بيژن نيابتی -یادداشت سیاسی ـ آزادی بیان

بيژن نيابتی                                                                             bijanniabati@hotmail.com

                                                                                                                                      4 اردیبهشت 1395

یادداشت سیاسی ـ آزادی بیان

 

چند روزی است که صحنه رسانه ای آلمان و برخی کشورهای دیگر درگیر یک مسدله حساس و حیاتی ! گردیده که  طبعأ ابعاد سیاسی هم یافته است. یک به اصطلاح کمدین آلمانی چاک دهانش را کشیده  و از سنگر طنز! پایین تنه یک رئیس جمهور اقتدارگرا ولی متوهم را در کشوری دیگر نشانه رفته است. از آنسو رئیس جمهور کذایی و وزارت خارجه کشورتحت حاکمیتش نیز دریک واکنش بغایت ابلهانه سفیر آلمان را احضار و مراتب اعتراض و انزجار دولت و ملت ! ترکیه را به سفیر مربوطه ابلاغ می دارند. بلافاصله خود طیب اردوغان نیز طبق عادت سالیان اخیرش ! شخصأ شاکی شده و طنز پرداز خوش شانس را البته با اجازه صدراعظم آلمان دادگاهی می کند.

تا اینجای کار چیز چندان غریبی نیست. اصل قضیه  اما  نه خود واقعه که بحثهای حول و حوش آن است. به یکباره بحث می رود بر سر جنگ آزادی و استبداد ،  جنگی مغلوبه بر سر خدشه دار شدن تقدس یک رهبری اقتدارگرا و تحقیر یک ملت ! از سویی و تحدید آزادی بیان یک طنزپرداز مظلوم ! از سوی دیگر. اما ویژگی این بحثها در این است که هر کسی با موضعگیرش خود را نیز روی دایره می ریزد. برای من شخصأ فرصت خوبی است برای شناخت بهتر آدمهای حول و حوش، شخصیتای سیاسی دور و نزدیک ازهر کشور ، با هر ریشه قومی و مذهبی و سیاسی . نه فقط  شناخت دیگران که شناخت بیشتر خود نیز.

طیب اردوغان علیرغم پشتک و واروهای خارج نظم نوینیش بی تردید یکی از مهره های پلید سیستمی است که برجهان ما حاکم است. پس برای هرآنکس که خارج سیستم ایستاده  دشمن است. تا همین حالا فقط در خود ترکیه نزدیک به 1800 مورد شکایت شخصی او در رابطه با توهین و به اصطلاح هتک حرمتش در جریان است. دامنه این شکایتهای زنجیره ای حتی شامل نوجوانان پانزده شانزده ساله هم می گردد. یک شکایت کمدی او علیه سه دانشجوی دانشگاه اژه استامبول است. جرم آنان آویزان کردن یک تکه پارچه بوده است که به تقلید از یک فیلم کمدی ترک روی آن نوشته بودند : چای برای همه هست، برای طیب اردوغان نه ! همین.  بقیه این حدیث مفصل را می توان از همین مجمل خواند. این از رجب طیب اردوغان . قبلأ در رابطه با او و حزبش هم البته مفصل نوشته ام.

و اما آنچه را که “یان بومرمان” در برنامه تلویزیونیش خواند به صراحت یک فحشنامه مستهجن بود که هیچ ربطی به طنز سیاسی نداشت. بچه باز، مفعول و …. نامیدن یک آدم در همین آلمانِ همه چیز از دست داده  و درخلأ ارزشی فرو رفته  هم که همجنس بازی کم کمک تبدیل به یک فضیلت ! گشته و شمار بسیاری از رهبران سیاسی آن هم از همین سنخند جرم به حساب می آید ، چه رسد که مخاطب آن رئیس کشوری  باشد که در کوچه و خیابانهایش از این کلمات به عنوان بدترین فحشهای چاروادارای استفاده می شود. این را  یان بومرمان بهتر از همه می داند. کلماتی که او انتخاب کرده تمامأ با حساب و کتاب است. حتی آنجا که به پوک مغزی اردوغان می خواهد بپردازد هم ظرفیت مغزش را با ظرفیت پایین تنه اش مقایسه می کند. بومرمان واکنش دولت ترکیه و خود اروغان را هم براحتی گمانه می زند. اندک زمانی پیش از او یک برنامه تلویزیونی مربوط به کانال دو آلمان هم که ترانه  زیبایی البته با طنزی واقعی را در رابطه با اردوغان پخش کرده بودهدف قرارگرفته شده بود. یان بومرمان خود می خواست که هدف واقع شود ! با این نقشه او در مدت کوتاهی به برکت بلاهت مزمن رجب طیب اردوغان تبدیل به یکی از مشهورترین آدمهای دنیا ! گردیده است.

هدف قراردادن پایین تنه طیب اردوان در پوش نقد سیاستهای فاشیستی او البته هزینه چندانی ندارد ، لبریز از منفعت هم هست ، اما پرسش دیگری که بلافاصله به ذهن آدم بدبینی مثل من می زند این است که آیا فحاشی به کنار، تصور نقد سیاستهای راسیستی دولت اشغالگراسرائیل هم به ذهن امثال بومرمان خطور می کند ؟ شترسواری که دولا دولا نمی شود. مگر ضدارزشی بالاتر از راسیسم در اروپا و بویژه در همین آلمان هم وجود دارد ؟ آیا انتقاد به کنار شوخی و طنز و دست انداختن روسای جمهور و نخست وزیران زن باز و رشوه گیر و کلاه بردار دولت حرامزاده همچون  موشه کاتساو و اهود المرت و ….  که به حکم قضاییه خود اسرائیل به همین جرمها محکوم گردیده اند هم ارزش یک نمونه برخورد طنزآمیز البته در کادر آزادی بیان با بالا تنه و پایین تنه ردائل فوق را در آلمان نداشته است؟ از این گذشته مگردربساط طیب اردوعان کم موضوع  نقد و طنز موجود است که آدم را مجبور به فحاشی کند ؟ از سرکوب کردها  تا بازداشتهای مستمر خبرنگار و روشنفکر و رقبای سیاسی گرفته تا رسوایی رشوه خواری  و از همه مهمتر افشای ارتباط  و حمایتهای آشکار و پنهان از داعش و النصره در سوریه و حکایت کامیونهای حامل سلاح برای آنان تا  …..

با اینحال اینها همه، مسئله من نیستند ! اصل مسئله سینه به تنور چسباندن خیلیها بر سر بی مرزی آزادی بیان تا سر حد فحاشی است. گفتم که بسیاری به بهانه این بحث خود را به روی دایره ریختند. بخشی در تقابل با اردوغان علم آزادی بیان ! بلند کردند. برخی سخن از سانسور مطبوعاتی راندند. بسیاری در دفاع از بومرمان چه از موضع ضدیت با اردوغان و چه از موضع نگرانی از تحدید آزادی رسانه ای ، به صف ایستادند. در این صف طویل برخی مدعیان انقلابیگری هم  حضوری فعال داشتند. در دفاع از یان بومرمان اما ذره ای صداقت وجود ندارد. دو حیطه را باید کاملأ از یکدیگرجدا کرد. حیطه نقد سیاسی و حیطه فحاشی! حیطه اولی بی هیچ اما و اگری حیطه آزادی بیان است و حیطه دومی نه ! هتک حرمت با هر توجیه و تأویلی یک ضد ارزش است حتی اگر سمت و سوی آن متوجه دشمن باشد. جنگیدن با ابزارهای مورد استفاده دشمن نهایتأ ما را هم شبیه دشمنانمان می کند. دیر و زود دارد ، سوخت و سوز ندارد. کم انقلابی و ضدانقلابی نیستند که با هم می جنگند اما ارزشهای مشترک را نمایندگی می کنند. مگر کم اتفاق افتاده است که رژیمی میرود و جای آنرا آلترناتیو دیروزش  پر می کند ولی طولی نمی کشد که بسا خشن تر، بسا بی رحم تر و بسا سرکوبگرتر بر گرده مردم می نشیند. سقوط جوامع انسانی و به تبع آن آدمها هم ازهمین نقطه آغاز می گردد. از همین نقطهء هتک حرمتِ دیگری در راستای منافع شخصی و گروهی . حرمت که شکسته شد بدنبالش خدشه دار شدن اعتماد می آید. دنباله اش همینطور تا خصوصی ترین مناسبات اجتماعی و روابط زناشویی نیز کشیده می شود. عشق و دوستی به پرنده سپیدبالی می ماند با دو بال احترام متقابل و اعتماد متقابل . هر یک از این بالها که شکسته شود پرواز پرنده دیگر میسر نخواهد بود.

انقلابی به صداقتش شناخته می شود. از عنصر انقلابی صداقت را که بگیری دیگر چیز چندانی برجای نخواهد ماند. صداقت یعنی یگانگی درون و برون . یعنی انصاف در قضاوت. یعنی اینکه خوب را باید خوب و بد را باید بد نامید. هیچ دوگانگی ارزشی پذیرفتنی نیست. هیچ منفعت سیاسی هر قدر مهم هم که باشد نمیتواند ناقض اصل صداقت در کنش انقلابیون باشد. نه از نقاط مثبت در میان دشمن و نه از تمایلات منفی در میان دوستان نباید چشم پوشید. نقد دوست و دشمن از منظر انقلاب به معنی بررسی عادلانه تمامیت آنهاست ، با همه نقاط مثبت و منفیشان. ضدیت با جمهوری اسلامی ، چیزی از نجاست ارتجاع عربی به سرکردگی دولت مرتجع سعودی و امثال دولت حرامزاده نمی کاهد. بد بد است . ضدیت با ارتجاع اسلامی نیز توجیه نشستن بخشی از کمونیسم کارگری در کنار راستترین جناح های ضدخارجی در همین آلمان نمیباشد. بهمین اعتبار ضدیت با امپریالیسم و گلوبالیسم هم توجیه کننده همخطی با جنایتکاران حاکم  بر ایران از سوی چپ بین المللی نمی تواند باشد.

فحشنامه یان بومرمان هیچ ربطی به آزادی بیان ندارد و با هیچ توجیهی هم قابل دفاع نیست. چه آزادی بیان بطور خاص و چه آزادیهای اجتماعی در مفهوم عام خود بی حد و مرز نیستند. هر کس که اینرا ادعا می کند اگر ناآگاه نباشد کلاه بردار است ! مرز آزادی من ، آزادی تو ست. یعنی آزادی من آنجا به پایان می رسد که آزادی دیگری آغاز می شود. این یعنی مرز داشتن آزادی آدمها در چارچوب یک نظام دمکراتیک و دولت حقوقیش . تعارف که نداریم .

به هر تقدیر باید در مقابل تنزل نقد سیاسی به دعواهای شخصی و فحاشی ایستاد. هیچ چیز وهیچکس  در این دنیا مقدس نیست. با زبان طنز می توان و باید هر صاحب قدرتی را درعالم مخاطب قرار داد ، این یعنی بخشی از همان آزادی بیان. خطاب طنز اما بالا تنه آدمهاست. یعنی از آنجایی که مرز آدمیت شروع می شود. از آن پایینتر مرز حیوانیت است. مخاطب قرار دادن پایین تنه آدمها هرچند ممکن است باعث مزاح و خنده هم باشد ، با اینحال ربطی به آزادی بیان ندارد، چرا که در دنیای حیوانات تنها چیزی که نه موضوعیت و نه ضرورت دارد همانا آزادی بیان است !

بیژن نیابتی ، 4 اردیبهشت 1395