نوشته ای مهم از سهیل عربی و دیگر زندانیان سیاسی در اوین
دگرگونی
تمام مسئله این است.فیلسوفان تنها جهان را به راههای گوناگون تعریف کردهاند اما مسئله بر سر دگرگون کردن آن است. اگرچه منتقدان کارل مارکس معتقدند که هر دگرگونی جهان پیش فرضی دارد که این پیش فرض دگرگونی در بازنمایی جهان تلقی شده است و دگرگونی در بازنمایی جهان بدست نمیآید مگر از راه تعریفی بسنده که آن دگرگونی را توجیه کند. اگرچه فلسفیدن و روشنگری تا ابد ادامه دارد اما دگرگونی، مرحله سوم و یکی از مهمترین چهار مرحله مبارزه، امروز به اندازه کافی توجیه دارد. توجیه این دگرگونی، تبعیض در بهره برداری از منابع طبیعی و استفاده از درآمدهای ملی در سطح استانها و مناطق دور از پایتخت، لرزیدن و از سرما یخ زدن و مردن کولبرهای استان کردستان، بیکاری و فقر در اکثر شهرها و روستاهای دور از تهران، که البته در تهران نیز فقط عدهای از آقازاده ها و فاسدها، آن هم با فساد و ارتشا وضعیتی متفاوت دارند و قیام آبان ۹۸ گواه این گفته است. توجیه این دگرگونی جوانهای رباط کریم، شهریار، اسلامشهر، خانی اباد، شیراز، اهواز، کوهدشت، مریوان و … هستند که قیام آبانماه ۹۸ در اعتراض به شکاف طبقاتی، فقر و بی عدالتی برخاستند. و پاسخ اعتراض حق طلبانه آنان را با گلوله و زندان دادند. توجیه حق اعتراض است که حتی آنرا هم از ما گرفتند. توجیه پوریا بختیاریها، علیرضا شیرمحمدعلیها، ستار،ندا و ترانه ها. توجیه گلوله، باتوم و زندان در پاسخ به انتقاد و عدالت خواهی است. توجیه پدرانمان بودهاند که پس از شیفت کار و تلاش باز هم از حقوقی که نیازهای حداقلی فرزندانشان را تامین کنند محرومند. مادرانی که سالهاست چشم به درب زندانها دوخته اند تا شاید فرزندانشان پس از سالها تحمل حبس، بدلیل اطلاع رسانی و روشنگری و آزادی خواهی از زندان باز گردند. مادر چند یلدا را در حسرت به آغوش کشیدن فرزندت به صبح رساندی؟ با گریه میگوید دیگر رمق شمردن ندارم. توجیه فرهاد کولبر است که انقدر لرزید و مرد تا جان به برفها سپرد. اینجا مرگ را کیلویی سیزده هزار تومان به کولهای فرهاد چهارده ساله می فروشند. زیر سنگینی کوله بار ماندن و روی برفها لرزیدن را به جان میخرد تا لااقل خانه پدر گرم شود. از سرما که یخ زد و مرد تازه آقای کمیته امداد از صدقههای که کاک عثمان ها پیش از آنکه زمینگیر شود جمع کرده بود گاز خانه پدر فرهاد را وصل میکند. امشب منزل کاک عثمان پس از سالها گرم شده اما دیگر هیچکس در منزل نیست. او بر سر نعش نوجوانهایش اشک میریزد. اشکها روی هوا یخ میزنند. اصل چهل و هشت قانون اساسی و ماده چهارم قانون کار هم برای فرهاد و آزاد اشک میریزد و شرمندهاند که هیچ وقت برای ستمدیدگان، برای فرهاد ها، آزاد ها، پوریا ها، اجرا نشدند. بند نه اصل سوم دولت را موظف به رفع تبعیضات و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینههای مادی و معنوی کرده است. آقای دولت اما در حال تعظیم کردن به ساز است. عبا عمامه و چفیه کجا و رفع تبعیضات کجا؟ نکند خودمان را به خواب زدهایم؟ رژیم واپسگرای ستمگر قابل اصلاح نیست، باید سرنگون شود. و برای انقلاب و دگرگون سازی هر روز دیرتر میشود. چقدر پوریا، ازاد، فرهاد، ترانه، سحر بسوزند تا خواب از سرمان بپرد؟ من سهیل عربی، نویسنده این متن و هفت هم بندیام که با امضای خود موافقتشان را با آنچه نوشتم اعلام می دارند، برای انتشار این متن فقط یک هدف و انگیزه داریم، و آن بازگویی این حقیقت است که برای نجات زادگاه و مردممان هیچ راهی نمانده مگر گذار از حکومت اسلامی، حکومت فاسد ارتجاعی. نظام سرمایهداری محکوم به سرنگونی است. و این ما هستیم که میتوانیم و باید دگرگونی را ایجاد کنیم. پنج دی نه فقط روزی برای زنده نگه داشتن یاد جانباختگان ، بلکه روز برخاستن به قصد خونخواهی و از سرگیری قیامی است که قطعا به انقلاب ختم میشود، انقلاب آنارشیستی. فراموش نکنیم انقلاب در تقلاست که رخ دهد و فقط منتظر لحظه وقوع است. کسانی شایسته زندگی در دوران پس از سرنگونی رژیم جور و جهل و لایق زیستن در عصر آنارشیسم هستند که راه دشوار آزادی را پیمودهاند. عصر آنارشیسم، عصری که نه ظالم میپذیرد و نه مظلوم. زیرا با انقلاب آنارشیستی ظلم ریشه کن و ظالم سرنگون میشود. و دایرکت دموکراسی (دموکراسی مستقیم) که فعالیت سیاسی را حق و تکلیف هر بشر میداند موجب میشود که دیگر نه ظالمی بماند و نه مظلومی. برابری، آزادی و عدالت جایگزین تبعیض، جور و خفقان میشود. کار خلاقانه، آرامش و رفاه حق و سهم هر بشر خواهد شد. و دیگر انسانها ابزار و چرخ دنده های ماشین کاپیتالیسم نخواهند بود. بشر در عصر پس از سرنگونی کاپیتالیسم دیگر مناسبات اجتماعی را در اقتصاد جای نمیدهد، بلکه در عصر آنارشیسم اقتصاد در مناسبات اجتماعی جای میگیرد.
کاپیتالیسم به معنی اداره جامعه بعنوان ضمیمه فرعی بازار است و اینگونه جهان را غرق در فساد کرده است. انسانها برای حفظ قدرت و ثروت جنایت میکنندحقیر و تحقیر ، خوار و پست میشوند. و بالاخره بوی خون و تعفن آنها را متوجه عمق فاجعه میکند و انقلاب رخ میدهد. باری، اگرچه ما رنج بردهایم، ما زخم خوردهایم، ما تا رسیدن به بیمرگی امید هر روز، هر روز، هر روز، هر روز مردهایم. وقت مناسبی برای سوگواری نیست. اگرچه زخم از دست دادن عزیزانمان را مرهمی نیست اما ناله و نا امیدی دشمن را شاد میکند. برخیز که وقت انقلاب است، برزم گاه انتقام است. نکند خون پویا و سهرابها، آزاد و فرهاد ها، ستار و ترانهها پایمال شود. برخیز وقت انقلاب است. ما زندانیان سیاسی، ما مبارزان ازادیخواه محبوس در بند هشت اوین ضمن هم دردی با خانواده جانباختگان جاوید زنده یاد بختیاری و تمام حق طلبانی که در راه آزادسازی میهن جان سپردند از مردممان و تمام ازادیخواهان جهان میخواهیم نسبت به براندازی رژیم خونخوار و خونریز اسلامی جدیت و تلاش بیشتری خرج کنند. این جنایتکاران عمامه به سر و چفیه بر دوش نه فقط زادگاه ما و خاورمیانه که جهان را به خطر انداخته اند. و جمهوری اسلامی این غده سرطانی به هر وسیله که شده باید از اینجا خارج شده و به زباله دان تاریخ انداخته شود. به امید رهایی! نویسنده: سهیل عربی امضا کنندگان بیانیه: محسن حاجی محمدی، یوسف اریانمهر، ناصر فهیمی، حمید کاشانی، سهیل عربی، کیانوش سلاطینی، محمدرضا مرادی پینوشت: این شعر تقدیم به پویا و تمام یاران همیشه زنده، تمام دلاوران و مبارزان آزادی خواه، صدای تیر ربود از دهان کلامم را ستاره پرپر شد و سیم از قفس افتاد رنگ ماه پرید دگر کجا ببرم حرف ناتمامم را فریاد میزنم از پای این حصار فریاد میزنم در رنگ آن شکوفه شاداب مینگرم و از لای این مشبک خونین خار خار این سیم خاردار من بغض میشکنم به یاد آن جانباختگان دلیر وز ریشه میکنم جور و فساد و جهل را،