هیرش مجید نیا -نگاهی به پدیده خودسوزی زنان در کردستان:

نگاهی به پدیده خودسوزی زنان در کردستان:

خود سوزی زنان و دختران جوان در سالهای اخیر در کردستان و برگزیدن این شیوه از خودکشی از جانب زنان نیازمند ریشه یابی و بررسی ساختاری علل و دلایل اساسی این پدیده شوم است. عموما زنان در جوامع مذهب زده  و مشخصا در زیر حاکمیت هار سرمایه داری اسلامی ایران  از داشتن ابتدایی ترین حقوق انسانی خود در جامعه، قوانین، سنت و نگاه مرد سالارانه غالب به سکسوالیته و هویت مستقل جنسیتی بی بهره اند. سهم زنان در این معادلات نا برابر همواره رنج بردن، جنس دوم بودن، تحقیر و خشونت های فیزیکی و کلامی بوده است.  در زیر سایه شوم قوانین ضد انسانی اسلام و بازوی اجرایی آن یعنی قوانین حاکم بر جامعه، زن همواره به عنوان موجودی ضعیف، ناقص العقل، اضافی و در بهترین حالت  سوژه جنسی منفعلی که از خود اختیاری ندارد تعریف شده است. وجود تمامی این معضلات به اضافه بی کاری، بی حقوقی و خشونت نهادینه شده در روابط اجتماعی طبقه حاکمه، به صورت مضاعف بر جسم و روان زنان آسیب میزند و نهایتا دختران و جوانانی که تحمل این همه تحقیر و بی حقوقی را ندارند، به انتحار و دردناکتر از همه خود سوزی دست میزنند. کمتر روزی است که در جامعه ایران و کردستان خبرهایی از خودکشی و خودسوزی زنان و دختران کم سن و سال نشنویم. انتخاب این شیوه دردناک مردن از جانب قربانیان سیستم مرد سالار سرمایه ، خود به خودی نیست. زنانی که جسم شان را طعمه شعله‌های آتش میکنند، قبل از هر چیز شاید به این واقعیت دردناک  پی برده باشند که درتفکر طبقه حاکمه و قوانین و احکام اسلامی، زن تنها یک موضوع جنسی صرف است که از دیدگاه متعفن اسلامیون برای لذت جویی مرد  به وجود آمده است و آنان با توسل به خود کشی میخواهند بخشی از هویت جنسی مستقل و انسانیت خود  را حفظ کنند و به کلیت این نرم ها و هنجارهای پوسیده و ضد زن اعتراض کنند. بگویند که دیگر از اینکه  باید تنها سرویس دهنده جنسی، و مطیع بی چون و چرای اوامر و سنت های کپک زده ای باشند که آنها را در چارچوب خانه و اجتماع زندانی میکند، خسته شده اند. متاسفانه با خودکشی و خودسوزی خود همزمان به وجدان جامعه نیزآسیب می‌زنند. چه تلخ است که  حقایقی از این دست را ما سالهاست در کشورهای اسلام زده با قوانین سنگسار، شکنجه و قتل های ناموسی شاهد بوده ایم. اما راه حل وچاره این معضلات اجتماعی خودکشی و خودسوزی نیست. بلکه بایستی زنان با آگاهی و اعتماد به نفس در تمامی عرصه‌های فعالیت اجتماعی حضور یابند و بصورت متشکل خود را سازمان دهند. امید و میل به تغییر این قوانین ضد زن و تلاش برای نابودی و سرنگونی حکومت اسلامی ایران بایستی در سر لوحه کار و مبارزات امید بخش جوانان و تمامی انسانهای بی حقوقی که روزانه شاهد  اجحاف و نا برابری و فقر، فحشاء و اعتیاد در جامعه هستند قرار گیرد. موضع حکومت اسلامی  در قبال این مشکلات وپدیده های اجتماعی موضعی توجیهی و تحریف گونه است. اما موضع جریانات ناسیونالیست و فمنیست های وطنی تفاوت چندانی با تفسیر حاکمیت از این مشکلات ندارد. برداشت و طرز تلقی این طیف از جدال های طبقاتی و صف بندهای جامعه به اندازه مواضع و افق فکری آنها محدود و مضحک است. این جماعت در قبال پدیدهای اجتماعی و معضلاتی که قریب به چهار دهه حاکمیت هار و درنده اسلامی بر جامعه و مردم تحمیل کرده است، همواره از زاویه منافع تنگ نظرانه و سکتاریستی خود این مشکلات و واقعیات سر سخت طبقاتی جامعه را لاپوشانی و توجیه کرده اند. ترم فمینیسم کردی و یا اسلامی که بسیار هم مطلوب و خوش آیند این حضرات میباشد و در هنگام تکرار آن گویا آنان علت العلل و ریشه تمامی مصائب بشریت را در سیستم سرمایه داری به یکباره کشف کرده اند و با رجوع به هویت کاذب ناسیونال فمینیستی خود در هر بزنگاه و تلاطم اجتماعی جامعه در پشت آن حفاظ های فکری پناه میگیرند.نمایندگان این گرایشات با تاکید برفردیت ملی فمینیستی که نقطه عزیمت اش را در تفسیر معضلات زنده جامعه در اصلاح طلبی و گفتمانهای بی آزار و خجول با حاکمیت میداند ودر دستگاه فکری شان همواره فردیت متزلزل انسان در مناسبات نظام بورژوازی را تبلیغ و تقدیس میکنند، عمدا فراموش می‌کنند که اتفاقا انسان در جامعه سرمایه داری با فردیت اش به تنهایی به حال خود وا نهاده شده است و روزانه با هیولای مناسبات کار و سرمایه در سطح زیرساخت و رو بنایی اجتماع بایستی دست کم پنجه نرم کند. ریشه خودسوزی و خودکشی زنان را نیز باید از این زاویه‌متدولوژیک مارکسیستی شناخت و ارزیابی کرد.  فرهنگ اعتراض و نه گفتن، ایستادن و مقاومت کردن و تلاش برای تغییر بنیادین تمامی مناسبات انسان ستیز سرمایه داری که بر زندگی و هستی بشریت چنگ انداخته است،تنها در گرومبارزه و پیکاری متحدانه با آلترناتیو و افق چپ و کمونیستی است که متحقق میشود. کوره راه های ناسیونالیسم، مذهب و فمینیسم افتراق گرا مسیر مبارزه را با سیستم درنده اسلامی به بیراهه میبرد. بی گمان روزی سران جنایتکار حکومت اسلامی ایران به خاطر تحمیل چهار دهه فقر و بی حقوقی، وحشت، شکنجه و اعدام به زندگی  مردم ایران محاکمه خواهند شد و مردمان آن جامعه فارغ از ملیت، نژاد،مذهب و جنسیت  در دنیایی بهتر، آزاد و برابر طعم شادی زندگی، آزادی و رفاه را خواهند چشید.

هیرش مجید نیا

6 جون 2016