مکزیک در جستجوی خروج از گرداب بحران اقتصادی؟!
بهزاد مالکی- دی ماه 1397
انتخابات اخیر مکزیک و روی کارآمدن آندرس مانوئل لوپزابرادر (آملو)Obradorr Andrés Manuel Lopez (که در این نوشته نام لوپزابرادُررا به کار خواهیم برد) مبارز قدیمی سوسیال دموکراسی مکزیک ما را بر آن داشت که به بررسی مسیر 20 سال اخیر او و شرایطی که به پیروزی او منجر شد بپردازیم. این مسأله نه تنها ما را به شناخت مکزیک، یکی از مهمترین کشورهای آمریکای لاتین، نزدیک می کند، بلکه تجارب انباشت شده و توپوگرافی نیروهای درگیر در این مبارزات با شباهت هائی که اینجا و آنجا با مبارزات مردم ایران مشاهده می کنیم، می تواند حاوی درس های مهمی برای ما باشد.
انتخاب لوپزابرادر کاندیدای 65 سالۀ ائتلاف چپ – در یکشنبه اول ژوئیه 2018- به ریاست جمهوری مکزیک – کشوری بزرگ با جمعیتی حدود 130 میلیون نفر- مردی را سر کار آورده که حدود چهل سال در مبارزات سیاسی مکزیک حضور داشته که بیش از دو دهۀ آن فعالیت در بالاترین سطوح فعالیت سیاسی مکزیک بوده است. شهرداری مکزیکو (2005-2000) و سه دوره کاندیداتوری در مبارزات انتخاباتی برای ریاست جمهوری این کشور از آن جمله اند. برای درک بهتر اوضاع کنونی مکزیک، بهتر است به عقب برگردیم و اوضاعی را که در این 20 سال انتخاب لوپز ابرادُر «آملو» را به ریاست جمهوری، ممکن و از نظر برخی محافل قدرت در مکزیک و حتی قدرت های حامی آنها در ایالات متحدۀ آمریکا و سایر کشورها، مقبول ساخته، بررسی کنیم. در سال 2000 حزب –PRD- حزب انقلابی دموکراتیک – با وارد شدن در ائتلافی ناپایدار با حزب دست راستی –PAN- حزب اقدام ملی- علیه – PRI- حزب انقلابی نهادی – به قدرت 71 سالۀ این حزب خاتمه داد. امری که در نهایت به نفع حزب اقدام ملی تمام شد و ونسان فوکس رهبر آن به ریاست جمهوری رسید. که در واقع همان سیاست های رژیم گذشته را دنبال کرد.
«حزب انفلابی دموکراتیک»- PRD- در 26 ماه مه 1989 از ائتلافی مرکب از سازمانها و نهادهای «چپ» تأسیس شد. (سازمان مدنی شهر مکزیک «انجمن محله ها»- ائتلاف کارگران، دهقانان و دانشجویان- جناح دموکرات حزب PRI- پایه های حزب کمونیست قدیمی- و…)- در 1988 کاردناس رهبری این حزب را بدست گرفت. برنامۀ این حزب با پذیرش اقتصاد بازار و احترام به انتخابات پارلمانی و نقش دولت در بخشهای کلیدی در چهارچوب یک برنامۀ سوسیال – دموکراتیک آنچنان که می شناسیم، قرار می گرفت. از 1996- این حزب عضو بین الملل سوسیالیست گردید. و در انتخابات 1988- 7.91 در صد و 1994- سال قیام زاپاتیستها – 16.8 در صد آرا را در انتخابات فدرال بدست آورد. ابرادُر رهبر بعدی این حزب، در خانواده ای خرده بورژوا و تحصیل کرده در ایالات جنوبی به دنیا آمده و تحصیلات او در حقوق و علوم سیاسی و ادارۀ عمومی است. در جوانی به عضویت حزب انقلابی نهادی-PRI- که حزبی دست راستی است، درآمد. اما بزودی از این حزب استعفا داده و به یک سری فعالیت های مدنی بر ضد اجحافات کمپانی ملی نفت مکزیک-pemex- و تفلبات انتخاباتی – امری رایج در مکزیک – دست زد. با تأسیس حزب انقلابی دموکراتیک – PRD- که توسط جناح چپ (PRI) بوجود آمد، به آن پیوست. در ژوئیه 2000 شهردار مکزیکو گردید. در این مقام، با مبارزه با مافیای قدرت و یک سری اصلاحات به نفع مادران مجرد و بازنشستگان کم درآمد و بهبود برنامۀ آموزشی و ساختارهای حمل و نقل و … به شهرت و محبوبیتی دست یافت که هراس الیگارشی قدرت مستقر درمکزیک را دامن زد. به بهانۀ افتضاحات مالی تعدادی از اطرافیانش ، او را هم به فساد مالی متهم کردند و قصد تعقیبش را داشتند که با فشار و تظاهرات یک میلیون از هوادارانش رها گردید. انتخابات رياست جمهوری در مكزيک، طبق برنامه، در ۲ ژوئيه ۲۰۰۶ برگزار گردید. كانديدای حزب اقدام ملی – PAN- (حزب دست راستی كاتوليک) – فليپ كالدِرون، با اختلاف آرای ۵۶ صدم در صد يعنی با اختلاف ۲۴۳ هزار رأی از ۴۱ ميليون رأی در مقابل كانديدای رفرميست چپ، آندره مانوئل لوپزابرادُر- حزب انقلابی دموكراتيک – برنده اعلام شد.
مقامات حكومتی با علم به اينكه ابرادُر شانس زيادی برای برنده شدن دارد، از مدت ها قبل به هرترفندی دست يازيدند تا او را از دور مسابقۀ انتخاباتی خارج سازند. پخش مخفی باند ويدئويی برای بی حيثيت كردن او، پرونده سازی واهی، زندان و لغو حقوق شهروندی از آن جمله اند. ترس اليگارشی حاكم در مكزيک و قدرتمندان ايالات متحده در آن موقع از اينكه كشور ديگری در آمريكای لاتين به جريان چپ حاكم در كوبا، ونزوئلا، بوليوی، برزيل، اوروگوئه، آرژانتين و شيلی بپيوندد در اين اقدامات بی تأثير نبوده است .ولی به رغم همۀ اينها، زير فشار توده ای و تظاهرات آنها، ابرادُر توانست به عنوان كانديدای چپ به انتخابات راه يابد.
اقدام بعدی حاكميت، سازماندهی وسيع تقلب انتخاباتی برای جلوگيری از انتخاب كانديدای چپ بود. گزارشگران بی مرز و مانوئل بروسو (رئيس شورای وزيران اروپا در آن موفع) و ناظران بی طرف به موارد متعددی از اين تقلب ها اشاره كرده، نگرانی خود را ابراز داشته اند. (لوموند ديپلوماتيک، اوت ۲۰۰۶) – منابع ديگری هم از جمله به موارد زير اشاره كرده اند. ۹۰۴ هزار رأی حتی شمرده نشده در حالی كه با اختلاف ۲۴۳ هزار رأی برنده را اعلام كرده اند. شمار زيادی از مردم در روز رأی گيری متوجه شدند كه نامشان در ليست انتخاباتی نيست. در ۳۵۰۰ حوزۀ انتخاباتی، تعداد آرای اعلام شده، ۵۸ هزار رأی از آرای ثبت شده در ليست بيشتر بوده. برخی از روزنامه های مكزيک عكس هايی چاپ كردند كه نشان میداد صندوق های رأی متعلق به حوزه های طرفدار چپ به دور انداخته می شود. درهر كشور دموكراتيكی، با اين اقدامات اگر نه به لغو انتخابات، دست كم به شمارش دوبارۀ كل آنها منجر می شد ولی در مكزيک ادارۀ فدرال انتخابات و دادگاه انتخابات، تمام اعتراضات قانونی ابرادُر را رد كرده، در ۷ سپتامبر رسماً پيروزی كالدِرون را اعلام نمودند. با اعلام نتايج انتخابات، مردمی كه اعتراض داشتند و آن را نمی پذيرفتند به خيابان ها ريخته و دامنۀ تظاهراتشان هر روز وسييع تر می شد. با روشن شدن تقلب ها و بی ترتيبی های رأی گيری، با فراخوان ابرادُر، در ۸ ژوئيه، ۷۰۰ هزار نفر، دو هفته بعد ۲ ميليون نفر و در ۳۰ ژوئيه سه ميليون نفر درمكزيكو و ۷ ميليون نفر در سراسر مكزيک به منظور اعتراض به نحوۀ برگزاری انتخابات اجتماع كردند و خواستار لغو آن گرديدند. شركت كارگران و دهقانانی كه به شهر آمده بودند و شمار بوميان در اين اجتماعات زياد بود. گسترۀ خواست های مردم از لغو انتخابات فراتر رفت و به تدريج تمام سياست های اليگارشی حاكم را نشانه گرفت. به ويژه سياست های خصوصی سازی، بيكاری و فقر، فساد دستگاه اداری و انحصار رسانه های عمومی در دست دولت سرفصل های مهم اين اعتراضات هستند. مبارزه ای كه بر سر تقلب های انتخاباتی شروع شده بود، مي رفت كه به يک شورش همگانی انقلابی بدل شود. چنين وضعيتی در شرايط سیاسی حاد آمريكای لاتين از اهميتی به سزا برخورداربود. اين مبارزه، يک باره، همۀ تضادهای كهنۀ جامعۀ مكزيک را كه طی سال ها انباشته شده بود، بر روی صحنه كشاند. فقدان دموكراسی، رشد اقتصادی ای كه به هيچ رو وضعيت كارگران و دهقانان و مردمان فقير را بهبود نبخشيده، بيكاری و سطح پايين دستمزدها، فساد همگانی دستگاه اداری و مهاجرت ميليونها مكزيكی به ايالات متحده برای يافتن كار، همه عواملی هستند كه اوضاع بحرانی كنونی را ايجاد كرده اند. طبق گزارش سازمان همکاری اقتصادی و توسعه OECD (اکتبر 2018) از هر 10 مکزیکی 7 نفرشان در فقر زندگی می کنند یا در وضعیت آسیب پذیری قرار دارند و درآمد 20% جمعیت پردرآمد مکزیک 10 برابر درآمد 20% جمعیت فقیر آن کشور است.
منبع: http://www.oecd.org/fr/mexique/global-and-mexico-economic-outlook-2018.htm )
صف بندی های قبل از انتخابات 2006 بر رویدادهای آن اثر مهمی داشت. از جمله: گسترش جنبش سنديكايی و دانشجويی، تغيير استراتژی جنبش زاپاتيستی در جهت اتحاد نيروهای چپ با هدف مبارزه با سرمايه داری حاكم، اعلام آماده باش سرخ در ژوئن ۲۰۰۵ و ششمين بيانيۀ جنگل لاكندونا ( 1- برای اطلاعات بیشتر در این مورد به پا نوشت مراجعه کنید) و گردهمايی های “كارزاری ديگر” در ژانويه ۲۰۰۶ در شهركريستوبال و حملات بی رحمانه و خشونت آميز دولت عليه كارگران فولاد در شهر لازار و سركوب خونين طرفداران زاپاتيست ها در سان سالوادور، تهاجم به آموزگاران اعتصابی در شهر آكساكا كه به اشغال خيابان ها و مراكز مهم شهری دست زده بودند. از سوی ديگر انتخابات فرصتی فراهم كرد تا مردم حكومت ۷۰ سالۀ حزبPRI و پنج سال حكومت دست راستی ويسنته فوكس از حزب PANرا زیر سؤال ببرند. میلیون ها مكزيكی از اقشار مختلف از كارزار انتخاباتی رهبر اپوزيسيون، لوپز اُبرادُر پشتيبانی كردند. به گفتۀ پروفسور جرج گرايا، استاد علوم سياسی دانشگاه ويليام و ماری در ايالت ويرجينيا كه اخيراً بيوگرافی او را نوشته “ابرادر يک رفرميست است، ابرادُر به ناسيوناليسم انقلابی معتقد است. طالب دولتی قوی با برنامۀ اجتماعی ست و از سياست حمايتی و خودكفا در مورد نفت و گاز طبيعی دفاع می كند” شک نيست كه او رفرميستی ست كه پايه های اساسی جامعۀ سرمايه داری را به زير سؤال نمی برد ولی همين قدر كه توده های ميليونی را به حركت درآورده و پايه های رژيم حاكم بر مكزيک را سست نموده برای امپرياليست ها و قدرت حاكم خطرناک به شمار می رود. «مردم در او آنچه را كه خود می خواهند می بينند يعنی فرصتی برای تغييرريشه ای برخی أمور. اما آنچه واشنگتن را به هراس انداخته نه لوپز ابرادر، بلكه نيروهايی ست كه او به ميدان آورده و طبقاتی كه از او پشتيبانی می كنند» (به نقل از مقالۀ بيداری جنبش انقلابی مكزيک، عنوان مقاله ای ست كه آلن وود در نشریۀ الكترونيكی la riposte در 2006 منتشر كرده است.)
پس از گردهمآيی ۳۰ ژوئيه، بست نشينی مردم در خيابان ها و جاده ها در مكزيكو ادامه یافته است. آنها تمام شب ها حتی در زير باران در خيابان ها برای دفاع از كارزارهای خود ايستادند و از اين طريق كار مؤسسات اقتصادی را فلج نمودند. نتيجۀ مستقيم اين جنبش اعتراضی بالا رفتن محبوبيت «حزب انقلاب دموکراتیک» PRD بود كه در انتخابات ماه اوت، اولين پست حكومت ايالتی چياپاس را نصيب خود كرد.
ابرادُر با درک موقعيت انقلابی و با نفی نتايج انتخابات تقلبی، خويش را در رأس جنبش مردم قرار داد و حكومت را به مبارزه طلبيد. اين حركت، جنبش طرفداران او را به دومين گروه بزرگ كنگره تبديل كرد .نقطه عطف جنبش اعتراضی در مكزيک، صدور فراخوان “ميثاق ملی دموكراتيک ” CND – – توسط او بود. ابرادُر این عمل را زير فشار افكار عمومی در روز ۱۶ سپتامبر يعنی روز استقلال مكزيک كه در آن حدود يک ميليون نماينده از سراسر كشور شركت كردند، انجام داد. علاوه بر آن، ده ها هزار نفر نيز كه ثبت نام نكرده بودند با اعلام حمايت خود از آن پشتيبانی نمودند. اعلام اعتصاب عمومی ۲۴ ساعته در ماه سپتامبر ابتكار ديگری بود كه از طرف سازمان های چپ و ماركسيست انجام گرفت. هدف اولیه اين گردهمآيی تصميم گيری نسبت به نتايج انتخابات و حركت بعدی بود. در تدوين اين هدف، دو گرايش بروز كرد. گرایش اول، گردهمآيی ميثاق ملی را ميتينگی در جهت اعمال فشار اضافی بر روی قدرت حاكم می دید تا شايد به توافقی با اپوزيسيون دست يابد و احتمالاً تنی چند از رهبران بوروکراسی تشکیلاتی را در قدرت شریک سازد و بخش هائی از برنامۀ آن را بپذیرد. اين فرضيه با وجود عوامل نفوذی حزب انقلاب نهادی-RPI- كه ۷۰ سال حكومت مكزيک را در اختيار داشته و در سال ۲۰۰۰ از قدرت بركنار گرديد) كه فرصت طلبانه درپی كسب مقام به جنبش اپوزيسيون پيوسته اند) باعث يک تضاد درونی در حزب انقلابی دموکراتیک گرديد. در همان روز اول رهبرانی تاريخی چون كاردناس Cuauhtémoc Cárdenas (رهبر حزب در 1988) كه جنبش را از “تعرض آشكار به نهادهای قانونی” منع می كردند با فرياد “خائن، خائن” از صحنه جارو شدند. گرایش دوم با تکیه به پايه های حزب به این نتیجه رسید که كارگران، دهقانان و جوانان انقلابی حزب خواهان ريزه خواری از سفرۀ طبقۀ حاكم نيستند. برای آنان “ميثاق ملی دموكراتيک” يک بديل حكومتی ست و از آنجا كه دادگاه فدرال انتخاب كالدرون – كانديدای ديگر- را به رسميت شناخته، اين عمل اعتراضی از تمام چارچوب های قانونی فراتر رفته و آشكارا نفی حكومت فعلی را نشانه گرفته بود. به نظر می آمد كه ابرادُر با درک اوضاع كنونی، می كوشید به اين گرايش نزديک شود. او قول يک “تغيير راديكال” را داده و خواهان يک “نقشۀ جامع برای تغيير مكزيک” گرديد.
ميثاق ملی، طی قطعنامه ای، پنج هدف برای خويش تعيين كرد:
١ – مبارزه با فقر و نابرابری وحشتناكی كه بر كشور حاكم است. در قطعنامه آمده است “بدون عدالت، امنيتی برای هيچ كس وجود ندارد و صلح اجتماعی نيز پايدار نخواهد ماند. صلح ميوۀ عدالت اجتماعی ست.”
٢- دفاع از ثروت ها و منابع ملی ” ما اجازۀ غارت منابع ملی مان را نمی دهيم. ما با خصوصی سازی ها، در هر شكلی كه باشد، مخالفت خواهيم كرد. صنايع الكترونيک، نفت، آموزش عمومی، بيمه های اجتماعی و ساير منابع ملی در اختيار و انحصار ملت باقی خواهد ماند” (اشاره به طرح خصوصی كردن شركت ملی نفت و برق است)
٣- دفاع از حق عموم برای اطلاع رسانی و اطلاع يافتن (در اينجا با قانونی كه رسانه های گروهی را انحصاراً در اختيار حكومت قرار داده مخالفت می شود)
۴- مبارزه با فساد عمومی و معافيت فاسدان از مجازات. “حكومت نبايد همچون كميته ای كه درخدمت اقليتی رسوا ست عمل كند. بايد كسانی را كه از قدرت سوء استفاده كرده و اموال عمومی را به غارت برده اند مجازات نمود.”
۵- ” پاكسازی تمام نهادهای مدنی ” مبارزه با عواملی كه به حقوق كارگران و زحمتكشان (مندرج در قانون اساسی ۱۹۱۷ ) خيانت كرده، با دگرگون كردن نهادهای قانون اساسی راه را برای تقلب و فساد باز كرده اند، به طوری كه سياست مالی در خدمت بانكداران و صاحبان نفوذ قرار گرفته و دادگاه فدرال در خدمت جنايتكاران يقه سفيد و صاحبان قدرت است.”
اين هدف ها كه دو روز پس از گردهمآيی ميثاق دموكراتيک انتشار يافته از اين امر اظهار نگرانی می كند كه نهادهای حاكم از اجرای قانون اساسی كه ناشی از انقلاب ۱۹۱۷ است سر باز زده اند. بالاخره قطعنامه های مصوب ميثاق ملی، با انتخاب ابرادُر به رياست جمهوری و تشكيل حكومتی در ۲۰ نوامبر- سالروز انقلاب مكزيک – مشروعيت رژيم حاكم را زير سؤال برده و گرايشی را كه می خواست تحت عنوان طرح نقشۀ مقاومت، ابرادُر را صرفاً به عنوان رئيس جنبش مقاومت انتخاب نمايد، با اكثريت عظيم آرای نمايندگان ميثاق ملی در اقليت قرار داد و بدين ترتيب ارادۀ خود را برای تغيير كل رژيم نشان داد.
در اينجا نقش مطبوعات و رسانه های مسلط در مكزيک و رسانه های بين المللی جالب توجه است كه به سكوتی سنگين دربارۀ تقلب های انتخاباتی و حوادث جاری مكزيک پرداخته اند. لوموند ديپلوماتيک در شمارۀ ژوئن ۲۰۰۶ خويش در اين باره نوشت: “جامعۀ بين المللی” و “سازمان های دفاع از آزادی” كه به طور مستمر در حوادث انتخاباتی صربستان، گرجستان، اوكراين و اخيراً در بلوروسی آنقدر فعال بودند، دربارۀ اين كودتای انتخاباتی كه پيش چشم ما در مكزيک می گذرد، ساكت مانده اند. (2) می توان تصور كرد كه اگر اين تقلب انتخاباتی در ونزوئلای كنونی می گذشت و كانديدای مخالفين چاوز با ۵۶ صدم درصد آرا بازنده می شد چه جنجال بين المللی برپا می گشت. «در اينجا انقلاب “مخملی” مردم مكزيک موافق طبع آقايان و به توصيۀ نهادهای رسمی سرمايه داری نوليبرال جهانی و با پول و كمک نهادهای جاسوسی آن انجام نشده است، نهادهايی كه فرياد اعتراض آنها را در موارد ذكر شدۀ بالا بارها شنيده ايم.»
به اين دليل، يكی از نخستين اقدامات ميثاق ملی دموكراتيک، تشكيل كميسيونی به نام “روزنامه نگاران در مقاومت” با هدف تصرف سريع كانال های تلويزيونی جهت برپايی يک سيستم اطلاع رسانی حقيقی و مستقل از اليگارشی حاكم بود. ساختار قدرت دوگانه ای كه بدین سان شکل می گرفت، همۀ اليگارشی و نهادهای حاكم، روشنفكران چپ سابق، سازمان های صاحبان صنايع و زمين، رسانه های پرقدرت داخلی و خارجی را در يک “جبهۀ متحد برای دفاع از دموكراسی و نهادهای رسمی” جمع کرد. در اين ميان اربابان كليسا هم از صحنۀ نبرد عقب نمانده اند. اسقف های بزرگی چون “ساندوال” و”ريوه را” در نماز يكشنبه از ابرادُر تقاضا كرده اند كه قدرت كالدرون را پذيرفته و به قواعد بازی احترام بگذارد. اين آقايان فهميده اند كه مستقل از ارادۀ ابرادر، جنبش كنونی نه تنها قدرت كالدرون بلكه همۀ نهادهای جامعۀ سرمايه داری را تهديد می كند!
مردم عميقاً مذهبی ای كه در كليسای بزرگ متروپوليتان در نزديكی ميدان زوكالا جمع شده بودند وقتی ديدند مقامات كليسا جوانی را كه فرياد زده بود “زنده باد ابرادر” از كليسا اخراج كردند به اعتراض پرداخته و يكشننبۀ بعد خيلی ها به درون كليسا نرفتند، به ويژه كه جلوی درِ ورودی، از ورود كسانی كه آرم و پيراهن طرفداران ابرادُرداشتند جلوگيری می شد. آنها در مقابل كليسا جمع شده و اسقف را به “بچه باز بودن” متهم می کردند. و فریاد می زدند Voto por Voto«رأی ها را تک تک بايد شمرد». مردم در برانگيختگی عمومی احساسات شان و فضائی كه برای ابراز عقيده پيدا شده ، از هر وسيله ای برای نشان دادن طرفداری از جنبش و ابرادُر استفاده می كنند. صحنه های سرشار احساسات خرافی و مذهبی فراوان به چشم می خورد. روزنامۀ ملت از مردمی خبر می دهد كه در انتظار معجزه ای آسمانی به برپايی سكوهای قربانی و نماز پرداخته اند و با راهپيمايی روی زانوان به زيارت مقابر قديسان می روند تا پيروزی ابرادُر را خواستار شوند. آنها آواز سر می دهند كه حزب اقدام ملی به خدا تعلق ندارد!
شورش و نشكيل قدرت دوگانه در ايالت اوآکساکا
نقطۀ اوج جنبش2006 مكزيک در ايالت اواكساكا بود. «اوليس رويزورتیر» فرماندار اين ايالت كه مسؤول سازماندهی چندين قتل سازمان يافتۀ سياسی توسط باندهای مسلح وابسته به حاكميت بود و روش های او در ترور و آدم ربايی و دستگيری و شكنجۀ مخالفان معروف بود با شورش و مقاومت بی سابقه ای روبرو گردید. دو روز پس از سركوب تظاهرات مسالمت آميز معلمان كه از ۱۶ ژوئن شروع شده) ۴۰۰ هزار نفر به خيابان ها ريخته و تقاضای استعفای او را می كنند.) سركوب خشن و خونين تظاهرات به دست پليس، آتش خشم مردم را به سراسر ايالت كشاند و جنبش معلمان را به جنبشی توده ای و همه گير بدل ساخت.
رهبری اين جنبش را معلمان سنديكای« SNTE » شاخۀ محلی سندیکای وابسته به قدرت حاکم گذشته بعهده داشت که باگرايشات چپ، كنترل اين بخش ايالتی را به دست گرفته و جنبش را عليه قدرت راستگرا هدايت میکرد. جنبش به سرعت، با دست زدن به ابتكار تشكيل يک مجلس توده ای، خود را برای ادارۀ نهادهای حكومتی آماده می كرد. در شهرها نمايندگانی انتخاب شدند و از ميان اينها كسانی به مجلس توده ای فدرال رهسپار گرديدند. اين نمايندگان كه قابل عزل هستند مسؤول ادارۀ امور روزانه در هر محله و شهر هستند. مطالبات اين مجلس كه ابتدا به ابتكار معلمان تشكيل شد، از خواسته های اوليۀ آنها كه مربوط به مسائل آموزشی و دستمردها بود فراتر رفته، دامنۀ آن همۀ مسائل سياسی و اقتصادی را دربر گرفته است. كوشش های تنی چند از رهبران سنديكا كه قصد داشتند با دريافتِ تفاهم نامه ای از حكومت مبنی بر افزايش حقوق معلمان و انجام برخی خواست های اقتصادی شان، مجلس را تعطيل كنند به شكست انجاميد و آنها از مجلس توده ای فدرال اخراج گرديدند. جنبش، ديگر از محدودۀ خواست های اقتصادی فراتر رفته بود. دامنۀ تشكيل مجالس توده ای برای ادارۀ امور و دفاع از خواست های كارگران و دهقانان نه تنها اغلب شهرهای ايالت اواكساكا را دربر گرفته، بلكه به ساير ايالات چون “گررو” و “ميچواكان” و حتی ايالت “كاليفورنيای پايين” گسترش يافته است.
استراتژی دولت سياست چماق و نان شيرين را دنبال می کرد. قول بركناری حكومت محلی و تهديد به اعزام ارتش برای “اعادهء نظم قانونی”، طبيعی بود كه اين حالت دوگانه نمی تواند مدت درازی دوام بياورد. جنبش يا به پيش میرفت و ابزار لازم را برای پيروزی تا نفی “حكومت قانونی” فراهم می آورد يا خود به تحليل رود.
كارگران، آموزگاران، دهقانان به سرعت، با برپايی باريكادهايی، حول اجتماعات خويش به دفاع از آنها پرداخته و اتوبوس های شهری، وسايل حمل و نقل پليس و ادارات حكومتی را مصادره كرده اند و از آنها برای حمل و نقل و بستن جاده ها استفاده کردند. تمام ادارات دولتیِ ايالت را تظاهركنندگان اشغال كرده و نهادهای قضائی و اداری رسمی حكومت فدرال را فلج نمودند. روش آنها بسيار از توصيه های لوپزابرادُر که ” نافرمانی مدنی” را مطرح میكرد فراتر رفته است. عمليات آنها طبعاً از نظر قدرت حاكم “غيرقانونی” است. آنها همچنين به تهيۀ اسلحه پرداخته و از مقرهای خود با سلاح و باتون و دشنه و تبر دفاع می كنند. آنها “عاقلانه” دست روی دست نگذاشته اند تا پليس بيايد و سركوبشان كند. از طرف ديگر، برای اطلاع رسانی و همآهنگی فعاليت ها به ايجاد يک ايستگاه راديوی محلی نيز دست زدند.
آلن وود- در مقاله ای كه در آن به تفسير و تحليل حوادث مكزيک پرداخته می نويسد: “ابرادر قول می دهد كه از خشونت بپرهيزد و انقلابی صلح آميز را توصيه می كند. از طرفدارانش می خواهد كه راه های مسالمت آميز نافرمانی مدنی را پی بگيرند. او از مهاتما گاندی و مارتين لوتر كينگ به عنوان سرمشق های خود نام می برد. اما مسأله اين است كه شكل مبارزه به اومربوط نمی شود. اگر چه درست است كه بايد از درغلتيدن به تحريكات اجتناب كرد، اما گفتن اينكه كارگران بايد از خشونت بی جهت و درگيری مجانی با پليس دوری گزينند و از دادن بهانه به دست حاكمان كه منتظر سركوب خونين جنبش هستند بپرهيزند يک چيز است و ايجاد توهم به اينكه گويا دولت سرمايه داری را می توان فقط به وسيلۀ مقاومت منفی درهم شكست چيز ديگر. جنبش بايد اقدامات لازم را برای دفاع از خود انجام دهد. عناصر مقاومت مردمی به صورت نطفه ای شكل گرفته و لازم است به طور جدی و سيستماتيک به تربيت چنان نيروی مسلح مردمی پرداخت كه قادر به دفاع از كارزارها و تظاهرات در مقابل تحريكات ارتش باشد”.
خورخه مارتين روزنامه نگار و از مسئولين انجمن “دست ها از ونزوئلا كوتاه!” در مقاله ای منتشر شده ، خلاصه ای از وظايف عاجل جنبش انقلابی مکزیک را در نشريۀ الكترونيكی La Riposte شرح می دهد كه آن را عيناً ترجمه می كنيم:
“امر مسلم اين است كه ما با جنبشی عادی (نرمال) علیه تقلب انتخاباتی روبرو نيستيم. ريشه های اين جنبش در تراكم ۱۵ سال تهاجم سيستماتيک عليه زندگی و دستاوردهای اجتماعی توده ها نهفته است پيمان مبادله آزاد بين كشورهای آمريكای شمالی (NAFTA) كشاورزی مكزيک را به نابودی كشانده است و هزاران مهاجر جويای كار را به ايالات متحده رانده است. اين درک عمومی به وجود آمده كه نهادهای دموكراسی بورژوايی، حكومت، دستگاه قضائی، حكومت های فدرال و رسانه های همگانی در خدمت اقليتی ثروتمند قرار دارند. به همۀ اين دلايل، جنبش خاموش نخواهد شد. فراز و نشيب خواهد داشت و توده ها از آن درس های گرانبهايی خواهند گرفت. عناصر پيشرفته در ميان كارگران، دهقانان، بوميان و جوانان بايد در يک گرايش انقلابی چپ متحد شوند و با تجهيز خود به برنامۀ انقلابی، يعنی برنامه ای سوسياليستی، به پيشواز اين جنبش بروند.”
آلن وود در اين باره می گويد: ” نقطۀ عزيمت جنبش انقلابی مكزيک مبارزه با تقلب انتخاباتی بود. اين اساساً خصلتی بورژوا دموكراتيک دارد. با وجود اين، در عمل، جنبش از اين مرحله فراتر رفته است. جنبش منطق و پويايی خاص خود را دارد كه پايه های اساسی نظم سرمايه دارانه را مورد حمله قرار می دهد و هر روز كه می گذرد اين سؤال كه “با لوپز هستيم يا عليه او” به كنار می رود و اين پرسش مطرح می شود كه “قدرت از آنِ كيست، شما يا ما؟” به هرحال نمی توان پيش بينی كرد كه در هفته ها و ماه های آينده چه خواهد گذشت. عوامل متعددی بين نيروهای فعال كنونی عمل می كنند. كيفيت و عمل رهبران جنبش، خستگی توده ها و مانورهای رهبران و نيز امور تصادفی، طبقه ای كه رهبری جامعه را به دست دارد دچار پراكندگی ست، اما هنوز بر دستگاه دولتی و همۀ اهرم های قدرت حاكم است. از طرف ديگر، مردم هنوز در خيابان ها هستند و نطفه های يک قدرت جديد دارد شكل می گيرد. رژيم به لرزه افتاده ولی به مرگ تسليم نمی شود. مبارزۀ جديدی لازم است و رهبری جديدی كه مصمم و آينده نگر باشد و مجهز به يک برنامۀ انقلابی. اين همان چيزی ست كه جنبش انقلابی مكزيک كم دارد.»
برخی استراتژهای سرمايه داری ترجيح می دهند كه قدرت را به ابرادُر واگذارند و كارگران را به دورۀ طولانی رفرميسم بفرستند. اما در حال حاضر، اكثريت اين رهبران، اين دورنما را رد می كنند و می ترسند كه ابرادُر نتواند توده ها را كنترل نمايد و حكومت را به سمتی براند كه مورد توجه آنهاست. متأسفانه برخی از رهبران حزب انقلابی دموکراتیک از ترس نيروهايی كه خود بيدار كرده اند ولی نمی توانند آنها را كنترل نمايند به دامان كالدرون و قدرت حاكم پناه برده اند. اختلافی كه بين استراتژی رفرميست ها و انقلابيون وجود داشت اين بود كه ابرادُر سعی داشت از جنبش توده ای برای مجبور كردن صاحبان قدرت به دادن امتيازاتی استفاده كند. ماهيت “نافرمانی مدنی مسالمت آميز” در اين راهبرد نهفته بود. اما زمان و کندی عمل رهبران جنبش، به نفع حکومتیان تمام شد.
چپ مكزيک، در مجموعۀ خود، نتوانست از اشتباهات خويش درس بگيرد و راهبردی مبنی بر وحدت ضد سرمايه داری و نزديكی با جنبش توده ای در راستای تدوين برنامه و راهبرد جديد پيش بگيرد و بديل انقلابی خويش را در مقابل راهبرد رفرميست ها ارائه دهد. جنبش زاپاتيستی، در مرحلۀ گذشته، با تز آنارشيستی اجتناب از حركت به سمت قدرت و ايزوله شدن در محدودۀ جنبش بوميان و تاكتيک تحريم انتخابات در حالیکه توده های وسیعی به میدان آمده بودند و حاضر به شنیدن صدائی دیگر، نتوانست نقشی فعال در جنبش اخير بازی كند. گروه های چپ انقلابی نيز به همين سرنوشت دچار شدند. همه می دانیم که چه شد. جنبش توده ای با همۀ ظرفیتهای بالایش، در نبود یک رهبری انقلابی و پراکندگی نیروهایش تحلیل رفت. توضیح نسبتاً مفصل این تاریخچه هم به لحاظ درک بهتر أوضاع کنونی مکزیک مهم است و هم به لحاظ تجربی شامل فرازهای عامی است که برای جنبش کنونی ایران قابل توجه می باشد. خلاصه کنیم: همانطور که در بالا نشان داده شد، نقطۀ شروع جنبش در 2006 یک تقلب انتخاباتی برای جلوگیری از انتخاب کاندیدای “چپ” بود. مانند جنبش اعتراضی در ایران در 1388- با این تفاوت مهم که در میان مردم، نیروهای رادیکال و چپ در بسیاری نقاط دست بالا را داشتند و ابرادُر را علیرغم گرایش و پروژۀ رفرمیستی که حمل می کرد، به جلو راندند به طوری که او توانست به اندازۀ کافی از قدرت حاکم فاصله بگیرد. به علاوه برخلاف رهبران جنبش سبز، او در گذشته در سیاستهای قدرت حاکم شراکت نداشته و دستش چون کروبی و موسوی آلوده نبود. این شرایط به جنبش امکان داد در طرح خواسته های خود بسیار جلو رود و با طرح “میثاق ملی” و تشکیل مجلس ملی و برپائی نطفه های قدرت شورائی، نوع نوین سازمانهای توده ای و ادارۀ شوراتی را تجربه کند. اگر چه، این جنبش در روند آنزمانی اش شکست خورد که در خطوط عمده اش به ضعف رهبری رفرمیست و پراکندگی رهبری توده ای اش مربوط می شد و من در بالا سعی کردم به علل آن تا حد مقدور بپردازم- اما تجربۀ انباشت شدۀ آن، برای مردم مکزیک از ارزش گرانبهائی برخوردار است. پیروزی کنونی ابرادُر خود محصول این جنبش است و فرارفتن از این مرحله که محدودیت هایش را نشان دادیم در گرو وحدت نظر و عمل نیروهای چپ و تکیه بر این تجربیات انباشته شده است.
– – – – – – – – – –
بین دو انتخابات 2006 و 2018 – و پیروزی ابرادر در ژوئیه 2018- 12 سال گذشته است. شکست و عقب نشینی “چپ” های رفرمیست و رادیکال در آمریکای لاتین (برزیل- آرژانتین- ونزوئلا- …) ، انشعاب و انشفاق در میان أحزاب “چپ” مکزیک ، بحران عمومی 2008 و انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری در آمریکا و بحرانی که به دنبال آن در روابط آن با مکزیک پدید آمده و وخیم تر شدن اوضاع اقتصادی و اجتماعی در مکزیک و … شرایطی را بوجود آورده که با سال 2006 تفاوت فاحشی دارد.
انتخابات 2012- در میانۀ این سال ها با افت محبوبیت «آملو» همراه بود. این بار لوپز ابرادُر» در رأس «جنبش ترقی خواهان» در مقابل کاندیدای –PRI- انریک پنیا نیتو( Peña Nieto)- – قرار گرفت. حزب انقلابی نهادی- با توسل به خرید رأی از طریق شعبه های فروشگاه های زنجیره ای –soriana- با اهدای سبد های غذائی به مردم فقیر با پول مردم از بودجه های شهرداری ها و استانهای تحت نفوذش، به تقلب های رایج رنگ و بوئی تازه داد. کمک های کارتل مواد مخدر، انحصارات و تلویزیون های دولتی با بودجه ای حدود 340 میلیون دلار که ده برابر مبلغ قانونی بود. با اختلافاتی که در درون جنبش «چپ» بوجود آمده بود، ابرادُرهیچ شانسی برای پیروزی نداشت. او پس از شکست خود، این پیروزی را «بزهکاری سازمان یافتۀ انتخاباتی» نام نهاد. با شکست مجدد در انتخابات 2012- با نتایجی پائین تر از 2006- ابرادر، حزب PRD – را ترک کرد و جنبش بازسازی ملی –Moréna- را بوجودآورد.
شکست ائتلاف چپ بعد از انتخابات 2012
شکست ابرادُردر انتخابات 2012- زلزله ای برای ائتلاف چپ او بود. بعد از قدرت گیری«نیتو»، بر سر استراتژی ادامۀ مبارزه بین رهبران «حزب انقلاب دموکراتیک» اختلاف افتاد. زامبرانو- zambreno- رهبر ائتلاف چپ، همراه با احزاب راست و راست افراطی، پیمان برای مکزیک را امضا کرد و ائتلاف را از هم پاشاند. همان طور که گفتیم، ابرادُراز PRD- جدا شد و جنبش بازسازی ملی- «مورنا»- با گرایش ناسیونالیست – مردمی و ضد لیبرال را بوجود آورد. خیانت بخشی از سوسیال دموکراسی، به «نیتو» اجازه داد، رفرمهای نئولیبرالی خویش را به راحتی پیش ببرد. علاوه بر خصوصی سازی هائی که در بالا ذکر شد، رفرمهای جدید، کاهش کمک های اجتماعی- مالیات اضافی بر دارو و مواد غذائی و آموزش و پرورش را نشانه گرفت. «نیتو» با این ترفند، اصلاحات ارتجاعی خود را “منافع عالی ملی” جا زد. اصلاحات سیستم آموزشی به ویژه، خشم معلمان را بر انگیخت. برقراری سیستم ارزیابی- evaluation- و وابسته کردن حقوق و مزایا و رتبه های معلمان به نتایج آزمونهای سراسری و محلی، سیستمی چندگانه بوجود می آورد که در آن مناطق پیشرفته و ثروتمند تر که در آن طبعاً امکانات بهتر توزیع شده است، از ثمرات عالیتری نسبت به مناطق عقب مانده و شهرستان های دور افتاده برخوردار می شوند و در نتیجه اختلاف کنونی بین این مناطق و دانش آموزان و معلمان عمیقتر می گردد. (برای اطلاعات بیشتر در این باره، یادداشتی در آخر این مقاله آمده است.)
«پیمان برای مکزیک» بعد ازتصویب خصوصی سازی انرژی، از هم پاشید. اما برای “چپ” مکریک که چند پاره شده بود، دیگر دیر بود. تبلیغات وسیع تلویزیونهای دولتی که در اختیار انحصارات بود و حتی رسانه های آمریکائی که به مکزیک می رسید، این شعار را در میان مردم رواج می دادند که خصوصی سازی ها و به ویژه نفت و انرژی، به پائین آمدن قیمتها منجر می شود و بدین وسیله از بسیج مردم به دعوت حزب جدید ابرادُر ممانعت کردند. حزب «PRD» و گرایشات به اصطلاح چپی که حول آن گرد آمده بودند، پراکنده، بورکراتیزه و اغلب فاسد شده بودند و مردم را به عنوان مشتری قلمداد کرده و فقط به دنبال جمع آوری رأی بودند. از این رو نتوانستند در مقابل حمله های موج نئو لیبرایسم بعد از 2006 و 2012 مقاومتی جان سخت سازمان دهند. «جنبش بازسازی ملی» اما این بار با جداتی کامل از «حزب انقلاب دموکراتیک» راه سومی برگزید و با ارائۀ برنامه ای رادیکال، ضد لیبرالیسم و ناسیونالیستی، بسیج جنبش های مدنی و اعتراضات خیابانی را برای فراهم آوردن شرایط کسب قدرت در انتخابات آینده، هدف مقدم خود اعلام کرد. با شکست سوسیال دموکراتهای لیبرال و وخیم شدن اوضاع اقتصادی و اجتماعی و روی کار آمدن ترامپ در آمریکا، شرایط پیروزی «آملو» در ژوئیه 2018 فراهم آمد. در اول ماه ژوئیۀ 2018 (10 تیر 1397)، لوپز ابرادُر با 53.19% آرا به ریاست جمهوری مکزیک برگزیده شد . لوپز ابرادُردر اول دسامبر 2018 پست ریاست جمهوری مکزیک را اشغال کرد.
او جانشین پنیا نیتو شد که در سال 2012 به ریاست جمهوری رسیده بود. مدت ریاست جمهوری مکزیک 6 سال و یک نوبتی است.
لوپز ابرادر کاندیدای ائتلافی بود به نام «باهم تاریخ را خواهیم ساخت». این ائتلاف مرکب است ازحزب «جنبش بازسازی ملی» که لوپز ابرادُر در سال 2014 تأسیس کرد، «حزب کار» مکزیک و «حزب رویاروئی اجتماعی». این ائتلاف علاوه بر انتخابات ریاست جمهوری در انتخابات پارلمانی هم پیروز شده است: اعضای این ائتلاف 312 کرسی از 500 کرسی مجلس نمایندگان و 70 کرسی از 128 کرسی مجلس سنا را در اختیار دارند. حزب رئیس جمهور در هر دو مجلس از اکثریت بالائی برخوردار است (38% کرسی های مجلس نمایندگان و 43% کرسی های مجلس سنا).
ترکیب ائتلاف «باهم تاریخ را خواهیم ساخت»
1- «جنبش بازسازی ملی» (National Regeneration Movement به انگلیسی و Movimiento Regeneración Nacional به اسپانیائی) یا مورِنا Morena در سال 2012 به عنوان یک سازمان غیر انتفاعی و در سال 2014 همچون حزب سیاسی به ثبت رسید. مؤسس این حزب لوپز ابرادُر است که تا پایان سال 2017 رهبری آن را برعهده داشت و پس از کاندیداتوری اش به ریاست جمهوری، یدیکول ولونسکی گورویتز جانشن او در حزب شد. مورنا یک حزب سوسیال دموکرات است که مطبوعات و محافل بورژوائی آن را «چپ»، برخی «چپ غیرمتعارف»، برخی «چپ پوپولیست» و برخی «چپ افراطی» معرفی می کنند.
2- «حزب کار» مکزیک» (Labor Party به انگلیسی و Partido del Trabajo به اسپانیولی) حزبی است که در سال 1990 از ادغام چند سازمان اجتماعی محلی مانند «جبهۀ مردمی مونته ری»، «کمیته های مردمی دفاع از چی هوانتا و دورانگو»، «جبهۀ مردمی مبارز زاکاتکاس» و افرادی از «جنبش مستقل معلمان»، «اتحادیۀ ملی کارگران کشاورزی»، «هماهنگ کنندۀ برنامۀ ملی آیالا»، «هماهنگ کنندۀ ملی جنبش شهری مردمی»، «اتحادیۀ ساکنان و مستأجران متقاضی مسکن وراکروز و مکزیکو سیتی» تشکیل شد. این حزب در اساسنامه اش خود را «حزب ملی سیاسی مردمی، حزبی دموکراتیک، خلقی، مستقل و ضد امپریالیست» معرفی می کند که برای جامعه ای «خودگران، عادلانه، سوسیالیستی و به لحاط زیست محیطی پایدار با برابری اجتماعی شرایط و فرصت ها و فضای آزاد» مبارزه می کند. این حزب با آنکه خود را پای بند «سوسیالیسم» و «مشی توده ای» (از توده ها به توده ها) می نامد و گاهی از «انقلاب» حرف می زند (البته برخی احزاب ارتجاعی و ضد کارگری مکزیک هم پسوند «انقلابی» را یدک می کشند!)، اما برخلاف نامش خود را نه حزب طبقۀ کارگر بلکه «حزبی جبهه ای» می داند. مشی سیاسی این حزب اساساً فعالیت مبارزۀ پارلمانی در سطح محلی و ملی است. حزب کار مکزیک در انتخابات سال 1991 مجموعا جدود 270 هزار رأی، در انتخابات 1994 حدود یک میلیون رأی و در انتخابات مجلس نمایندگان 2018 بیش از 2.2 میلیون رأی به دست آورد. در انتخابات اخیر تعداد نمایندگان حزب کار در مجلس نماینذگان به 61 کرسی از 500 کرسی و در مجلس سنا به 6 کرسی از 128 کرسی رسید. این حزب از سال 2006 تا کنون از نامزدی لوپز اوبرادُر در انتخابات ریاست جمهوری پشتیبانی کرده است.
3- «حزب رویاروئی اجتماعی» (Social Encounter Party به انگلیسی، و Partido Encuentro Social به اسپانیائی) حزبی محافظه کار با مایه های مذهبی است که در سال 2006 توسط پاستوری از کلیسای نئو پونته کوت تأسیس شد، هرچند خود را رسما حزبی با خصلت مذهبی نمی داند. «حزب رویاروئی اجتماعی» مخالف سقط جنین و ازدواج همجنس هاست. در انتخابات های پیشین، از احزاب راست مکزیک (مانند «حزب اقدام ملی PAN»، «حزب انقلابی نهادی – PRI]) حمایت می کرد. در انتخابات 2018 به خاطر مخالفت با «حزب انقلابی نهادی» به ائتلاف رئیس جمهور جدید پیوست. لوپز ابرادر هم به خاطر عدم حمایت «حزب انقلاب دموکراتیک» و «جنبش شهروندان» از مورنا، با «حزب رویاروئی اجتماعی» ائتلاف کرد (مانند ائتلاف سیریزا در یونان با حزب ناسیونالیست راست گرای «یونانیان مستقل» برای پیروزی در انتخابات و در دست داشتن کابینه). «حزب رویاروئی اجتماعی» در انتخابات 2018 به 58 کرسی در مجلس نمایندگان و 5 کرسی در مجلس سنا دست یافت. ابرادُر برای وجهه بخشیدن به چهره اش به عنوان یک رئیس جمهور، به تعدیل هائی در مواضعش دست زد تا از چهرۀ یک معترض فاصله بگیرد. ائتلاف با حزب رویاروئی اجتماعی که مایه های مذهبی و محافظه کارانه دارد حامل این پیام بود. نمایش دوستی اش با جرمی کوربین انگلیسی Jeremy corbyn، لولای برزیلی و ژان لوک ملانشون فرانسوی و غیره نشانگر ماهیت سوسیال دموکرات جنبش مورنا و شخص لوپز ابرادر است (سوسیال دموکرات در مفهوم کلاسیک این کلمه و نه اکثر احزاب سوسیال دموکرات، لیبوریست و سوسیالیست کنونی که اساسا کارگزار سیاست های نئولیبرالی هستند). با پیوستن نیروهای جدیدی از سوسیال- دموکرات ها و رادیکالهای چپ ، مبارزۀ انتخاباتی حول مخالفت با “نفتا” NAFTA (عهد نامۀ مبادلۀ آزاد آمریکای شمالی North Amarican Free Trade Agreement) و ضدیت با ترامپ و « زمخت بی مسئولیت» نامیدن او و با محوریت مبارزه با فساد به عنوان بزرگترین «بلا» شروع شد. شاه بیت برنامه ای که او ارائه داده، عبارتست از مصادرۀ 21 میلیارد یوروی پول های ناشی از فساد مالی و اختصاص آن به مبارزه با فقر و کمک به سالخوردگان و پرداخت شهریه دانشجویان و ایجاد فعالیت های زیر بنائی و بهبود شرایط بهداشتی و آموزش و پرورش در جهت مجانی کردن آنها، کمک به دهقانان، افزایش مزدها به 3.70 یورو در روز و پائین آوردن حقوق و دستمزدهای مقامات عالی رتبۀ دولتی. او وعده داده به عنوان مثال در دوران ریاست جمهوری در خانۀ خودش اقامت کند و کاخ ریاست جمهوری را به یک موزه و سالن کنسرت تبدیل کند. استقلال بانک مرکزی- احترام به تعهدات با بانکها و سازمانهای بین المللی، تصمین آزادی کسب و کاراز دیگر وعده های اوست. او از بین بردن فساد را اصلی ترین عامل برای حل مشکلات مالی مکریک می داند و بر این امر پای می فشارد که فساد اساس ایجاد نابرابری اقتصادی و اجتماعی است. حزب کمونیست مکزیک، نسخۀ او را معالجۀ سرطان با قرص آسپرین قلمداد کرده است.
شرایط اجتماعی – اقتصادی به پیروزی رسیدن ائتلاف رئیس جمهور جدید
در دسامبر سال 2012 احزاب بزرگ رسمی آن زمان مکزیک یعنی «حزب انقلابی نهادی PRI»، «حزب انقلاب دموکراتیک PRD »، «حزب اقدام ملی PAN » بر سر سندی که «پیمان برای مکزیک» (Pact for Mexico) نام گرفت به توافق رسیدند. حزب «جنبش بازسازی ملی» – مورنا، این سند را امضا نکرد. سند مزبور می بایست برنامۀ عمل دولت انریک پنیا نیتو (رئیس جمهور گذشته تا دسامبر 2018) باشد. مؤسسۀ مرکز پژوهش های اقتصادی و سیاسی CEPR واشینگتن، در ژوئن 2018 نوشته ای تحت عنوان «چگونگی اجرای پیمان برای مکزیکو پس از 5 سال» منتشر کرد که ارزیابی اجرای این «پیمان» در طول5 سال از دورۀ 6 سالۀ ریاست جمهوری پنیا نیتو است. ما خلاصۀ نتایج این نوشته را در زیر می آوریم. متن کامل آن در نشانی اینترنتی زیر قابل دسترسی است: مرکز پژوهش های اقتصادی و سیاسی CEPR واشینگتن ژوئن 2018
http://cepr.net/publications/reports/the-pact-for-mexico-after-five-years-how-has-it-fared
طبق سند «پیمان برای مکزیک»:
– رشد اقتصادی مکزیک (در دورۀ ریاست جمهوری نیتو) می بایست حداقل 5% در سال باشد اما رشد متوسط تولید ناخالص داخلی در این دوره تنها 2.4% و میانگین رشد سالانۀ تولید داخلی ناخالص سرانه 1.4% بود. جدول زیر ارقام مربوط به هر سال و میانگین رشد سالیانه را نشان می دهد:
سال 2013 2014 2015 2016 2017 2018 میانگین
رشد تولید ناخالص داخلی 1.4% 2.8% 3.3% 2.9% 2.0% 2.3% 2.4%
رشد تولید ناخالص داخلی سرانه 0.2% 1.7% 2.2% 1.8% 1% 1.3% 1.4%
– می بایست سرمایه گذاری به بالاتر از 25% تولید ناخالص داخلی برسد اما تشکیل سرمایۀ پایدار ناخالص داخلی از 22.3% تولید ناخالص داخلی در سال 2012 به 20.5% در سال 2017 کاهش یافت.
– می بایست نابرابری اقتصادی کاهش یابد. اما سهم درآمد 10% بالای جامعه که در سال 2012 معادل 34.9% کل درآمد کشور بود در سال 2016 به 36.3% رسید. در همان حال 10% از جمعیت که پائین ترین درامدها را داشتند 1.8% بود. یعنی درآمد 10% جمعیت که پردرآمد ها بودند بیش از 20 برابر درآمد 10% جمعیت کم درآمد کشور بود.
– می بایست فقر کاهش یابد. نرخ فقر ملی از 45.5% جمعیت به 43.6% کاهش یافت اما رقم مطلق افراد فقیر که در سال 2012 معادل 53.3 میلیون نفر بود در سال 2016 به 53.4 میلیون نفر رسید.
– سرمایه گذاری دولتی در شرکت نفت مکزیک که در سال 2012 معادل 2% تولید ناخالص داخلی بود، در سال 2017 به 0.9، تولید ناخالص داخلی کاهش یافت.
– درآمد دولت از نفت به شدت کاهش یافت: از 1386 میلیارد پسو در سال 2012 به 827 پسو در سال 2017.
– دستاورد مثبت در این مدت کاهش نرخ کم کاری یا بیکاری پنهان بوده است: این نرخ از 8.4% در سال 2013 به 6.8% در سه ماهۀ نخست 2018 کاهش یافت.
– کاهش هزینه های دولتی از 24.8% تولید ناخالص دولتی در 2014 به 20.1% برای 2017 (پیش بینی). این امر باعث کاهش سرمایه گذاری های دولتی در امور عمرانی (زیرساخت ها)، آموزشی، تحقیق و توسعه و غیره گردیده است.
– نتیجۀ کلی مقالۀ «چگونگی اجرای پیمان برای مکزیکو پس از 5 سال» این است که وعده های پیشرفت اقتصادی و اجتماعی نیتو و احزاب طرفدار او طی پنج سال مورد بررسی، به عمل در نیامده اند.
مرکز پژوهش های اقتصادی و سیاسی CEPR چنین نتیجه می گیرد: «لیبرالیزاسیون شدید بازارهای مالی مکزیک این کشور را در مقابل آثار منفی و تکان های اقتصادی جهان و بویژه ایالات متحده – که مقصد 80% صادرات مکزیک است- آسیب پذیر کرده است. مکزیک زمانی یکی از سریع ترین رشدهای کشورهای در حال توسعه را داشت و طی سال های 1960 تا 1980 درآمد سرانه تقریبا دو برابر شد. پس از آن وارد افت شدید و طولانی گردید و هیچوقت به نرخ رشد و توسعۀ قبلی خود باز نگشت. این مقاله با استدلال می گوید که گزینه های سیاسی مهم مسئول این شکست درازمدت بوده اند. فدرال رزرو برای چهارمین بار نرخ بهره را امسال بالا برده و در سال 2019 هم بالا خواهد برد. افزایش نرخ بهره در ایالات متحده اگر باعث منحرف کردن جریان سرمایه شود می تواند تأثیر شدیدی بر اقتصاد مکزیک داشته باشد و این امر در بحران 1995 -1994 پسو مشاهده شد. در آن هنگام تولید ناخالص داخلی مکزیک 9.5% به خاطر افزایش چرخۀ نرخ بهره فدرال رزرو، کاهش یافت.
همچنین با نگاهی به وضع مزدها و تحول آن در مکزیک یکی از جنبه های مهم سرمایه داری این کشور را مشاهده خواهیم کرد. برای روشن تر شدن موضوع مزد ساعتی کارگران صنعتی (ساخت) پرتغال، برزیل، مکزیک تایلند، کلمبیا و چین را به دلار در سال های 2005 و 2016 در جدول زیر می آوریم:
کشور پرتغال برزیل مکزیک تایلند کلمبیا چین
مزد ساعتی 2005 6.3 2.9 2.2 1.4 1.4 1.2
مزدساعتی 2016 4.5 2.7 2.1 2 1.7 3.6
دیده می شود که مزد حداقل ساعتی کارگران ساخت در مکزیک بین سال های 2005 تا 2016 به طور مطلق پائین آمده در حالی که در چین در همین مدت مزد کارگران ساخت سه برابر شده است (که البته به معنی نبودن استثمار یا پائین بودن نرخ استثمار در چین نیست!). ارقام فوق نشان می دهند که در برزیل، مکزیک و پرتغال سرمایه داران روش استثمار مطلق ارزش اضافی (کاهش مطلق مزد) را به کار بسته اند.
انتخابات 2018 و شرایط آن: محور انتخابات اخیر، مسألۀ فساد و رشوه خواری بود. 16 تن از مقامات سابق ریاست «پنا نیتو» به دادگاه و پشت میله های زندان کشیده شدند. فساد در مکزیک نه تنها ورزشی عمومی بلکه به فعالیتی اقتصادی بدل شده است. به گزارش بانک جهانی در 2015 سهم این بخش اقتصادی 9%- یعنی بیشتر از صنعت گردشگری در تولید نا خالص ملی بود. رهبران سابق بعد از کناره گیری از قدرت از مزایای این روابط استفاده می کنند. به طور مثال « فیلیپ کالدرون» رئیس جمهور پیشین 2006-2012 که در زمان ریاستش امتیازاتی به شرکت اسپانیائی «ایبر درولا»- متخصص صدور گاز – داده بود ، بلافاصله بعد از کناره گیری از قدرت به عضویت هیأت مدیرۀ این شرکت درآمد. در انتصابات مقامات اداری و حکومتی در ایالات، رشوه خواری سکۀ رایج است و نمایندگان مجلس با تأیید این انتصابات، وابستگی خود را به این سیستم نشان می دهند. رشوه خواری در سطوح پائین اداری رقمی بین 14 تا 33 در صد درآمد های خانوارها را بر طبق میزان آن می رباید. شرکت ها و مؤسسات خصوصی برای گرفتن قرار دادی دولتی، مجبور به دادن رشوه هستند و این قعالیتهای اقتصادی را برای انها مشکل می سازد. «آملو» با نوشتن کتابی با عنوان «مافیائی که مکزیک را قبضه کرده» به قهرمان مبارزه با این فساد شناخته شده و شاید همین نقش او کمک زیادی به انتخابش کرده است. سیستم انتخابات در مکزیک علاوه بر تقلب، به کارشکنی و تهدید و حتی قتل رقبا و مخالفان همراه بوده است. در 1994 «موریتا » رقیب انتخاباتی سالیناس در درون حزب به قتل رسید تا راه برای او باز شود.
ابرادُر در 21 مارس 2018 در یک برنامۀ تلویزیونی، مردم مکزیک را به انتخابی تاریخی فرا خواند. او گفت «برای تغییر اوضاع تنها دو راه وجود دارد، جنگ مسلحانه و راه انتخابات- به نظرم امکان تغییر اوضاع در مکزیک به صورت مسالمت آمیز وجود دارد … » بحران داخلی مکزیک نه تنها توده های مردم را به میدان مخالفت با کل رژیم کشانده بلکه بورژوازی حاکم را نیز دچار چند دستگی کرده است. برای اولین بار احزاب راست سنتی به صورتی پراکنده به میدان مبارزه آمدند. امری که به پیروزی «آملو» کمک زیادی کرد. بخشی از کادرهای –PRI- که از نامزدی – مید- « Mead» از سوی رئیس جمهور برای انتخابات جدید که فاقد اعتبار لازم و متهم به فساد بود – از این حزب جدا شده به جنبش «مورنا» پیوستند. با سقوط مقبولیت نمایندگان سیستم، به قول ماتئو کرور(همان مقاله) آملو «دارای مشروعیتی است که نخبگان مکزیکی سخت طالب آنند.» حتی والری سوارز- معاون یکی از سازمانهای کارفرمائی در ماه مارس گذشته اعلام کرد: «این حقیقتی است که وجود رئیس جمهور نمونه ای که می خواهد فساد ناپذیر جلوه کند، برای انجام تغییرات در دنیای سیاست ما و بخش خصوصی که به آن چسبیده، ایده آل است.»- (Elsol de Mexico)- شعار «عشق و صلح» او همان روشی را تداعی می کند که« لولا دا سیلوا» رئیس جمهور سابق برزیل و دوست آملو برای جلب نخبگان برزیلی در 2002 به کار برد.
گام های محافطه کارانۀ «آملو» از جمله اتحاد با جنبش- pes- جنبشی مذهبی و مخالف سقط جنین و وعده و وعیدش برای بهبود شرایط زندگی مردم، وعلامت های زیادی که ابرادُربه صاحبکاران و سرمایه داران داخلی داد، رأی زیادی از طرفداران سیستم را به سمت او کشاند. تایمز مالی در 24 ژانویه 2018 ابراز داشت: «آقای ابرادُر آن قدرها هم که برخی تصور می کنند خطری نخواهد داشت.»
یکی از رهبران حزب مورنا اطمینان داد که «هرچه قدر عجیب به نظر آید بازهم «مورنا» بهترین انتخاب برای سرمایه داران است. در پایان دادن به اجحاف و رشوه گیری- بالانبردن مالیاتها- حفظ تعادل در اقتصاد کلان- ایجاد مناطق آزاد با سهولت های مالیاتی برای جذب سرمایه گذاری های خصوصی-…
خودابرادُردر کنفرانس سالیانۀ بانک داران اطمینان داد که هیچ گونه توقیف اموال و مصادره و ملی کردنی در کار نخواهد بود. فسادی نخواهد بود و مشکلی پیش نخوهد آمد.
در مکزیک بیش از 56% زمین ها متعلق به 1% مالکان است و ابرادر برنامه ای برای رفع این نابرابری یا حتی تعدیل آن ارائه نکرده است. در مورد بانک ها نیز ابرادر گفته است: «ما از بانک ها پشتیبانی خواهیم کرد و دارائی آنها را مصادره نخواهیم کرد… مصادره یا ملی کردنی در کار نخواهد بود.»
در جناح چپ مکزیک نیز مخالفت هائی با آملو می شود. آنها جنبش مورنا را جنبش راست گرا در لباس چپ می خوانند و برنامه ها و روش های او را با توجه به قدرت انحصارات و کارتل ها- نظامیان و به ویژه شبه نظامیان و آماده باش سرویس هاس نظامی و اطلاعاتی همسایۀ شمالی و منافع سرشار سرمایه داران آمریکا در مکزیک، ناکارا می دانند. مگر نه اینست که تجربۀ شکست برزیل و آرژانتین و حتی ونزوئلا با روشها و برنامه ای مشابه جلوی جشم ماست.
خیلی ها به این امید دارند که طرفداران آملو و توده هائی که به او امید بسته اند، خیابان را رها نکرده و فشار از پائین را ادامه دهند. ولی آیا رهبران مورنا ظرفیت پاسخگوئی به این نیاز را دارند؟!
رابطه مکزیک با آمریکا و پیچیدگی های آن:
اولین بار زیر حکومت دیاز- ِDiaz- (1876-1880) به بهانۀ مدرنیزاسیون کشور، صادرات مواد معدنی و کشاورزی به آمریکا آغاز شد. در طی تجربه های بعدی صادرات بر مواد کارخانه ای استوار گردید و به ویژه در طی حکومت سالیناس –( 1994-1988) مدلی اقتصادی برپایۀ صادرات با کمک بانک جهانی- صندوق بین المللی پول و بانک توسعۀ بین آمریکائی شکل گرفت که مکیلادورا- – Maquiladora نام دارد. واحدهای صنعتی مونتاژمعاف از مالیات متکی برنیروی کار ارزان مکزیکی عمدتاً برای صادرات در طول مرزهای بین آمریکا و مکزیک که از سال های 60 آغاز شده و در دهه های آخر قرن شدت گرفت. در سال 2000 ، نزدیک به 4000 تا از این واحدها در این مناطق آزاد بوجود آمده بود. با 1 میلیون و 300 هزار کارگر – 80 درصد صادرات کارخانه ای و نزدیک به 90 درصد کل صادرات با احتساب نفت و کشاورزی و … به سمت آمریکا سرازیر می شد. با شروع بحران ها و به ویژه از سال 2008 نزدیک به 12.5 درصد این کارخانه ها بسته شد و نزدیک به یک سوم نیروی کار اخراج شده و40 درصد سرمایه گذاری ها کم شد. این مسأله یک اقتصاد وابسته به آمریکا و هدایت شده توسط آن را با سیاست سرکوب و اختناق و فساد مالی عمومی در مکزیک سامان داد که به مدت چندین دهه تا به امروز ادامه دارد. تناقض این سیستم در اینست که رشد سرمایه گذاری ها و صادرات به ثروتمند شدن کشور نینجامیده است. 42 درصد ارزش صادرات از واردات قطعات یدکی است که از آمریکا وارد می شود. این سیستم نتوانسته به رشد تکنولوژی و سرمایه گذاری های ثابت و تربیت کادرهای مناسب برای تداوم بخشیدن به یک رشد اقتصادی متوازن منجر شود که مکزیک برای خروج از یوغ آمریکا به آن احتیاج دارد. سران و نخبگان مکزیک برای پر کردن جیب خویش راهی جز به حراج گذاشتن مزدها و محیط زیست و مالیات ها نیافته اند. در واقع دو بخش اقتصادی صادرات فعال رقابتی و بازار داخلی به هم کمک نرسانده اند. مکزیک با وارد شدن در «GATT»- در 1986 و بعداً «نفتا» و «OMC» که به جای «GATT» نشست، دست و پای خود را بسته و در اختیار این سازمان های ابزار دست سرمایه داری جهانی قرار داد.
یک ویژگی اقتصاد مکزیک که در رشد ناکافی اقتصاد آن کشور و رشد ناچیز بارآوری کار در آنجا خود را نشان می دهد پائین بودن سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه است. میزان کل سرمایه گذاری مکزیک در این زمینه 0.5% تولید ناخالص داخلی در سال است در حالی که در چین 2% تولید ناخالص داخلی برای تحقیق و توسعه صرف می شود و در کرۀ جنوبی این نسبت 4.23% و در ژاپن 3.1% است.
فضای اقتصاد داخلی در تنگناهای ضعف سرمایه گذاری و استثمار شدید – فساد و دزدی ورقابت نابرابر، فقر و فاقه کارگران و زحمتکشان و دهقانان و مهاجرتهای میلیونی را دامن زد. قرارداد «نفتا» به کشاورزان آمریکائی اجازه داد که با استفاده از یارانه های دولتی، تولیدات ارزان خود را از جمله لوبیا سبز- برنج- ذرت و … که قوت غالب مردم و محصولات اصلی تولیدی توسط دهقانان مکزیکی است، روانۀ بازار مکزیک کنند. امری که به ورشکستگی و بدهکاری میلیون ها کشاورز مکزیکی و پاشیده شدن شیرازۀ واحدهای تولیدی کوچک و متوسط که در سال های 40-30 رشد یافته بودند، منجر شد. بین سال های 2000تا 2005- سالانه 400 هزار تن از کشاورزان و کارگران که روستاها را خالی کرده و روانۀ شهرها می شدند، راهی جز مهاجرت به آمریکا نمی یافتند. در 2009، 12 میلیون مهاجر مکزیکی در آمریکا بسر می بردند. این سیستم با ورود چین به «OMC» و دسترسی اش به بازارهای آمریکا ،دچار لرزش هائی گردید. در 2012- «PRI» بعد از 12 سال، دوباره به قدرت رسید و این بار خصوصی سازی ها و آزاد سازی بازار نیروی کار آهنگی شدید تر یافت. به ویژه خصوصی سازی شرکت ملی نفت- PEMEX- و صنایع انرژی که برای مکزیکی ها اهمیت زیادی دارد. با افت قیمت نفت و پائین آمدن صادرات آن، اقتصاد مکزیک دچار حالت انقباضی و خفگی گردید. مثل همیشه، سرمایه داران مکزیکی می خواهند بار بحرانهای خود را به سر کارگران و زحمتکشان بیندازند. سطح پائین حقوقها- سطح دستمزدها بین 5 تا 7 در صد از چین پائین تر است – فقر بالارونده، وزن بالای اقتصاد موازی، ضعف سیستم اعتبارات محلی، تقاضای داخلی را دچار آنچنان ضعفی کرده است که استفاده از شرایط کنونی برای خروج از تنگناهای وابستگی به آمریکا شانس زیادی ندارد.
ترامپ و مکزیک
با آمدن ترامپ از 20 ژانویه 2017 تعرض های او به مکزیکی ها آغاز شد. با اعلام و اتخاذ سیاست هایی علیه مکزیک، این کشور با یک سونامی روبرو گردید. ترامپ با اعلام اینکه قرارداد «نفتا» مثل «برجام» بدترین قرارداد امضاء شده توسط آمریکاست، به هراس حاکمان مکزیک دامن زد.
برقراری مالیات 35 در صدی به واردات اتومبیل و 20 در صدی به سایر واردات از مکزیک، ضربۀ بزرگی به اقتصاد مکزیک است که 28 در صد تولید ناخالص ملی اش از این صادرات فراهم می شود. اهم اقدامات او علیه مکزیک به قرار زیر است:
کشیدن دیوار در مرزهای بین مکزیک و آمریکا با هزینۀ مکزیک
فسخ یا تجدید قرارداد نفتا که در 1994 منعقد شده است
دستور توقف سرمایه گذاری آمریکائی ها در مکزیک
قول اخراج 3 میلیون مهاجر و کارکن مکزیکی از آمریکا
او در ژانویۀ 2015 بالحنی تحقیر آمیز و نژادپرستانه، خطاب به مکزیکی ها گفت: «مکزیکی ها مردمانی مثل ما نیستند، مکزیک آدم های مسأله دار برای ما می فرستد. آنها با خود مواد مخدر، بزهکاری و تجاوز می آورند.»
وزیر تجارت ترامپ، میلیاردر ویلبر راس Vilber Rossمی گوید: ایالات متحده جنگی نابرابر را در طی ده ها سال تحمل میکند، که حاصل آن موازنۀ منفی در تجارت خارجی است. در 2016 آمریکا با کسری 500 میلیارد دلاری روبرو بوده که 12 در صد آن به مکزیک مربوط است. از این رو بازنویسی پیمان «نفتا» در دستور کار قرار گرفت. ترامپ دستور تغییر مکان جغرافیائی مؤسسات آمریکائی مستقر در مکزیک را داده است و انتطار دارد که با این امر تغییر موازنه تجارت خارجی و بازسازی صنایع داخلی را تأمین خواهد کرد.
سیاست های دیکته شد توسط کاخ سفید، نه تنها مؤسسات آمریکائی بلکه کمپانی های کشورهای دیگررا نیز مجبور به تغییر سیاست هایشان در مکزیک کرده است. کمپانی هائی چون سامسونگ، فورد، کرایسلر… بسیاری از پروژه های توسعه را در مکزیک رها کرده اند. بسیاری از پروژه هائی که انحصارات مکزیکی در آنها شریکند. برای اولین بار نخبگان مکزیکی متوجه شدند که برای وابستگی به آمریکا، آنها هم باید مثل تودۀ مردم، تاوان بدهند.
روابط نابرابری که ترامپ و دار ودسته اش، از آن می نالند، در حقیقت نه در موازنۀ منفی تجارت با مکزیک، بلکه در درجۀ غارت و استثماری است که کارگران و زحمتکشان و دهقانان این کشور از این بابت متحمل می شوند. سطح دستمزدها، مثلاً در صنایع مونتاژ اتومبیل در مکزیک با در نظر گرفتن برابری بارآوری، یک دهم آمریکاست. بعد از قرارداد «نفتا»، اقتصاد مکزیک به جز بخش مواد نفتی، مورد هجوم سرمایه گذاران خارجی واقع شد. امری که به نظر سردمداران مکزیکی امری
مثبت تلقی می شد.
تحقیر هزاران هزار مردمی که از مصیبت فقر و خشونت و بیکاری گریخته تا با تن دادن به استثماری شدید در آمریکا، اندکی آرام بگیرند، خشم همۀ مکزیکی ها را به ضد سیاست های آمریکا دامن زد و انتخابات آن را به چپ کشاند.
حرکت کاروانی مرکب از صدها مهاجر از کشورهای آمریکای لاتین در ماه نوامبر، به ویژه هندوراس، گواتمالا والسالوادور در حالی است که ترامپ هشدار داده است که حرکت این کاروان مهاجران باید متوقف شود و تهدید کرده است، برای مقابله با آنها از نیروی نظامی استفاده خواهد کرد وی همچنین از قطع کمک های منطقه ای، بستن مرز آمریکا با مکزیک و دیوار کشی بلندتر در مقابله با ورود مهاجران خبر داده است. در حالی ترامپ بار دیگر کشورهای آمریکای لاتین را به قطع کمک های منطقه ای تهدید کرده است که فقر و شرایط وخیم اقتصادی از جمله مهمترین دلایل مهاجرت بسیاری از شهروندان این کشورها به مکزیک و آمریکاست.
ابرادُربا اعلام همبستگی با همۀ پناهندگان مکزیکی در آمریکا و اینکه «ما تحت الحمایۀ آمریکا نیستیم» از این وضعیت به خوبی استفاده کرد. او با54 درصد آرا به حکومت 77 سالۀ حزب انقلابی نهادی RPI خاتمه داد. پیروزی ائتلاف «با هم تاریخ را خواهیم ساخت» که حول نامزدی «آملو» جمع شده اند، اکثریت را در فرمانداری و حکومت مکزیکو سیتی و اکثر ایالت ها به دست آورده است (مکزیک جمهوری فدرال است). حمایت اکثر رسانه های بزرگ بورژوازی چون «تلویزا» و «تلویزیون آزتک» از او نشان می دهد که طبقۀ حاکم مکزیک در مقابل بحران عمیق کشور دست به انتخابی جدید زده است. شعار «اتحاد ملی» ابرادُر برآن است که وانمود کند که برنامۀ سیاسی- اقتصادی اعلام شدۀ او “فرا طبقاتی” است.
ابرادر به مردم آمریکا خاطر نشان ساخت که آنها نیز قربانیان یک سیاست عوامفریبانه رهبرانشان هستند که می کوشند با بزرگ کردن مشکلات حضور مهاجران، آنها را از درک علل واقعی بحرانی که از 2008 گریبانشان را گرفته، منحرف کنند. در واقع دولت آمریکا «بین 2008 تا 2013- مبلغ 16000میلیارد دلار برای نجات مؤسسات مالی، از حساب مردم، پول به حساب آنها واریز کرده است.» ( el-pais – 26 فوریه 2013) دولت با کاستن هزینه های عمومی بخشی از این حاتم بخشی ها را جبران کرده و مبلغ 17000 میلیارد دلار وام بالا آورده است. در حالیکه بین سال های 2005-2012 –14287687 نفر به خاطر نپرداختن وام های مسکن از منازلشان اخراج شده اند.
لوپز ابرادر به رغم انتقادهائی که از سیاست ترامپ، بویژه به هنگام مبارزات انتخاباتی اش، به عمل آورد اکنون که به قدرت دست یافته خواهان همکاری با ایالات متحده بویژه در زمینه های اقتصادی و مسایل مربوط به مهاجرت (چه مهاجران مکزیکی به آمریکا و چه مهاجران آمریکای مرکزی و جنوبی که از طریق مکزیک خواهان رفتن به ایالات متحده هستند)، قاچاق مواد مخدر، جنایت سازمان یافته و غیره است. ابرادر خواهان سرمایه گذاری وسیع خارجی (از جمله و بویژه سرمایه گذاری ایالات متحده) در مکزیک است و برای این کار در نظر دارد پروژه های بزرگی در زمینۀ احداث زیرساخت ها، کاهش مالیات ها، کاهش بهای انرژی و دیگر مشوق های سرمایه گذاری خارجی انجام دهد. او همچنین خواستار مذاکره با آمریکا و کانادا در زمینۀ تقویت توافق تجارت آزاد آمریکای شمالی (نفتا) است. ابرادر برای خارج کردن مکزیک از بحران به دنبال ایجاد تغییری معنی دار در ساختار اقتصادی – اجتماعی مکزیک نیست بلکه همان ساختار موجود را از طریق مبارزه با فساد (که از نظر او دشمن اصلی است) و افزایش نسبی دخالت دولت در اقتصاد می خواهد اصلاح کند. در رابطه با آمریکا نیز خواهان افزایش سرمایه گذاری ایالات متحده در مکزیک است که در سال های اخیر روند کاهشی داشته است. طبق داده های ادارۀ تحلیل اقتصادی BEA آمریکا میانگین سرمایه گذاری سالانۀ ایالات متحده در فاصلۀ سال های 2000 تا 2008 برابر 7949 میلیون دلار بوده که در فاصلۀ سال های 2009 تا 2017 این میانگین به 6688 میلیون دلار کاهش یافته است. ابرادر و مشاورانش همچنین مخالفتی با عضویت در نفتا ندارند و خواهان ادامه و حتی گسترش فعالیت آن هستند. برای تفصیل بیشتر در مورد سیاست ابرادر نسبت به ایالات متحده به پیوست 3 : نامۀ 12 ژوئیۀ 2018 لوپز ابرادر به دونالد ترامپ رجوع کنید.
سهم مکزیکی های ساکن آمریکا حدود 8 درصد از تولید ناخالص آمریکا است و این شامل درآمد کارگران کارخانه ها، کشاورزان، معلمان، پزشکان و مؤسسات صنعتی و تجاری است. مکزیکی های ساکن آمریکا به طور متوسط سالیانه حدود 24 میلیارد دلار برای کمک به خانواده هایشان به مکزیک می فرستند.
جدول زیر کل مبالغ ارسالی مکزیکی های ساکن آمریکا به مکزیک در سال های 2010 تا 2017 را نشان می دهد (ارقام به میلیارد دلار):
سال 2010 2011 2012 2013 2014 2015 2016 2017
مبلغ ارسالی 21 23 22 21 24 25 27 28.8
منبع: «روابط اقتصادی مکزیک – ایالات متحده: گرایش ها، داوها و پیامدها»، سرویس پژوهشی کنگره آمریکا، مارس 2018
افزایش مهاجرت از مکزیک نتیجۀ یک سری سیاست های نئولیبرال حکومت های پی درپی مکزیک است که موجب فرار نیروی کار از این کشور به سمت ایالات متحدۀ آمریکا شده است. البته در سال های اخیر سرعت این مهاجرت کاهش یافته است.
انتخاب های نئولیبرالی که در این مدت توسط دولت های – میگوئل دلا مادرید- کارلوس سالیناس- ارنستو زدیلو- ویسنت فاکس- فیلیپه کالدرون و انریک پنیا نیتو از احزاب راست حزب انقلابی نهادی و حزب اقدام ملی اتخاذ شده است ، باعث ویرانی سیستم حمایت دولتی (اجیدو- Ejido-1) بازمانده از انقلاب 1917 مکزیک گردید. موج اول خصوصی سازی های سال های 90 بعد از پیمان «نفتا» به ویژه در دوران سالیناس، اغلب مؤسسات دولتی مانند شرکت مخابرات (telmex) ، شرکت هواپیمائی مکزیک (Aviacia)، کارخانه ذوب فلزات، اتوبان ها، فرودگاه ها- معادن و اغلب مؤسسات مالی را دربر گرفت. حراج اموال ملی، به پیدائی مشتی میلیاردر و میلیونر جدید منجر گردیده است. به طوری که در لیست میلیاردرهای مجلۀ Forbes— 23 میلیاردر جدید افزوده شد. کارلوس اسلیم Carlos Slim یکی از ثروتمند ترین مردان جهان (با بیش از 70 میلیارد دلار دارائی) که در مکزیک، انحصار مخابرات و تلویریون مکزیک را داراست و سهم عمدۀ بازار الکترونیک را کنترل می کند نمونه ای بارز ازاین الیگارشی می باشد.
سی سال سکون اقتصادی، خشونت پلیسی و کارتل های مواد مخدر، فساد اداری و مالی وسیع که توسط سازمان جهانی شفاف سازی افشا گردیده (این سازمان مکزیک را از این نظر در ردیف 123 در بین 176 کشور قرار داده است.) تخریب زیست محیطی و درهم شکستن سیستم آموزشی همگانی و تأمین اجتماعی، خصوصی سازی شرکتهای دولتی، عقب نشینی دائم مزدها در برابر افزایش سبد هزینه های زندگی و فقر و فاقه و بیکاری میلیونی نیز از نتایج مستقیم این سیاست ها است که همراه کشته و ناپدید شدن 200.000 نفر، حاصلی جز افرایش اعتراضات وسیع کارگری – دهقانی و بومیان نداشت. نا امیدی میلیون ها مکزیکی به تغییر اوضاع و خطریک شورش همگانی – به عنوان نمونه در «آیوزیناپا»- ayozinapa- که به ناپدید شدن 43 دانشجوی مدرسۀ تربیت معلم در سپتامبر 2014- منجر گردید. – و بن بست حاکمیت، راه حل «ابرادر» را بعد از 20 سال مقاومت به این بورژوازی تحمیل کرده است.
1-( اجیدو- -Ejido مهمترین اقدام انقلاب 1910 و قانون اساسی 1917 با رهبران دهقانی چون زاپاتا و پانچو ویلا، مصادرۀ زمینهای بزرگ اربابی و توزیع آن بین دهقانان بدون زمین بود که به ایجاد سیستمی حمایتی و جمعی بنام «اجیدو» منجر شد. در مقابل ناکارائی ها و بوروکراتیزه شدنی که در طول زمان این سیستم دچارش شده بود و عدم اصلاحات اساسی برای بهبود آن، قدرت حاکم لیبرال با ریاست کارلوس سالیناس در 1992 با کمک انحصارات همسایۀ شمالی. با لغو قرارداد بین المللی بر روی قهوه و عقد قرارداد «نفتا» به خصوصی کردن و نابودی آن همت گماشت. حاصل آن سرازیر شدن تولیدات کشاورزی یارانه ای و ارزان قیمت آمریکائی به بازارهای مکزیک بود و ورشکستگی دهقانان مکزیکی که قادر به رقابت با تولید کنندگان شمالی خود نبودند.)
.
تظاهرات سپتامبر 2016 در مکزیکو به مناسبت دومین سالگرد ناپدید شدن 43 دانشجوی مدرسۀ عالی تربیت معلم در ایالت «گِرِرو» guerrero با شعار« آنها را زنده گرفتید، باید زنده به ما باز گردانید» مستقیماً این عمل را «جنایتی دولتی » نام نهادند.
این بار نیزابرادُربا طرح «وفاق اجتماعی» و اینکه دولت بیان نمایندگی «شهروندی» است. و برنامه او « فراطبقاتی» است. درحقیقت با نفی تضاد طبقاتی، این طور وانمود می کند که منافع استثمار شوندگان و استثمار کنندگان را می توان در یک جا حل کرد. اما در جای دیگر با تضمین هائی که به انحصارات و بورژوازی در تأمین آزادی کسب و کار و احترام به پیمان های موجود کارگری می دهد، دست خودش را رو می نماید. کارلوس سالیناس و لوپز ابرادُر هر دو توافق دارند که زمان، زمان «آشتی ملی» است.
بررسی خود را با توضیحی کوتاه دربارۀ خصوصی سازی منابع و بهره برداری نفت و مسألۀ آموزش و پرورش و پیوستی دربارۀ جنبش زاپاتیستی ادامه می دهیم.
خصوصی کردن نفت و انرژی
20 دسامبر 2013 بعد از سی سال سیاست لیبرالی، آخرین میخ بر تابوت اقتصاد آن زده شد.در طی دو هفته با جمع و جور کردن آرای کافی برای تغییر قانون اساسی، مؤسسۀ ملی نفت که از 1938 توسط لازارو کاردناس ملی شده بود، اجازه یافت که به بخش خصوصی واگذار شود. نفت مکزیک از طریق قانون اساسی 1917- به طور مطلق در انحصار دولت قرار داشت. واگذاری استخراج، پالایش و فروش هرگونه فرآوردۀ نفتی به بخش خصوصی ممنوع بود. اصلاح قانون اساسی، دست رئیس جمهور را بدون رجوع به پارلمان، برای واگذاری میدانهای نفتی و استخراج و پالایش و فروش به مؤسسات علاقمند باز می گذازد. نه تنها توسعۀ میدانهای نفتی هیدرولیک بلکه استخراج نفت و گاز از طریق شکستن صخره ها-FRACKING- با تمام نتایج فاجعه بارش برای محیط زیست- در تمام مناطق مکزیک، در دستور شرکتهای بزرگ نفتی قرار گرفت. واشنگتن پست بلافاصله این اقدام را تبریک گفت. دو دهه خصوصی سازی که عمدۀ آن توسط کارلوس سالیناس -1994-1988- استاد راهنمای رئیس جمهور پنا نیتو Peña Nieto- انجام شده، به فربه شدن تعداد انگشت شماری از خانواده هائی منجر شده که امروز یک الیگارشی فاسد و درنده خو را تشکیل داده اند که تمام جنبه های اقتصادی و سیاسی را در کنترل خود گرفته اند. مردم مکزیک در اکثریت تامشان با خصوصی کردن نفت مخالف هستند. جنبۀ دیگر این تصمیمات، اثرات مالی آن بر بودجۀ دولتی است که یک سوم آن از منابع نفتی تأمین می شود. آیا دولت با جایگزین کردن مالیات بر روی کمپانی هائی چون اکسون- موبیل- شل و یا شورول … این کمبودها را جبران می کند؟ می توان شک بزرگی به آن داشت. چرا که بلافاصله رئیس جمهور پنا نیتو – با فرمانی، مالیات هائی را که بر یکسری از مؤسسات بسته شده بود، لغو کرد.
مکزیک و مسأله آموزش وپرورش
دولت در ادامۀ سیاست های لیبرالی، با بستن مدارس تربیت معلم و کاهش کادرهای آموزشی، سیستمی را جایگزین این کمبودها نموده که عبارت از آموزش از طریق تلویزیون و اینترنت است. بکارگیری این سیستم به ویژه در روستاها و شهرهای دور افتاده و حومه های شهرهای بزرگ با مشکلات زیادی همراه است چرا که فاقد ساختارهای لازم چون برق و اینترنت مطمئن هستند و از کمبود کادرهای آموزش داده رنج می برند. گاه پیش می آید که یک نفر در مقابل 40-30 شاگرد در یک کالج روستائی به تنهائی باید همۀ مراحل را از سال 1 تا4 و همۀ سوژه ها را با شاگردانی رها شده در مقابل تلویزیونی که یک روی دو کار می کند اداره نماید. تازه باید تبلیغات بازرگانی و سیاسی رژیم را هم تحمل کرد. روشن است که با این سیستم سطح آموزش بطور وسیعی پائین آمده و علاوه بر شاگردان، معلم ها نیز با سیستم ارزیابی بازندۀ اصلی هستند. یکی از شعارهای انقلاب 1910، آموزش مجانی و با کیفیت برای همه بود. بیش از صد سال گذشته و هنوز مکزیک فاقد یک سیستم باکیفیت، مجانی و قابل اعتماد برای همه است.
در یک کالج سنتی 8 معلم برای دروس مختلف تقسیم می شوند اما در کالج ایترنتی یک معلم باید به کمک تلویزیون و اینترنت و سیستم مرکزی کار 8 نفر را انجام دهد. امروزه 20 درصد کالج ها یعنی حدود یک میلیون و 300 هزار نفر از کالج الکترونی استفاده می کنند. این سیستم فاصله بین مناطق فقیر و غنی را عمیق تر ساخته است. دولت با کم کردن بودجۀ آموزش به وخیم تر شدن این اوضاع دامن زده است. بین 2001 تا 2008 بودجۀ آموزش و پرورش از 5.3 درصد به 5 درصد تولید نا خالص ملی رسیده در حالیکه در همین دوره بودجۀ پلیس 6 برابر شده است. برطبق داده های« OCDE» بودجۀ متوسط سرانه آموزش و پرورش برای شاگردان ابتدائی در کشورهای عضو 6741 دلار و برای کالج و متوسطه 7595 دلار است. در حالیکه این مبالغ در مکزیک 2111 و 1814 دلار است. در بسیاری از مدارس این خانواده ها هستند که با پرداخت پول با انواع بهانه ها جور این کمبودها را می کشند تا بچه هایشان بتوانند به تحصیل ادامه دهند. (وضعیتی که در بسیاری از مدارس ایران هم در حال پیاده شدن است.) توسعۀ مدارس خصوصی و کمک ها و تخفیف های مالیاتی به مدارس خصوصی کاتولیکی (درخواست قدیمی کلیسای کاتولیک) این فاصله را بازهم عمیقتر کرده است.
به گفتۀ هفته نامۀ «اکونومیست» 8 نوامبر 2013- مکزیک در لیست 65 کشوری است که در سال 2014- احتمال شورش توده ای در آن داده می شود. احتمالی که هنوز هم خواب از سر رهبران این کشور می رباید. انقلاب 1910مکزیک سال ها سرمشق همۀ کشورهای آمریکای لاتین بوده و هنوز هم چشم بسیاری به جنبش های دهقانی – کارگری و بومی آن دوخته شده است.
چندین میلیون نفری از لایه هائ مردم که به پای صندوقهای رأی رفته اند و به ابرادُررأی داده اند، گزینۀ دیگری برای انتخاب نداشتند. بسیاری از آنها برای اولین بار به پای صندوقهای رأی می رفتند. این مسأله تمایل مردم را به تغییر نشان می دهد. مردم از وضع موجود خسته شده اند و این وطیفۀ چپ وافعی است که به کارگران و زحمتکشان بگوید که راه حل مسألۀ آنها ابرادُر نیست. راه حل در تثبیت بورژواری نیست بلکه در عدم تثبیت اوست. شرایط موجود حکم می کند که نیروهای کمونیست و سوسیالیست طرفدار تغییر انقلابی که تعدادشان هم در مکزیک کم نیست، دست در دست هم با طرح مطالبات کارگران و مردم زحمتکش، دولت ابرادُررا در مقابل مسؤلیتها و قولهایش برای بهبود وضع مردم، قرار دهند و حدود قدرت و اختیارات او را به مردم نشان دهند تا زمینه برای مطرح شدن و پذیرش آلترناتیو انقلابی فراهم شود.
برای تکمیل بحث خود، در یادداشت کوتاه زیر برخوردی به برخی نظرات آلن وود دربارۀ ابرادور و مقایسه او با لولا و همگنان اروپائی اش می پردازیم.
دیدگاه های آلن وود خوش بینانه است. او مانند دیگر تروتسکیست ها هر جنبشی را مستقیما جنبشی علیه سرمایه داری ارزیابی می کند. هرچند ظاهرا به لوپز ابرادُر توهم ندارد اما خود جنبش را بیشتر آن چیزی تصویر می کند که خود می خواهد و نه آن چیزی که هست و از این رو به نقش و ماهیت واقعی ابرادر نمی پردازد – دست کم در گفته هائی که از او نقل کردیم – و صرفا به عنوان کسی که نمی تواند جنبش انقلابی را رهبری کند تصویر شده اما اینکه او چه می خواهد و چه می تواند بکند و ماهیت آنچه می تواند بکند چیست را نمی گوید. ابرادر و متحدان او می خواهند بدون به زیر سؤال بردن اصل نظام سرمایه داری یک رشته اصلاحات سیاسی و اقتصادی (از نوع کینزی و دولت رفاه و مهارکردن نئولیبرالیسم) انجام دهند و راه خروج از بحران را در این می بینند. ابرادر و جنبش او یکی از آلترناتیوهای بورژوائی مکزیک در شرایط کنونی است. تنها به گفتن اینکه رفرمیست است نباید اکتفا کرد. در مکزیک برخی نیروهای سیاسی همان ادامۀ سیاست های قبلی یعنی نئولیبرالیسم را تجویز می کنند (مانند حزب انقلابی نهادی و حزب اقدام ملی و غیره) و برخی گسست از نئولیبرالیسم (و نه از سرمایه داری به طور کلی) را راه حل می دانند. ابرادر از این دستۀ دوم است، مانند «حزب کار» کوربین در انگلستان، «پودموس» در اسپانیا، «حزب کار» لولا در برزیل، «سیریزا» در یونان و «فرانسۀ سرکش» (La France insoumise) ژان لوک ملانشون در فرانسه و غیره. اینها از نظر برنامه ای مانند احزاب سوسیال دموکرات و سوسیالیست 40 یا 50 سال پیش هستند و نه احزاب سوسیال دموکرات کنونی که غالبا سیاست نئولیبرالی اتخاذ کرده اند. در مورد ملانشون سوسیال دموکراسی قدیمی با نوعی مبارزه با هژمونی آمریکا همراه است. این مبارزه با هژمونی آمریکا – بویژه در آمریکای لاتین – در دیگاه ملانشون آن قدر برجسته است که باعث می شود در توضیح روندهای سیاسی در آمریکای لاتین – مثلا انتخابات اخیر در برزیل – عامل تعیین کننده را یا سیاست آمریکا و یا سیاست «اجتماعی» و یا «ملی» مقابله با آمریکا و نئولیبرالیسم بداند. او به نقش طبقات اجتماعی و مبارزات آنها در تعیین تحولات اجتماعی کم بها می دهد. او اندکی پیش از انتخابات ماه ژوئیۀ 2018 مکزیک نوشت: «این بار هواداران آملو تا آنجا که می توانند برای نظارت بر صندوق های آرا متشکل می شوند. اگر آنها بتوانند نقشه هائی را که به ضدشان طراحی شده خنثی کنند و در انتخابات برنده شوند، تغییر قابل ملاحظه ای برای مکزیک و کل آمریکای لاتین رخ خواهد داد. برای نخستین باریک کشور هم مرز ایاالت متحده توسط اردوی ما رهبری خواهد شد. این امر علامت نیرومند برای همۀ کسانی خواهد بود که در تمام قاره با ما در یک جبهه هستند: نبرد ما شکست نخورده است و ما می توانیم به الیگارشی و میهن جهانی آن ایالات متحده شکست هائی وارد کنیم.» منبع: https://melenchon.fr/2018/02/26/le-mexique-a-lhorizon/
رویدادهای اخیر برزیل و انتخابات آن کشور مسأله ابرادر را روشن تر می کند. مکزیک و برزیل از نظر اقتصادی به هم شبیه اند. در هر دو سرمایه داری هاری حاکم است و در هر دو زمینداران بسیار بزرگی هستند که همراه با سرمایه داران کارگران کشاورزی و دیگر کارگران را استثمار می کنند، در هر دو نقش سرمایۀ خارجی و بازار جهانی بسیار مهم اند، در هر دو کشور فساد وسیع و عمیقی در دستگاه های اداری و بخش عمومی و خصوصی وجود دارد، در هر دو کشور شبکه های جنایت سازمان یافته بخش وسیعی از اقتصاد را در دست دارند و بر تصمیمات سیاسی اثر می گذارند، در هر دو کشور سیاست اقتصادی حاکم سرمایه داری نئولیبرال است. در برزیل در زمان لولا – بویژه در دورۀ اول زمامداری او – اصلاحاتی در جهت ایجاد اشتغال، بهبود وضع کارگران و تا حدی دهقانان و حقوق سیاسی مردم به عمل آمد اما به خاطر نبود رادیکالیسم و سیاست ضد سرمایه داری و عدم مقابله جدی با فساد و آغشته شدن حزب کار لولا در فساد و باندبازی و غیره، و در نتیجه وخامت وضعیت زندگی مردم، توده های مردم از حزب کار کناره گرفتند ضمن اینکه در این مدت سرمایه داران و زمینداران برزیل و سران نظامی و وابستگانشان نه تنها چاق و چله شدند بلکه احزاب و دار و دسته های خود را تقویت کردند و سلاح های ایذئولوژیک خود را صیقل زدند و از حمایت احزاب بورژوازی و دولت های امپریالیستی برخوردار بودند. سیاست های ابرادر تا حدی شبیه سیاست های لولا در آغاز روی کار آمدن اوست و اگر حزب ابرادُر مانند حزب کار لولا عمل کند و مهم تر از آن اگر کارگران و دهقانان و دانشجویان و جوانان مکزیک جنبش را به پیش نبرند و احزاب و دسته های بورژوازی را به عقب نزنند و مبارزه به ضد سرمایه داران و زمینداران را به صورت رادیکال تداوم و ارتقا نبخشند، دو باره بورژوازی بزرگ خصوصی و احزاب و دار و دسته های آنها در مکزیک نیز مانند برزیل قدرت سیاسی رسمی را قبضه خواهند کرد. در این صورت مکزیک نیز در سال های آینده «بولسوناروی» خود را خواهد داشت! اما این امری محتوم نیست و همه چیز به مبارزۀ طبقاتی و آگاهی سیاسی و انقلابی کارگران و زحمتکشان بستگی خواهد داشت.
پیوست ها:
1- ارتش زاپاتيستی آزاديبخش ملی و مواضع آنها در آستانۀ انتخابات 2006
(مقالۀ منتشر شده در اندیشه و پیکار با استفاده از لوموند 4 ماه مه 2006و سایت narconews.co)
12 سال از شروع شورش بوميان مايا در چياپاس مكزيک در اول ژانويه ۱۹۹۴ و پايه گذاری ارتش زاپاتيستی آزاديبخش ملی می گذرد. در اين مدت، اين جنبش مراحل چندی را پشت سر گذارده است. از تعرض مسلحانه و جنگ پارتيزانی با نيروهای نظامی و انتظامی مكزيک و تصرف شهر “سن كريستوبال” گرفته تا بستن قرارداد صلح ۱۹۹۶ معروف به قراردادهای “سن آندرسن” كه در آن حكومت مكزيک وعده های زيادی برای تحقق خواست های بوميان داد. در سال ۲۰۰۰ در آستانۀ انتخابات رياست جمهوری و پايان حكومت ۷۰ سالۀ “حزب انقلاب نهادی” زاپاتيست ها با سازماندهی يک راهپيمايی طولانی به سمت مكزيكوسيتی و مطالبۀ اجرای “قرارداد سن آندرسن” گامی جديد در تعرض سياسی خويش برداشتند. با پاسخ ردی كه پارلمان به خواست های آنها داد، زاپاتيست ها به مناطق خويش باز گشته و دورۀ جديدی را آغاز كردند كه در آن با ادامۀ مصادرۀ زمين های بزرگ و تقسيم آن بين دهقانان و ايجاد مجتمع های خودمختار و بخشداری های دموكراتيک و ادارۀ اين بخشداری ها توسط خود مردم با انتخابات دوره ای، عملاً دولت خودمختاری را در مناطق تحت كنترل خويش به وجود آورده اند كه در اصطلاح به آن “دولت خوب” می گويند، در تقابل با “دولت های بد” حاكمان مكزيک و حاميان امپرياليست آنها. زاپاتيست ها در اين مرحله از فعاليت خويش، با حمله به نوليبراليسم و جهانی شدن سرمايه داری و ارتباط وسيع با آنچه خودشان “جامعۀ مدنی جهانی” مينامند محبوبيت وسيعی بين روشنفكران و جنبش های چپ جديد و مخالفان نوليبراليسم و جهانی شدن به دست آوردند و الهام بخش فوروم اجتماعی جهانی و اعتراض های سياتل جنوا، كبِک سيتی و غيره گرديدند. اما محدود ماندن مبارزۀ زاپاتيست ها در حوزۀ بوميان مكزيكی و محاصرۀ آن توسط ارتش دولتی و جدايی شان از ساير جنبش های شهری كارگری و دموكراتيک مكزيک، به نوعی در سال های اخير به دور شدن آنها از بطن مبارزات عمومی مكزيک و ايزوله شدن آنها منجر گرديده است. شايد به همين دليل و نيز به علت اينكه مطالبات آنان از سوی دولت بی پاسخ مانده است، آنها استراتژی جديدشان را طرح كرده اند، كه در واقع، پاسخی ست به پويايی مبارزه و ديالكتيک آن.
در ژوئن ۲۰۰۵ ، با اعلام “آماده باش سرخ”، زاپاتيست ها برای مشورت و نظرخواهی روی طرح جديد، همۀ نيروی خود را به داخل مراكز و جنگل های منطقۀ نفوذ خويش فراخواندند و اعلام كردند كه می خواهند برای قبولاندن خواست های خود به دولت مكزيک دست به تعرض جديد سياسی بزنند و ائتلافی وسيع با همۀ جنبش های چپ سياسی به وجود آورند. در “ششمين بيانيه از جنگل لاكندونا” و گردهم آيی” كارزاری ديگر” در ژانويۀ ۲۰۰۶ در شهر سن كريستوبال، ماركوس اعلام كرد :
“جنبش زاپاتيستی بايد خود را چپ و ضد سرمايه داری تعريف كند نه سانتريست، نه نيمه سانتريست، نه راست ميانه، نه چپ منطقی و قانونی … بلكه چپ”. در اين بيانيه اعلام گرديد كه در مبارزۀ بوميان، گام برداشتن به پيش تنها در صورتی امكان پذير است كه انسان بومی با كارگر، دهقان، دانشجو، معلم، كارمند، به عبارت ديگر با كارگران شهر و روستا متحد گردد”. آنچه ما در مكزيک می خواهيم انجام دهيم اين است كه با افراد و سازمان های واقعاً چپ به يک توافق دست يابيم. زيرا فكر می كنيم كه در چپ سياسی ست كه ايدۀ مقاومت دربرابر جهانی شدن نوليبرالی وجود دارد. هدف اين است كه كشوری بسازيم كه در آن برای همگان عدالت، دموكراسی و آزادی وجود داشته باشد”.
نمايندگان زاپاتيست ها به مدت ۶ ماه با همۀ مخاطرات در سراسر مكزيک، با بوميان ،كارگران، دهقانان و بقیۀ نيروهای مردمی نشست خواهند داشت. هدف از اين بيانیه ها و برنامۀ ” كارزاری ديگر” توافق با همۀ نيروهای چپ است كه دست رد بر سينۀ انتخابات رسمی می زنند .همآهنگ كردن مبارزات پراكنده و دست يافتن به برنامه و نيز طرحی برای پياده كردن آن، مضمون كوشش مشتركی ست كه “برنامۀ سراسری مبارزه” نام گرفته است.
از اواخر آوريل تا ۵ شنبه ۴ مه، كاروان زاپاتيست ها پايتخت بزرگ مكزيک را درنورديد تا با دانشگاهيان، كارمندان، كارگران معادن، كارگران شيشه گری و كارگران لاستيک ساز، روسپيان (كارگران جنسی) و كارگرانی كه به بيگاری كشيده می شوند، كارگران صنعتی و پيشه وران و صنعتگران خرد كه فروشگاه های بزرگ زنجيره ای آنها را به ورشكستگی كشانده و نيز تمام آنهايی كه از جنوب شرقی مكزيک، از “تی جوانا” و ساير ولايات و شهرها به پايتخت آمده اند ملاقات نمايند گردهمايی مهمی در ميدان تلاتلولكو به اين منظور پيش بينی شده بود. اين مكان نمادين، صحنۀ نبرد دانشجويان و كارگران در دوم اكتبر ۱۹۶۸ با ارتش دولت “گوستاو دياز” بوده كه در آن بيش از ۴۰۰ نفر كشته و صدها نفر زخمی گرديدند بی آنكه مرتكبين اين جنايت ها مورد مؤاخذه و مجازات قرار گيرند. در مكزيكوسيتی در روز شنبه ۲۹ آوريل، معاون فرمانده ماركوس به عنوان يک دادستان و مدافع حقوق اجتماعی، در متنی كه در واقع، يک “ادعانامه” است، از كارگران و رهبران آنها خواست كه ريزه خواری سفرۀ سرمايه داران را كه رهبران رفرميست به آنان وعده می دهند فراموش كرده و با ترک اين سفره، دور نوينی را آغاز نمايند. در سالن مركزی سنديكای “يونی رويال”، ماركوس در مقابل بيش از هزار نفر سخنرانی كرد و به سخنان بيش از ۱۰۰ نفر از آنان تک تک گوش فرا داد. در پياده روها بروشورهای سياسی و تی شرت ارتش آزاديبخش ملی زاپاتيستی می فروختند و پلاكاردهايی با شعار “رأی ندهيد، مبارزه كنيد و خود را سازمان دهيد” به چشم می خورد.
آنها در اين باره كه چگونه جنبش كارگری را از پايين به سوی نيرويی ضد سرمايه داری متوجه كنند به بحث می پرداختند. در اين باره سخنگوی زاپاتيست ها می گفت: “گرچه مبارزه با بازار و كسب حقوق و دستمزد منصفانه اساسی ست، اما اين كافی نيست. ما از شما در اين ميتينگ با كمال احترام می خواهيم كه برای جنگ در راه نابودی سرمايه داری و بازستانی آنچه متعلق به خودمان است با ما همراه شويد. اين حرفی توخالی نيست كه رهبری جنبش آزاديبخش ملی زاپاتيست ها بيان كرده است. ما از زمان شورش ۱۹۹۴ در عمل، در سرزمين مان به اين اقدام دست زده ايم و زمين های اربابان را كه مصادره شده به مالكيت جمعی آنهايی كه روی آنها كارمی كنند درآورده ايم. بوميان شورشی اربابان و مباشران آنها را نه تنها از زمين هايشان، بلكه ازهمۀعرصه های زندگی روزانه شان بيرون رانده اند. بوميان طی ۱۲ سال، بدون دريافت پشيزی ازدولت، سيستم آموزشی و بهداشتی خودشان را سازمان داده اند. آنها اين عمل را تحت نظارت حكومتهای محلی خودشان، فارغ از مداخلۀ احزاب سياسی يا كارمندان مزدور به انجام رسانده اند، امری كه 12 سال پيش غير ممكن می نمود و هنوز هم از نظر مطبوعات تجاری غيرممكن می نمايد و بدين دليل از آن هيچ صحبتی نمی شود”.
خوزه لويی روجاس، دبير كل سنديكای پارچه بافان “كِرِتورو” كه كارخانه اش از ۹ آوريل در اعتصاب به سر می برد می گويد “نه، من نمی روم رأی بدهم”. او همانند ديگر سخنرانان كه طی ۸ ساعت پی در پی پشت تريبون رفتند به ناچيز بودن حقوق كارگران، به خودداری اربابان از پرداخت سهم بيمه های اجتماعی و نيز به سركوب خشن دولتی اعتراض كرد و عملكرد سنديكاهای خودفروخته را كه مانع برپايی سنديكاهای مستقل هستند افشا نمود. يكی از كارگران قديمی “يونی رويال” با گلويی فشرده تعريف می كرد كه چگونه ۵ مرد مسلح به يكی از اجتماعات آنها حمله كردند. وی نوميد از آنكه كار ثابتی نيافته و ناگزير است با قرارداد موقت ۲۸ روزه كار نمايد می گفت: “می خواستم شانس خود را برای مهاجرت به آمريكا امتحان كنم ولی موفق نشدم از مرز عبور كنم”. كارگران كارخانه های انتقالی دم مرزی (ماكيلادورا) از فشار مستمر بر روی زنان كارگر صحبت می كردند و اينكه كارفرمايان، آنها را از آبستن شدن منع می كنند. ماركوس در حالی كه به پيپ خود پک می زد و يادداشت بر می داشت به سخن آنها گوش می داد و هنگامی كه با آنان صحبت می كرد همان واژگان ساده ای را به كار می برد كه در گفتگو با بوميان چياپاس و بوميان كوهستانهای “گِرِرو” و دشت های يوكاتان استفاده می كند. ماركوس در مقام دادستان پايينی ها “ادعانامه”ای عليه سرمايه داری و رژيم های آن صادركرد. در سرزمين مكزيک، جايی كه مردم شاهد جنايات سازمان يافته و اجرای فساد انگيز قوانين هستند، جايی كه ميلياردرها هرآنچه بخواهند، هر وقت كه بخواهند، از هركس كه باشد حتی بينواترين افراد، بی هيچ هراسی از كيفر به دست می آورند. هيچ توهمی نسبت به آنچه “سيستم عدالت” يا “حكومت قانون “ناميده می شود و درست را غلط جلوه می دهد وجود ندارد. او در مقابل هیأت منصفه و قضاتی كه همان كارگران شهری بودند از “ادعانامه اش دفاع كرد” و برای سيستم سرمايه داری “تقاضای مرگ ” كرد .سپس حكمی مبتنی بر “سلب مالكيت شخصی بر ابزار توليد” صادر گرديد، درست همان طور كه بوميان و دهقانان چياپاس در مقابل زمين های مالكان بزرگ انجام داده بودند. او در ادامه می گويد: “جنبش كارزاری ديگر كه زاپاتيست ها اعلام كرده اند وقتی با جنبش كارگران وحدت يابد واقعاً ضد سرمايه داری خواهد بود”.ماركوس تا آخر ماه ژوئن، سفر خود را در بين ويرانه هايی كه نئوليبراليسم برجا گذاشته ادامه خواهد داد و بذر اميد و خشم و شورش را در آنها خواهد كاشت. باری، دستی كه جنبش زاپاتيستی برای اتحاد با جنبش چپ و كارگری مكزيک دراز كرده اگر پاسخ مثبت بگيرد و از آن به خوبی استقبال شود می تواند در شرايط مطلوب كنونی در آمريكای لاتين به نقطه عطفی برای جنبش انقلابی چپ مكزيک تبديل شود. چنانكه برنامه و ائتلاف نوين اگر به نتيجه برسد گريزگاهی ست از يک سو برای خروج زاپاتيست ها از انزوا و محدوديت منطقه ای و سياسی و مشاركتشان در ايجاد بديل قدرت، و از سوی ديگر حيثيت و پشتيبانی بين المللی زاپاتيست ها و تجربۀ عظيم آنها در بسيج و سازماندهی توده ای و ادارۀ امور، می تواند برای جنبش چپ و كارگری مكزيک كمک بزرگی باشد در جهت گسست از سبک كارهای سكتاريستی و حركت به سمت ايجاد يک آلترناتيو انقلابی…
«از نوشتن این مقالۀ پیوست، 12 سال می گذرد. ما در بالا دیدیم که خواسته ها ی مندرج در بیانیه های «کارزاری دیگر» هنوز تحقق نیافته است. زاپاتیستها تا حدودی به مناطق خویش عقب نشسته اند ولی قدرت خود را از دست نداده اند. نیروهای انقلابی در مکزیک به رغم عقب نشینی هائی که بر بورژوازی نئولیبرال تحمیل کردند، فرصتهائی را از دست داده اند و ما شاهد پیروزی ابرادور هستیم که توانست با استفاده از این فرصتها، بیشتر نیروهای رفرمیست «چپ» را به گرد یک پلاتفرم جمع نماید.»
1يادداشت های پیوست 1
۱- برای اطلاع از متن كامل اين بيانيه رجوع شود به:
http://www.peykarandeesh.org/ezlnFarsi/6-Declaracion-1.html
2- لوموند ديپلوماتيک در شمارۀ ژوئن ۲۰۰۶ به پاره ای از اين نهادهای “مدافع حقوق بشر” و “مدافع دموكراسی و آزادی ” اشاره كرده كه در اينجا می آوريم:
National Democratic Institute به رياست مادلن آلبرايت، وزير خارجه اسبق آمريكا
Freedom House به رياست جيمز ولسی، رئيس سابق سيا
American Enterprise Institute به رياست جرالد فورد، رئيس جمهوری اسبق آمريكا
Open Society Institute به رياست جرج سورس ميلياردر آمريكايی
4- درست قبل از بازی های المپيک ۱۹۶۸ در مكزيكو، ارتش تظاهرات دانشجويان را در ميدان سه فرهنگ در مكزيكو به خون كشيد و حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر كشته شدند.
5- دولت ونزوئلا اعلام كرده است كه حكومت “انتخاب شده” ی كالدرون را به رسميت نمی شناسد.
6- مقالۀ خورخه مارتين: ميثاق دموكراتيک ملی ابرادر را به عنوان رئيس جمهوری مكزيک برگزيد www.lariposte.com
پیوست 2: احزاب و سازمان های سیاسی کنونی مکزیک
الف) احزاب رسمی
جنبش بازسازی ملیMORENA حزب لوپز ابرادر، ناسیونالیست چپ
حزب اقدام ملی PAN راست (سانتر)
حزب انقلابی نهادی PRI راست (سانتر)
حزب انقلاب دموکرتنیک PRD شبیه احزاب سوسیال دموکرات رسمی عضو بین الملل سوسیالیست
حزب کار PT حزب توده ای – کارگری پارلمانتاریست
حزب محیط زیست PVEM متحد حزب نهادی انقلابی
جنبش شهروندان MC سوسیال دموکرات
ائتلاف نوین PANAL حزب نزدیک به اتحادیۀ معلمان
حزب رویاروئی اجتماعی PES محافظه کار مذهبی
پیوست 3: بخش های اصلی نامۀ مورخ 12 ژوئیه 2018 لوپز ابرادر به دونالد ترامپ
…. من در درجۀ اول به شما پیشنهاد می کنم تا در جهت پیشرفت حوزه های بنیادینی که ماهیت روابط دوجانبۀ ما را تشکیل می دهند یعنی تجارت، مهاجرت، توسعه و امنیت تلاشی به عمل آورید. البته حوزه های بسیار مهم دیگری وجود دارند اما فکر می کنم که یافتن مسیر مشترکی در چهار موضوع فوق بتواند موجب پیشرفت در دیگر روابط دوجانبه گردد. مکزیک محل استقرار بیشترین آمریکائیان در خارج و آمریکا محل استقرار بیشترین مکزیکی ها در خارج است. من فکر می کنم که تفاهمی که در این نامه پیشنهاد می کنم باید ما را به رفتار شایسته و محترمانه بین این دو جماعت رهنمون شود.
در زمنیۀ تجارت، فکر می کنم که تلاش برای به انجام رساندن مذاکرات مربوط به توافق تجارت آزاد آمریکای شمالی – نفتا- NAFTA – اهمیت دارد. به نظر من تداوم عدم اطمینان می تواند باعث فروکش کردن سرمایه گذاری در میان مدت و دراز مدت در مکزیک شود که آشکارا مانع رشد اقتصادی در مکزیک و تحقق استراتژی من در زمینۀ ایجاد اشتغال و بهبود زندگی مردم خواهد گردید. در این زمینه پیشنهاد می کنم مذاکرات با شرکت نمایندگانی از مکزیک، کانادا و ایالات متحده از سر گرفته شود.
در زمنۀ مهاجرت هدف اصلی دولت من این خواهد بود که مکزیکی ها به خاطر فقر و خشونت مهاجرت نکنند. ما مهاجرت را به امری اختیاری و نه ضروری تبدیل خواهیم کرد. ما خواهیم کوشید که تضمین کنیم مردم کار و رفاه را در موطن خود، با خانواده شان با سنت ها و فرهنگ خودشان پیدا کنند. برای این کار حکومت آیندۀ مکزیک بالاترین تلاشی را که تاکنون در مکزیک صورت گرفته به عمل در خواهد آورد.
پروژۀ ملی نوینی که ما به عمل در خواهیم آورد متضمن طرد فساد، از میان بردن معافیت از مجازات، عمل ریاضت کشانه و تخصیص همه چیز برای تأمین مالی و توسعۀ کشور خواهد بود. از اول دسامبر امسال [تاریخ انتقال رسمی قدرت به لوپز ابرادر] ، ما سرمایه گذاری عمومی [دولتی] بیشتری خواهیم داشت که همچون بذری برای تشویق سرمایه گذاری خصوصی و تخصیص قابل توجه منابع برای تولید، ایجاد اشتغال، فعال کردن مجدد بخش های انرژی و کشاورزی، آموزش و سلامت و نیز تأمین توسعۀ منطقه ای از جنوب تا شمال [مکزیک] به کار خواهد رفت، همراه با اجرای پروژه هائی به منظور نگاه داشتن اهالی در روستاهای خود، گسترش فرصت ها برای اشتغال و رفاه. مثلا ما در جنوب شرقی کشور یک میلیون هکتار درخت برای میوه و الوار خواهیم کاشت، هم به منظور بازیافت زیست محیطی و هم ایجاد صدها هزار شغل. گردشگری در کارائیب و مناطق باستان شناسی فرهنگ اُلمکا و مایا و پیش برده خواهد شد زیرا ما خط آهنی برای قطارهای سریع خواهیم ساخت که از کانکوم – تولوم – کالاکمول – پالنک عبور خواهد کرد. یک کریدور [دالان، راهرو] تجاری در نوار تهوانته پک نیز ایجاد خواهد شد. این شامل پروژه بهره برداری از موقعیت استراتژیک این نوار از سرزمین ملی برای پیوستن اقیانوس آرام به اقیانوس اطلس است که موجب تسهیل حمل و نقل کالا بین کشورهای آسیائی و ساحل شرقی ایالات متحده می گردد. طول این کریدور 300 مایل [حدود 500 کیلومتر] خواهد بود که در آن خط آهن برای حمل کانتینرها ساخته خواهد شد. جادۀ موجود توسعه خواهد یافت و بندرهای سالینا، کروز، کواتزاکولاکوس بازسازی خواهند شد، از نفت، گاز، آب، باد و الکتریسیتۀ منطقه بهره برداری خواهد گردید و کارخانه های صنعتی برای مونتاژ اجزا و ساخت هواپیما ایجاد خواهد گردید. تمام این نوار به یک منطقۀ بازرگانی آزاد تبدیل خواهد شد. البته این پروژه بی آنکه به حاکمیت ما لطمه ای وارد کند به اجرا درخواهد آمد و با شرکت بخش عمومی، خصوصی و اجتماعی انجام خواهد شد. در این مورد، مانند هر پروژۀ دیگر، تأثیرات زیست محیطی ملحوظ خواهد شد و حقوق روستانشینان و زمینداران پایمال نخواهد گردید، به عکس، اینها به حساب خواهند آمد، مورد مشورت قرار خواهند گرفت و همچون مؤلفه های اساسی در پروژه ادغام خواهند شد. به طور خاص از زمیندارانی که زمینشان بخشی از این کریدور شود دعوت خواهد شد تا به عنوان سهامدار شرکتی که به این منظور تشکیل خواهد شد همکاری کنند. ساختن این تأسیسات و کارخانه هائی که به راه خواهند افتاد شغل های زیادی ایجاد خواهند کرد و این امر مانع از آن خواهد گردید که جوانان منطقه در جستجوی کار به شمال [ایالات متحده] مهاجرت کنند. به همین طریق ما در طول سه هزار و صد و هشتاد و پنج کیلومتر مرز خود با ایالات متحده ایجاد منطقۀ تجاری آزاد، سرمایه گذاری و توسعۀ فناوری را به پیش خواهیم برد. این آخرین مانع ما برای نگاه داشتن کارگران در سرزمین خود خواهد بود.
به صورت زمان بندی شده موارد زیر را خاطرنشان می کنم: گمرک مکزیک بیست تا سی کیلومتر از مرز به طرف جنوب یعنی به داخل کشور منتقل خواهد شد؛ در منطقۀ تجارت آزاد مالیات بر درآمد به 20% کاهش خواهد یافت؛ میانگین مالیات بر ارزش افزوده 8% یعنی نصف میزان کنونی خواهد گردید. به طور خاص در شهرهای مرزی مکزیک نرخ مالیات مانند آمریکا خواهد بود این نرخ در کالیفرنیا 8.5%، در آریزونا 8.2 %، در نیو مکزیکو7.5% و در مرز با تکزاس 8.2% است. مالیات های ویژه بر تولید و خدمات(STPS) کاهش خواهند یافت تا مالیات بر بنزین، گازوئیل و برق با آمریکا یکسان گردد. در آغاز ژانویۀ 2019 مزد حداقل در کل منطقۀ تجارت آزاد به حداقل دوبرابر میزان کنونی افزایش پیدا خواهد کرد. این به خاطر عدالت است و خطر تورم ندارد زیرا همان گونه که گفته شد مالیات ها و بهای انرژی کاهش خواهند یافت طوری که با افزایش مزد و کاهش دیگر قیمت ها، سطح عمومی قیمت ها یکسان خواهد ماند یا حتی کاهش خواهد یافت. در تمام شهرهای منطقۀ تجارت آزاد مرزی طرح توسعۀ شهری جامع اجرا خواهد گردید که شامل تخصیص زمین به مناطق ویژه (land zoning)، تأمین آب آشامیدنی، زهکشی، جاده سازی، خانه سازی، محل های نگاهداری کودکان، واحدهای ورزشی، اماکن فرهنگی، مدارس، بیمارستان ها و دیگر خدمات خواهد بود. ما تغییرات زیادی ایجاد خواهیم کرد. آقای رئیس جمهور… در چنین محیط پیشرفت و رفاه نوینی من اطمینان دارم که ما [مکزیک و ایالات متحده] خواهیم توانست به توافق هائی برای رویاروئی با پدیدۀ مهاجرت و مسألۀ ناامنی مرزی دست یابیم، توافق هائی که متکی بر احترام متقابل، همکاری برای توسعه باشند و اینکه صلح و آرامش میوۀ عدالت اند و همۀ اینها با احترام مطلق به حقوق بشر. همچنین، همان گونه که درمکالمۀ تلفنی مان گفتم، من بر این باورم که مسألۀ مهاجرت باید به شکل تفاهم آمیز حل و فصل شود، از طریق برنامۀ توسعه ای که کشورهای آمریکای مرکزی را دربر گیرد که در آنها میلیون ها تن از اهالی فرصت شغلی ندارند و مجبورند دهکدۀ خود را برای تأمین زندگی و رفع گرسنگی و فقر ترک کنند.
… دولت من مایل است به منظور ادای سهمی در این تلاش مشترک، به کنگرۀ اتحاد [مکزیک] لایحه و پیشنهاد تخصیص منابع اقتصادی و تجربی ما در این زمینه را ارائه کند. اگر ایالات متحده در این طرح شرکت کند و ما کشورهای آمریکای مرکزی را وارد طرح کنیم و هر کشور به نسبت اندازۀ اقتصاد خود سهمی ادا کند در آن صورت خواهیم توانست منابع قابل توجهی برای توسعۀ منطقه گردآوریم که 75 درصد آن برای تأمین مالی پروژه ها برای ایجاد شغل و مبارزه با فقر و 25 درصد آن برای کنترل و امنیت مرزها به کار خواهد افتاد. بدین طریق، تکرار می کنم، ما به عللی که منشأ پدیدۀ مهاجرت اند خواهیم پرداخت. در همان حال، هر حکومتی، از پاناما تا ریو گرانده، مهاجرت شهروندان خود را غیر ضروری خواهد کرد و مراقب مرزهای خود در مورد عبور کالاها، سلاح، قاچاق مواد مخدر خواهد بود و ما بر این باوریم که این راه انسانی تر و مؤثرتری برای تضمین صلح، آرامش و امنیت برای مردمان ما و دولت های ما خواهد بود.
آقای رئیس جمهور، من منتظر ملاحظات شما در مورد رویکردی هستم که برای دستیابی به تفاهمی دوستانه و احترام متقابل با شما و مردم شما و ملت بزرگی که نمایندگی اش می کنید ارائه نمودم. مکزیک و ایالات متحده دو کشوری هستند که تاریخ مشترک منحصر به فردی از جمله به خاطر وضعیت جغرافیانی ما داشته اند. لحظات تنش و عدم توافق بین ما وجود داشته اما تفاهم و احترام نیز بوده است. چیزهای خوب زیادی ما را به هم پیوند می دهد. پیوندها را نمی توان گسست: فرهنگ، زبان، سنت ها و بالاتر از همه دوستی و همبستگی بسیار. برای احترام به این پیوندها باید در کنارهم کار کنیم و به یکدیگر یاری رسانیم. از دیدگاه سیاسی دلگرمی من این واقعیت است که ما هردو می دانیم چگونه می توانیم آنچه را می گوئیم متحقق کنیم و هردو با موفقیت توانسته ایم با مخالفت ها رو در رو شویم. ما توانسته ایم رأی دهندگان و شهروندان را در مرکز [توجه] قرار دهیم و نهاد سیاسی را جابجا کنیم. همه چیز برای آغاز مرحله ای جدید در روابط مبتنی بر همکاری و رفاه بین جوامع ما آماده است. شما را به گرمی در آغوش می گیرم.
آندرس مانوئل لوپز
مقالات و سایت های مورد استناد:
• لوموند مورخ ۴مه ۲۰۰۶و سايت www.narconews.com
• یادداشتها و جدول های اقتصادیِ سهراب شباهنگ از آذرخش www.aazarakhsh.org
• www.lariposte.com
• www.solidariteetprogres.org
• www.peykarandeesh.org انتشارات اندیشه و پیكا ر
• مکزیکی ها می خواهند امیدوار باشند- ترجمۀ مقاله از لوموند دیپلماتیک ژوئن 2018-
• هفت چیزی که باید در مورد رئیس جمهور جدید مکزیک بدانیم!- لوموند-2 ژوئیه 2018
• مکریک- «آملو» سرباز قدیمی چپ در آستانۀ قدرت! لوموند 26 ژوئن 2018
• بیانیه حزب کمونیست مکزیک در باره انتخاب آندرس مانوئل لوپپز اوبرا به ریاست جمهوری به نقل از: نویدنو 16/04/1397
• ما تحت الحمایۀ آمریکا نیستیم! نوشتۀ آندره مانوئل لوپز ابرادر- لوموند دیپلماتیک آوریل 2017
• گرفتاری مکزیک در دام وابستگی – لوموند دیپلماتیک –آوریل 2017
• کیش و مات برای چپ مکزیک- لوموند دیپلوماتیک- مارس 2014
• و اگر مکزیک به چپ گرایش کند؟-ژوئن 2006
• «مکزیکی ها می خواهند امیدوار باشند- لوموند دیپلماتیک- رنول مبر- ژوئن 2018»
www.aazarakhsh.org
azarakhshi@gmail.com