کارگر کمونیست-یادی از “شورای دیپلمه های بیکار گچساران” مصاحبه با ناصر کشکولی

یادی از “شورای دیپلمه های بیکار گچساران”

مصاحبه با ناصر کشکولی

 

کارگر کمونیست: در یکی از مصاحبه هایی که با “تلویزیون ایسکرا” از شما دیدم، به “شورای دیپلمه‌های بیکار گچساران” اشاره می کنید که عضو آن بودید. برای خوانندگان نشریه “کارگر کمونیست” لطفا یک تاریخچه‌ای از چگونگی تشکیل این تشکل را توضیح بدهید. چگونه ایده ایجاد تشکل در شما شکل گرفت و فعالین اولیه‌ای که پا پیش گذاشتند، از چه تیپ آدمهایی – از نظر سیاسی – بودند؟ چرا اصلا “شورای کارگران بیکار” نه؟ آیا آن زمان گچساران آنقدر دیپلمه بیکار داشت که یک شورا برایش درست کنید؟

ناصر کشکولی: با سلام به خوانندگان نشریه “کارگر کمونیست”. گچساران یک شهر نفت خیز و جمعیت مربوط به این شرکت یک سوم جمعیت شهر را تشکیل میدهد. و بعد از انقلا ب ٥٧ چپ در این شهر خوشنام و مجموعه تشکیلاتهای آنزمان در گچساران هواداران زیادی داشتند. کارگران شرکت نفت در انقلاب ٥٧ نقش اساسی را بازی کردند و وجود کارگران شرکت نفت و نقش سازمانهای مختلف (چریکهای فدایی، پیکار، راه کارگر، مجاهد) ایده شورا را در میان جوانان و در محلات شهر و دیپلمه های بیکار و کارگران پروژه ای اشاعه داده بود. ولی کلا شورا بعد از انقلاب بار مثبت داشت و مردم شورا را ارگان خودشان میدانستند. زیرا انتخابی بود و بصورت جمعی تصمیمات گرفته میشد. یک کارگر (اسمش را نمیاورم زیرا نمیدانم آیا زنده هست یا اعدامش کرده اند) طرح دو شورا (شورای کارگران بیکارو شورای دیپلمه‌های بیکار) را برنامه ریزی کرد. او خودش مسئول شورای ٣٠٠٠ کارگر پروژه‌ای بیکار بود. این کارگر چپ بود ولی به هیچ کدام از سازمانهای موجود تعلق تشکیلاتی نداشت. ولی با سازمانهای مختلف در ارتباط بود اما در بحثهای خیابانی سازمانها شرکت نمیکرد. شورای دیپلمه های بیکار را او به موازات شورای کارگران سازمان داد. ولی دیپلمه های بیکار رهبری درستی نداشتند و در عین حال میتوانستند عضو شورای کارگران بشوند و در آن شرایط مبارزه کارگران در صدر مبارزات شهر بود و عملا شورای دیپلمه‌ها به شورای کارگران پیوست و من عضو شورای کارگران هم بودم. جالب این بود هنگام تقاضای عضویت در شورای کارگران خود این کارگر در دفتر شورا ثبت نام میکرد و برای هر کس کارت عضویت صادر میکرد. به هر عضو تازه میگفت عضو شورای کارگران شدن راحت نیست. اعتراض و تحصن و تظاهرات خیابانی برای گرفتن حقمان شرط عضو شدن هست و همچنین زندانی شدن و شکنجه و کتک و گرسنگی میتواند شما را تهدید کند. اکثر ما شخص او را بعنوان یک انسان مبارز و سازش ناپذیر قبول داشتیم و با پذیرش شرایط عضویت در شورا ی کارگری عضو میشدیم.

کارگر کمونیست: سالهای اولیه انقلاب بود و مردم بر علیه حکومت شاه انقلاب کرده بودند. چرا شما اصلا نیاز دیدید که تشکل درست کنید؟ آیا نمی شد رفت و به مسئولین تازه مراجعه کرد و مطالباتتان را به صورت فردی مطرح کنید؟

ناصر کشکولی: ببنید نیاز به تشکل یکی از احتیاجات اولیه برای ما شده بود و ضرورت تشکل داشتن را انقلاب ٥٧ به ارمغان آورد. خفقان آریامهری و ترس از ساواک و فقر در زمان شاه انسانها را ناتوان و دسترسی به تشکل خودشان را ناممکن کرده بود. ولی با انقلاب ٥٧ و باز شدن فضای سیاسی در جامعه انسانها به جنب و جوش افتاده بودند و عطش برای آزادی و رفاه و ایجاد تشکل در میان مردم به اوج خود رسیده بود. و گوشها و چشم ها باز بودند برای هرگونه تحول مثبت در زندگی شان. ولی در همان اوایل انقلاب ٣٠٠٠ کارگر پروژه ای از کار اخراج شدند و شرکت حفاری نفت (یک شرکت انگلیسی بود) تعطیل شد و دیپلمه‌های که سال ٥٧ فارغ التحصیل شده بودند امیدشان را برای استخدام شدن در این نوع شرکتهای حفاری از دست دادند و به اردوی بیکاران ملحق شدند. در دل این شرایط که کارگران اخراج شده بودند بی اعتمادی در میان کارگران و دیپلم های بیکار نسبت به دولت پیش آمد و حتی حقوقشان را پرداخت نکردند. “کارگر نفت ما، رهبر سرسخت ما” و “کارگر دانشجو اتحاد اتحاد” این شعارها هنوز داغ داغ بودند و فضای سیاسی شهر را تحت تاثیر داشتند. مراجعه به کمیته های دولت که تازه ایجاد شده بودند در جواب به اخراج و عدم پرداخت حقوق میگفتند باید صبر کنید. بنابراین تنها جواب برای ما شورا و تشکل بود و در این رابطه کارگران و دیپلمه ها دست آوردهای هم داشتند.

کارگر کمونیست: در اول انقلاب ما دو نوع تشکل کارگری داشتیم؛ یکی سندیکاها بودند که بعضا میراث دوره حکومت قبلی بودند و بعضا هم توسط فعالین حزب توده در مراکز و محیطهای کارگری شکل می گرفتند. یکی هم شوراهای کارگری بودند. شما در مصاحبه تان گفتید که تشکل شما شورا بود. چرا شورا را انتخاب کردید؟ چرا سندیکا و اتحادیه نه؟ کلا فرق این دو نوع تشکل، و مشخصا در آن دوره چگونه بود؟

ناصر کشکولی: راستش من در انقلاب ٥٧ همراه با توده های میلیونی چشم به مبارزه گشودم و فقط با شورا آشنا شدم. سندیکا و اتحادیه نه اسمی و نه رسمی داشتند. گویی اتحادیه و سندیکا به دوران خفقان متعلق بودند. شورا با انقلاب زاده شد و بهترین ابزاری شده بود برای مبارزه هر گروهی و یا در هر محله ای از شهر شورا دایر شده بود و کسی از سندیکا و یا اتحادیه اسمی نمیبرد. شورای کارگران پروژه‌ای متاسفانه در گچساران مدت شش ماه دوام آورد و آخرین مبارزه‌اش یک اعتراض یک هفته‌ای در جلو فرمانداری شهر بود. جالبتر از همه آنزمان کارگران همراه با خانوادهایشان بنابه پیشنهاد شورا در این تحصن شرکت کرده بودند. بنی صدر عزل شده که بنابه یک اشتباه تازگی رئیس جمهور شده بود دستور “شورا پورا مالیده” را داد و فردای همان روز به تحصن کارگران در جلو فرمانداری شهر توسط حمله مسلحانه بیش از صدها پاسدار و بسیجی همراه با تیراندازی و گاز اشک آور. این شورای خوشنام و پرکار با رهبری سازش ناپذیرش سرکوب شد و بیش از ١٥ نفر از فعالین دستگیر و روانه زندان شدند. اسم این شورا هنوز زبان‌زد مردم شهر گچساران است.

مصاحبه با ناصر کشکولی توسط ناصر اصغری از اعضای هیئت تحریریه کارگر کمونیست تهیه شده است.