کنفدراسیون کار” از عشق به کارگر یا عشق به رهبری؟

کنفدراسیون کار”

 از عشق به کارگر یا عشق به رهبری؟

آذر ماجدی

دو هفته پیش ابتدا به ساکن یک سازمان بنام “کنفدراسیون کار ایران” در آلمان اعلام موجودیت کرد. عملی بسیار شگفت آور! جنبش کارگری در ایران، علیرغم سرکوب خشن رژیم اسلامی، قوی و رادیکال است. مبارزه برای حق تشکل یکی از عرصه های مبارزاتی طبقه کارگر بوده است. جنبش مجمع عمومی و شورایی یک گرایش قوی درون جنبش کارگری است. صدای این جنبش از طریق جنبش چپ و کمونیست در خارج کشور منعکس می شود. باین ترتیب، نیاز نیست بر اهمیت شفافیت و علنیت پروسۀ تشکیل هر سازمان و تشکلی که حتی بشکل تلویحی ادعای نمایندگی طبقه کارگر ایران را دارد، تاکید کنیم.

ممکن است، گفته شود، این یک سازمان طرفدار کارگر است، مانند ده ها سازمان دیگر. این پاسخ حقیقت را بیان نمی کند. نامی که برای این سازمان انتخاب شده و نحوۀ تشکیل آن سخن از سناریوی دیگری دارد. “کنفدراسیون کار ایران- خارج کشور” یک نام دهان پر کن است. قصد جا زدن این سازمان بعنوان نمایندۀ کارگران ایران در مجامع بین المللی و باین ترتیب نماینده و رهبر تراشی برای طبقه کارگر ایران است. قرار است همانگونه که هیاتی از اپوزیسیون دست راستی پارسال و مسیح علینژاد امسال در کنفرانس امنیتی مونیخ بعنوان نمایندۀ ایران شرکت کردند، کنفدراسیون کار هم در آی ال او بعنوان نمایندۀ ایران شرکت کند.

نحوۀ تشکیل و حامیان و تسهیل کنندگان این پروژه نیز بوی رژیم چنجی میدهد. جلسه تشکیل این سازمان در دفتر کنفدراسیون اتحادیه کارگری آلمان (د گ ب) برگزار شده است. از “خیریه فردریک ابرت” هم حمایت مالی گرفته اند. یک نگاه کوتاه به این دو نهاد نیت واقعی تشکیل این “کنفدراسیون” را روشن تر می کند.

د گ ب عملا یک نهاد رسمی هیات حاکمه است؛ بخشی از سیستم حکومتی است. حمایت د گ ب از هر نهاد و جنبشی معنای سیاسی روشن دارد. لذا د گ ب سیاستی مغایر با سیاست رسمی حکومت اتخاذ نمی کند. دو نمونه از سیاست ها و مواضع این نهاد جهت گیری سیاسی آنرا روشن تر می سازد. یکی از نقد هایی که به د گ ب وارد شده است، برخورد دو گانه به کارگران آلمانی الاصل و کارگران مهاجر یا میهمان است. کارگران مهاجر عملا بعنوان شهروندان درجۀ دوم در نظر گرفته می شوند. جنبش کارگری سنتا و تاریخا با اصل برابری تداعی می شود. برخورد دوگانه به کارگران در یک محیط کار هیچ ربطی به ترقیخواهی کارگری ندارد.

در رابطه با نسل کشی اسرائیل در غزه، د گ ب طی یک نامه به دبیر کنفدراسیون اتحادیه کارگری اسرائیل “همبستگی عمیق خود را با اسرائیل” اعلام کرده است و تظاهرات جهانی در محکومیت بمباران اسرائیل را محکوم و اعلام کرده است که “چند روز اخیر بروشنی نشان داد که آنتی سمیتیزم چقدر عمیق در جامعه جهانی نفوذ دارد. ما از خشونتی که اجازه داده آنتی سمیتیزم، حتی در آلمان، دوباره فعال شود نگران و شوکه شده ایم.” در پایان، از برخورد سریع دولت آلمان و ارائه حمایت های لازم به اسرائیل ابراز شادی شده است.

این ماهیت واقعی این اتحادیه است. این یک نهاد حکومتی است و کارش آرام کردن کارگران است. آیا کسی تردید دارد که از این نهاد آبی برای طبقه کارگر ایران گرم نمی شود؟ آیا شکی هست که اقدام د گ ب اقدامی در جهت آلترناتیو سازی و رهبر تراشی است؟

خیریه فردریک ابرت هم یک نهاد سیاسی دولتی است که در 1925 توسط دولت آلمان تشکیل شده است. کمک مالی این “خیریه” یعنی کمک مالی دولت آلمان.

چرا یک کنفدراسیون کار لازم شده است؟

رادیکالیسم، چپ گرایی و خصلت انقلابی جنبش سال گذشته دولت های غربی و اپوزیسیون دست راستی را بهت زده کرد. تصور می کردند که قادر خواهند بود روایت دست راستی شان را بر این جنبش تحمیل کنند. بویژه آنکه جنبش آزادی زن از رهبران و فعالین اصلی این جنبش انقلابی بود و خواست های صریح ضد اسلامی بیان می کرد. دولت های غربی به سازمان های بسیاری که در رابطه با حقوق زن در خاورمیانه کار می کنند، کمک های مالی، سیاسی و فکری می دهند. از اینرو تاثیر گذاری بر جنبش اعتراضی توده ای را آسانتر فرض می کردند. اتاق فکر های سازمان سیا و نهاد های طراحی رژیم چنج تصور می کردند که با بکار گرفتن سلبریتی های ایوسنت لورانی و جملات دهان پر کن خواهند توانست رهبری دست راستی  را بر این جنبش اعتراضی تحمیل کنند. مفتضحانه شکست خوردند.

برای مدتی پروژه را به پشت پرده بردند. اکنون با گسترش جنگ و ویرانی در خاورمیانه، مساله آلترناتیو سازی فعالتر مطرح می شود. اعطای جایزه نوبل به فرنگیس محمدی، یک زن اصلاح طلب در زندان، اعطای جایزه به مسیح علینژاد در دسامبر و شرکت او در کنفرانس امنیتی مونیخ، دریافت نامه ای از یک زن زندانی چپ و اکنون تشکیل یک کنفدراسیون کار، تصویر کامل می شود. حالا باید منتظر شرایط شد. آیا این طرح هم ترشی انداخته خواهد شد یا فعال می شود؟ باید دید.

باید توجه داشت که آمریکا و غرب همواره طرح هایی را برای دخالت در سرنوشت سیاسی کشورهای منطقه تحت نفوذ خود در کشو دارند. وجود یک جنبش قوی سرنگونی طلبانه در ایران و شرایط بحرانی و جنگی منطقه، ضرورت یک سناریو و طرح عملی را صد چندان می کند. تجربه سال گذشته به آنها نشان داده است که رمز موفقیت در جامعه ایران، زدن ادویه چپ و کارگری به آلترناتیو و روایت است. لذا از سلبریتی های مد روزی و پهلوی برای مدتی فاصله گرفتند و بجای آن به زنان زندانی جوایز حقوق بشر و شجاعت و غیره اعطاء کردند. برای چنین طرحی یک بازوی کارگری از واجبات است. کنفدراسیون کار ایران –خارج کشور ممکن است بتواند آن بازو باشد.