هیرش مجیدنیا-جامعه ایران کانون اعتراضات کارگری است

جامعه ایران کانون اعتراضات کارگری است

وضعیت به غایت بحرانی ایران در زیر سایه نکبت حکومت هار سرمایه داری  اسلامی ایران،این واقعیت طبقاتی که مردم و طبقه کارگر بیش از هر زمان دیگری از نکبت و فقر وفلاکتی که سیستم جنایتکار اسلامی بر زندگی و معیشت شان حاکم کرده است به تنگ آمده اند را نشان میدهد.این را اعتراضات و اعتصابات روزمره کارگران،معلمان و بازنشستگان و سایر اقشار ستمدیده جامعه ایران را در برابر سیه روزی تحمیلی حکومت اسلامی به اثبات می رساند.در هفته گذشته اعتراض کارگران سندیکای اتوبوس رانی شرکت واحد در تهران توسط مزدوران و نیروهای سرکوبگر حکومتی به شدید ترین شیوه سرکوب شد.کارگرانی که در اعتراض به بی حقوقی،فقدان مسکن،فساد و فاصله و شکاف عظیم طبقاتی اعتراض کرده بودند توسط لومپن های نیروی انتظامی ضرب و شتم شدند.همچنین اعتراض معلمان بازنشسته ،اعتراضات و مراسم شانزده آذر،روز دانشجو توسط جنبش دانشجویی و دانشجویان معترض در ایران با حضور فعال دانشجویان برگزار شد.

مجموعه این اتفاقات و وضعیت بحرانی ای که از لحاظ اقتصادی و سیاسی بر زندگی مردم و اقشار کم در آمد و بالاخص طبقه کارگر حاکم است بیش از پیش نفرت و اعتراض مردم آن جامعه را نسبت به حکومت و مناسبات کثیف و نابرابر سرمایه داری نشان میدهد.در کنار اینها آنتاگونیسم طبقاتی،فاصله نجومی میان فقر و ثروت،و افزایش روز افزون پدیده های ذاتی نکبت حاکمیت سرمایه و مذهب از قبیل:اعتیاد،تن فروشی،فروش اعضای بدن،کودکان کار و خیابان،و هزاران معضل واقعی دیگر سیمای واقعی جامعه ملتهب ایران با بختک شومی چون حکومت جمهوری اسلامی را به عینه نشان میدهد.رژیم اسلامی همواره در طی عمر ننگین خود وجود این معضلات اجتماعی و فقر وفاقه ای که بر زندگی مردم و طبقه کارگر و ستم کشی ای که توسط قوانین منحوس  اسلامی بر زندگی و سرنوشت زنان حاکم کرده است را انکار کرده است یا در بهترین حالت فعالین عرصه های مبارزات سیاسی و احزاب اپوزسیون را به شدیدترین شیوه سرکوب نموده است.کارنامه سراسر جنایت و تاریخچه آغشته به خون و اعدام و زندان و شکنجه جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته این حقیقت را اثبات کرده است.وعده و وعیدهای توخالی و پوشالی سران جنایت پیشه رژیم اسلامی در بحرانهای که همواره در طی حاکمیت سیستم به غایت سرکوبگرانه اسلامی وجود داشته است نتوانسته است طبقه کارگر،جنبش اعتراضی زنان ،جنبش دانشجویی و سایر جنبش های اجتماعی ای که در اعتراض به وضع موجود و جهنم ساخته سرمایه داری و مذهب،دست به اعتراض میزنند را به بیراهه بکشاند یا این جنبش ها را منکوب کند.این را سونامی عظیم اعتراضات و اعتصابات کارگری در برابر مناسبات انسان ستیز سرمایه و ارتجاع مذهبی در ایران نشان میدهد.واقعیت عظیم اجتماعی ای که به کابوس همیشگی حکومت اسلامی تبدیل شده است.به همین دلیل است که جمهوری اسلامی با مشاهده کوچکترین اعتراض فورا نیروهای سرکوبگر انتظامی و مزدوران ساحت مقدس زر وزور را بسیج میکند و آن اعتراض را سرکوب میکند.فرمول چندش آوری که در چهار دهه گذشته ضامن بقای این جانیان اسلامی در ایران بوده است.بحران مشروعیتی که از نخستین روز حاکمیت ضد انقلاب اسلامی با حاکمیت شنیع این جماعت عجین شده است،اکنون بیش از هزار زمان دیگری عرصه را بر آنان تنگ کرده است.اعتصابات و اعتراضاتی که روزانه در ایران رخ میدهد نمود  بارز فقر وفلاکت و فساد و ارتشایی است که ذاتی سیستم فاسد اسلامی سرمایه در ایران است.سخنان و اظهارات ملون چهره ها و سران حکومتی مانند خامنه ای و روحانی و سایر خیل طفیلی های حاکمیت که بر حق زندگی،شادی و آزادی و رفاه مردم لم داده اند و عملا حق زندگی را از اکثریت مردم آن جامعه سلب کرده اند پشیزی برای مردم ارزشی ندارد.کوتاه سخن اینکه جنبش کارگری ایران و سایر جنبش های اعتراضی مردم بایستی بر خود سازمان دهی و تشکل یابی و اتحاد طبقاتی حول منافع پایه ای و حقوق انسانی خود پافشاری و تاکید کنندو بر علیه این سیه روزی و فقر و شکاف عظیم طبقاتی ای که هر روز بزرگتر میشود اعتراض کنند. تنها با انقلاب و زیر و رو کردن بساط این جانیان میتوان آینده ای انسانی و جامعه ای سزاوار زندگی و کرامت و حرمت انسان را بنا نهاد. لازمه آن قبل از هرچیزی اعتراض متشکل و قدرتمند به وضع موجود است.

جنبش کارگری ایران میتواند و پتانسیل آن را دارد که با خواسته و مطالبات انسانی و با تاکید بر سوسیالیسم و تحزب کمونیستی خود را سازمان دهی کند و همراه و متحد با سایر جنبش های برحق و اعتراضی دیگر به این جهنم ساخته حکومت اسلامی سرمایه پایان دهد.

هیرش مجیدنیا 9/12/2016