منصور تركاشوند – از هاله نور تا اعتدال!

از هاله نور تا اعتدال!

منصور تركاشوند
کسی که با توهم تولید هاله‌ی نور دور سر شنوندگان اباطیل اش رئیس جمهور شده بود، بعد از هشت سال جنگیدن با واقعیت جامعه، بعد از هشت سال تلاش عبث برای کنترل اعتراضات عمومی، بعد از هشت سال جهد برای اسلامی کردن “ایران” گیج و منگ، با دایره‌های نماد منگی که گرد سر خودش و خامنه ای بچرخش در آورد برای همیشه به بایگانی جمهوری اسلامی، یعنی مجمع تشخیص مصلحت رفت. رفت به آنجا که در کنار باقی سران زمین خورده‌ی نظام اسلامی مصلحت نظامشان را پیدا بکنند. ایشان نیز فقط انبوهی بن بست به بن بستهای قبلی اضافه کرد. پرونده‌ی دولتی که راه حل اش برای دردهای بی درمان نظام اسلامی تولید تنش های بین المللی بود بی آنکه توانسته باشد مشکل را حل بکند، با تعرض و پشت پای “نزدیکان” و هم کیشان دیروزی بسته شد. رویکرد و جهت دولت احمدی نژاد بخصوص تولید تنش بین المللی پیرامون انرژی هسته‌ای و بحران هسته‌ای برای سرکوب جامعه می چرخید و البته این رویکرد جواب هم نداد. ایشان از هسته و انرژی اش چیزی نمی خواست و نمی دانست، فقط میخواست به بهانه‌ی بحران هسته‌ای جامعه را سرکوب و کنترل بکند. بحران هسته ای یکسره از سر ناچاری و تلاشی برای سرکوب داخلی بود. می خواستند با ایجاد درگیری خارجی بر سر بحران هسته‌ای، بحران واقعیتری را، بحران هسته‌ای داخلی را کنترل کنند. هر وقت در جامعه شورشی رخ می داد سطح صدای این عربده کشی بین المللی را بلندتر میکردند. با دمیدن در شیپور هسته‌ای نه تنها مردم را با ترس از جنگ روبرو و وادار به سکوت میکردند بلکه بخشهای از اپوزیسیون را نیز پشت سر خود بخط کردند. چپهای ضد امپریالیست هم دل و همزبان با باقی بخشهای ملی – مذهبی سند پشت سند، در بیانیه پشت بیانیه بر علیه جنگ آمریکا علیه ایران موضعگیری میکردند و حتی تاکتیکهای همراهی با جمهوری اسلامی در زمان جنگ را مدون کردند. اما عربده کشی ها در عرصه‌ی بین المللی علاوه بر تحمیل فشار وحشتناک به مردم، خود ماشین سرکوب جمهوری اسلامی را نیز دچار مشکلاتی کرد که تا به حال تجربه نکرده بود و البته نتیجه نیز نداد. مردم سر جایشان ماندند. یک قدم هم پا پس نگذاشتند! “کاغذ پاره‌های” سازمان ملل فقط مردم را زیر فشارهای اقتصادی پرس نکردند، بلکه سازمان سرکوب را نیز مسئله‌دار کردند و به چالش انداختند. این سازمان از عهده‌ی انجام وظیفه‌اش بر نیامد. ملت روز بروز، هر روز بیشتر از دیروز، از نظام اسلامی رویگردان شدند. نهایتا مضرات تاکتیکهای “هسته‌ای” و “بیداری اسلامی” عملا از محاسنش بسیار بیشتر شد. لذا چرخش لازم آمد. خامنه‌ای هنوز عقب نشینی نکرده است. هنوز جام زهر را ننوشیده، بلکه فقط چرخیده است، از خارج به سمت داخلی. جام زهر را فشارهای داخلی، جنگها و بحران‌های هسته‌ای داخلی بخورد وی خواهند داد. خامنه‌ای می خواست بعد از حاد شدن بحران هسته‌ای به تز “بیداری اسلامی” بچسبد که تحولات جنبش‌های ضد اسلامی در ترکیه و مصر با یک مشت محکم پوچی زودتر از موعد مقرر این یکی را به اثبات رساندند. مشکل نظام اسلامی نه “هسته” اتم است و نه “خطر جنگ”، بلکه مشکل جمهوری اسلامی مردمیست که بعد از دو انقلاب هنوز بر مطالباتشان پافشاری می کنند. مشکل جمهوری اسلامی مردمیست که در قرن بیست و یک به حق به اسلام و جمهوری‌اش تن نمی‌دهند، مشکل جمهوری اسلامی بحرانیست که سر تا پای اعضایش را گرفته ست و اسلام پاسخی برای هیچکدام از مشکلات واقعیی آن ندارد. اسلام ابزار خوبی برای سرکوب انقلاب ٥٧ بود ولی ربطی به این سطح از مدنیت ندارد. ربطی به دنیای امروز و بخصوص عصر ارتباطات ندارد. اصل و اصولش بیش از اندازه‌ی تصور برای این دوران مسخره است. اصلا حادثه نیست که روسای جمهوری این نظام ضد زمان بعد از هشت سال ریاست، “دانشگاه” باز می کنند. ضربات واقعیات این عقب مانده ترین آدمهای قرن را نیز طالب علم می کند.
مبانی جمهوری اسلامی در تقابل با واقعیتهای بشر امروز به هیچ رو پاسخگو نیست، لذا جمهوری اسلامی بدون سرکوب حتی یکساعت هم نمی تواند سر پا بماند. برای تامین این سرکوب، دیگر رویکرد “عربده کشی” رو به خارج به بن بست رسیده است و دشمن اصلی جمهوری اسلامی یعنی مردم همچنان سر جای خود ایستاده اند و پا پس نمی گذارند. در هیچ صف و تجمعی، رهبر جمهوری اسلامی از تعرض مردم قصر در نمی رود. ملت دقیقا ایشان را هدف میگیرند. حتی در “انتخابات” ملت به کسی که شائبه‌ای نزدیکی به خامنه‌ای را داشته باشد رای نمی دهند و درست برعکس عمل می کنند. و این کار را در هر انتخاباتی تکرار کرده و می کنند.
لذا دولت اعتدال، دولت چرخش از رویکرد عربده کشی از خارج به داخل است. دولت اعتدال دولت عاقلانه جمهوری اسلامیست. دولتی است علیه خود مردم، مستقیم و بدون واسطه و هیاهوی خارجی! با این بن بستهای اقتصادی فلج کننده‌ی پیش آمده جمهوری اسلامی دیگر میلی به جنگ با دنیا ندارد. به این نتیجه رسیده است که مستقیما با خود مردم معترض روبرو شود. ادب و نزاکت بین‌المللی و عربده‌کشی و جنایت داخلی، کلید حسن روحانی هم قفل می بنند و هم قفل باز می کند. ایشان با کلیدی آمده است که قصدش در نهایت بدر بردن جان جمهوری اسلامی از معرکه نابودیست. شدنی نیست، نمیشود مردمی را ساکت کرد که کل این بساط را نمی خواهند. حسن روحانی میخواد با جهان خارج مودب باشد. بیشترین سران کشورهای جهان را برای مراسم اعلام نزدیکیش با خامنه‌ای دعوت کرد. از سر ادب و احترام، از سر حرمت سیاسی به جهان و اهل سیاستش، دعوت کرد که بتواند فردا پس تواضع بین المللی دهانها را در برابر جنایات داخلی ببندد. هر هشت ساعت یک نفر را اعدام می کنند تا اعتدال معنا بشود و البته می بینیم که در برابر این کشتارها باز هم “حقوق بشریها” یعنی امثال خانم عبادی ساکت مانده اند و دل به روحانی داده اند.
دولت حسن روحانی معرفی شده است. ایشان به امنیتی بودن دولتش افتخار می کند. اگر آقای ظریفی وزیر خارجه شده است در عوض آقایان بی نهایت جنایتکار و زمختی وزیر داخلی شده‌اند. جمهوری اسلامی نمی‌تواند، نیازش به سرکوب دائم نمی‌گذارد که با جهان خارج و داخل همزمان مهربان باشد، نشدنیست. لذا این ترکیب دولت برای نجات جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی لازم است. دولتی خشن و بیرحم نسبت به داخل و ظریف مهربان نسبت به خارج.
اما طبق معمول، اعتدال و اصلاح دولت مرکزی اثرش را روی اپوزیسیون نیز خواهد گذاشت. تقریبا تمامی مجریان و کارشناسان رسانه‌های مطرح بورژوایی به این اعتدال دخیل بسته اند. داخلی هایشان برای باراک اوبا نامه نوشته اند. ادب و نزاکت بین المللی نمی تواند تا به کنگره های احزاب ملی – اسلامی کش پیدا نکند. جمهوری اسلامی عملا باز هم نیروهای ملی – مذهبی را می تواند به سکوت و یا همراهی وا بدارد، اما ما را فقط رادیکالتر می کند.
راه سرنگونی این نظام ضد انسانی را ما بلدیم. دولت اعتدال نه راه نجات که فقط یک بن بست دیگرست. دوران پیش رو برای جمهوری اسلامی دوران درگیرهای خونین داخلیست. دوران رویارویی مجدد ربیعی و پورمحمدی و امثالهم با مردم، دوران اعدام و آدمکشی اسلامی، آنهم بدون پرده پوشی! اما مردم دشمن خود را زمینگیر خواهند کرد. اینبار جام زهر آخر را عین غلط کردم نامه‌ی محمدرضا پهلوی بخورد حضرات خواهند داد. نمی‌شود بدون تولید تنش بین‌المللی و آنهم در جوار تحولات مصر و تونس و ترکیه- تحولاتی که باید آنها را بیداری ضد اسلامی نامگذاری نمود – جامعه فعلی ایران را کنترل کرد. خود نیروهای سرکوب مسئله پیدا کرده اند. خامنه‌ای سوریه را به همه نشان می دهد. می گوید کاری نکنید مصر سوریه بشود. کاری نکنید تونس و ترکیه سوریه بشود. این جملات را نه به مردم مصر و سوریه که رو به داخل میزند. فتواهای مضحک و وزیران قدار، نه برای اعتدال و امید که برای بقای کثیفترین نظام حکومتی جهان امروز صادر و پیشنهاد شده اند.