در سیاست و “دیدگاه”، همچون در سنگر مقاومت و قهرمانی ها

خامنه ای در باره شرکت در “انتخابات” در اسفند ماه سال جاری فرموده است: “حتی زنان بی حجاب هم میتوانند شرکت کنند”.

متعاقبا ” جبّلی”، رئیس صدا و سیمای رژیم گفت  که: [“حضور یک مُجری در یک برنامه صبحگاهی با مانتو و روسری رنگی”،  به این خاطر نبوده است تا اینگونه القاء کنند که در آستانه برگزاری انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی صدا و سیما برای جلب مخاطب تلاش  میکند تا به افزایش مشارکت در انتخابات بینجامد!”]

این به زبان آدمیزاد یعنی: مقام معظم شکر میل فرمودند.

در همین رابطه آقای ” محمد مهدی اسماعیلی”- وزیر ارشاد- نیز وعده داده اند که  مجاز شمردن”موسیقی َرپ” در ایران اسلامی “تحت بررسی” است.

خود زُعما میدانند که “انتخابات” در جمهوری اسلامی همواره، بویژه در دوران پس از ختم جنگ ایران و عراق، یک “کابوس” بوده است. چون توقعات مردم بالا رفته بود و دیگر نمیشد به بهانه “جنگ تحمیلی”، زنان را سرکوب کرد، کارگران و مطالبات آنان را نادیده گرفت و مساله مهم سرنوشت سیاسی اسلام سیاسی در ایران را پس از جنگ هشت ساله، از انظار عمومی، چه در سطح جامعه ایران و یا در موازنه قوای بین المللی، پنهان کرد. رژیم اسلامی از دوران پسا جنگ ایران و عراق، ناچار بود به این مساله پاسخ بدهد: “پس از آغاز سیر شکست پان اسلامیسم”، اقتصاد و سیاست، چگونه خواهد بود؟ جناحی از “بنیانگذاران”، به سرکردگی رفسنجانی، بر این باور بودند که رژیم اسلامی باید “فکری برای ولایت فقیه” بکند. این جناح چنان در رده های بالای حاکمیت قوی شده بود که  رژیم ولایت مدار انتخابات ریاست جمهوری اسلامی را به خاتمی و “اصلاح طلبان” واگذار کرد. از آن وقت و تا “ممنوع التصویر” شدن خاتمی و سربه نیست کردن رفسنجانی در “استخر فرح”، نگهبانان “اصل ولایت فقیه”، آن جناح از خودی ترین ها را “برانداز” نامید. در رابطه با “انتخابات” جاری، کسانی مثل “لاریجانی” و “علوی” رد صلاحیت شدند.

فشرده ای از فعالیت سیاسی لاریجانی این است:

“۱۲ سال رئیس قوه مقننه، چند سال رئیس سازمان صدا و سیما مستقیم زیر نظر مقام معظم، چندین سال در شورای عالی امنیت ملی، چندین سال معاون پارلمانی سپاه پاسداران، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام”. 

و علوی، همین پیشینه  “تعهد به شرع انور” کافی است: “وزیر اطلاعات” سابق.

برای سران خیلی معلوم است که وقتی امثال این موجودات که عناصر شاخص “عبور دادن رژیم از بحران” بوده اند، رد صلاحیت میشوند و سر به نیست، نه تنها مردم علی العموم که بخش وسیعی از پاره تن اسلام سیاسی، به انتخاباتی که در آن “التزام” به “اسلامیت” و “ولایت فقیه” “واجب شرعی” است، تن نمیدهند. مُجاز کردن زنان  بی حجاب، و دعوت از مجریان مانتو پوش برای شرکت در برنامه صدا و سیمای اسلامی، در واقع بالا بردن دستها به نشانه تسلیم در برابر موج عظیم جنبش برابری طلبانه زنان است.

بسیار روشن است که همه این التماس و تملق ها به زنان بی حجاب و موسیقی رپ، خطاب به جناحی از رژیم است که از انتخابات “قهر” نکنند. توهم این است که گویا میشود بار دیگر “حماسه” دوخرداد را تکرار کرد تا به این وسیله مردم را برای تشدید تضادهای بالا هم که بوده، بهر حال پای انتخابات بکشانند. این طرفند در شرایط کنونی و در حالی که مردم سالهاست مبارزه خود با جمهوری اسلامی را در استفاده از شکاف جناح ها پیش نمیبرند، گرچه مخاطبان، خودی ها  هستند، اما رو به آمریکا و غرب است. خامنه ای میداند که دوره “رای من کو؟” در سال ۱۳۸۸، به “دیار باقی” شتافته است. ژست تحمل “بی حجاب” ها و مجاز بودن موسیقی رپ، رو به دوایر غرب و در درجه اول آمریکاست. که نشان بدهند نه تنها مردم کماکان به “نظام اسلامی” رای خواهند داد که در همان حال این رژیم تاب تحمل “تغییر رفتار” را دارد و نیز اینکه “اوضاع با حفظ جمهوری اسلامی” قابل کنترل است.

اینجا باید یک عامل دیگر را به معادله و توازن قوای بین رژیم و مردم اضافه کرد. عکس العمل پاکستان به تجاوز رژیم در مرزهای شرقی و فراخواندن سفیر عراق در ایران، به رژیم اسلامی نشان داد که دایره عملیات “نیروهای نیابتی” اش تنگ و تنگ تر شده است. در ماجرای یورش اسرائیل به مردم غزه نیز، سران چه علنی و یا توسط “واسطه”ها و با پادرمیانی قطر؛ مدام به آمریکا پیام دادند که رژیم اسلامی خود را از ماجرا “کنار کشیده” است. معضل اینها، نشان دادن قدرت “کنترل اوضاع” در چهارچوب جغرافیای ایران است. یعنی طی کردن راه “براندازی” و امید بستن به نیروی مردم برای بزیر کشیدن رژیم اسلامی، به ضرر هر دو سو است. 

ابعاد شکست رژیم اسلامی در حفظ آخرین بقایای “اسلام سیاسی” در سطح “برون مرزی” با اتفاق موشک پراکنی به “اربیل”- اقلیم کردستان عراق- به شکل بارزی تجلی کرد. به اقرار و اذعان سران سپاه و دوایر امنیتی تحت فرمان خامنه ای، در این حمله، رژیم “دچار اشتباه محاسباتی” شد.

زیرا:

“تنش جدید در روابط تهران و بغداد در هنگامه ای است که اخیرا متعاقب حملات مکرر گروههای عراقی نزدیک به ایران به پایگا هها و مراکز نظامی آمریکا در این کشور، مساله خروج نیروهای آمریکایی از عراق به بحث داغی تبدیل شده بود. دولت “سودانی” پس از ترور “ابوتقوی” از فرماندهان گروها لنجباء دوباره خروج نظامیان آمریکایی از عراق را در دستور کار قرار داد و از تشکیل کمیته ای در این خصوص برای اتخاذ تمهیداتی و مذاکره با دولت آمریکا در این باره خبر داده بود”

 (تحلیل یکی از “کارشناسان” تحت عنوان “تنش در روابط ایران و عراق!، منتشر شده در روزنامه اینترنتی “آرمان امروز”، پنجشنبه ۱۸ ژانویه ۲۰۲۴)

وضعیت اقتصاد در رژیم اسلامی و فلاکت و قحطی ای که بر مردم تحمیل کرده است، همراه و در کنار نیروی سرنگونی طلبی، هم سران رژیم و هم دوایر غرب و بویژه آمریکا را از وقوع یک انقلاب واقعی به وحشت انداخته است. همه میدانند که تکرار داستان توهمات “انقلاب ۵۷” و لانسه کردن یک عنصر دارای نفوذ در میان “توده مسلمان”- و حالا باستان پرست و حافظ سنتها و “فرهنگ” ایرانی – شدنی نیست. چنین نیرو و شخصیتهائی وجود ندارند و اگر هم کسانی و دوایری وسوسه شوند، باید بفهمند که اعاده یک شیوه از همان حکومت “ایرانی” که در یک انقلاب بزیر کشیده شد، اگر نه غیر ممکن که بسیار دشوار است. به این ترتیب همه فهمیده اند که در طیف اپوزیسیون راست و پرو غرب، نیرو و شخصیتی وجود ندارد که بتواند این اوضاع بحرانی را مهار کند و مهمتر از آن پایه های یک قدرت باثبات را برای “ایران آینده” بنیان نهند.

اگر آمریکا در نمونه اخیر حمله جمهوری اسلامی به اربیل “حلقه محاصره” را تا مرزهای ایران، تنگ کرده است، مساله نه نزدیک شدن به دخالت نظامی در ایران و یا “رژیم چینج” با بمباران شیرازه مدنی جامعه، که برعکس فشار بیشتر به جمهوری اسلامی برای دست برداشتن از اقداماتی است که مردم را به سوی رویاروئی آشکار آنان برای بزیر کشیدن رژیم اسلامی به اتکاء به نیروی خودشان سوق میدهد. اینجاست که روزنامه های رژیم با خوشحالی فریاد برآوردند – درست در همین اوضاع و احوال- که “ناگهان”:

معاون وزیر خارجه رژیم اسلامی به “از سر گیری مذاکرات برجامی” با “همتای” خود در “سیاست خارجی اتحادیه اروپا در ژنو” مشغول بوده است.

و از آن طرف دیگر “این دیدار” در حالی صورت گرفت که شنیده ها حاکی از این است که آمریکا نیز پیام ها و چراغ سبزهائی در این خصوص از طریق واسطه ها به جمهوری اسلامی  رسانده و نشان داده است. وزیر خارجه دولت بایدن نیز- باز هم درست در این اوضاع و احوال- اعلام کرد:

پایان دادن به توافق هسته ای اشتباه بزرگی بود!

این از یکسو، باید به عنوان بخش جدائی ناپذیر از دستاورد مبارزه مردم ایران، ایستادگی کارگران، پایداری جنبش برابری طلبی زنان و استواری مدافعان حقوق مدنی شهرندان ایران ثبت شود که گزینه دخالت نظامی را عملا از دستور ناتو و آمریکا خارج کردند. اما در عین حال باید مراقب بود که در مهندسی نوعی از اسلام رام شده، و بند و بست و سازشهای پنهان و آشکار، مردم به نظاره گر تبدیل نشوند. مردم و فعالان سیاسی جامعه باید در عرصه سیاسی و “دیپلوماتیک”، نیز با ساختن اهرمها و حزب سیاسی خود، همچون سنگر و باریکاد و خیابان، در تغییر و تحولات دخیل باشند. به باور من ساخت و پرداخت چنین اهرم سیاسی، با ادبیات موجود سوسیالیستی و نیروهای بالنده و انقلابی  و جوان؛ ممکن و میسر است. اما حقیقتهای تاریخی را نمیتوان، اخلاقی و یا فقط ناشی از کمبود انسان های فکور و پیشرو و انقلابی، تلقی کرد.

 مردم ایران در صحنه جدالهای سیاسی به دلیل تاثیرات ریشه دار منشویسم و سوسیالیسم خلقی و “ناسیونالیسم چپ” و حتی سوسیالیسم اسلامی و مشروطه و مشروعه چی در میان جریانات اپوزیسیون؛ به درازای تاریخ از مشروطه تاکنون، هنوز راه نپیموده ای پیش رو دارند. فراموش نکنیم که ستون واقعی انقلاب ۵۷ “کارگر نفت ما، رهبرسر سخت ما” بود. اما همان رهبران اعتصاب و  اقدام آنها در”بستن شیرهای نفت بروی اسرائیل و دولت نژاد پرست آفریقای جنوبی” بودند که از نظر نگرش سیاسی به هژمونی جبهه ملی و نهضت آزادی تسلیم شده بودند.

به باور من این، مهمترین گرهگاه سیاسی جامعه ایران است.

ایرج فرزاد

۱۹ ژانویه ۲۰۲۴

iraj.darzad@gmail.com

www.iraj-farzad.com