مصاحبه “کارگر کمونیست” با محمد آسنگران-کمونیستهای جنبش کارگری باید به رسالت تاریخی خود مطلع و خودآگاه باشند

کمونیستهای جنبش کارگری باید به رسالت تاریخی خود مطلع و خودآگاه باشند

مصاحبه “کارگر کمونیست” با محمد آسنگران

کارگر کمونیست: چنین به نظر می رسد که ایران دارد به طرف تحولات سیاسی مهمی می رود. به نظر شما جنبش کارگری در سال گذشته چه پیشروهای چشمگیر و قابل توجهی داشت که بشود بر مبنای آن به پیشواز این تحولات سیاسی برود؟

 

محمد آسنگران: جنبش کارگری بعد از سال ٨٨ وارد فاز جدیدی شد. اما پروسه ای لازم داشت تا از سنگلاخ‌های این فاز جدید عبور کند و قامتش را نشان بدهد. قامتی که اکنون ما آنرا مشاهده میکنیم فقط نوک کوه یخ است نه قامت تمام قد این جنبش. کسی که تحولات بعد از سرکوبهای ٨٨ را تعقیب کرده باشد میداند که تمام تشکل‌ها و جنبش‌های اعتراضی وادار به عقب نشینی شدند و حتی اکثریت آنها از میدان خارج شدند. صدها و هزاران فعال میدانی از جنبش‌های مختلف یا ناچار به ترک ایران شدند و یا سکوت و گوشه گیری به آنها تحمیل شد. تنها جنبشی که با اتکا به مقاومت و استقامت درونی خودش سر پا ماند و کوتاه نیامد جنبش کارگری بود. اوج این استقامت و ابراز وجود چند ساله را در سال ١٣٩٥ دیدیم. باز هم لازم به تاکید است آنچه ما در سال ٩٥ مشاهده کردیم و ابراز وجود جنبش کارگری مینامیم محدود به همان نوک کوه یخ است. اگر نه قاعده این جنبش صدها برابر قویتر و قدرتمندتر از بروزات قابل مشاهده ما است. تمام تحلیلگرانی که تا کنون به جنبش کارگری پرداخته اند بدرست به نمونه هایی از اعتصابات و تظاهرات و ابراز وجود اعتراضی بخشهایی مختلف این جنبش اشاره دارند که خبرش منتشر شده و از آن مطلع شده اند.

اما یک نکته مهم این است که قاعده این جنبش و اتوریته و توان زیرو رو کننده این جنبش هنوز مجال اینرا پیدا نکرده است که بروز علنی و اجتماعی خود را در محل کار و خیابان به نمایش بگذارد. اگرچه همان بروزات علنی اعتراضی و خیابانی هم به اندازه کافی قدرت و توان این جنبش را به جامعه نشان داده است. اما نباید از قدرت بدنه اصلی این جنبش غافل ماند. زیرا نمونه های برجسته سال گشته همچنان محدود به اعتراضات و اعتصابات و بیانیه هایی است که توان و مجال ابراز وجود داشته اند. از جمله آنها بیانیه مشترک اسماعیل عبدی و جعفر عظیم زاده و اعتراضات کوچک و بزرگ جلو مجلس و نمونه‌های از نوع هپکو و دیگر مواردی که هر روزه بخشهایی مختلف جنبش کارگری داشته است.

با این حال مهمترین مولفه‌ای که به عنوان پیشروی جنبش کارگری در سال گذشته و در چند سال اخیر باید مد نظر باشد نه تنها تعداد اعتصابات و اعتراضات خیابانی بلکه اتوریته و امید و توقعی است که در جامعه بوجود آورده است. این مولفه نه تنها در چند سال اخیر بلکه بنظر من در تاریخ ایران بی‌سابقه است. امید و توقعی که در میان بخشهای مختلف جنبش‌های اعتراضی نسبت به جنبش کارگری بوجود آمده است و اتوریته‌ای که رهبران جنبش کارگری در جامعه پیدا کرده اند تازه است. اگر چه این تحول حاصل تلاش چند نسل از فعالین و رهبران چپ و کمونیست جنبش کارگری است که امروز جوانه زده است و در حال رشد و شکوفایی است اما خود این موقعیت قدمت زیادی ندارد. این مولفه آنقدر مهم و تعیین کننده است که اگر با مانع غیر قابل پیش بینی مواجه نشود میتواند آینده سیاسی جامعه ایران را طوری رقم بزند که نه تنها کل ایران را متحول کند بلکه جهان را هم متوجه خودش نماید.

این نکات را نه برای تهیج کسی می‌نویسم و نه خودم تهیج شده‌ام. این یک حقیقت تاریخی و تازه است که باید آنرا دید و در معرض دید همگان قرار داد. در تاریخ گذشته اکثریت فعالین جنبش‌های انقلابی و اعتراضی توجه و امید چندانی به جنبش کارگری نداشتند. حتی وقتی که در دوره انقلاب ٥٧ شعار “کارگر نفت ما، رهبر سرسخت ما” بوسیله چپها به خیابان آمد و تظاهرکنندگان آنرا سر میدادند هنوز جامعه تصویر عینی و قابل اتکایی از جنبش کارگری نداشت. هنوز کانون نویسندگان و هنرمندان و سخنگویان طبقات دیگر جامعه شخصیتهای اصلی جامعه محسوب میشدند. هنوز شاه و وزیر و آخوند و نویسنده و هنرپیشه و هنرمند و نماینده مجلس و … شخصیتهای شناخته شده جامعه بودند. کسی نمیدانست اسم رهبران کارگران نفت آن دوره چیست و چه پیشینه و تاریخی دارند. کسی با چهره و اسم و رسم آنها آشنا نبود و خود آنها هم تحت تاثیر سنت چپ آنزمان لزومی به ابراز وجود علنی نداشتند. در محل کار شناخته شده بودند اما در جامعه کسی آنها را نمیشناخت. اعلامیه‌های بدون اسم و رسم منتشر میشد و شخصیتهای واقعی و رهبران لایق کارگران تا همین چند سال گذشته هم ناشناخته مانده بودند. آخوند و شاه و رمان نویس و مقاله نویس و پامنبری و نوحه خوان همه و همه شناخته شده و معلوم بودند. اما کارگران و رهبران توانا و سخنگویان لایق جامعه که در دل جنبش کارگری حضور داشتند همچنان در پشت پرده مانده و اسمی و حرفی از آنها نبود. جنبش کارگری شاید تنها جنبشی است که در تاریخ ایران رهبرانش ناشناخته مانده اند.

امروز این تحول اتفاق افتاده است و جامعه با تعدادی از فعالین و سخنگویان لایق جنبش کارگری و به این اعتبار رهبران جامعه آشنا شده است. پارسال با بیانیه مشترک عبدی و عظیم زاده اوج این تحول را دیدیم. اگر چه این تعداد از رهبران و چهره های جنبش کارگری هنوز بسیار کم و در ابعاد دهها نفر است اما صدها برابر این رهبران هنوز برای جامعه نا آشنا مانده اند. چیزی که مایه امید و خوشحالی است این پروسه شروع شده است و هیچ نیرویی قادر نیست این پروسه را مانع بشود.

بنابراین نه تنها جامعه با تعدادی از رهبران جنبش کارگری و معلمان آشنا شده است بلکه جنبش کارگری و رهبران آن اکنون بیش از همیشه مورد اعتماد و جای امید جامعه هستند. رهبران این جنبش اکنون جز شناخته شده ترین و محترم ترین و لایق ترین افراد جامعه ایران محسوب میشوند. این شاید مهمترین تحول سال گذشته در ایران است. با اتکا به این اعتبار و این اتوریته جنبش کارگری و رهبران آن هم جامعه امیدوارتر شده است و هم خود جنبش کارگری با اعتماد بنفس بیشتری وارد میدان جدالهای طبقاتی شده است.

در پرتو این تحولات میتوان گفت هم امکان اتحاد جنبشهای اجتماعی عملی بنظر میرسد هم امکان و توان تشکلیابی خود جنبش کارگری بالا رفته است. اما پیچیدگی و سختی کار این دوره اینجا است که کمونیستهای این جنبش به رسالت تاریخی خود مطلع و خود آگاه باشند. کوچکترین خطا میتواند این ریل رو به پیش را تغییر بدهد. زیرا در ایران و منطقه خاورمیانه انواع جنبشهای ارتجاعی و دولتهای منطقه در حال دخالت کردن و توطئه و کشیدن نقشه هستند که مانع پیروزی جنبش کارگری و کمونیستی بشوند. کلید اصلی پیشروی و بالا بردن شانس پیروزی جنبش کارگری اکنون اتحاد همین فعالین و تشکلها و رهبران موجود این جنبش حول خواسته های سراسری و قابل قبولی است که توافق عمومی در مورد آنها وجود دارد.

کارگر کمونیست: اجازه بدهید به جنبش کارگری در کردستان هم اشاره ای داشته باشیم. سال گذشته گرچه ایران شاهد جنب و جوش اعتراضی وسیعی از جانب کارگران بود، اما کردستان، جز یکی دو مورد مثل اعتراض کارگران کشت و صنعت مهاباد، نسبتا ساکت ماند. چه فاکتوری می تواند این مسئله را توضیح بدهد؟

 

محمد آسنگران: ابتدا بگویم که هیچ دوره ای اعتراض و مبارزه جنبش کارگری در کردستان وزن و قدرت مشابهی نسبت به جنبش کارگری در مناطق صنعتی و پر جمعیت دیگر مناطق ایران را نداشته است. اما آنچه در کردستان برجسته بوده و همچنان این برجستگی بالقوه وجود دارد نقش سیاسی و سنتهای پیشرو در جنبش کارگری کردستان بوده است. برای اینکه منظورم را روشن بیان کنم به چند نمونه اشاره میکنم. بعد از سرکوبهای خونین و نسل کشی اوایل دهه شصت شمسی اولین تجمع بزرگ روز جهانی در سال ٦٤ در شهر سنندج برپا شد و بسیار رادیکال و پرقدرت در پاساژ عزتی این مراسم سد اختناق و سرکوبهای خونین آن دوره را به چالش طلبید. بعدا با برپایی مراسمهای بزرگ روز جهانی زن در هشت مارس و دفاع از حقوق کودکان و علیه اعدام و سنت مجمع عمومی کارگران در جریان مبارزه علیه کارفرمایان و دولت و … پی گرفته شد. همه اینها نه بخاطر تعداد مبارزات و اعتصابات و کمیت جمعیت کارگران در زیر یک سقف و … بلکه به دلیل نقش سیاسی و فضای مبارزاتی و اعتراضی در کردستان بود.

مولفه تعیین کننده در کردستان وجود یک جنبش رادیکال و سوسیالیستی اجتماعی بود. جنبشی که در مقابل جمهوری اسلامی و سنتهای جنبش ناسیونالیستی کرد قدم به قدم جلو آمده و بدنه خود را از تاثیر گرایشات سنتی و ناسیونالیستی کرد تفکیک کرده بود. دیدن این واقعیت اجتماعی و طبقاتی بود که ما اعلام کردیم در کردستان آنچه به عنوان مبارزات و اعتراضات مردم کردستان مشاهده میشود نه یک جنبش که گویا جناح راست و چپ خودش را دارد، بلکه دو جنبش سوسیالیستی و ناسیونالیستی است. این حقیقت را اگر کسی در کردستان نبیند در تعیین سیاست و استراتژی دچار خطا خواهد شد.

بنابر این در کردستان هر کس بخواهد وارد ارزیابی از جنبشهای اجتماعی از جمله ارزیابی جنبش کارگری بشود باید این مولفه را مد نظر قرار بدهد. در غیر اینصورت دچار خطا شدن و چپ و راست زدن حتمی است. طبق تجربه تاکنونی ما همه جریاناتی که به این تفکیک قائل نبوده اند آگاهانه یا نا آگاهانه آب به آسیاب جنبش ناسیونالیستی ریخته اند.

حال به ارزیابی مشخص از سال گذشته در متن واقعیتهای فوق برگردیم. به نظر من پارسال یکی از موارد برجسته و شاید گفت برجسته ترین این اعتراضات حضور و تجمع وسیع معلمان در شهرهای کردستان بود که هماهنگ با فراخوان سراسری کانونهای صنفی معلمان به میدان آمدند. یکی دیگر از این نمونه ها اعتراض و تحصن طولانی مدت کارگران کشت و صنعت مهاباد بود.

اما با این حال هنوز پتانسیل جنبش کارگری در کردستان بسیار قویتر و فراگیرتر از این بود، ولی در سال گذشته نتوانست این نیروی بالقوه را به فعل درآورد. دلایل این مسئله عمدتا فضای امنیتی شدید و سرکوبگریهای رژیم بود. پرونده سازیها و دستگیریهای پی در پی و تحت فشار قرار گرفتن همه فعالین کارگری و بیکاری و مهاجرت بسیاری از کارگران و فعالین کارگری به خارج کردستان و … تاثیر زیادی در کم تحرکی سال گذشته داشت. در کنار این مشکلات فضای جنگی مناطق کردنشین در سوریه و ترکیه و عراق و فضای تبلیغاتی جریانات راست و ناسیونالیست کرد که دهها رسانه روزمره جامعه را بمباران تبلیغاتی میکنند و نقش خود رژیم اسلامی در گسترش این فضای تبلیغاتی همگی مولفه های منفی بودند، تاثیر روحی و روانی زیادی داشتند. زیرا بخشهای زیادی از مردم کردستان توجه شان از یک طرف به فضای ناسیونالیستی در دیگر مناطق کردنشین جلب میشد و از طرف دیگر نگران این بودند که دامنه این جنگ و نامنی روزی به کردستان ایران هم برسد. این واقعیت تلخ و خونین خاورمیانه با وجود تحرکات جریانات سلفی در مناطق کرد نشین غرب کشور بیش از پیش مردم را نگران میکرد.

همه این مولفه ها را اگر در کنار هم قرار بدهیم متوجه میشویم که تاثیرات مخربی بر جامعه کردستان گذاشته اند. اما در دل چنین شرایطی فعالین کارگری و رهبران چپ جامعه تلاش زیادی کرده اند که جامعه را قانع کنند برای دور شدن از این خطرات باید ابتدا از شر جمهوری اسلامی خلاص شد. زیرا خود این رژیم پای اصلی بوجود آمدن این جنگها و خطرات ناشی از آن است.

اگر بخواهم خلاصه کنم مولفه اوضاع جنگی منطقه و تبلیغات ناسیونالیستهای کرد و نقش سرکوبگرانه رژیم اسلامی موانع اصلی دوره گشته بودند. فعالین و رهبران جنبش کارگری و کمونیستهای کردستان باید با شناخت از این واقعیتهای تلخ و موانع پیش رو راه پیشروی و اتحاد خود را پیدا کنند. اتحاد فعالین و تشکلهای کارگری با تشکلهای متعددی که در جامعه فعال هستند راه پیشروی را میتواند هموار کند. باید در این جهت بیش از پیش تلاش کرد.

کارگر کمونیست: هر ساله در اواخر سال شمسی تحرکاتی را در میان، حداقل تشکل‌های کارگری و تشکل‌های فعالین کارگری حول حداقل دستمزد شاهد بوده ایم. سال ١٣٩٥، این تحرکات زیاد چشمگیر نبودند. اگر با این مشاهده من موافقید، به نظر شما دلیل این مسئله چه می تواند باشد؟

محمد آسنگران: به نظر من دلیل اصلی تاکتیک رژیم و تشکلهای دست ساز دولتی بود. زیرا طبق روال هر ساله چند ماه قبل از فرارسیدن سال نو بحث حداقل دسمزدها به رسانه ها کشیده میشد و میزگردها و اظهارنظرهای زیادی حول آن شکل میگرفت. امسال دولت و شوراهای اسلامی و کارفرمایان و وزارت اطلاعات و … دریافته بودند با علنی کردن زودهنگام این بحث فعالین و تشکلهای مستقل از دولت فضا را از دست دولتیها در می‌آورند و به حرکتی علیه دولت و کارفرمایان تبدیل میکنند. این تاکتیک حکومتیها تا حدود زیادی نتیجه داد و تشکلهای کارگری بسیار دیر و محدود توانستند نقش دخالتگری خود شان را نشان بدهند.

در عین حال ادامه پراکندگی تشکل‌ها و فعالین کارگری مستقل از دولت مجالی را فراهم میکرد که قدرت و توان جنبش کارگری علیه این سیاست دولت محدود باشد. حتی وقتی‌که مصوبه حداقل دستمزد سال ٩٦ علنی شد تشکلها و فعالین کارگری نتوانستند اقدامی متحدانه و مشترک علیه آن سازمان بدهند. این نقاط ضعف را اگر جنبش کارگری برطرف نکند بطور قطع مسیر پیشروی جنبش کارگری سخت‌تر و کندتر خواهد شد. بویژه اینکه اول مه در راه است و جنبش کارگری باید بکوشد ابراز وجود پرقدرت خود را امتحان کند. این امر مهم بدون اتحاد بخشهای هر چه وسیعتری از فعالین و رهبران و تشکلهای کارگران و معلمان و پرستاران مشکل خواهد بود.

(این مصاحبه توسط  ناصر اصغری از اعضای هیئت تحریریه کارگر کمونیست انجام شده)