پروین کابلی – آپارتاید جنسی قربانی میگیرد فریناز، فرخنده، ریحانه، عاطفه

آپارتاید جنسی قربانی میگیرد
فریناز، فرخنده، ریحانه، عاطفه
پروین کابلی

آیا فریناز اگر زنده میماند به سرنوشت ریحانه جباری و یا فرخنده دچار نمیشد؟ طبق خبر معاون استانداری قرار بوده است که “متهم از فریناز خواستگاری کند.” جمهوری اسلامی اکنون برای کتمان جنایت همدستان خود باید بهانه های مختلف را علم کند تا بغیر از استفاده از دستگاه سرکوب به این شکل جلو خشم و عصیان آشکار مردم را سد کند. اما سوال این است که آیا میتوان با دستگیری و محاکمه چند مامور امنیتی و صاحب هتلی که در این جنایت دست داشته اند به یکی از معضلات جمهوری اسلامی یعنی زنان جواب داد؟

فرض میگیریم که فریناز در اتاق میماند و از خود دفاع میکرد. فرضمان این است که در این جدل یکی از مزدوران رژیم زخمی و یا کشته میشود. چه کسی در این میان جوابگو بود؟ چه کسی میبایستی محاکمه میشود؟ قطعا فریناز میبایستی جوابگو میبود. تاریخ جمهوری اسلامی تاریخی مملو از تجاوز به زنان و دفاع از متجاوزین بوده و هست. تجاوز جنسی بعنوان یک حربه سرکوب کردن زنان از همان ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی تاکنون به طور سیستماتیک چه در قوانین و اجرای احکام شریعت و چه به لحاظ رشد روزافزون مردسالاری و سنتهای عقب مانده و ارتجاعی در دستور حکام ایران قرار داشته است. روزانه صدها کودک دختر بنام خدا و در محضر آیات عظام مورد تجاوز همسران بسیار مسن تر از خود قرار میگیرند. دخترانی که اغلب به خاطر فقر مالی والدین فروخته میشوند. سن ازدواج عملا در بسیاری از مناطق ایران به زیر 15 سال سقوط کرده است. مادرانی که خود کودک اند، سرپرست کودکان میشوند. جناب معاون استاندار مهاباد حتما خبر دارند که این تجاوزها چگونه صدها هزار کودک دختر را به اعماق سیاهی روانه کرده است. کودکانی که هرگز اجازه بازی نمی یابند و در همان دوران کودکی جسم و روحشان به تاراج می رود.

جمهوری اسلامی یدی طولائی در دفاع از متجاوزین دارد. حتما بسیاری کیس افسانه نوروزی را بخاطر دارند که برای دفاع از خود در مقابل افسر متجاوز وی را به قتل رساند. افسانه هفت سال را در زندانهای جمهوری اسلامی گذراند و تنها وقتی رها شد که هزاران انسان آزادیخواه در سراسر جهان در دفاع از وی جمهوری اسلامی را بستوه آوردند. مگر میشود عاطفه رجبی را فراموش کرد. دختر 16 ساله ای که در بابلسر مورد تجاوز مامورین پلیس و دادستانی قرار گرفت و برای برملا نشدن تجاوز و جنایتشان، این کودک بیگناه را در ملاعام به دار آویختند و جنازه اش بیش از 20 دقیقه در بالای دار ماند تا به همه ی کسانی که امر خدا را زیر سوال می برند “درس بگیرند”.

بقولی، کفن ریحانه جباری هنوز خشک نشده است. آیا فریناز این را نمیدانست که سرنوشت ریحانه میتوانست سرنوشت وی باشد؟ چه کسی میتواند سرنوشت دهشتناک فرخنده را فراموش کند؟ فرخنده ها، ریحانه و فرینازها قربانی مستقیم سیستم ضد انسانی اسلامی هستند. این سیستم ضد انسان است. کثیف است و بوی تعفن آن به مانند جنازه گندیده همه جا را گرفته است. خشم و طغیان مردم در شهرهای کردستان بی دلیل نیست. جنایات جمهوری اسلامی در کردستان در هیچ لیست و پرونده ای جا نمیگیرد. اما مبارزه مردم برای آزادی و برابری در کردستان به طول عمر جمهوری اسلامی است. زنان یک صف مهم و قدرتمند را در این تقابل تشکیل میدهند. زنان در کردستان از ناامنی اجتماعی و اقتصادی، رشد خرافات و عقب ماندگی که عامل اصلی آن جمهوری اسلامی است رنج میبرند. قربانی شدن فریناز یکبار دیگر موقعیت زنان در ایران و بویژه کردستان را با این سوال روبرو میکند که چگونه میشود برعلیه فرودستی و تحقیر و ناامنی اجتماعی مبارزه کرد و به قوانین تبعیض جنسی پایان داد؟

شورش مهاباد و خشم مردم در دیگر شهرهای کردستان بار دیگر بر این واقعیت صحه گذاشت که تنها راه پایان دادن به خشونت علیه زنان و جاور کردن قوانین آپارتاید جنسی پایان دادن به عمر جمهوری اسلامی است. این را میشود در حرکت اعتراضی مردم مهاباد بروشنی دید. تجربه خیزشهای مختلف اینرا نشان داده است که مردم در کمین جمهوری اسلامی اند. این را رژیم هم میداند. برای پایان دادن به عمر جمهوری اسلامی باید متشکل شد. باید صف متحد مردم برای آزادی و برابری را سازمان دهیم. مردم مهاباد باید از پشتیانی همه انسانهای آزادیخواه و برابری طلب برخوردار شوند .*