انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا، ارتباط آن با گسترش جنگ در خاورمیانه و امکان وقوع جنگ جهانی سوم

چرا ایران در ضعیف‌ترین حلقه نظام جهانی سرمایه داری-امپریالیسم قرار دارد؟
چرا شرایط نادر برای امکان انقلاب ظفرمند کمونیستی در ایران در حال شکوفایی است؟

در حال حاضر در فرایند انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا بین بایدن و ترامپ هیچ فرقی نیست هر دو علیه ستم‌کشان و پرولتاریا جهان و ضد کمونیسم هستند و انتخابشان به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا کوچک‌ترین منفعتی برای ستم‌کشان و طبقه پرولتاریا ندارد … یک انتخاب بین بد و بدتر است. در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ نباید حتی به‌طور تاکتیکی به بایدن در مقابل ترامپ رأی داد… بایدن در طرفداری تمام‌قد از توسط اسرائیل ضمن نق زدن به نتانیاهو برای ساختن “دو کشور” فلسطین و اسرائیل در نسل‌کشی، قتل‌عام ۲۸۰۰۰ نفر مردم غیرنظامی فلسطین و جنایت جنگی شریک است.

آنچه بایدن در خاورمیانه تحت دفاع از اسرائیل به‌عنوان بازوی نظامی‌اش در خاورمیانه به‌پیش می‌برد استفاده از شرایط جنگ  فاشیست‌های اسرائیل در غزه است که آن را فرصتی برای تحکیم منافع اساسی استراتژیک نظم نوین آمریکا در خاورمیانه می‌بیند. کلیه مزخرفات جنگ با حوثی‌ها و نیروهای نیابتی محور مقاومت تحت رهبری جمهوری اسلامی به رهبری خامنه‌ای جانی مبارزه بین دو قطب منسوخ تاریخی نظام سرمایه‌داری امپریالیسم جهانی به رهبری آمریکا (بایدن) و قطب بنیادگرایی اسلامی به رهبری خامنه‌ای است. هر دو برای حفظ منافع ارتجاعی‌شان با هم در حال جنگ هستند… ادامه وجود نظامی آمریکا در خاورمیانه سد بزرگی است برای پیشبرد انقلاب کمونیستی در خاورمیانه و به‌ویژه در ایران که به کُر کُری خواندن جمهوری اسلامی به‌عنوان یک نیروی به‌اصطلاح ضد امپریالیسم پا می‌دهد و شرایط را برای سرکوب داخلی و جنبش به‌حق ستم‌کشان ایران مهیا می‌کند.

سفر پنجم بلینکن به خاورمیانه ظرف ۵ ماه از آغاز جنگ اسرائیل در غزه و کشتار فجیع بیش از ۲۸هزار نفر از فلسطینیان درواقع متحد کردن حکومت‌های مرتجع منطقه علیه جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی‌اش برای ایزوله کردن هر چه بیشتر خامنه‌ای و سپاه و نیروهای قدس  بر متن و به نفع تهاجم فاشیستی اسرائیل به غزه برای به‌اصطلاح “اسرائیل حق دفاع مشروع و قانونی از خود در مقابل حماس و تروریست‌ها را دارد” است. از سوی دیگر بیشتر مرتجعین منطقه دارند با آمریکا و اسرائیل هماهنگ‌تر و هم‌صداتر می‌شوند، عربستان در تقابل با جمهوری اسلامی به‌طور روزافزون دارد مواضع طرفداری از اسرائیل را می‌گرفت و قبل از سفر پنجم بلینکن به عربستان چراغ زرد چشمک‌زن مرتبط با برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل روشن کرد، اما بعد از دیدار بلینکن با محمد بن سلمان ولیعهد جانی سعودی در ریاض، مواضع عربستان تغییر و به چراغ چشمک‌زن قرمز تبدیل شد و با ناز و کرشمه اعلام می‌کند که “پیش از به رسمیت شناختن کشور فلسطین رابطه‌ای با اسرائیل نخواهیم داشت”! موضع عربستان در حالی تغییر می‌یابد که از یک‌سو در هماهنگی با دولت آمریکا(حزب دمکرات در قدرت به رهبری بایدن ) برای تحت‌فشار گذاشتن نتانیاهو و فاشیست‌های متحدش در دولت اسرائیل برای قبول بیراهه ساختن “دو کشور” که ضد منافع فلسطینیان تحت ستم است و از سوی دیگر نشاند دهنده وحشت عربستان از رسوایی و ایزوله شده آشکار در میان توده‌های تحت ستم عرب کشورهای شیخ‌نشین خاورمیانه هست!

آمریکا (دولت بایدن) به‌خوبی می‌داند که خامنه‌ای و سپاه و نیروهای محور مقاومت در یک رقابت خونین خشونت‌بار برای سهم گرفتن طبق منافع ارتجاعی‌شان در تقابل با برقراری نظم نوین آمریکا در خاورمیانه دارند مشکل ایجاد می‌کنند! برخلاف تبلیغاتی که رسانه‌های رسمی و موازی با قدرت‌های بزرگ می‌کنند که گویا سفر بلینکن برای رساندن کمک‌های بشردوستانه به مردم غزه و رایزنی دیپلماتیک با شرکایش در خاورمیانه برای ایجاد “دو کشور” اسرائیل و فلسطین است اما درواقع محتوی اساسی سفر بلینکن  همراه کردن مرتجعین دول عرب منطقه علیه جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی محور مقاومت تحت رهبری خامنه‌ای است! زمانی که پای منافع استراتژیک و برقراری نظم نوین نظام سرمایه داری-امپریالیستی آمریکا در خاورمیانه به میان می‌آید برای امپریالیسم آمریکا(دولت بایدن و همچنین جمهوری‌خواهان که بخشی از هیئت حاکمه آمریکا هستند) جان مردم فلسطین در غزه پشیزی ارزش ندارد! برای آمریکا به‌عنوان دشمن شماره یک ستم‌کشان جهان منافع اساسی و جان هیچ بنی بشری و بشریت به‌طورکلی در مقابل منافع استراتژیکش یک سرسوزن ارزش ندارد!

درعین‌حال امپریالیسم یعنی دوران رقابت خونین انحصارات برای افزودن صدها میلیارد دلار بر سرمایه مالی با مکیدن خون پرولتاریا (از طریق مافوق استثمار و ستمگری خونین و کشتار وحشیانه با اتکا به تسلیحات پیشرفته نظامی- مانند آنچه در غزه شاهدش هستیم) و ستم‌کشان فرودست جهان به‌ویژه در خاورمیانه که کانون رشد تضادهای دو قطب منسوخ ارتجاعی است، که بقول جوزف بورل “خاورمیانه مانند دیگ بخار در آستانه انفجار است”؛ او زمانی که چنین حقیقتی را بیان می‌کند اما درعین‌حال چند روز بعد تصمیم اتحادیه امپریالیست‌های اروپا برای فرستادن ناوهای جنگی به خلیج‌فارس و دریای سرخ را هم یگانه راهکار رقابتجویانه در مقابل اول امپریالیستی آمریکا و بریتانیا اعلام می‌کند و بدین ترتیب قدرت‌های امپریالیست‌های اروپا نه برای تخفیف بلکه تشدید حرارت دیگ بخار خاورمیانه می‌افزایند! در چنین شرایطی طبق شواهد تاریخی تحکیم و پیشبرد منافع نوین امپریالیسم جهانی (به رهبری دولت آمریکا) و رقابت افسارگسیخته با تشدید تضاد داخلی بین رقیبان و قطب‌های مختلف امپریالیستی در جای‌جای جهان که هم‌اکنون خاورمیانه کانون و عرصه یکه‌تازی آن‌ها با اتکا به‌زور و شرارتِ جنایت‌کارانه همراه است و به همین دلیل باز طبق شواهد تاریخی تشدید رقابت خونین بین امپریالیست‌های رقیب که مرتبط با سهم خواهی فزاینده منافع متضاد مشخص استراتژیکشان در شرایط مشخص کنونی است یعنی اینکه وقوع انقلاب بیش‌ازپیش امکان‌پذیر و  میسر است. در چنین وضعیت بی‌ثبات تحت حاکمیت نظام جهانی سرمایه‌داری-امپریالیسم درعین‌حال که خطرناک است اما فرصت‌های نایاب هم برای پیشبرد انقلاب در ضعیف‌ترین حلقه‌اش پدیدار می‌شود که فقط با مسلح بودن به متدولوژی و رویکرد علم کمونیسم آن را رصد کرده و دید و محکم به چنگ گرفت! شرایط نایابی پیش رو انقلاب را در دستور کار کمونیست‌های انقلابی به‌ویژه کمونیست‌های سنتز نوین قرار می‌دهد و طلوع نور رهایی‌بخش را نوید می‌دهد.

از شرایط عینی وضعیت به‌شدت سیال و بی‌ثبات کنونی با رویکرد علمی نتیجه می‌توان گرفت که هم‌اکنون امپریالیست‌ها جنگ گسترش یابنده‌ای را در منطقه خاورمیانه تحمیل و به‌پیش می‌برند که خواهان توقفش تا رسیدن به اهداف استراتژیکی (برقراری نظم نوین) نیستند، اما رسیدن به چنان اهدافی با انتقال گرمای نیروی مخرب آنارشی رقابت خونین خشونت‌بارش به دیگ غول‌پیکر مخربی که در آن تضادها به‌شدت در حال جوشیدن و فوران است را حادتر می‌کند؛ تضادهایی که قدرت‌های امپریالیستی حتی زمانی که در حرف ادعا می‌کنند قصد گسترش و حاد شدنش را ندارند اما نمی‌توانند آن را کنترل کنند و بنابراین در ضعیف‌ترین حلقه از زنجیر دهشتناکی که در کشورهای مختلف از طریق مدیران داخلی‌شان( دولت‌های دست‌نشانده و وابسته به نظام جهانی سرمایه‌داری امپریالیسم در  کشورهای عقب‌مانده جهان سوم!) بر دست و پای ستم‌کشان و به‌ویژه پرولتاریا برای استثمار ستمگرانه قفل کرده‌اند، امکان وقوع ظفرمند انقلاب رهایی‌بخش را بیش‌ازپیش فراهم خواهد کرد.

۴۵ سال پس از روی کار آوردن جمهوری اسلامی توسط قدرت‌های بزرگ امپریالیستی، جامعه ایران تحت حاکمیت جمهوری به‌عنوان یک نظام سرمایه‌داری دولتی و یکی از مراکز اصلی قطب بنیادگرای مذهبی ارتجاعی بیش از گذشته به منسوخ‌ترین، پوسیده‌ترین، ضعیف‌ترین و ایزوله‌ترین در زنجیر نظام جهانی امپریالیستی به‌عنوان قطب منسوخ دیگر پس از دهه‌ها کشمکش و تعارض آشکار باهم سرشاخ شده و در مقابل هم قرارگرفته‌اند، تبدیل گشته است. متأثر از اوضاع بین‌المللی حاکم بر نظام جهانی امپریالیسمی و تحمیل تحریم‌های مستمر (اما این به‌تنهایی و یگانه عامل نیست! اما نقش بسزایی دارد) بر نظام سرمایه‌داری دولتی جمهوری اسلامی در سطح ملی تضادهای اجتماعی داخلی بیش از گذشته رشد و حادتر گشته و بدون اغراق حاکمان شرور در میان اکثریت توده‌های ستم‌کش مردم ایران که به خاطر سوخت‌وساز تضاد اساسی (“مابین نیروهای کاملاً اجتماعی، درهم‌تنیده و جهانی شده تولیدی ازیک‌طرف و روابط مالکیت و کنترل خصوصی بر این نیروهای تولید، از سوی دیگر به حدی می‌رسد که هم‌نشینی آن‌ها دیگر در پوسته‌ سرمایه‌داری نمی‌گنجد. این پوسته سرانجام می‌ترکد است” مارکس مجلد دوم سرمایه) نظام سرمایه‌داری دولتی ایران به‌طور فزاینده به زیر خط مرگ-فقر- می‌روند ایزوله‌تر و مشروعیتش را از دست داده است و یک موقعیت نادر برای انقلاب در ایران در حال به وجود آمدن است. موقعیت نادری که وظیفه تاریخی را در دستور کمونیست‌های انقلابی قرار می‌دهد که با ایجاد یک ستاد فرماندهی(هسته مستحکم) با الستیسته کافی علمی (با توجه به رعایت اصول مخفی‌کاری) که هم ضروری و هم ممکن است بتوانند جنبش توده‌ای تحت ستم را رهبری کرده و به انقلاب و رهایی واقعی منجر شود (۱)؛ تنها چنان انقلابی (انقلاب کمونیستی و نه چیزی کمتر) می‌تواند از وقوع جنگ جهانی سوم که خانمان‌سوزتر از جنگ جهانی دوم (همه امپریالیست‌ها بمب اتم در اختیار دارند!) که توسط نیروی محرکه رقابت خونین آنارشی  نظام امپریالیسم جهانی  به‌سرعت در حال فرارسیدن است، جلوگیری کند.

با در نظر داشتن شرایطی که در بالا تجزیه‌وتحلیل شد سؤال اساسی که در مقابل یکایک کمونیست‌های انقلابی قرار دارد این است: ما کمونیست‌های انقلابی معتقد به انقلاب واقعی نیاز ضروری داریم که وخامت اوضاع را عمیقاً درک کنیم. و به وظیفه تاریخی خویش، مهیاکردن زمینه برای به وجود آوردن ستاد رهبری پیشتاز، مهیاکردن زمینه طبق یک استراتژی کمونیسم علمی مرتبط با وضعیت عینی پیش رو، و مهیاکردن توده‌های تحت ستم برای انقلاب، عمل می‌کنیم؟ آیا هسته‌های سرخ را برای رهبری مبارزات و برای آمادگی هسته مستحکم و با انعطاف‌پذیری زیاد(الاستیسته) به وجود می‌آوریم و یا نه دست روی دست می‌گذاریم و در توهمات ذهنی خویش مرتبط با درک سطحی و پوپولیسم از شرایط عینی صرفاً به اوضاع خیره شده، آن‌چنان‌که فلج فکری و پراتیکی شویم؟


درعین‌حال، آیا کشتار ۲۸ هزار نفر از ستم‌کشان فلسطین در غزه به‌علاوه دستگیری‌ها، زندان، شکنجه و اعدام‌های روزافزون مخالفین توسط جمهوری اسلامی زنگ خطر اوضاع وخامت بار خاورمیانه و ایران را به صدا در نیاورده است؟

برخی معتقدند که در جامعه ایران به خاطر فرهنگ مسلط طبقه حاکم و مسلح نبودن آحاد توده‌های استثمارشونده به علم کمونیسم، انقلاب کمونیستی نمی‌تواند به وقوع بپیوندد! درعین‌حال که ناآگاهی توده‌ها به منشأ تمام این دهشت‌ها و ریشه مشکلات، بیانگر بخشی از واقعیت موجود جامعه است اما واقعیت عینی توسط آنچه عده‌ای( حتی در شمار زیاد) به آن معتقدند تعیین نمی‌شود.

آیا در تقابل با انتخابات پیشارو جمهوری اسلامی از همین حالا نباید توده‌ها را با تبلیغ و ترویج برای ساختن یک جنبش برای انقلاب و تشکلشان در هسته‌های مقاومت سرخ بسیج کرد تا شرایط سرنگونی نظام سرمایه‌داری جمهوری اسلامی و تارومار کردن ماشین دولتی‌اش را مهیا کرد؟ آیا باید نظاره‌گر انتخابات بود و صرفاً گفت این انتخابات مال من نیست، من در آن شرکت نمی‌کنم و یا متوهمانه و بدون کنش و چالشگری فعال غیر کمونیستی و غیرعلمی خود را تسکین داد که “خوب این اجرای یک سناریوی تکراری است، من این مزخرفات را بیش از چندین بار دیده‌ام و روشن است که مهره خامنه‌ای انتخاب می‌شود” و بنابراین با چنان رویکرد پاسیویسمی غیرعلمی خود را قانع کرد که من فقط با ذکر این مطلب از مردم می‌خواهم که در این انتخابات شرکت نکنند! نه خیر، و بدون تعارف نیاز است متذکر شد که این‌یک رویکرد پاسیویسم به یک معنی واقعی همزیستی آشتی آمیز است، علمی و صحیح برای تقابل با وضعیت پیش رو برای دوقطبی سازی (Polarization) و خدمت به دوقطبی شدن سیاسی جامعه از طرف کمونیست‌ها برای نهایت تلاش در تقابل قرار گرفتن شمار روزافزون مردم در مقابل نظام هیولایی سرکوبگر جنایتکار نیست. روشن است که اکثریت مردم به‌ویژه قشر تحتانی زیرخط مرگ از وضعیت و جهت‌گیری جامعه توسط بالایی‌ها وجود دارند، ناراضی‌اند، و به تعداد فزاینده می‌توانند به انقلاب جلب شوند و آماده دادن هزینه‌اند، اما با رویکرد غیرعلمی بی‌تفاوتی غیر پیگیر به دوقطبی شدن سیاسی جامعه مانند آنچه نیروهایی سوسیال‌دموکرات‌ها که ادعای کمونیست بودن می‌کنند نمی‌توان آن‌ها را حول یک استراتژی انقلابی متشکل کرد و سازمان داد. درزمانی که مبارزه همه‌جانبه با دوقطبی شدن جامعه برای تعیین تکلف نهایی شروع می‌شود این افراد و “سوسیالیست”به‌یک‌باره مانند قارچ سر از خاک مستعد رشد فرصت‌طلبی بیرون می‌آورند و کاری مگر به کج‌راه بردن جنبش به‌حق توده‌ها نخواهند کرد و درواقع به راهکار و برنامه‌شان فقط باعث تقویت ادامه وضعیت پیش رو و محبوس نگه‌داشتن مردم در قفس تنگ سرمایه‌داری منسوخ می‌شود.

بنابراین یک‌بار دیگر تأکید بر این نکته ضروری است که کلیه فعالیت‌های ما، باید در جهت ایجاد مبنایی برای دوقطبی سازی جامعه و برای انقلاب واقعی باشد.

لنین در مورد به وجود آمدن چنان شرایط نادر زمانیکه وضعیت انقلابی پیش می‌آید درس‌های گران‌بهایی دارد که باید از این به بعد در ذهنمان قالب‌گیری شود و آن را همیشه به یاد داشت. لنین به ما آموخت:   

«هر انقلابی به معنای چرخش شدید در زندگی تعداد زیادی از مردم است. تا زمانی که زمان چنین چرخشی فرا نرسد، هیچ انقلاب واقعی نمی‌تواند رخ دهد. و همان‌طور که هر چرخشی در زندگی یک فرد چیزهای زیادی به او می‌آموزد و تجربیات غنی و استرس عاطفی زیادی(فشار عصبی) را به ارمغان می‌آورد، انقلاب نیز در یک‌زمان کوتاه به‌کل مردم درس‌های بسیار غنی و ارزشمندی می‌دهد.

در طول یک انقلاب، میلیون‌ها و ده‌ها میلیون نفر در یک هفته بیشتر از یک سال زندگی معمولی و خواب‌وبیداری [خواب‌آلود] یاد می‌گیرند. زیرا در زمان یک چرخش تند در زندگی کل مردم به‌ویژه مشخص می‌شود که طبقات مختلف مردم چه اهدافی را دنبال می‌کنند، چه قدرتی دارند و از چه روش‌هایی استفاده می‌کنند.» لنین، درس‌های انقلاب- تابستان ۱۹۱۷ (۲)

سؤال و چالش اساسی با درسگیری از آموزش لنین این است: با توجه به اینکه وقوع شرایط انقلابی را کسی نمی‌تواند از قبل تعیین کند، نماینده طبقه پرولتاریا (حزب پیشتاز) چه اهدافی را دنبال  و از چه روش‌هایی استفاده  خواهد کرد؟ آیا کمونیست‌های انقلابی آمادگی ضروری لازم را برای آن زمان نادر که مدت‌زمان آن( دره زمانی‌اش) به‌سرعت برق خواهد آمد و به همان سرعت پایان می‌یابد و انقلاب فرامی‌رسد، خواهند داشت. 

کمونیست‌های انقلابی درحالی‌که در انتظار(در کمین نشستن)شرایط لازم برای پیروزی انقلاب هستند، باید آن را تسریع کنند. از همین حالا و از این به بعد تسریع ساختن جنبشی برای انقلاب کمونیستی را با انتظار کشیدن برای زمانی که وضعیت انقلابی به وجود می‌آید، آماده‌سازی زمینه(میدان مبارزه)، آماده‌سازی مردم و از طریق ساختن هسته‌های ۳ تا ۵ نفره برای به وجود آوردن و آماده‌سازی پیشاهنگ(حزب)!

آماده شدن برای زمانی که میلیون‌ها نفر می‌توانند برای انقلاب رهبری شوند و آماده کردن زمینه برای انقلاب را باید در دستور روز رفقا قرار بگیرد. باید فکر و ذکر رفقای کمونیست را دائماً به این موضع سوق داد که با آن دست‌وپنجه نرم کنند و کار سازمان‌دهی برای ساختن هسته‌های سرخ را با رعایت اصول پنهان‌کاری با رویکرد علمی به‌پیش ببرند. ما نیاز داریم که چنین کنیم، توجه رفقا را جلب کنیم و رفقا را از مجذوب شدن و تن دادن به شرایط حاکم که ابدی نیست و از کم‌کاری بر حذر نماییم.

دوقطبی شدن جامعه با ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی که قادر به حل تضادهای حاد اجتماعی نیست به حادتر شدن آن تضادها پا می‌دهد. هیولای سرکوبگر جنایتکار جمهوری اسلامی به خاطر خصلت و خوی مخربش نه‌تنها قادر به حل این معضلات نیست بلکه آن‌ها را دامن میزند و حادتر می‌کند. روی این مسئله که این نظام را نمی‌توان اصلاح کرد و قادر به حل معضلات اجتماعی ازجمله وضعیت معیشتی مردم فرودست نیست باید بیش از گذشته در میان فرودستان قشر تحتانی جامعه تأکید کرد و به افشاگری پرداخت.  

ما نیاز داریم که از این اصل(پرنسیپ) مشخصی که رفقای حزب کمونیست انقلابی آمریکا برای پیروزی نهایی بر دشمن بیاموزیم که می‌گوید:

»ما برای انقلاب باید باقدرت سیاسی حاکم مبارزه کنیم و مردم را دگرگون کنیم، در برابر بی‌عدالتی‌ها و جنایات این نظام اعتراض و مقاومت نماییم و مردم را برای تقابل و از بین بردن این نظام متعفن و روش‌های تفکرش با خود همراه کنیم و به چشم‌انداز و ارزش و استراتژی و برنامه انقلاب مسلح نماییم، نیروهای این انقلاب را بسازیم و تلاش‌های قدرت حاکم را برای شکست انقلاب و رهبری آن شکست دهیم. بسیاری از مردم که با هر “تکان شدید” در جامعه- هر بحران، هر بی‌عدالتی جدیدی که به وجود می‌آید و آن را به چالش می‌گیرند و در مقابلش مقاومت می‌کنند همان‌هایی هستند که قبلاً معمولاً آن را قبول می‌نمودند، و ما باید آن را بقاپیم و از آن برای پیشبرد انقلاب و گسترش نیروهای سازمان‌یافته‌اش استفاده کنیم. ما باید درحرکت قدرت حاکم برای ایزوله کردن، “احاطه کردن”، بی‌رحمی کردن، زندانی کردن انبوه توده‌ها و کشتار سرکوبگرانه جمعی افرادی که سخت‌ترین زندگی را تحت این نظام و بیشترین نیاز به این انقلاب را دارند، مخالفت و اختلال ایجاد کنیم. ما باید با هر موجی از پس موج دیگر مخالفت مؤثر در حال افزایش مردمی که در مقابل این نظام بپا می‌خیزند، آن‌ها را “محاصره” کنیم.»

این کار همان‌گونه که قبلاً بارها مورد تأکید ما طرفداران سنتز نوین کمونیسم رفیق باب آواکیان قرار گرفت ممکن نیست مگر اینکه:

 جنبش کمونیستی برای رهبری این انقلاب هیچ گزینه‌ی دیگری ندارد اگر بخواهد در آن نقش ظفرمندانه پیشگام را بازی کند، باید به عقب‌ماندگی‌های سیاسی-تشکیلاتی خود پایان دهد.

 پیشگام آینده یا پسمانده گذشته!

این وظیفه جنبش کمونیست است که کمبودهای جدی خویش را تصحیح نماید و رفقای کمونیست تالش خویش را برای به وجود آوردن هزاران هسته سرخ به خاطر تشکل دهی و رهبری مبارزات توده‌های فرودست را مضاعف و چند برابر کنند. هسته‌های سرخ کمونیستی که با توده‌های فرودست پیوند خورده باشند و به تشکل دادنشان بپردازند و با تلفیق تئوری انقلابی منبعث از سنتز علمی واقعیت عینی در یک فرایند مشخص بر مبنای اتحاد-مبارزه- وحدت در یک مبارزه اصولی وحدت‌طلبانه بدون سازش در پرنسیپ‌ها و اصول منتج شده از شرایط مشخص مبارزه طبقاتی شرایط تشکیل حزب کمونیست انقلابی ایران را فراهم نمایند و آن را در کوران مبارزه به یک پیشاهنگ مجرب واقعی تبدیل نمایند. هزاران هسته‌ای که نطفه‌های اولیه برای ایجاد حزب کمونیست انقلابی در ایران پیشتاز آینده هستند.

انقلاب کمونیستی و نه چیزی کمتر از آن!

پیش به‌سوی ایجاد هزاران هسته‌ای سرخ کمونیستی در میان همه اقشار و طبقات که در جبهه انقلاب قرار دارند.

جمهوری اسلامی طناب دار ایران و ایرانی است!

ماشین اعدام  و جنایت دولتی در ایران تنها با سرنگونی نظام ضد بشری جمهوری اسلامی در یک انقلاب واقعی متوقف خواهد شد!

نیاز عاجل و فوری ما:

سرنگونی انقلابی نظام سرمایه‌داری حاکم بر ایران و درهم شکستن ماشین دولتی جمهوری اسلامی جنایتکارِ زن‌ستیز و مرکزگرا که هم مطلوب، هم ضروری و هم ممکن است!

تنها راه توقف اعدام‌ها، رهایی واقعی زنان، مردان، دانشجویان، هنرمندان مردمی، زندانیان سیاسی و زحمتکشان اقلیت‌های ملی مختلف ستم‌کش برای احقاق حقوق تعیین سرنوشت خویش انقلاب کمونیستی و نه چیزی کمتر از آن است!

به صف انقلاب واقعی بپیوندید!

گروه کمونیست‌های انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران

۱۷ بهمن ۱۴۰۲

این تحلیل برای اولین بار در لینک زیر شبکه اجتماعی تلگرام منتشر شد:

https://t.me/New_Communism/2986

پانویس‌ها:

(۱)- برای آشنایی بیشتر با نظرات گروه ما خواندن این تحلیل در لینک زیر توصیه می‌شود:

«نکات قابل‌توجه برای ساختن یک جنبش برای نیل به هدف نهایی»

https://t.me/New_Communism/1861

(۲)- برای خواندن کل تحلیل لنین «درس‌های انقلاب- تابستان ۱۹۱۷ » به لینک زیر در شبکه اجتماعی تلگرام مراجعه کنید:

https://t.me/New_Communism/2973