پی آمدهای “نرمش قهرمانانه” رژیم اسلامی (١) گفتگوی محمود احمدی با علی جوادی در برنامه تلویزیونی “برای یک دنیای بهتر”

پی آمدهای “نرمش قهرمانانه” رژیم اسلامی (١)
گفتگوی محمود احمدی با علی جوادی در برنامه تلویزیونی “برای یک دنیای بهتر”
محمود احمدی: روحانی در سخنرانی اش در اجلاس عمومی سازمان ملل گفت که سلاح هسته ای سلاحی برای کشتار دسته جمعی است و هیچ جایگاهی در تلاشهای جمهوری اسلامی ندارد٬ همچنین از تحریم اقتصادی انتقاد کرد و گفت که این سیاستی انسانی نیست٬ بعلاوه پیشنهاد کرد که جهان باید به طرف صلح قدم بردارد و باید ائتلافی علیه خشونت و افراط به جای ائتلاف علیه جنگ شکل داد. نظر شما چیست؟
علی جوادی: واقعیت این است که سلاحهای اتمی٬ سلاحهای شیمیایی و امثالهم سلاحهای کشتار دسته جمعی هستند. نامشان بطور گویایی واقعیت وجودی این سلاحها را برملا میکند. سلاحهایی مخرب و نابود کننده ای در ابعاد گسترده و اجتماعی . در عین حال جمهوری اسلامی هم یک سلاح کشتار دسته جمعی است. تاریخ جمهوری اسلامی تاریخ جنایت و خون و سنگسار و اعدام و شکنجه و ضدیت با کارگر و زن و جوان و کودک است. در کارنامه این رژیم اعدام بیش از ١۲۰ هزارتن از شریفترین انسانهای آن جامعه ثبت شده است. تاریخ این رژیم تاریخ استثمار کارگر٬ تاریخ زن ستیزی٬ تاریخ سرکوب و خفقان شدید مذهبی و استبداد است. تاریخ از بین بردن امید و آرزو برای نسل جوان آن جامعه است. روحانی “درست” میگوید سلاحهای اتمی سلاحهای کشتار دسته جمعی هستند٬ همانطور که خود جمهوری اسلامی و روحانی در راس قوه مجریه این نظام ضد انسانی یک سلاح کشتار و خفقان و ارعاب دسته جمعی است. روحانی مطرح کرده است که تحریمهای اقتصادی غیر انسانی هستند٬ “واقعیتی” است. همانطور که به فقر و فلاکت کشاندن توده عظیم مردم کارکن نیز نوعی سیاست تحریم اقتصادی و عمیقا ضد انسانی است. همانطور که محکوم کردن اکثریت عظیم جامعه به زندگی مادون انسانی زیر خط فقر اسلامی سیاستی ضد انسانی است. همانطور که محکوم کردن کارگر به استثمار و زندگی در فقر و فلاکت سیاستی ضد انسانی است. همانطور که پرداخت نکردن ماهها حقوق کارگر و کارکنان زحمتکش یک سیاست ضد انسانی است. و جمهوری اسلامی در این رابطه در کنار تمام نیروهای ارتجاع بین المللی در یک صفحه قرار دارند که تحریمهای اقتصادی را به مردم تحمیل کرده اند. این دو سیاست٬ هر دو ضد انسانی و ضد کارگر و توده مردم زحمتکش هستند. هر دو نیرو در یک صف بر علیه کارگر و جامعه قرار دارند.
روحانی اشاره کرده که بیائید بر علیه خشونت در سطح جهانی مبارزه کنیم. راستش اگر آدم نداند که روحانی از کجا آمده است؟ چه نقشی در آن حکومت دارد؟ و لباس کثیف آخوندی سمبل و مظهر چه سیاست و اخلاقیاتی در جامعه است٬ شاید باور بکند که این شیخ دارد حرفهای قابل تعمقی میزند. اما برای ما که سابقه شکل گیری و بقا این رژیم را مثل کف دستمان می شناسیم باید گفت که این حرفها حتی جوک مضحک هم نیستند. فقط بیشرمی و وقاحت آخوندی را به نمایش میگذارند. ببینید تمام بنیادهای رژیم اسلامی بر مبنای خشونت علیه زن٬ علیه جوان٬ علیه کارگر٬ علیه کودک و علیه جامعه بنا شده است. این رژیمی است که با خشونت علیه انسان و آزادیخواهی و برابری طلبی و انسان گرایی متولد شده است و یک روز بدون خشونت و ترور نمیتواند به زندگی کثیف خود ادامه دهد. بعلاوه نظام سرمایه داری که رژیم اسلامی حافظ این مناسبات استثمارگرایانه و ضد انسانی در جامعه است تماما بر مبنای خشونت علیه عاطفه و آرزو و آمال انسانها در جامعه استوار شده است. نفس کار مزدی و تداوم کار مزدی عملا بر مبنای خشونت علیه کارگر و انسان استوار است. اگر کسی بخواهد بر علیه خشونت مبارزه کند٬ باید در درجه اول برای نابودی حکومت اسلامی و تمام حشو و زوائدش مبارزه کند. باید برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی مبارزه کند. باید بر علیه مناسبات استثمارگرایانه کار و سرمایه مبارزه کند که بر مبنای خشونت همگانی استوار شده است. میگویند ایران سرزمین عجایب است. بنظر سخنان روحانی٬ راس حکومت جانیان اسلامی٬ یکی از مظاهر چنین عجایبی است.
محمود احمدی: از جوکهای مضحک روحانی بگذریم. به هر صورت٬ خامنه ای در راس رژیم اسلامی در پی یک چرخش ناگهانی از زبان راس حکومت اعلام کرد که از این پس سیاست “نرمش قهرمانانه” را در قبال آمریکا و غرب دنبال خواهند کرد. چرا؟ این سیاست در چه شرایطی اتخاذ میشود؟ معنای زمینی این سیاست چیست؟ چه تفاوتی با سیاستهای تاکنونی رژیم اسلامی در قبال آمریکا و غرب دارد؟
علی جوادی: اجازه دهید از قسمت آخر این سئوال شروع کنم. مسلما سیاست تاکنونی رژیم اسلامی بر مبنای تقابل آشکار و خصومت آمیز با آمریکا و متحدین اش٬ اسرائیل و سایر قدرتهای غربی استوار شده است. تلاش برای دامن زدن به کانونهای بحران در منطقه و مداخله فعال در این کانونهای بحرانی و تلاش برای برهم زدن توازن قوا و آرایش و صف بندیهای موجود در خاور میانه به نفع اهداف ارتجاعی رژیم و جنبش کثیف اسلام سیاسی است. سیاست اخیر٬ یعنی “نرمش قهرمانانه” که توسط راس رژیم اسلامی اعلام شده است یک چرخش سیاسی٬ یک تغییر ریل است. آشکار است٬ در پس این تغییر تاکتیک به دنبال دست یافتن به نوعی “توافق”٬ نوعی “تنش زدایی”٬ نوعی “سازش” با غرب هستند. اما چرایی مساله نکته حائز اهمیت و تعیین کننده است. ببینید رژیم اسلامی از دو طرف مورد “تهاجم” و “خطر” قرار دارد. از یک طرف با مردمی مواجه است که در کمین رژیم اسلامی هستند٬ حکم به سرنگونی اش داده اند٬ میخواهند سر به تن اش نباشد٬ و خواهان نابودی تمامی بنیانهای اقتصادی٬ سیاسی و فرهنگی و اخلاقی این رژیم هستند. از طرف دیگر کشمکشهای بین المللی٬ بخصوص تقابل قطب تروریسم دولتی٬ آمریکا و ناتو و اسرائیل با اسلام سیاسی و رژیم اسلامی بمثابه ستون فقرات این جنبش ارتجاعی به درجه و شدتی رسید که اگر این کشمکش ادامه پیدا میکرد٬ خطر جنگ بعد از سوریه آنطور که آمریکا بیان میکرد میتوانست به رژیم اسلامی برسد و گزینه نظامی و حمله نظامی در دستور قرار بگیرد. بعلاوه فشار تحریمهای اقتصادی که یک واقعیت ضد انسانی است در عین حال فشار زیادی بر منابع مالی این اوباش ایجاد کرده و این خطری جدی در بالای سر رژیم اسلامی است. این مجموعه بود که بنظرم باعث ایجاد چرخشهایی در سیاست تاکنونی رژیم اسلامی شده است.
رئیس مجلس رژیم اسلامی اعلام کرده است که این تغییر استراتژیک نیست. درست میگویند٬ استراتژی حکومت اسلامی حفظ این نظام به هر بها و به هر بهانه و در هر شرایطی است. این چرخش یک تغییر تاکتیکی در سیاستشان است. اما تا همین حد هم این چرخش صدمات معین و قابل ملاحظه ای را بر موقعیت این رژیم در سطح جنبش اسلام سیاسی بوجود خواهد آورد. باعث کشمکش و تشدید کشمکش در میان جناحها و صفوف اوباش اسلامی حاکم خواهد شد. بنظرم مساله چگونگی بقای رژیم اسلامی در این شرایط عامل اصلی اتخاذ این سیاست و چرخش سیاسی است. خامنه ای بنظر میرسد که دارد جام زهری را سر میکشد. شاید این جام زهر واقعا کشنده باشد و کل این نظام را در لبه پرتگاه و سقوط قرار دهد.
محمود احمدی: آیا رژیم اسلامی قادر خواهد شد به توافق مورد نظر آمریکا و غرب تن دهد یا در ابتدا و نیمه راه این سیاست نیز به شکست کشیده خواهد شد؟ همانطور که دیدیم روحانی با اوباما ملاقات نکرد. آیا طرفین این تخاصم میتوانند به نقطه سازش و توافقی دست یابند؟ مختصات این سازش و توافق چه میتواند باشد؟ احتمال نرمالیزه شدن روابط رژیم اسلامی و آمریکا را چگونه می بینید؟
علی جوادی: من فکر نمیکنم که ما شاهد “نرمالیزه” شدن روابط و مناسبات رژیم اسلامی و آمریکا و کلا دول غربی باشیم. نرمالیزه شده به این اعتبار که رژیم اسلامی بتواند به مثابه حلقه و بخشی از نظام سرمایه داری جهانی به انباشت سرمایه مشغول شود٬ یا اینکه به عنوان نظام مطلوب و یا مورد نظر غرب در ایران حکومت کند. من فکر نمیکنم که رژیم اسلامی بتواند به عنوان نظام مطلوب سرمایه داری در ایران حکومت کند. چنین چرخشی نه برای رژیم اسلامی ممکن است و نه برای غرب مطلوب و نه مردم امکان چنین تغییر و تحولی را بدون تلاش برای سرنگونی رژیم اسلامی خواهند داد. من فکر نمیکنم که رژیم اسلامی بتواند به یک رژیم سرمایه داری که حوزه صدور سرمایه و تکنولوژی و مهارت فنی قرار بگیرد و بتواند به این اعتبار به بازار جهانی غرب دسترسی کافی و لازم را داشته باشد٬ تغییر کند. چنین تغییری علاوه بر فاکتورهای ذکر شده٬ به دلیل فاکتورهایی حتی خارج از اراده رژیم اسلامی عملا ممکن نیست. فاکتور ایدئولوژی حکومت اسلامی٬ مسائل تاریخ و حل نشده موجود در خاورمیانه تماما عواملی هستند که عملا امکان چنین تغییر و تحولی را تا زمانیکه رژیم اسلامی زنده است٬ عملا غیر ممکن میکند. این تغییرات تنها در فردای سرنگونی حکومت اسلامی ممکن است. چنین توافقی٬ چنین نرمالیزه شدنی٬ و در پی آن عادی شدن مناسبات سیاسی و دیپلماتیک عملا ممکن نیست. از احتمال بالایی برخوردار نیست. اما آیا هیچگونه سازش و توافقی میان غرب و رژیم اسلامی مثلا در قبال “بحران هسته ای” ممکن نیست؟ پاسخ به نظر من الزاما و تماما منفی نیست. بستگی به این دارد که جدال جناحهای رژیم اسلامی چه مسیر و طریقی بخود خواهد گرفت. چقدر جناح روحانی – رفسنجانی و خامنه ای قادر خواهند شد که عملا جناح راست را ساکت و خفه کنند. اما این یک طرف قضیه است. در طرف مقابل هم مشکلات کم نیستند. در عین حال حاکمیت فعلی در آمریکا هم باید بتواند بر مسائل و تناقضات سیاسی کل هیات حاکمه آمریکا غلبه کند و بتواند این سیاست را به پیش ببرد٬ بتواند بر لابیسم اسرائیل و جناح اولترا محافظه کار غلبه کند. بنظرم در هر دو طرف موانع جدی در مقابل هر گونه سازش و توافقی قرار دارد. اما فکر میکنم که رسیدن به توافقی که بتواند خطر حمله قریب الوقوع را از بالای سر رژیم اسلامی بردارد٬ از احتمال قابل ملاحظه ای برخوردار است. خلاصه کنم: بنظرم نرمالیزه شدن روابط از شانس چندانی برخوردار نیست٬ اما رسیدن به توافقاتی در زمینه “بحران هسته ای” بنظرم ممکن است.