نیشتری بدستان سرمایه

نیشتری بدستان سرمایه

یاشار سهندی

آوار پلاسکو جمع شد و محل آب پاشی و جارو گردید. رفت و آمد عادی به خیابان بازگشت. چند پیکر مانده که باید در کنار “شهدای حرم” دفن شود. قرار است که دو ساله، یک پلاسکو جدید بسازند از اولی بهتر. تمام شد. الحمداله همه چیز تحت کنترل است فقط مانده مقصر. و چه کسی بهتر از “ملت طمع کار و نادان و بی مسوولیت”.

در روز حادثه جمعیت زیادی خودشان را به خیابان جمهوری رساندند و تا تماشاگر فاجعه ای باشند که در ٣٧ سال گذشته هر روز بازسازی شده. با چشمان نگران چشم به ساختمانی دوختند که در آتش سوخت و فرو ریخت و تعدادی را به کام مرگ فرستاد. متهم اصلی این پرونده همان جمعیتی شدند که با نگاه نگران به فاجعه چشم دوخته بودند. و گناه کبیره این بود که  چند نفری عکس سلفی گرفتند.

از سیمای جمهوری اسلامی تا فلان هنرپیشه ( رضا کیانیان) که در فیلم های ایفای نقش کرده که مستقیما به مردم توهین میشود و اینگونه نان آلوده خود را از حکومت اسلامی تمنا میکند مردم تهران را زیر سوال میبرد که با انتخاب (!) افراد غیر متخصص برای شورای شهر(!؟) مسبب این وضعیت هستند، تا بهمان جامعه شناس به نام محمد رضا نیکفر که توده مردم را “حتا از دولت مرتجع مرتجع‌تر”میداند، مسبب دیکتاتوری به نام خامنه ای میشناساند. ایشان توده مردم را با پامنبری های خامنه ای یکی میکند و تاکید میکند: ” (خامنه ای) آدم مخبط خودشیفته‌ای است که آلت دست مداحان دور و برش قرار می‌گیرد، و آنان هفت‌خط‌هایی هستند با منافع و مطامع پایان‌ناپذیر؛ و این مداحان به “خلق” هم متصل هستند و عده‌ای دور آنان سینه می‌زنند، عده‌ای که برخی از آنان از کف جامعه برخاسته‌اند.” و فردی دیگر به نام علی کلایی آنچه که خود هست ” دیکتاتورهای خودمحور کوچکی که نه مسئولیت اجتماعی، نه اخلاق فردی و نه جمع پذیری سرمان می شود”  را به توده مردم نسبت میدهد.ایشان کینه جویانه از مردم در روز حادثه اینگونه یاد میکند:  “… موبایل به دستانی که عموما خود را محور و مرکز و کانون هستی می دانند. کارشان انجام شود، لایکشان را بگیرند، خرشان از پل بگذرد و بعد. دیگر در این میانه چیزی برایشان مسئله نیست. … نسخه ای برابر اصل دیکتاتورها و پادشاهانی که سالها بر این ملک فرمان رانده اند. فرهنگی که دیکتاتورهای کوچکی در جامعه ساخته، خود مرکز عالم بین که آنچه خود درست و صلاح می دانند مسئله اصلی است.” ایشان به تبعیت از محمد رضا نیکفر تاکید میکند”در طول حدود ٤ دهه پس از انقلاب بهمن ٥٧ باید گفت که معجونی شده ایم همانند مسئولین‌مان.” و محمد رضا نیکفر حرف آخر را اینگونه میزند:” دولت از ملت همدست می‌سازد و ملت دولت را همدست خود می‌کند. این اتفاق در ساختمان پلاسکو افتاده است…”

این توهین های بی پروا به مردمی که روز رای گیری در بین بد و بدتر ، که جای هیچ حق انتخابی نیست بد را انتخاب میکنند مردمی میشوند فهیم که راه مدنیت را پیش گرفتند اما به وقتش، فاجعه ای را که حکومت فاشیستی آفریده است به حساب مردم ” طمع کار و نادان و بی مسوولیت “میگذارند که ” با علیل شدن در برابر سیل شرایطی که خود و حکومت نابکار بر مای جامعه تحمیل کرده، نه به ضد آن، که برساختی شبیه همان تبدیل شده ایم. و حال میان آن نظام نابکار ومردمانی با همان منش و خلقیات و رفتار انگار یک رابطه دوسویه برقرار شده است. رابطه ای تا قعر قهقهرای فروپاشی اجتماعی. فروپاشی‌ای که خیلی هم دیر نیست. حتی شاید برای درمانش دیر باشد. طلیعه هایش آمده‌اند. از خون‌بازی دخترکان دبیرستانی تا مردود شدنمان( این جمع زدن ها نه از سر شکست نفسی بلکه از سر ریاکاری است)  در پلاسکو و پلاسکوها.” و یکی دیگر از جنس همین آقایان به نام “محمد رفیع محمودیان” مثلا دردفاع از “مردم نظاره گر حادثه” حرفهای میزند که خودش هم نمی داند از کجایش در آورده:”رخداد بر خلاف آنچه فیلسوف فرانسوی بادیو به ما می‌گوید حقیقت را بر ملا نمی‌سازد. اصلا حقیقت وجود ندارد تا آشکار شود. حقیقت برساخته می‌شود و رخداد در تازگی و خود انگیختگی خویش گشایشی را برای برساختن یا اِعمال حقیقت به وجود می‌آورد. … کنشگری ای که همزمان جمعی و فردی است، که سوژه در آن آمیخته با عینیت ابژه است، که فاصلۀ اینجا و آنجا و اینک و آنک را در می‌نوردد، که معنا را در بی معنایی می‌یابد و امر نمادین را آلودۀ امر واقعی می‌سازد. این سوژه‌ای است که تاریخ را باز می‌ایستاند تا آنرا شتاب بخشد.”!!!

این اولین بار نیست و آخرین بار هم نخواهد بود که بر اساس “خلایق هر چه لایق” از خجالت ما مردم در آمده اند. فرد مخبط خود شیفته، دیکتاتوری یک طبقه معین را نمایندگی میکند و حکومت دیکتاتوری به رهبری این فرد در بیست سال گذشته هر چه درتوان داشته ( از جمله از خود همین آقایان مدد جسته) تا شاید نظم روتین سرمایه را مستقر سازد تلاش این فرد مخبط و خود شیفته به “دیکتاتور کوچک درون همه ما” ارجاع داده میشود تا اساس نظام سرمایه داری آنهم از نوع اسلامی آن زیر سوال نرود. ما مردم که زیر این دیکتاتوری معین طبقاتی له و لورده گردیده ایم همدست دولت سرکوبگر معرفی میشویم که باید یک سوزن به خودمان بزنیم وقتی جوالدوز به دولت می زنیم!

نظم سرمایه آن هم از نوع اسلامی اش چه برای ما آورده جز شکنجه و زندان و اسید و اعدام و تحقیر همه انسانیت. کجا گذاشتند ما مردم انتخاب واقعی خودمان را داشته باشیم؟ کی فرصت داده اند که مردم آنچه باشند که باید باشند؟ و اساسا کدام امکانات را برای توده مردم فراهم است که مردم خود را بازشناسند وقتی از ٢٤ ساعت شبانه روز ١٦ ساعتش باید در پی لقمه نانی مردم “سگ دو” بزنند. بی بی سی گزارشی تهیه کرده است از کوله بران در کوههای کردستان؛ و سوال اینجاست کجا آن مرد ٧٥ ساله کوله بر در میان کوهها پوشیده از برف، ١٢٠ کیلو بار را به دوش می کشد برای ٦٠ تا ٧٠ هزار تومان فرصت دارد به خودش به عنوان یک انسان نگاه کند نه یک حیوان بارکش؟ کی کارگر که وادار شده است تن به استثمار وحشیانه ای بدهد و دست آخر ماهها باید با دلهره و نگرانی سر کند که دستمزدش کی پرداخت میشود وچون حق خواهی میکند با باتوم جواب می گیرد وقت دارد بفهمد که به عنوان یک انسان در کجای این دنیا ایستاده است؟

  چی کسی این نظم ظالمانه را سازمان داده است؟ دیکتاتورهای کوچک درون ما؟ یا نیاز طبقه معینی که فقط درپی سود جویی خویش است. و همین سود جویی است که منجر به فروپاشی ساختمانی مانند پلاسکو میشود. همین سود جویی محض است که سرنوشت ٩٩ درصد مردم در سیه روزی میگذرد. میگویند مردم باتجمع شان مانع امداد به ساختمان پلاسکو شدند. یکی نیست بپرسد کدام امداد وقتی نیروی اصلی امداد رسانی در مورد این حادثه مشخص یعنی آتش نشانی کمترین امکانات را دارد و این کمبود کمک های امدادی نه نتیجه تجمع مردم بلکه منشا آن همان سود جویی و بصرفه بودن یا نبودن هزینه ها است که از سوی حکومتی صورت میگیرد که جان مردم نه در درجه آخر بلکه بهیچ عنوان در این حکومت مطرح نیست که درست در پایان سهمگین پلاسکو تهران، در مشهد دو نفر را در ملاعام اعدام می کنند تا بار دیگر عدالت اسلامی سرمایه را به رخ جامعه کشیده باشند.

این آقایان روشنفکر و جامعه شناس و غیره ذالک نه قصد روشنگری دارند نه قصد دارند “از وضع موجود به سمت وضعی بهتر حرکت کنند” بلکه ایشان گوشه ای دیگر از تلاش بورژوازی  را به نمایش میگذراند که میخواهند ما مردم را قانع کنند که باید تن به نظم ستمگرانه بورژوازی بدهیم. معبود ایشان مهندس بازرگان است که به عنوان نخست وزیر موقت حکومت اسلامی سرمایه پی اصلی این حکومت را ریخت آنگاه در فروردین ٥٨ کردستان را بمباران کردند و در اردیبهشت همان سال به روی بیکاران در اصفهان آتش گشودند. ایشان نیشتر به ما مردم میزنند و مواظب هستند که سوزنی اگر به حکومت اسلامی میزنند اساس نظم سرمایه زیر سوال نرود برای همین به شدت با ما مردم حمله میکنند که قربانی همیشگی حکومت اسلامی بوده ایم. در ماجرای پلاسکو ما مردم مردود نشده ایم، در ماجرای پلاسکو ثابت یکبار دیگر ثابت شد حکومت اسلامی سرمایه وجودش برای کل جامعه مخرب و هولناک است. در ماجرای پلاسکو این واقعیت تایید شد که روشنفکر بورژوازی روشنگری اش نه در خدمت جامعه بلکه در جهت سرکوب جامعه است. بخشی از سرکوب کل طبقه حاکم است.