اوج گیری کشتار برنامه ریزی شده فعالین دربند از سوی رژیم جنایت پیشه ایران از سر استیصال است!

اوج گیری کشتار برنامه ریزی شده فعالین دربند از سوی رژیم جنایت پیشه ایران از سر استیصال است!

ناصر بابامیری

دوشنبه شب 20 خرداد ماه، جوان 21 ساله در بند «علیرضا شیرعلی محمد» به شیوه وحشیانه در زندان فشافویه بواسطه گماردشدگان رژیم با ضربات چاقو قتل و عام میشود. علیرضا یک فعال آتئیست بود، مادرش مهناز سرابی طی اظهارتی درباره اتهامات وارده به فرزندش گفته:«تنها درباره فقدان آزادی‌های اجتماعی در ایران با یک آخوند در یک گروه تلگرامی بحث کرده بود، اما دادگاه او را به اتهام توهین به رهبر فعلی و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی و مقدسات دادگاهی کرد.». برغم اینکه این اتهامات از سوی متهم و مادرش بارها بی‌بنیاد و مردود قلمداد شده بود اما آنرا دستگیر و بازداشت و نهایتا با طرح و نقشه از پیش ریخته شده وی را بزدلانه سلاخی میکنند و جنازه مثله شده در خون خفته آنرا به مادر داغدیده اش تحویل میدهند و حتی تهدیده اش میکنند آنرا رسانه ای نکند! بدنبال این رویداد تراژیک دیروز یکشنبه 26 خرداد پدر زندانی ساناز الهیاری نیز که همراه با خانواده به ملاقات دخترشان رفته بودند در حین بازگشت (آنهم بعد از درخواستهای مکرر از مقامات مربوطه جهت تداوی دختر بیمارشان که بموجب شکنجه های جسمی و روانی وضعیت وی بشدت رو به وخامت گذاشته بود و مقاومت بدنیش به تحلیل رفته بود) بنا به برنامه از پیش طراحی شده با ماشین زندان زیر گرفته میشود و از ناحیه سر، لگن و پا بشدت آسیب می بیند و روانه بیمارستان میگردد. این شیوه های فجیعانه کشتار زندانیان و نقشه نابودی و فشار بر خانوداه فعالین دربند کشیدن، دگرباره هشداریست که جان دیگر زندانیان در بند اعم از اسماعیل بخشی، سپیده قلیان، علی نجاتی، جعفر عظیم زاده، اسماعیل عبدی، بهنام ابراهیم زاده، ساناز الهیاری، امیر امیرقلی، امیر حسین محمدی فر، آرش صادقی، ندا ناجی، مرضیه امیری، عاطفه رنگریز و کیوان صمیمی ها و دیگر فعالان در بند نیز بطور جدی در خطر است.
کما اینکه در همین چند سال اخیر شاهرخ زمانی، کورش بخشنده، محمد جراحی ها و ستار بهشتی ها نیز وقتی در برابر رژیم به ذره از مواضع پیشرو انسانی خود عقب ننشستند، فشار و شکنجه های مخوف بر آنانرا بحدی رساندند که سلامتی آنها را چنان به خطر انداختند که مطمئن شدند اگر حتی در زندان جانشان را نگیرند بعد از آزادی هم نفسی برای حیات در پیکر نیم جانشان باقی نگذاشته اند. آنزمان هم این تعرض افسار گسیخته رژیم به فعالان در بند هر چند در درجه نخست جان آنانرا نشانه رفته بود اما حاوی پیام عمومی تری بود آنهم رو به جنبش کارگری و دیگر اقشار معترض تا بدینوسیله همه را مرعوب کنند و از جامعه نیز زهر چشم بگیرند، ذهی خیال باطل!
اما مگر غیر اینست ایجاد فضای مختنق سیاسی جهت در هم کوبیدن عزم مبارزاتی فعالین کارگری و دیگر اقشار فرو دست که وضع موجود را برنتابیدن بخشی جدائی ناپذیر از هویت چهل ساله ننگین این رژیم قرون وسطی را تشکیل داده و یکی از عاملهای بقایش نیز بوده. وقتی اعدام و کشتار هزاران نفری خصوصا کمونیستها و آزادیخواهان در دهه اول بر سر کار آمدن رژیم تا دور اول سناریوی شوهای ساختگی از زندانیان در آندوره نتوانست بر اراده فولادین مبارزاتی زندانیان و خانواده هایشان و بطریق اولی جامعه تاثیر گذار باشد و خللی در تداوم شور رزمندگی ایجاد کند. وقتی رژیم دهه به دهه زندانها را پر از زندانی کرد به منظور زهر چشم گرفتن از جامعه اما نتیجه اش این بوده مبارزات تا آمده عمق و گستردگی بیشتری یافته. وقتی دیگر حتی طرح عدم تفکیک جرائم بمنظور هموار کردن نقش عمل فشار و حذف مخالفین و فعالین دربند هم بندرت شانس آنرا یافته رژیم به اهدافش برسد. یعنی طرحی که در واقع از قدیم شگرد وزارت اصلاعات بود تا از اینطریق فضایی در زندانها برای خصوصا فعالین سیاسی و اجتماعی در بند از طریق گمارده های خود یا معدودی از زندانیان فریب خورده ایجاد کند که زندان را بر آنان بگونه ای غیر قابل تحمل نماید که زندانیان سیاسی بنوعی مرگ تدریجی را طی گذاراندن حبس تجربه کنند. بموازات این طرح از سوی دیگر رژیم تلاش نمود بواسطه زندانیانی که در بیرون نتوانسته بود با فشار و تهدید آنان را از مبارزه باز دارد ولی با پاپوش دوزی آنان را به جرائمی که هرگز مرتکب نشده بودند به زندان افکند، اینبار با وعده و وعیدهای آزادی و تطمیع کردنشان کاری کند آنانرا علیه دیگر زندانیان در بند بشوراند و در این زمینه نیز بندرت توانست موفقیتی حاصل کند و بیشتر باد کاشت.
چرا که داخل زندانها هم میزان خشم و نفرت از این رژیم و مزدورانش اگر بیشتر از بیرون زندان نباشد کمتر نیست. اتفاقا بخش عمده زندانیان متهم از نظر رژیم، برای خصوصا فعالین سیاسی و اجتماعی در بند جایگاه و اعتبار ویژه تری از سایرین قائلند و آنانرا به عنوان سرمایه های معنوی مبارزاتی خود در جامعه تلقی میکنند. و وجود چنین تناسبی در اکثر زندانها همیشه مانعی جدی بوده بر سر راه طرحهایی که حراست اطلاعات زندان و اراذل و اوباشش در سدد اجرای آن علیه فعالین در بند بوده اند!
مگر بخش عمده زندانیان غیر اینست شهروندانی هستند اعم از اینکه متهم به چه جرمی شدند، خواه مرتکب آن شده باشند یا نه در نهایت امر هر کدام به شیوه ای از دست این نظام می نالند و قربانی سیستم حاکم هستند؟! مگر غیر اینست وضعیت اسفبار زندگی و معیشتی که چهار دهه بیشتر است بر این جامعه سایه شوم انداخته و انواع پدیده های مصیبت بار اجتماعی را دامنگیر این جامعه نموده، بانی و مسبب آن کسی جز سران استثمارگر، جانی و قاتل رژیم نیستند! مگر غیر اینست اینان سران جنایتکار و اختلاسگران رژیم اند طی این چند دهه دکل نفت می دزدند و بودجه و سرمایه این جامعه را به اشکال مختلف در مقیاسهای صدها میلیونی و میلیارد دلاری حیف و میل و بالا میکشند، اما بجای آن کارگران و بی بضاعت ترین شهروندان را تنها بخاطر اینکه برای احقاق ابتدائی ترین استانداردهای زندگی و حقوق پایه ایشان دست به اعتراض زده اند را ضمن تحقیر و ضرب و شتم به بند کشیده اند و نقشه کشتنشان را می ریزند! مگر تا کنون کسی از سران رژیم به خاطر استثمارهای عریان و به جیب زدن حاصل نیروی کار کارگران و دیگر اقشار فرودست بازخواست شده اند؟! مگر قاتلین و جانیان این رژیم که آتش به اختیار در روز روشن سینه توده ها معترض را سیبل گلوله کرده اند آنهم تنها به حکم اینکه خواستند حقشان را بازستانند، همان ها نیستند که بیرون از زندان نقشه ترور فعالین در پشت میله های زندان را طراحی میکنند؟! البته باید این را هم اضافه کرد در قبال این اعمال شنیع از سوی نظام آخوندی ولایت فقیه، درجه و مرتبتشان ارتقاء یافته! مگر همین چند هفته پیش یکی از مقامات بلند پایه رژیم آقای نجفی، با کلت پر از فشنگ، پنج تیر به همسر دومش شلیک نکرد، و ندیدیم در برابر مدیای جهانی با چه ابهتی اذعان نمود قاتل است! مگر همه ندیدیم کاراگاه و ماموران آگاهی رژیم چگونه در حالیکه چاکرمنشانه تا زانو در برابر نجفی خم شده جلو دوربین خبرنگارن با خونسردی به قاتل شیرینی و چایی تعارف میکردند. مگر همه دنیا پخش این شوی مستند تراژیک در صدا و سیمای رژیم را مشاهده نکردند چگونه ماموران فشنگها را یکی یکی می شمردند تا ببینند با چند گلوله زنش را غرق در خون کرده؟ نجفی چهره کریه عریان ضد زن در نظامی ضد انسانی و زن ستیز است! این شوهای مستند تلویزیزونی برای این ساخته شده تا به مردم بگویند ببینید انسان کشتن چقدر راحت است! فیلم بردار صدا و سیما به شیوه مستند صحنه، صحنه از واقعیات فیلمبرداری میکند! تنها بعضی جاها که نیاز به این داشته حقایق را بگونه ای تحریف کنند که به نفع نظامشان نبوده سناریستهای آماتور را وارد فیلم مستند میکنند تا آن نکات را قلم بگیرند! و الی دیگر کل ماجرای کشتار در فیلم مستند حتی نیازی به سناریست و بازیگر حرفه ای ندارد! تفنگدار لطفا تپانچه را پر کن و بردار برو زن بکش! این رژیم خود نماد کشتار بوده و هست! برو زندانی سیاسی بکش، خواه با سلاح گرم یا سرد، اصلا نگران نباش، نظام با تمام قدرت سرکوبش حمایتت میکند! تا کنون چهل سال است در این جامعه جای شاکی و مجرم اینگونه تراژیک عوض شده!
رژیمی که چهل سال است زندگی اکثریت عظیم این جامعه را گرو گرفته، ماشین کشتار، جنابت و شکنجه را حدادی کرده و آزادی و کرامت جامعه را زیر پا گذاشته و انسانیت را به مسلخ کشیده! جنایتکاران و قاتلان خوناشامی که چهل سال است بدون وقفه شبانه انسانها را با چشم بسته راهی سلول های مرگ میکنند تا سحرگاه بر چوبه دار حلق آویز یا تیر بارانشان کنند!
اما همه شاهدیم خصوصا در این چند سال اخیر وحشت از گسترش مبارزات مردم چنان ترس و کابوسی از مرگ بر پیکرشان مستولی نموده که افسار گسیخته تر از قبل میگیرند، وحشت می آفرینند و میکشند، چرا که میدانند دیگر اینبار میدان نبرد چنان سرنوشت سازست باید بیش از پیش فضا را مختنق نمود و کشت تا ماندگار بود!

تنها راه به عقب راندن این درجه از توحش و متعاقبا سرنگونی انقلابی چنین رژیمی با مبارزه آگاهانه هر چه سازمانیافته تر و متحدالشکل تر کارگران، سایر اقشار فرودست، آزادیخواهان و پیشروان کمونیست در سراسر این جامعه قابل تحقق است. جا دارد از همینجا ضمن ابراز مراتب تسلیت و همدردی به مهناز سرابی عزیز، مادر داغدیده زنده یاد علیرضا و همه بستگان و دوستانش گفته شود همه مبارزان راه آزادی را نیز در تحمل این اندوه بزرگ از دست رفتن فرزند و عزیزتان تا تحقق خواستهای برحق و انسانیش در کنار خود ببیند.
مرگ بر رژیم متوحش سرمایه داری ایران
زنده باد مبارزه متحدانه سراسری
کارگر زندانی، زندانی سیاسی بدون قید و شرط آزاد باید گردد

یونی 2019