“آماده باش: ورود طبقه کارگر”

“آماده باش: ورود طبقه کارگر”
عنوان این یادداشت، عاریه گرفته شده از عنوان یادداشتی است که در “سایت رادیوزمانه” منتشر شده است و یک بابای به نام “اسماعیل منصفی” نویسنده آن است. هنوز یادداشت او جان نگرفته هشدار میدهد:” شواهدی قوی حاکی از این است که در آینده نزدیک طی یک روند مشخص یا به صورت یک جهش غیر مترقبه شاهد تلاش فعالان سیاسی و صنفی طبقه کارگر برای دگرگون کردن معادلات سیاسی خواهیم بود.” و بعد از تحلیل شواهد که از تغییر کمی و کیفی طبقه کارگر ایران حکایت دارد و این که جمهوری اسلامی هیچ جوابی جز سرکوب و استثمار افزون تر برای کارگران ندارد نویسنده  درانتها تاکید میکند:” همچنین نیروهای سیاسی مخالف “مجبور” هستند این تغییر بزرگ را به رسمیت بشناسند و برای آن آماده باشند، چرا که دیگر کم و کیف نیروی طبقه کارگر همچون سابق نخواهد بود… قطار تاریخ در هیچ ایستگاهی منتظر هیچ فرد و گروهی نمی‌ماند. “
این اعتراف ممکن نمی شد الا به ضرب مبارزات گسترده و وسیع کارگران از جنوب تا شمال ایران از شرق و تا غرب ایران و بخصوص در روزهای ٢٨ و ٢٩ شهریور در مرکز ایران در شهر اراک که یکی از “قطبهای بزرگ صنعتی ” ایران است. کارگران هپکو وآذر آب در اراک دست به مبارزات خیابانی زدند و اینجا بود که جمهوری اسلامی بار دیگر ” آن روی سگش” را نشان داد. اما اینبار با وجود وسعت و خشونت که علیه کارگران بکار رفت، کارگران عقب ننشستند و جلو استانداری اراک عملا دست به محاکمه نمایندگان اسلامی سرمایه پرداختند و جلوه دیگری از مبارزه طبقاتی را به نمایش گذاشتند. حکومت مجبور شد به سرعت عقب بنشیند. رسانه های داخلی و خارجی سرمایه با اکراه تمام مجبور شدند به این مبارزات تنها به یک خبر کوتاه اکتفا نکنند و در مورد آن به گزارشات مفصل تری بپردازند هر چند سعی کردند که همه چیز را به گردن “نقص ناقص خصوصی سازی” بیندازند و همه کاسه و کوزه ها سر مدیر عامل بشکنند، هر چند پلیس در حمایت از همین شخص سر کارگران را شکست وآثار باطوم را بر بدن شان نقش زد اما نهایتا برای آرام کردن جو “مدیرعامل محترم” بازداشت شد.
دو روز آخر شهریور٩٦  در تاریخ جنبش طولانی و پر افت وخیز کارگری ثبت شد به عنوان روزهای که کارگران هر چند خود را بیچاره خواندن( به این بیچاره گی برخواهیم گشت) اما حکومت را به بیچاره گی رساندند تا آن حد که دست نشانده خودرا دستگیر کردند. کارگران درسخنرانی های درمقابل استانداری اراک از رنج و درد خود گفتند و فریاد کشیدند دشمن طبقاتی شان پشت در آهنی استانداری است و پلیس چماق سرمایه داران است و سیاستهای جمهوری اسلامی در حمایت از “مظلومان یمن و میانمار و لبنان و فلسطین” دروغی بیش نیست وقتی کارگران در ایران محکوم به گرسنگی هستند و دین اسبابی است تکمیلی برای سرکوب کارگران. با اتفاقات دو روز آخر شهریور ٩٦ به حق میتوان این ادعای همیشگی را تکرار کرد که طبقه کارگر در ایران برای رسیدن به خواسته صنفی اش مجبور است دست به کار سیاسی بزند و این را بیش از هر کسی دشمناش درک میکنند که سراسیمه وزیر جلادشان به شهر اراک میفرستند که پای صحبت “بی پروا و صریح” کارگران بنشیند و هر جوری شده خودشان راضی کردند برای ساکت کردن کارگران از یک گوشه از دزدیهای بی کرانشان بابت بدهی های به کارگران بپردازند که مگر آتش به پا شده فرونشانده شود.
 یادداشت سایت رادیو زمانه به درستی اشاره میکند که باید بورواژی هشیار باشد و آمادگی اش را داشته باشد که طبقه کارگر به مسئله سیاسی و قدرت سیاسی ورود پیدا کرده است.دشمن کارگران به قدرت کارگران باور دارد اما هستند کسانی که خود را آخر ضد سرمایه داری میدانند و اما وقتی رو به کارگران حرف میزنند چیزی جز سرزنش و سرکوفت زدن به کارگران ندارند ارائه کنند. مدعی اند سرکوب پلیسی بهانه است این خودکارگر است که دست به سرکوب خود میزند چون تشخیص نمی دهد یک بخش کارش “کار اضافه” است و وقتی این را میپذیرد یعنی خواهان سرکوب خود شده است:” این درد روزگار ماست. طبقه کارگر به هستی طبقاتی خود آگاه نیست. …وقتی کارت را به کار لازم و کار اضافی تقسیم می کنند، و تو آن را می پذیری، این سرکوب است و نیازی به زندان و شکنجه هم ندارد…” این ازآخرین افاضات کسانی که ظاهرا دربست ضدسرمایه هستند. کارگر جلو استانداری دارد فریاد میکشد که دیگر تحمل این وضع را ندارد و دشمن اش را می شناسد و این دوستان مثلا کارگران فراخوان میدهند”:.. به خود بگوئیم ظلم و ستم سرمایه کافی است! بس است! ما دیگر تحمل نمی کنیم!” کارگر بیچاره زدن ندارد را بزرگ کرده اند و شعار الله اکبر را بزرگش کردند که تو سر کارگر بزنند تو چرا این حرف میزنی این یعنی زمین را به دشمن واگذار کردی! شعار الله اکبر لحظه ای است و به سرعت محو خواهد شد. کسی که کارگر را درک نکرده است نمی تواند بفهمد کارگر در اینجا خطابش به طرفش این است که “تو با همه جبروتت و من کارگر که دستم به هیچ جا بد نیست برای کوچکترین خواست من یک لشگر مسلح فراهم میکنی این تویی که ضعیفی” اگر کارگر آذر آبی خودش را بیچاره میدانست که به کوچکترین یورش ماموران پراکنده میشد اما در فیلم ها شاهد هستیم که دست به سنگ میبرد و میدان را خالی نمی کند. و چون کارگر میدان را خالی نکرده است مجبور شده اند مدیر عامل محترم شان را بازداشت کنند. و دسته ای دیگر که چند وقتی بود گرد و خاکی به پا کرده بودند که حزبی به پا خواهند کرد حالا ماه اول نه، ماه دوم اگر حکومت را نگرفته باشند یک کاری خواهند کرد که همه انگشت به دهان بمانند و برای شروع تا توانستند علیه کمونیستها نفرت پراکندن و در اولین اقدام مثلا جدی شان به بهانه اعتراضات کارگران هپکو و آذر آب به مردم معترض شده اند و آنان را مسئول سرکوب وشکنجه کارگران خوانده اند:” مردم آزادیخواه باید بدانند که در صورت عدم حمایت از طبقه کارگر ایران و نظاره گر بودن سرکوب کارگران و زندانی و شکنجه آنها به معنی راه باز کردن ناخواسته برای سرکوب و تعرض به مراتب بیشتر جمهوری اسلامی به کل جامعه و به کوچکترین تحرک برای آزادی و امنیت و رفاهشان بازتر خواهد شد.” و آن دیگری هنوز که هنوز با ذره بین دنبال مبارزه طبقاتی در ایران میگردد و خوشبختانه نشانه های از این مورد عجیب پیدا کرده است :” بنابراین با توجه به این مجموعه وسیع و متنوع از ابراز وجود و حضور اجتماعی جنبش کارگری می توان با اطمینان گفت مبارزات کارگری خصلت نمای مبارزات اجتماعی شده اند و جامعه ایران شاهد پرولتریزه شدن مبارزه اجتماعی است” اما هنوز شک دارد که این منجر به تشکیل حزب طبقاتی از سوی کارگران شود و امیدوار است اینگونه شود!
هزار بار حق با نویسنده یادداشت نویس سایت رادیو زمانه است که ” قطار تاریخ در هیچ ایستگاهی منتظر هیچ فرد و گروهی نمی‌ماند” نویسنده مذبور می فهمد و کاملا درک میکند که کیفیت ورود طبقه کارگر از جنس دیگری است. برای همین دلش نمی خواهد این قطار به راه خود ادامه دهد. نویسنده اکراه دارد که اشاره کند که نمایندگان سیاسی طبقه کارگر ایران در حزب خود متشکل هستند و سالهاست دارند خودشان را آماده میکنند که قدرت سیاسی دست پیدا کنند. نویسنده میداند این حزب سیاسی تاثیر عمیقی بر جنبش کارگری داشته ودارد. اگر حرکات توده ای مانند آنچه در دو روز آخر شهریور گذشت منجر به پیوند حزب کارگران به مبارزات توده ای کارگران شود سنگ روی سنگ برای بورژوازی بند نخواهد شد. کارگران همیشه نقش مهمی در تحولات سیاسی ایران داشته اند بخصوص در سال ٥٧ ،اما چیزی که زمانه کنونی را با سال ٥٧ متفاوت کرده است که حزب سیاسی کارگران آماده است. تنها کافی است پرچم حزب کمونیست کارگری توسط کارگران برافراشته شود.