گرایش مارکسیست های انقلابی ایران – چشم انداز جنبش کارگری و وظایف مارکسیست های انقلابی در دورۀ آتی

چشم انداز جنبش کارگری و وظایف مارکسیست های انقلابی در دورۀ آتی

گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

سر مفاله: کارگر میلیتانت شماره ۸۰
برای ترسیم چشم انداز جنبش کارگری ما محققاً باید از تحلیل مشخص سیاسی روز شروع کنیم. در مرکز تحلیل شرایط امروز باید روندی را قرار داد که رژیم در سال گذشته آغاز کرده، و آن هم جهت گیری به سمت کشورهای غربی است، یا به عبارت دیگر تسلیم در مقابل دولت های امپریالیستی که در سابق با آن ها «مرز بندی» داشته است. پس از انتخاب حسن روحانی، رژیم تحت فشار مضاعفی قرار گرفت. علل آن عبارت بود از تحریم های اقتصادی و هم چنین تهدید های نظامی دولت های آمریکا و اسرائیل بر آن که با وارد شدن به حوزۀ صنایع نفت و پتروشیمی، یعنی ستون فقرات حیات و بقای رژیم ایران، به جمهوری اسلام ضربه وارد آورده بود. مضاف بر این، و از همه مهم تر، انزوایی سیاسی بود که بر رژیم در منطقه و سطح بین المللی تحمیل شده بود. از یک سو چاوز با مرگ نا به هنگام خود از میدان سیاسی کنار رفت و از آن مهم تر، یکی از متحدین اصلی استراتژیک رژیم در منطقه یعنی رژیم بشار اسد در سوریه وارد جنگ داخلی شد. نه تنها رژیم دیگر قادر نبود که در مقابله با آمریکا متکی به رژیم سوریه (و البته همین طور بلوک دوستانش در امریکای لاتین) باشد، که مجبور شد برای کمک رسانی به آن قوا و تجهیزات به سوریه ارسال کند تا از سقوط اسد جلوگیری به عمل آورد. این عوامل رژیم را واداشت که وارد معاملاتی با سرمایه داری بین المللی شده و تسلیم شود. قابل ذکر است که این معاملات از طریق یک تبانی بین تمام جناح ها صورت پذیرفت. به سخن دیگر، برای نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی وحدتی، ولو شکننده، بین تمام جناح ها برای حفظ کلیت نظام شکل گرفت. رژیم می دانست که پس از سقوط اسد به احتمال قوی نوبت خود او فرا خواهد رسید. در واقع، انتخابات حسن روحانی نقطۀ عطفی بود در تاریخ جمهوری اسلامی در روابطش با غرب. ارزیابی این نقطۀ عطف از نقطه نظر ما ‌مارکسیست های انقلابی، که مایل به ترسیم چشم انداز جنبش کارگری هستیم، حائز اهمیت است. به تعویق افتادن مذاکرات فرصتی به رژیم می دهد که پایه های اجتماعی خود (پاسداران و بسیجی ها و حزب الله ها) را برای این چرخش که سیاستمداران رژیم حول آن به توافق رسیده اند، آماده کند. یعنی به عبارت دیگر آماده سازی روانی ایجاد کند. اگر این این آمادگی صورت نگیرد، احتمال کودتا توسط فرماندهان پاسداران را که در دورۀ پیش و به واسطۀ بازار و تجارت سیاه در شرایط تحریم از موقعیت مالی و سیاسی برخوردار بودند، نمی توان نادیده گرفت.
چنان چه این تبانی رخ بدهد، بدیهی است که بازتاب مشخصی در پیوند با جنبش کارگری خواهد داشت. این بازتاب باید مورد بررسی قرار گرفته و تکالیف جنبش کارگری از امروز تا زمانی که این توافقات به نتیجۀ مطلوب دولت های امپریالیستی و ایران برسد، ترسیم گردد. با حسنه شدن روابط این دول سرمایه داری بین المللی پس از ۳۶ سال انتظار، سرمایه های خود را به ایران سرازیر خواهند کرد. چنان که امروز نقداً مشاهده می شود که شرکت های آمریکای جنرال موتورز امریکا و شرکت های اتومبیل فرانسوی رنو و غیره نقداً وارد ایران شده اند و تدارکات اولیۀ سرمایه گذاری را می بینند. اگر در پیش، در خیابان های تهران نمایندگان شرکت های چینی و روسی را صرفاً می دیدیم، امروز شرکت های بزرگ امریکایی، ایتالیایی و فرانسوی و به احتمال قوی انگلیسی هم خواهیم دید.
به سخن دیگر، روال عادی سازی روابط، مترادف خواهد بود با سرازیر شدن سرمایه ها به داخل و هم چنین بازگشایی کارخانه ها و انواع صنایعی که در دورۀ پیش بسته شده بوده و به علت تحریم های اقتصادی از کار افتاده بودند. در نتیجه، اشتغال کارگران در درون این کارخانه ها افزایش می یابد. طبعاً با اشتغال توده های کارگری در سطح کارخانه ها یک سلسله قوانین و قواعد بین المللی از طریق نماینده های کارگری امپریالیسم مانند آی. ال. او (سازمان جهانی کار) و بر حامعه کارگری تحمیل خواهد شد (نقداً وزیر کار علی ربیعی از سران این سازمان دعوت به سفر به ایران کرده است). این منطق سرمایه داری برای تأمین امنیت سرمایه در ایران از طریق ممانعت از اعتصابات و شورش های کنترل نشده است. این تحول، از یک سو، اعتماد به نفس در درون طبقه کارگر را به تدریج تقویت خواهد کرد. و از سوی دیگر استثمار مضاف توسط سرمایه داری تشنۀ سود را افزایش می دهد.
حضور سازمان جهانی کار و فعالیتش در ایران، برای طبقۀ کارگر مفاهیم مشخصی دارد. دولت های سرمایه داری غربی درصدد هستند که پس از این معاملات با رژیم یک سلسله روابط نوینی در جامعۀ کارگری به وجود آید که امنیت سرمایۀ غربی در ایران تضمین گردد. کم هزینه ترین راه برای تضمین سرمایه این است که به جای آن که سر طبقۀ کارگر را با شمشیر قطع کنند، آن را با پنبه ببرند. به روشی «متمدمانه» توسط آی. ال. او. و از این طریق، استثمار مضاعف را اعمال کنند.
بنابراین، در دورۀ آتی ما با دو پدیدۀ متناقض در جامعه روبه رو خواهیم شد. از یک سو، افزایش اعتماد به نفس در طبقۀ کارگر، و در نتیجه، روحیۀ مبارزه جویی بهتر در راستای خود سازماندهی و سازمانیابی. از سوی دیگر، استثمار مضاعف طبقۀ کارگر. در نتیجه، ما برای نخستین بار در سی و شش سال، در ایران شاهد شدیدترین تناقض بین کار و سرمایه خواهیم شد. به سخن دیگر، جنگ طبقاتی برای نخستین بار تدارکاتش می تواند ریخته شود.
ما به عنوان مارکسیست های انقلابی و کارگران سوسیالیست باید از هم اکنون تدارکاتی در این راستا ببینیم. یعنی بحث هایی باز کنیم حول این موضوع که چنان چه در آیندۀ نزدیک تشکل های مربوط به رژیم (تحت عنوان اتحادیه های زرد) ایجاد شود که شاید میلیون ها نفر از کارگران را نیز جلب خودش کند، ما چه نوع دخالت هایی باید کنیم؟ و چه آلترناتیوهایی مطرح کنیم؟ برای نمونه، یکی از مسائل محوری که در دورۀ آتی می تواند در مقابل این سندیکاها و اتحادیه های زرد، مطرح شود، ایجاد تشکل های مستقل کارگری هست (مستقل از کارفرمایان، و دولت و از سازمانهای بین المللی). اما برای سازماندهی این دخالت ها، یکی از مسائل اساسی ما ساختن حزب پیشتاز کارگری هست. زیرا، بدون حزب پیشتاز کارگری ما این دخالت ها به درستی نمی توانیم پیش ببریم.
متن پیاده شدۀ مصاحبۀ رفیق مازیار رازی در برنامۀ ۲۹ اسفند ۱۳۹۳ «صدای کارگر سوسیالیست»