست فرد/افرادی بود و هنوز هست که اصولا در منطقه نبودند ولی احساس میکردند که با مدیریت اینگونه کانالی میتوانند به مبارزات کارگری کمک کنند و شاید باالخره روزی افراد جدیدی آمدند و سندیکا دوباره فعال شد. طی سه جلسه، برخی از اعضای سندیکا دور هم جمع شدند اما باز اختلاف منافع و برخوردهای شخصی موجب شد همان دو سه جلسه به جلسه چهارم هم نرسد و نهایتا در سال ٩٧ به طور کلی هرگونه فعالیت سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه متوقف شد. در حالی که یک کانال تلگرامی تحت نام این تشکل متوقف شده ادامه کار داد. در سال ٩٧ و د ر اوج اعتصابات کارگری هفت تپه و ایجاد مجمع نمایندگان کارگری هفت تپه، دستگاه امنیتی به هدف ساکت کردن اعتراضات کارگری هفت تپه، ده ها نفر از کارگران و اعضای تشکل تازه تاسیس یعنی مجمع نمایندگان کارگری را دستگیر کرد و همگان شاهد بودند که صدا و سیمای سرکوب، طی اقدامی مذبوحانه و رذیلانه، اقدام به نمایش اعترافات اجباری تحت نام “طراحی سوخته” کرد. بنده شخصا یکی از افراد تحت فشار قرار گرفته در این برنامه بودم و تصویر و سخنان بنده نیز از این برنامه سوخته و بی اعتبار منتشر شد. زیرا من هم به مانند دوستان فعال در هفت تپه در رابطه با اعتراضات کارگری آن سال که بیشتر مرتبط به هفت تپه و فولاد بود دستگیر شده بودم. لذا مسائل هفت تپه و فولاد را از نزدیک میشناسم و بیش از ده سال است که می شناسم. به سال ٩٧ برگردم وقتی که برنامه های اعتراف گیری و سرکوب، نتوانست، مانع ادامه مبارزات قدرتمند و باشکوه در هفت تپه شود. در این میان، آقای علی نجاتی که بابت اجرای یک محکومیت قبلی، دستگیر شده بود هم تحت اعترافات اجباری قرار گرفت و اعترافات ایشان هم جزوی از برنامه مضحک ” طراحی سوخته” شد ( همان اتفاقی که بر من هم تحمیل شده بود) . حکم قضایی که قبل از این دستگیری علیه آقای نجاتی صادر شده بود در ارتباط با هفت تپه و سندیکا و فعالیت کارگری نبود زیرا ایشان سال ها بود در زمینه مسائل هفت تپه فعالیتی نداشت. حکم ایشان به علت فعالیتش در قالب فعالین مدنی و فعالین ملی و مذهبی شمال خوزستان بود. علیه ایشان که به واسطه فعالیتش به همراه چند فعال ملی مذهبی دیگر دراندیمشک و دزفول دستگیر شده بودند، توسط دستگاه قضایی، حکم حبس تعزیری صادر شده بود . منتها به علت اینکه آقای نجاتی تحت فشارهای زیاد، در شرایط جسمی وخیم و ناراحتی قلبی تن به اعتراف اجباری داد، این اعترافات به مثابه سندی برای دستگاه سرکوبگر قضایی مورد سواستفاده قرار گرفت و علیه ایشان و به استناد اعترافات اجباری او، حکم جدید پنج سال حبس تعزیری هم صادر شد. ایشان بابت حکم قبلی اش به علت فعالیت با جمع ملی مذهبی های خوزستان، مشمول عفو شد. درخواست عفو ایشان مورد پذیرش قرار گرفت وبعدا هم دوباره بابت پنج سال حکم جدیدش هم به همراه سایر محکومین هفت تپه باز هم مورد عفو قرار گرفت. اما بعدا به ایشان اعالم شد چون قبلا بابت حکمش که در رابطه با فعالیت ملی مذهبی است از عفو استفاده کرده است باید بابت حکم پنج ساله اش در مورد پرونده هفت تپه به زندان برود. امید است که دومرتبه ایشان را برای حکم زندان فرا نخوانند. در صورتی که این اتفاق بیفتد قطعا همه ما به این موضوع اعتراض خواهیم کرد و مقابل این احکام ظالمانه خواهیم ایستاد. باری، سندیکای هفت تپه که در سال ٩٦ و ٩٧ به طور کلی از حرکت بازایستاده بود دو دسته مدعی پیدا کرد. دسته اول افردی در داخل شرکت و دسته دوم یک کانال در فضای مجازی در تلگرام. دسته اول، افراد معلوم الحالی مانند رضا رخشان و فریدون نیکوفرد که ادعا میکردند و میکنند که نماینده سندیکا هستند اما ایشان با کارفرما و دولت، همراه بوده و هستند. نفر دیگر، جلیل احمدی از دیگر اعضای سابق هیات مدیره سندیکاست که به ریاست شورای ضد کارگری اسلامی کارمنصوب شد و به طور کلی او هم خط ضد کارگری در پیش گرفت. الباقی اعضای هیات مدیره سندیکا، به شمول آقایان علی نجاتی، نجات دهلی، قربان علیپور، محمد حیدری مهر و رحیم بسحاق هم بازنشسته شده بودند و برخی در دزفول و اندیمشک و برخی در کرج و شهرهای دیگر ساکن هستند. نتیجتا هیچ یک از اعضای هیات مدیره سندیکای هفت تپه در شرکت باقی نمانند و اصولا رابطه ای با شوش و هفت تپه هم نداشتند. از سندیکای سابق، فقط سه نفر در شرکت باقی مانده که آن سه نفر که با کارفرما و دولت همدست شدند. مدعی دیگر برای نام و سابقه ی سندیکا، کانال تلگرامی تحت عنوان کانال سندیکای کارگران هفت تپه بود. این کانال اصولا ربطی به کارگران هفت تپه و مبارزات این چند سال کارگران ندارد. کانال سندیکا، در فراخوان برای اعتصابات دخالتی ندارد. حتی بعد از اعتصاب تنها اقدام به نشر خبر و تصویر آن میکند و آنهم اینطور است که تصاویر را از منابع دیگر خبری برمیدارد و منتشر میکند. گاهی هم بیانیه هایی با امضای سندیکا منتشر میکند. این کانال توسط دو فرد مدیریت میشود که هرگز در هفت تپه و خوزستان زندگی نکرده و سال ها و دهه هاست که اصلا در مسائل کارگری دخالت و حضور فیزیکی هم نداشته اند. اما همینکه فکر میکنند با زنده نگه داشتن نام سندیکای سابق میتوانند کاری کنند، آنها را راضی نگه داشته است. اما مساله اینجاست که برای در اختیار داشتن این کانال تلگرامی، باید یکی از اعضای سابق سندیکا که با دیگران و فعالین جاهای دیگر ارتباطاتی دارد را راضی نگه دارند تا ایشان تایید کند که این کانال به واقع بازمانده سندیکا است و به آن ربط دارد و به خلاف واقع اظهار کند که سندیکا وجود دارد و در هفت تپه نقش دارد. این موارد تماما خلاف واقع هستند و برای برقرار نگه داشتن این ادعا ی کذب، برای اولین بار یک سنت عجیب و کاملا نو در جنبش کارگری بدعت نهاده شد! راضی نگه داشتن آن فرد. به چه طریق؟ خواننده این متن اگر با مسائل هفت تپه آشنایی حدا قلی داشته باشد و خصلت های آن فرد را بشناسند به خوبی میداند منظور چه طریقی است. در واقع، افرادی در بیرون از محیط هفت تپه، کانالی که موسوم به کانال سندیکا کارگران هفت تپه است را در اختیاردارند و به جای سندیکایی که اکنون وجود خارجی ندارد مطلب منتشر میکنند. با راضی کردن این سندیکایی سابق توسط مدیران کانال، این شخص در محافل مختلف به کذب تایید میکند که این کانال تلگرامی مربوط به سندیکا و هفت تپه است. در حالی نه سندیکا در هفت تپه وجود دارد و نه سندیکایی فعال است و اکنون این فرد، خودش در هفت تپه و شوش هم حضور ندارد و در مبارزات هم حضور ندارد. ایشان ضمن اینکه بازنشسته شده، از سال ٩٧ به بعد اصولا ارتبایط با مبارزات کارگران هفت تپه نداشته است . بدین ترتیب، در جنبش کارگری سنتی ناصحیح بنا نهاده شد و آن هم این است که برند، نام، عنوان و اعتبار سندیکای سابق هفت تپه، به طور دربست در اختیار افرادی گذاشته شده که اصولا کارگر هفت تپه نیستند و در مبارزات هفت تپه هم حضور ندارند ولی از طریق کانال تلگرامی، منویات خود را به نام سندیکای کارگران هفت تپه (که از سال ٩٧ وجود ندارد) به مخاطبان ارائه کنند. مدیران این کانال، به نام کارگر هفت تپه، بیانیه های مجازی مینویسند و منتشر میکنند در حالی که این کارشان در واقع در بدنه کارگری هفت تپه هیچ مخاطبی ندارد و فقط ممکن است برای افرادی که خارج از خوزستان هستند و از حقیقت خبر ندارند خریدار دا شته باشد. جالب اینجاست که هیچ یک از اعضای سندیکای سابق نه خبر دارند که این کانال قضیه اش چیست و نه اصلا در آن دخالتی دارند و نه آن را رسانه سندیکا میدانند. عده ای هم در فضای مجازی مباحثی را راه انداخته اند که به نظر میرسد میخواهند یک حالت دوقطبی دروغین را به ذهن ها متبادر کنند و تشکل و سندیکایی که وجود ندارد را وارد معادلات هفت تپه کنند. به نظر میرسد این اقدامات برای مخالفت با گرایش شورایی و فعالیت های فعالین مستقل در هفت تپه راه افتاده است. در حالی که حقیقت این است که اصولا سندیکایی وجود ندارد که کسی بخواهد فعالیتش را ارزیابی کند. به واقع باید پرسید چرا باید این همه سال این حقیقت نهان نهان مانده باشد؟ به چه قیمتی؟ چه کسی سودش را برده است و این سنت و بدعت غیرکارگری چرا توسط افرادی که از آن خبر دارند نقد و طرد نشده است؟ آیا افرادی که وجود سندیکای غیرموجود را تایید میکنند، خود نیز دچار وضعیتی مشابه هستند؟ آیا آنها هم نظرشان را با انگیزه ها و مواردی خاص عوض کرده اند؟ جنبش کارگری بدون نقد و طرد روش های غلط و غیر کارگری نمیتواند به پیش برود. این روش ها، بازدارنده و موجب درجا زدن هستند. باید دست از نمایش با اسامی خالی و تهی برداشت و سلامت شخصی و فعالیتی را در تمام لحظات فعالیت همراه داشت. باید از تایید دروغ ها و همراهی با افرادی که به خاطر منافع شخصی بر چشم حقیقت خاک میپاشند دست برداشت. بحث های راه افتاده درباره هفت تپه و انواع تشکل در هفت تپه، یک ایراد اساسی دارد. آیا منظور نظر بحث کنندگان این است که میخواهند سندیکا دوباره راه اندازی شود؟ توسط چه کسانی؟ کارگران هفت تپه، که مجمع نمایندگان کارگری تشکیل دادند و اعلام میکنند که رویکرد شورایی را به کار بسته اند. پس اصرار عده ای در خارج از هفت تپه برای تحمیل کردن موضوع سندیکا به قضیه هفت تپه برای چیست؟ برای یک بحث سالم ابتدا باید پیش فرض های حقیقی و درست داشت. وقتی سندیکای هفت تپه از سال ٩٧ به کلی متوقف شده درباره کدام سندیکا حرف میزنند؟ درباره یک کانال تلگرامی که حتی در دست اعضای سندیکای سابق نیست و از جای دیگری مدیریت میشود؟ سوال این است که چرا بحث کنندگان، روی مبارزات واقعی و موجود در هفت تپه تمرکز نمیکنند؟ چرا فعالین کارگری مستقل هفت تپه و مبارزات واقعی و موجود را نقد و تقویت نمیکنند؟ قضیه از چه قرار است؟
مازیار س. – فعال کارگری
یازدهم مهر ١٤٠٠