علی مطهری-بن بست رژیم اسلامی و تشدید کشمکشهای درونی

بن بست رژیم اسلامی و تشدید کشمکشهای درونی

علی مطهری

فعالیت و دخالت های خامنه ای بعد از برجام و مخصوصا به دنبال انتخابات اخیر مجلس شورا و خبرگان بسیار افزایش یافته است. در دوماه گذشته چندین سخنرانی، نشست و جلسه با مقامات دولتی، سپاه، نیروهای انتظامی، اساتید دانشگاه و دانشجویان با هدف واحدی برگزار کرده است. سخنرانیها و موضع گیری های این دوره خامنه ای نشان میدهد در صدد است جامعه را بیشتر اسلامیزه و سرکوب کند و اختناق بیشتری را در دستور ارگان های نظامی رژیم قرار دهد و در عین حال زمینه های تعیین تکلیف با جناح روحانی و رفسنجانی را فراهم نماید. نگرانی و اضطراب خامنه ای از شرایط بشدت بحرانی امروز هر از گاه او را به افراط در گفتار نیز کشانیده و مناسبات و اوضاع درونی رژیم را با وخامت بیشتری روبرو نموده است. خامنه ای نیز با منطق هر دیکتاتوری که به هنگام بن بست راهی جز این بنظرش نمیرسد، صحبت میکند.  البته سپاه، نیروهای انتظامی، امامان جماعت و اصولگرایان شرایط او و رژیم را درک میکنند و آماده به فرمان در رکاب رهبر ایستاده اند تا هر آنچه لازم آید انجام دهند.

خامنه ای میداند بعد از برجام جامعه آبستن یک تحول از پائین است و میخواهد قبل از وقوع جلو آنرا سد کند. دوم برای خامنه ای و سپاه بیش از این جلو رفتن با امریکا و غرب هم مقدور نیست، از نظر آنها برجام پایان خط با آمریکا است، در نتیجه ماموریت روحانی بعد از توافق هسته ای و اجرایی شدن برجام، از نظر آنها خاتمه یافته و بعد از این به غیر از تشدید جنگ جناحی و حاد شدن شکاف درونی خاصیت چندانی برای جمهوری اسلامی ندارد.

روحانی و رفسنجانی بعد از برجام بدنبال کسب اعتبار عمومی برای رژیم بودند و بر این باور بودند که بر مبنای مناسبات جدید با آمریکا و غرب تغییراتی در عرصه تولید و تجارت صورت میگیرد و به زعم آنها “بحران اقتصادی و فرهنگی کاهش می یابد و سرمایه ها به سمت ایران سرازیر میشوند و دولت روحانی در موقعیتی قرار میگیرد که میتواند تغییراتی محدودی در جامعه ایجاد نماید، نیروی کار ارزان را برای سرمایه تامین کند، بیکاری را تا حدودی کاهش دهد، فرصت های شغلی برای جوانان ایجاد نماید و در کنار اینها نیز شرایطی بوجود می آید که امکان میدهد کمی هم گشایش فرهنگی به عنوان چاشنی به این مسایل اضافه نمایند”. روحانی و رفسنجانی فکر میکردند که با این تغییرات، هم میتونند مردم را برای مدتی متوهم نمایند و هم خامنه ای را خلع سلاح کنند و سپس آرام بسمت برجام دوم قدم بر دارند. امروز می بینیم که تمام خوش خیالی های این بخش از رژیم برای حفظ نظام نه تنها یک بار دیگر دود شد و هوا رفت، بلکه رژیم اعتبار عمومی و اعتبار خصوصی و درونی هر دو را از دست داده و حاصل برجام به غیر از نفرت بیشتر مردم و عمیق تر شدن شکاف جامعه با جمهوری اسلامی و حاد شدن هر چه بیشتر درگیری و کشمکش های درونی رژیم چیز دیگری نبوده و نیست. بعد از برجام این واقعیت بیش از هر زمان برای کارگران، زنان و جوانان روشن شده است که رژیم نه برنامه ای برای بهبود زندگی و تامین معیشت مردم دارد، نه قادر به انجام کاری در این زمینه است و نه از گشایش فرهنگی و تخفیف بحران اجتماعی خبری است. افزایش سرکوب و فشار رژیم نیز ناشی از بن بستی است که در آن قرار گرفته است، این مسئله جامعه ایران را در حالت آرامش قبل از طوفان نگاه داشته است.

افشاگریهای جناح های حکومتی در مورد فساد مالی و حقوق های نجومی که مقامات دولتی در یافت میکنند نیز ناشی از پریشانی و بی در و پیکری رژیم و کور شدن افقی است که بعد از برجام برای خود تصویر کرده بودند.

 دزدی و فساد مقامات جمهوری اسلامی و نهاد های دولتی، آنچنان گسترده است که تمام تار و پود آنرا در هم تنیده و به یک اصل در سیستم وعملکرد اداری و ارگان های حکومتی تبدیل شده است که پایه های نظام اسلامی بر آن استوار است. فساد در جمهوری اسلامی به یک فرهنگ تبدیل شده است. در این فرهنگ دزدی و کلاهبرداری زرنگی است و فاسدترین مقام، معتبرترین فرد جمهوری اسلامی محسوب میشود. هیچ کنترلی بر فساد اداری، دزدیهای کلان و حقوق های نجومی مقامات دولتی در جمهوری اسلامی ممکن نیست. بر کناری این یا آن مقام فاسد از مسئولیتش که از ترس مردم صورت میگیرد، ذره ای بر فساد نهادینه شده رژیم تاثیر ندارد، برای اینکه کل سیستم فاسداست. این رژیم با جامعه مدرن ایران در تناقض است، کارگران، زنان وجوانان باید از این فرصت برای متشکل شدن استفاده نمایند و کلیت جمهوری اسلامی را از سر راه خود بردارند.

برجام آخرین تیری بود که رژیم برای حفظ خود در ترکش داشت و با پرتاب آن امروز رژیم لخت و عریان با جنگ و افشاگری شدید درونی درمقابل مردم قرار گرفته است.خامنه ای میداند دیر یا زود کارگران،زنان و جوانان این حکومت را از سر راه خود بر میدارند. به همین دلیل روندی که خامنه ای در پیش گرفته سرکوب مبارزات کارگران و سایر اقشار ناراضی جامعه و حاکم کردن اختناق بیشتر بر دانشگاهها و ایجاد وحشت در میان مردم از یک سو و تصویه حساب درونی و تا جایی که زورش برسد، حرکت به سمت یک کاسه کردن حکومت در انتخابات بعدی ریاست جمهوری است.

امروز به نسبت سابق توهم مردم نسبت به جناحی از رژیم و یا ملی اسلامی ها بسیار کمتر شده است، جنگ جناحی جهت اصلاح و تعدیل نظام دیگر قالب مناسبی برای متوهم کردن مردم به جناحی و تضمین بقای بیشتر رژیم از این طریق نیست، بلکه نقطه ضعف رژیم در مقابل مردم است. ناتوانی جناح اعتدال و اصلاح طلبان حکومتی در مقابل تعرض خامنه ای و سپاه و آخوندهای مدافع خامنه ای، یک بار دیگر نشان داد حتی جرح و تعدیل قطره چکانی رژیم که جناح اعتدال خواهان است، توهمی بیش نیست.

شرایط سیاسی امروز ایران چشم انداز تلاطمات و سر ریز شدن امواج اعتراضات مردم به جان آمده را به یک احتمال تبدیل نموده است. آنچه امروز موقعیت جمهوری اسلامی را ترسیم میکند، بحران سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مزمنی است که تمامی اندام و جوارح رژیم اسلامی را در بر گرفته و بیش از هر زمانی جمهوری اسلامی را در ارائه یک برنامه اقتصادی و راه حلی برای برون رفت و حتی کاهش بحران، ناتوان و زمین گیر کرده است. رژیم قادر نیست به ابتدایی ترین نیازهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم پاسخ دهد. مردم باید جنگ سران حکومت و افشاگری های آنها را دنبال کنند، نه بخاطر جوک کردن رژیمی که صدها سال از جامعه ایران عقب است، بلکه برای متشکل نمودن خود، برای تعرض به رژیم و عمیق تر کردن هر چه بیشتر شکاف درونی و ناتوان کردنش در سرکوب جامعه، دوران فریب و در انتظار نگاه داشتن مردم به بهانه برجام نیز در حال اتمام است و این هر دو جناح جمهوری اسلامی را در هم ریخته و مضطرب کرده است، باید متشکل شد و این حکومت را از سر راه خود کنار زد.

***