تهدید و تحقیر زندانیان عقیدتی رجایی شهر از سوی بازجویان اطلاعات
تهدید و تحقیر زندانیان عقیدتی رجایی شهر از سوی بازجویان اطلاعات
منبع مطلعی از زندان رجایی شهر کرج به کمپین گفته “چند بازجو و کارشناس وزارت اطلاعات برخی از زندانیان عقیدتی را به سلولهای انفرادی بند سپاه رجایی شهر برده و آنها را به شدت تهدید و تحقیر کردهاند.”
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، بازجویان وزارت اطلاعات در روز سهشنبه 15 اردیبهشتماه 1394، برخی از زندانیان اهل سنت را مورد تهدید و تحقیر قرار داده و به آنها گفتهاند: “متفرقشان میکنند و حکم اعدام محکومین به اعدام را اجرا میکنند.”
این کارشناسان وزارت اطلاعات به زندانیان فراخوانده شده به بند انفرادی سپاه در رجایی شهر گفتهاند: “تخفیفی در حق محکومین به حبس صورت نخواهد گرفت.”
به زندانیان گفته شده تلاش بازجویان اطلاعات در سنگین کردن پروندهی زندانیان با انتساب “اتهامات واهی جدید” حتی پس از گذشت شش سال حبس زندانیان، همراه با شکنجهی روحی و جسمی خواهد بود و در این خصوص نیز “کوتاهی نخواهند کرد.”
این منبع مطلع به «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» گفته: “از طرفی سردمدار حکومت با عفوی که تایید کرده، سعی در راضی کردن مردم و متوجه ساختن اذهان عمومی نسبت به خود دارد؛ اما از جانب دیگر افرادی که تنها حقوق پایمال شده ملت مظلومشان را طلب میکنند نه تنها از حقوق اولیه خود محروم میشوند، بلکه مورد تهدید و تحقیر قرار میگیرند، چرا و به چه علتی؟”
وی همچنین افزود: “آیا اگر به جای دفاع از حقوق از دست رفتهی ملت مظلوم اهل سنت و بیدار کردن مردم از سیاستهای خصمانهی رژیم در جامعه مرتکب فساد و تباهی میشدند، باید مورد عفو و تدبیر قرار میگرفتند، چون از نظر ظالم باید افرادی که به دنبال اصلاح فساد حکومتها هستند، همیشه در زندان و تحت تعذیب باشند تا ستمگر به آسانی عوام مردم را بنده و تابع خود گرداند.”
این منبع در پایان گفت: “ملت مظلوم اهل سنت و تمام مردم مسلمانان و شریف ایران را به عزت و شرافت و سربلندی نوید میدهیم، به امید روزی که به جای ظلم عدالت حاکم شود.”
—
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
بیخبری از سرنوشت محمد مظفری پس از گذشت 86 روز بازداشت
86 روز از بازداشت «محمد مظفری» عضو سازمان دانشجویان و دانشآموختگان جبهه ملى ایران، گذشته است؛ سرنوشت، محل نگهداری و وضعیت او همچنان نامعلوم است.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، نیروهای اطلاعات سپاه، ساعت 8 صبح یکشنبه ۲۶ بهمنماه 1393، به منزل «محمد مظفری» در تهران حمله کرده و وی را بازداشت کردند. از آن روز تاکنون از این عضو سازمان دانش آموختگان جبهه ملی ایران خبری در دست نیست.
گفته شده ماموران اطلاعات در زمان بازداشت «محمد مظفری»، پس از گردآوری مقادیر زیادی مدارک، نوشتههای شخصی و رایانه متعلق به وی را با خود برده بودند.
«محمد مظفری» از بازداشتشدگان تظاهرات عاشورای ۸۸ است که همراه برادرش «سالار مظفری» دستگیر شدند. آنها در نهایت پس از تحمل چند ماه بازداشت با قرار تامین کیفری آزاد شدند.
این دو برادر، پس از گذشت 9 ماه از آزادیشان، از طریق تلفن به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب احضار شدند و در دادگاهی 20 دقیقهای محاکمه شدند. چند روز پس از تشکیل جلسه دادگاه، مجددا از دفتر شعبه ۲۸ تماس گرفته شد تا به شعبه مراجعه کنند. آنها در این شعبه با حکم محکومیت 6 سال و 3 ماه و یک روز حبس تعزیزی به اتهام “اقدام علیه امنیت کشور”، “تبلیغ علیه نظام” و “توهین به رییس دولت” روبرو شدند.
در زمانی که قرار بود دادگاه برگزار شود، دو برادر به دادگاه اعلام کردند که “آمادگی دفاع نداشته و برای دفاع از حقشان، به یک وکیل دادگستری نیاز دارند”. اما «قاضی مقیسه» با لحنی تند گفته “نیازی به داشتن وکیل نیست.” آنها در آن دادگاه از خود دفاع کرده و تمامی اتهامها را رد کردند، اما با این وجود شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، هر دو برادر را به تحمل حبس محکوم کرد.
پس از صدور و ابلاغ حکم «محمد و سالار مظفری»، آنها تصمیم گرفتند تا با استفاده از وکیل دادگستری حکم صادره را نقض کنند. وکیل این دو متهم به احکام صادره اعتراض کرد که در پی آن پرونده به شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر ارسال شد.
دادگاه در نهایت حکم دادگاه بدوی را تایید کرد. پس از آن به علت اینکه این دو برادر قصد مراجعه به زندان را به دلیل “غیرقانونی بودن حکم” نداشتند، به صورت مخفیانه زندگی کردند. اما پس از گذشت مدتی، چند مامور لباس شخصی به محل اقامت آنها مراجعه و محمد را بازداشت کرد.
در دادنامه صادره از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست «قاضی مقیسه»، «محمد و سالار مظفری» با اتهامهایی چون “اقدام علیه امنیت کشور از طریق اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت کشور از طریق شرکت در راهپیمایی مورخ شنبه ۲۳/۳/۱۳۸۸، یکشبه ۲۴/۳/۱۳۸۸، دوشنبه مورخ ۲۵/۳/۱۳۸۸، سهشنبه ۲۶/۳/۱۳۸۸ و چهارشنبه ۲۷/۳/۱۳۸۸ که موجب اخلال در نظم عبور و مرور شهروندان و اختلال ترافیکی در شهر و ایجاد بلوا و آشوب و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی از طریق پخش اعلامیه و پلاکارد در تاریخ ۲۳/۳/۱۳۸۸ و گزارش راهپیمایی به شبکههای ماهوارهای و نیز توهین به ریاست جمهوری به مناسبت انجام وظیفه کاری” متهم شدهاند.
شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، به استناد مواد ۴۹۹، ۵۰۰، ۶۱۰، ۶۱۱، ۶۰۹ و ۴۷ قانون مجازات اسلامی، هر دو را با این عقیده که “اخلال در نظم عمومی و اخلال در امنیت، تعدد معنوی است که در این خصوص دادگاه مکلف است اشد مجازات را مورد حکم قرار دهد”، در خصوص “تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران” به یک سال حبس تعزیری و بابت “تبانی و اجتماع و عضویت در تشکیلاتی که علیه امنیت کشور اقدام کرده است” به پنج سال حبس تعزیری و بابت “توهین به رییسجمهوری کشور اسلامی ایران” به نود و یک روز حبس تعزیری (جمعا به 6 سال و 3 ماه و یک روز حبس تعزیری) محکوم کرد.
این حکم در دیماه ۱۳۹۰، مورد اعتراض وکیل متهمین قرار گرفت و در شهریورماه سال ۱۳۹۱، توسط شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر تایید میشود؛ پس از تایید حکم دادگاه بدوی پرونده جهت اجرای حکم به دایره اجرای احکام ارسال میشود.پنج میلیارد تومان وثیقه، شرط آزادی مولوی نقشبندی روحانی اهل سنت
پنج میلیارد تومان وثیقه، شرط آزادی مولوی نقشبندی روحانی اهل سنت
مسوولان قضایی شرط آزادی «مولوی فتحی محمد نقشبندی» روحانی اهل سنت بلوچ و امام جمعه راسک را تهیه قرار وثیقهای به مبلغ 5 میلیارد تومان اعلام کردهاند.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، برخی از فعالان عقیدتی این اقدام مسوولان قضایی را به دلیل احتمال شکل گرفتن تجمعات اعتراضی مردمی در زمان برگزاری همایشهای فارغالتحصیلی طلاب در استان سیستان و بلوچستان دانستهاند.
«کمپین فعالین بلوچ» با اعلام این خبر نوشته: “در پی تبرئه و نقض احکام پرونده مولوی نقشبندی و همراهان وی توسط دیوان عالی کشور و تحت فشار قرار گرفتن مسوولان امنیتی و قضائی استان سیستان و بلوچستان، به خاطر نگه داشتن بدون دلیل این زندانیان بلوچ، مسوولان قضائی روز شنبه پس از دیدار با مولوی فتحی محمد نقشبندی امام جمعه اهل سنت راسک در زندان به او و خانوادهاش قول داده بودند که تا شامگاه یکشنبه وی را آزاد کنند.”
این کمپین همچنین نوشته: “نزدیکان به خانواده مولوی نقشبندی در عین حال از سرنوشت مولوی عبدالغفار نقشبندی و دیگر بازداشت شدگان این پرونده در پی انتقال آنها به بازداشتگاه وزارت اطلاعات اظهار نگرانی کرده و گفتند که مدت 14 روز است که هیچ اطلاعی از بقیه زندانیان این پرونده ندارند.”
گفتنی است روز چهارشنبه 19 فروردین، «شاه محمدی» قاضی شعبه 6 بازپرسی دادگاه انقلاب زاهدان، پس از ملاقات با «مولوی نقشبندی» در زندان زاهدان از “روند جدیدی” در پرونده این روحانی اهل سنت خبر داده بود.
در ادامه این گزارش آمده: “در همین حال با قوت گرفتن گزارشها و شایعات مبنی بر آزادی امام جمعه اهل سنت راسک و شرکت وی در مراسم فارغ التحصیلی طلاب مفتاحالعلوم راسک که زیر نظر مولوی نقشبندی اداره میشود (امروز دوشنبه 21 اردیبهشت در جریان است) مسوولان قضائی و اطلاعاتی روند قضایی و نبود یکی از مقامات مسوول را دلیل تاخیر در آزادی وی عنوان کردهاند، اما فعالان بلوچ معتقدند که نگرانی مسوولان از تجمع بیشمار مردم در شهرستان راسک و شرکت در این مراسم سالیانه باعث تعلل شده است.”
سال گذشته و در بحبوحه برگزاری جلسات فارغ التحصیلی طلاب مفتاحالعلوم راسک نیز مسوولان وعده دادند که در صورت نپرداختن به موضوع مولوی نقشبندی در همایش، وی را بعد از جلسه آزاد میکنند اما این وعده هیچگاه عملی نشد.
همه ساله با پایان سال تحصیلی مدارس علوم دینی اهل سنت بلوچستان در شهرهای مختلف این منطقه همایشهایی با عنوان “جشنهای دانشآموختگی طلاب” برگزار میشود که انتظار میرود صدها نفر در این مراسم شرکت کنند. بزرگترین این همایشها در زاهدان برگزار میشود که بنابر اعلام دارالعلوم زاهدان، بیش از 120 هزار نفر از اهل سنت سرتاسر کشور در این جلسه شرکت میکنند.
«مولوی نقشبندی» فروردینماه 1391، پس از چندین بار تهدید از سوی ماموران وزارت اطلاعات به اتهام “آمریت قتل مولوی مصطفی جنگی زهی” که اسفندماه 90، توسط عوامل ناشناس ترور شده بود به همراه فرزند و تعدادی از نزدیکانش بازداشت شد. وی اما با رد این اتهامات “جلوگیری از فعالیتهای دینی” خود را دلیل بازداشت خود عنوان کرده و کلیه اتهامات را رد کرده است.
خانواده «مولوی جنگی زهی» نیز در چند نامه محضری «مولوی نقشبندی» را بیگناه دانسته و خواستار آزادی وی شده بودند.اعتصاب غذای زندانیان رجایی شهر در اعتراض به انتشار امواج پارازیت در زندان
اعتصاب غذای زندانیان رجایی شهر در اعتراض به انتشار امواج پارازیت در زندان
جمعی از زندانیان محبوس در سالن 12 زندان رجایی شهر، در اعتراض به انتشار امواج پارازیت در زندان و همچنین در اعتراض به آنچه “شکنجه سفید” نام نهادهاند دست به اعتصاب غذا زدند.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، زندانیان سالن 12 رجایی شهر کرج، امروز دوشنبه ۲۱ اردیبهشتماه ۱۳۹۴، به دلیل رسیدگی نکردن مسوولان به “وضعیت نابسمان این زندان”، “فعال کردن مجدد دستگاههای موجشکن (پارازیت)”، ” عدم تغذیه مناسب”، “نبود امکانات بهداشتی و درمانی” و همچنین “عدم رسیدگی به بیماران اورژانسی” دست به اعتصاب غذا زدند.
گفته شده به دنبال انتشار مجدد امواج پارازیت در این زندان، و طی نامهنگاری و اعتراض زندانیان تاکنون هیچ اقدامی از سوی مسوولین زندان صورت نگرفته است.
یک منبع مطلع از وضعیت این زندان به کمپین گفته: “زندانیان محبوس در سالن 12 زندان رجایی شهر به ویژه زندانیانی که از لحاظ جسمانی در وضعیت ناگواری قرار دارند، تحت تاثیر این امواج مخرب، دچار مشکلات عدیدهای شده و پیشتر نیز در 18 اردیبهشتماه، طی این اقدام غیر انسانی «سعید رضوی فقیه» با وخامت اوضاع جسمانیاش به بیمارستان منتقل شد.”
این منبع همچنین افزود: “پیشتر نیز در تاریخ 19 اردیبهشت زندانیان رجایی شهر با شعار «مرگ بر دیکتاتور»، «زنده باد آزادی»، بار دیگر به وضعیت نابسامان این زندان اعتراض کردند.”
جمعی از زنان سنندج: “پرونده جنایت هتل تارا را به دادگاه مردمی میبریم” + ویدیو
https://goo.gl/W4Gq7K
درگیری نیروهای اطلاعاتی با جوانان عرب در اهواز و بازداشت چندین تن
درگیری نیروهای اطلاعاتی در اهواز با جوانان عرب منجر به بازداشت چندین نفر و مجروح شدن یک جوان ۱۵ ساله شد.
بنابه گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی،روز یکشنبه شب ساعت ٩صبح ،ماموران اطلاعات بوسیله چهار ماشین پژو سعی در بازداشت یک جوان عرب بنام “احمد سواری” فرزند عبدالعلی بدلیل شرکت او در اعتراضات بعد از بازی فولاد و الهلال را داشتند که منجر به درگیری با مردم شد.
بنابه این گزارش در این درگیری احمد سواری بازداشت و برادر وی “مسعود سواری” که تنها ۱۵ سال سن دارد، توسط نیروهای وزارت اطلاعات مجروح شده است.
همچنین در اثر دخالت جوانان این شهر برای رهایی احمد سواری نیروهای اطلاعات با مردم درگیر شده و از سلاح گرم استفاده نمودند که در اثر تیراندازی مسعود سواری فرزند عبدالعلی مجروح می شود. و تعدادی دیگری از جوانان عرب این شهر نیز بازداشت شده اند.
فعالان حقوق بشر اهوازی اعلام کردەاند که این درگیری در بازار کیان شهر اهواز و در تاریخ ١٠/۵/٢٠١۵ شب رخ داده است.
عکس یکی از بازداشت شدگان “احمد سواری” و یکی از مجروحین “
http://www.kampain.info/archive/2325.htm
آزادی سه فعال اهل سنت اهوازی با قرار وثيقه
سه فعال عرب اهل شهر حميديه، پس از تحمل ٦ ماه بازداشت اداره اطلاعات، ديروز يكشنبه 20 اردیبهشتماه 1394، به صورت موقت با قرار وثيقه دو میلیارد ریالی آزاد شدند.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، «محمد عبيات»، «احمد عبيات» و «حسن عبيات» فرزندان «عبد» به اتهام “همكاری با گروههای اسلامی تندرو”، ٦ ماه پيش از سوی نيروهای امنیتی و اطلاعاتی بازداشت و پس از تحمل دورهای در بازداشتگاه اطلاعات، برای چند ماه نیز به زندان كارون منتقل شدند.
«كريم دحيمی» فعال حقوق بشر اهوازی با اعلام این خبر گفته: “اين افراد در بازداشتگاه اطلاعات برای گرفتن اعترافات دروغين، زير شديدترين شكنجه روحی و جسمی قرار گرفته بودند.”
در نهایت این سه شهروند حمیدیهای، در «دادگاه انقلاب اهواز» از اتهام انتسابی “ارتباط با داعش” تبرئه و تنها به دليل فعاليت مذهبیشان محاكمه شدند که در پی آن ديروز یکشنبه، آنها با قرار وثيقه دو ميليارد ریال تا صدور حكم آزاد شدند.
چشمبند زندان اوین با امضای زندانیان + عکس
«بهمن احمدی امویی» با انتشار یادداشتی از خودش و دو قطعه عکس از چشمبندهای بند 209، با امضای یادگاری زندانیهای 350 در شهریورماه 1389، در وبسایت خود، یاد آنها را گرامی داشت.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، در میان امضاهایی که زندانیان بر این چشمبند ثبت کردهاند، اسامی «فرهاد وکیلی»، «فرزاد کمانگر»، «شیرین علم هولی»، «آرش رحمانی»، «علی زمانی» و «علی حیدریان» از جانباختگان روزهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388، که توسط حکومت اسلامی ایران اعدام شدند، به چشم میخورد.
این یادداشت در پنجمین سالگرد اعدام «شیرین علم هولی»، «فرزاد کمانگر»، «فرهاد وکیلی»، «علی حیدریان» و «مهدی اسلامیان» در ۱۹ اردیبهشتماه ۱۳۸۹ در زندان اوین انتشار یافته است.
«بهمن احمدی امویی»، روزنامهنگار پس از انتخابات ریاست جمهوری در خردادماه ۱۳۸۸، بازداشت شد و ۶۴ ماه را در زندانهای اوین و رجاییشهر سپری کرد.
متن کامل یادداشت این زندانی سیاسی سابق را در پی میخوانید.
چشمبند 209 با امضای برخی از زندانیهای 350 در شهریور 1389؛ اسامی فرهاد وکیلی، فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، آرش رحمانی، علی زمانی و علی حیدریان که اعدام شده بودند با رنگ قرمز نوشته شده است.
23 آبان 1388 با هشت نفر دیگر از بند هشت زندان اوین به 350 رفتیم. قبل از ما احمد زیدآبادی و جهانبخش خان جانی هم بودند. تازه میخواستند 350 را برای سیاسیها و امنیتیها در نظر بگیرند.
فرهاد وکیلی با چهره آفتابسوخته، سبیلی کلفت و دندانهایی کاملا سفید با پای چپی که میلنگید، در طبقه پایین از ما استقبال کرد. تا 19 اردیبهشت 89 که به همراه چهار نفر دیگر اعدام شد، خاطرات زیادی را با او تجربه کردم. خوب مطالعه کرده بود و تحت تاثیر حوادث پس از انتخابات و جنبش اعتراضی مردم یا همان جنبش سبز قرار گرفته بود. رویدادها و آنچه در خیابانهای میگذشت آنقدر برایش جالب بود که با حوصله زیاد درباره حوادث آن روزها میپرسید و میخواست بیشتر درباره اعتراض مردم بداند. به خاطر عضویت در پژاک دستگیر شده بود و حکم اعدام داشت؛ اما روحیهاش از من خیلی بهتر بود.
به جوانان و تازهواردها که نگاه میکرد، خندهای به تمام پهنای صورتش مینشست و از دور سفیدی عاجگونه دندانهایش را میدیدم و غبطه میخوردم. راستی با اینهمه سیگاری که فرهاد میکشد، چقدر دندانهایش سفید است. مرتب اصلاح میکرد.
میگفت: چون ناغافل میبرندت، بهتر است آماده باشی؛ و دوباره خنده و دندانهای سفیدش جلوی چشمت بود.
اعدام که شد جسم نحیف و خستهاش را در جایی دفن کردند و تا حالا آدرسش را به خانوادهاش ندادهاند.
آنقدر مهربان و دوستداشتنی بود که چهار ماه پس از اعدامش، وقتی قرار شد تعدادی از ما یکی از چشمبندهای بند 209 را (که یکی از بچهها از آن بند با خود آورده بود) با امضای زندانیها برای یادگاری به میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی برسانیم، فراموشش نکردیم و نام او را با رنگ قرمز نوشتیم. بعد از پنج سال هنوز آن یادگاری به صاحبانشان نرسیده است؛ اما باد صبا مشکفشان خواهد شد…
آوردن چشمبندها از 209 ممنوع بود. همان دم در از زندانی میگرفتند. همچنان که همان لحظه ورود یکی به چشمت میزنند که جایی و کسی را نبینی و از همان اول، حساب کار دستت بیاید و ترس تمام وجودت را بگیرد، اما بههرحال برخی وقتها بعضی از زندانیان آن را یکجوری پنهان میکردند که زندانبانها نبینند و به یادگار با خودشان به بیرون از بند میآوردند و این چشمبند یکی از همانها بود.
سعی کردیم نام همه زندانیها را بدون توجه به گرایش فکری و سیاسی که داشتند، روی چشمبند ثبت شود. ابتدا خیلی با گشادهدستی عمل کردیم و برخی از ما ناممان را بزرگ نوشتیم و بزرگتر امضا کردیم، فکر نمیکردیم اینهمه زندانی با گرایشهای مختلف، بخواهند این یادگاری را امضاء کنند؛ اما برداشت اشتباهی داشتیم. آن روزها خیلی به هم نزدیک بودیم. جا کم آوردیم و رویبندهایی که در دو طرفش بود برخی اسمها را اضافه کردیم. روزهای خوبی بود و حس همدلی تازه داشت میانمان جرقه میزد و چه زود دوباره فراموش کردیم و هر کس راه خود را رفت.