علیرضا ثقفی- از این زلزله

کانال تلگرامی کانون مدافعان حقوق کارگر راه اندازی شد. از طریق لینک زیر می توانید به آن بپیوندید.

https://t.me/kanoonmodafean

 http://www.kanoonm.com/2884

از این زلزله

علیرضا ثقفی

بار دیگر زلزله ای مهیب، گوشه ای از این مرز و بوم را ویران کرد. جان هزاران نفر را گرفت و ده‌ها هزار نفر را بي خانمان كرد در دنیای کنونی، زلزله رویدادی طبیعی است، اما به واقع سبب مرگ و ویرانی زندگی ها نمی شود، نابرابری و بی عدالتی در توزیع ثروت و منابع است که ویرانی و مرگ و نیستی جان‌های بسیاری را به دنبال می آورد. جدال غارت و چپاول با جان انسان‌ها در بحران هایی مانند زلزله فقط نمایان ترمی شود و در این جدال، آنکه سرمایه ای ندارد، اولین قربانی خواهد بود.
در پنجاه سال گذشته 7 زلزله ويرانگر در محيط جغرافيائي ايران اتفاق افتاده است كه عبارتند از :

  • زلزله بوئين زهرا در استان قزوين
  • 1351 زلزله قير و كارزين در استان فارس
  • 1357 زلزله طبس در استان خراسان
  • 1369 زلزله رودبار در استان گيلان
  • 1382 بم در استان كرمان
  • 1390 زلزله اهر و ورزقان در تبريز
  • 1396زلزله سر پل ذهاب در استان كرمانشاه

علاوه بر آن زلزله هاي كوچك تري نيز اتفاق افتاده است كه هرچند به وحشتناكي اين هفت زلزله مهم نبوده است اما در جاي خود ويراني هائي را به بار آورده است كه سبب بي خانماني و كشته و معلول شدن عده اي از مردم شدهاست.

نگاهی به این لیست به ما نشان می دهد که به طور متوسط هر 8 سال يك‌بار يك زلزله ويرانگر حدود 7 ريشتري در يكي از نقاط كشورمان اتفاق مي افتد كه هزاران و گاه ده ها هزار نفر را به خاك و خون مي‌كشد و سبب بي خانماني جمعيت بسیاری مي‌شود و پس از مدتي آن زلزله به فراموشي سپرده می شود تا بار ديگر با چهره اي مهيب تر ظاهر شود .

با این وجود مدت کوتاهی پس از هر زلزله شور و هیجان اولیه که تمام شد، کم کم همه چیز فراموش می شود. ستادهای کمک رسانی تعطیل می شوند و زلزله به فراموشی سپرده می شود. مردم آسیب دیده باقی می مانند و کوهی از مشکل و مصیبت، آن هم با دست خالی از وعده های توخالی. هیچ نهادی هم دیگر دغدغه ای ندارد که برای حوادث بعدی برنامه ریزی کند تا در بحران های بعدی از بسیاری رویدادهای ناگوار که قابل اجتناب هستند، پیشگیری شود. معدود تحقیقاتعلمی کارشناسی انجام شده هم به بایگانی ها سپرده می شوند. به همين جهت براي هر يك از اين زلزله‌ها ستادهاي جداگانه تشكيل مي‌شود و از آن جا كه اين ستادهاي موقتي نه آشنایي به موضوع دارند و نه درستكارند پس از مدتي بدون نتيجه كارشان پايان مي يابد تا زلزله ایدیگر از راه برسد وباز”روز از نو، روزی از نو”. نمونه ی زنده ی آن آسیب دیدگان از زلزله هشت ماه قبل در جنوب خراسان است.

اما درك مردم از زلزله بسيار عميق تر از افرادي است كه به عنوان مسئول، امكانات وسيع دولتيرا در اختيار دارند. اين امر در چهار زلزله بزرگي كه در كمك رساني به مردم از نزديك مشاركت داشته ام به صورت دقيق و بي برو برگرد با فاكت هاي مشخص به اثبات رسيده است. مردمي كه از نزديك زلزله را ديده اند، به تجربه مي‌دانند كه چه خانه هایي در برابر زلزله مقاوم است و چه خانه ها و ساختمان‌هایي مقاومت ندارد. اما دولتيان و به اصطلاح كارشناسانشان با حقوق هاي نجومي هزاران طرح و نقشه ارائه می کنند و دست آخر هم مانند خانه های “مسكن مهر” بر سر مردم خراب مي‌شوند. و پس از فاجعه هم خرابی و ناایمن بودن سازه ها را بهپایین بودن قیمت آنها نسبت می دهند و آن را بهانه ای می کنند برای گرفتن پول بیشتر از مردم نیازمند مسکن؛ زيرا كه سيستم دولتي در ايران گويا خشتش بر فساد و نا كارآمدي خورده است و قابل درمان هم نيست .

افزايش جمعيت و دركنار آن غارت و چپاول دسترنج مردم سبب شده است تا در بسياري از روستاها همچنان مردم به جاي سر پناه هاي ايمن در خانه هاي خشت و گلي يا سنگي زندگي كنند و از تكنولوژي جديد براي ساخت مسكن بي بهره باشند. مسكن مهر هم كه قرار بود براي چنين مردمي اقامتگاهي ايمن ايجاد كند، بر اثر فساد دولتمردان به مسكن جور و ظلم تبديل شد كه هيچ گرهي از مشكلات اين مردم نگشوده بلكه مشكلي بر مشكلات آنان اضافه كرد .

در زلزله بم ابتدا قرار شد وام هایي براي باز سازي منازل داده شود كه مردم خود خانه هایشان را بسازند اما در ميانه راه، که نه! در همان اوائل راه، پيمانكاران عزيز دردانه دولت و وابستگاه به قدرت، وام ها را از دست مردم ربودند و مقرر شد كه وام ها به پيمانكاران ِمورد قبول دولت داده شود كه در انتها مسكن هاي گران قيمت و بدهی‌های كلان مردم باقي ماند. مقاوم بودن آن‌ها هم احتمالا در زلزله بعدي معلوم خواهد شد؛ يعني زمانی كه هیچ یک از مسوولین کنونی براي جواب گوئي باقي نمانده اند! زيرا آنها را همان كساني ساختند كه بعدا مسكن هاي مهر را به پيمان گرفتند .

در زلزله ی ورزقان باز این اتفاق تکرار شد. وام های بلاعوضی که قرار بود به هر آسیب دیده ای پرداخت شود به شکل کانکس داده شد. بسیاری از این کانکس ها، بسیار ارزان تر از مبلغ وام بلاعوض بود در نتیجه از کیفیت خوبی نیز برخوردار نبودند و هیچ گاه هم معلوم نشد مابه التفاوت قیمت کانکس ها و وام های بلاعوض چه شد!!؟؟ خانه سازی به “پیمانکاران خاص” سپرده شد. این پیمانکاران هم در ابتدا، در هر روستایی کار را کلید زدند و به اصطلاح اهل فن “کار را زخمی” کردند و بعد با نزدیک شدن سرما و زمستان، روستاییان ماندند و بدقولی های آنان. یک روز کار می کردند و بعد یک هفته ده روز یا حتا بیشتر پیدایشان نبود.

و اكنون كه در اين زلزله که مهم‌ترين امر اسكان و خانه سازي براي مردم زلزله زده است، انگار باز دوباره همان دور باید تکرار شود! در خبرها می آید که هزینه ساخت مسکن برای آسیب دیدگان از زلزله، به حساب بنیاد مسکن واریز شده است و پیمانکاران خاص هم از قبل پروژه های پولساز ساخت مسکن در این مناطق را گرفته و خیالشان راحت است از سود و اختلاسی که قرار است نصیبشان شود، حتما هم اكنون حساب‌هاي بانكي اخاذیشان را آماده كرده اند پس با صبر و حوصله و بدون هیچ عجله ای به ساخت مسکن اقدام خواهند کرد. صد البته باید منتظر هوای خوب و مساعد هم باشند. زمستان بهانه ی خوبی برای تاخیر خواهد بود. ساخت و تامین مسکن موقت (کانکس) هم همین ماجرا را دارد.

اگر نگاهي به تخريب هاي مناطق زلزله زده بياندازيم، نگاهي كه چندان هم به كارشناسان نجومي بگير نياز ندارد، به خوبي معلوم مي‌شود كه به طور عمده خانه هائي تخريب شده اند كه مصالح صنعتي نداشته اند و اسكله هاي آهني و بتون آرمه ايكه به وسيله خود مردم و با اصول مهندسی و نظارت دقیق ساخته شده بودند، كمترين آسيب را در جريان زلزله ديده است؛ دلیل هم به خوبی معلوم است: مردم كه از مصالح و کار خود نمی دزدند. ساختمان هایی ویران شده‌اند که با مصالح بی کیفیت ساخته شده اند؛ اغلب قريب به اتفاق آنان ساختمانهای خشت و گلي قرون وسطائي اند یا توسط پيمانكارانی که با انواع و اقسام صرفه جویی ها در اندازه میل گرد و سیمان و… تنها به سود خویش اندیشیده و از این قبل ثروت ها اندوخته اند و صد البته خود درخانه هایی مقاوم، زندگی ایمنی دارند.

اما کارگران و زحمتکشان با حقوق های چند برابر زیر خط فقر که به زحمت گذران زندگی روزمره شان را می کند، بیشتر روستاییان و حتا برخی ساکنان شهرهای کوچک پیش از زلزله، فقرزده اند. سيه روزي در روستاها و مثلا برخی مناطق شهرها آن چنان وسيع است كه بخش وسيعي از مردم این مناطق توان خريد آهن و سيمان و آجر را ندارند، توان استفاده از نقشه های مهندسی شده را ندارند، نمی توانند مهندس ناظر سالمی استخدام کنند تا بر ساخت و سازهایشان نظارت داشته باشد و در نتيجه هم چنان در خانه ها و سكونت‌گاه هاي خشت و گلي (در روستاها) و در شهرها هم در خانه هایی بدون کیفیت و بدون هيچ مصالح مقاوم، ناامین زندگي مي‌كنند. آغل‌ها و محل نگهداری دام‌ها در روستاها که وضعیتی اسفبارتر دارند و در نتیجه با اولین تکان‌ها، بیشمار دام‌هایی که تنها ممر درآمد آنان است از بین می روند.

صنعت خانه سازی و ایمن در مقابل زلزله سابقه ای طولانی در جهان دارد که به راحتی در دسترس است و اگر در جریان خانه سازی ها، جلوی دزدی ها گرفته شود، اگر وام های بلاعوض به خود مردم پرداخت شود با همین مبالغی که مردم برای مسکن مهر پرداخته اند به خوبی می توان خانه هایی ایمن ساخت.

به جای درگیر کردن شرکت های پیمانکاری ای که جز به سود خود نمی اندیشند، باید پس از ارزیابی نوع خرابی ها و مشکلاتی که این آسیب های جدی را به ساختمان ها وارد کردهتوسط مهندسان و کارشناسان مسوول و انسان دوستی که جان انسان‌ها بیشتر از سود برایشان ارزش دارد، با توجه به شرایط جغرافیایی منطقه و ساختمان‌سازی که خود مردم بر آنها واقف هستند، نقشه منازلی ایمن طراحی شود. مصالح با کیفیت و ماشین آلات ساختمانی کافی در اختیار مردم گذاشته شود و با نظارت نیروی متخصص و خود مردم، از نیروی کار محلی استفاده کرد تا در اسرع وقت منازل ساخته شود. با در اختیار قرار دادن این خدمات و مصالح و امکانات مالی و با نظارت دقیق خود مردم آسیب دیده می توان از وقوع چنین حوادثی در سال‌های آتی جلوگیری کرد.

و اگر مسئولان دلسوزي وجود داشته باشندكه هيهات، از همين حالا در جای جای این سرزمین زلزله خیز، براي بازسازي اقامتگاه هائي كه در زلزله های آينده قرار است خراب شوند و عده اي ديگر را به كام مرگ بكشانند، فكري اساسي كنند و با در اختیار قرار دادن این خدمات و مصالح و امکانات مالی و با نظارت دقیق خود مردم در مناطق سراسر كشور و با بازسازي منازل و اقامتگاه هایي كه هنوز در قرن بيست و يكم، در سراسر كشور از سنگ و گل ساخته شده و مي‌شوند، از وقوع چنین حوادثی در سال‌های آتی جلوگیری كنند. در غير اين صورت هم چنان هر چند سال يك بار شاهد چنين حوادث ناگواري خواهيم بود. هر آن در هر گوشه‌ اي از كشور اگر زلزله اي به وقوع بپيوندد، مردم آن بخش در زير آوارها مدفون خواهند شد و تلفاتي گران بر همگان وارد خواهد آمد. تنها راه، جلوگيري از اختلاس‌ها و دزدي‌ها و حقوق‌هاي نجومي و باز گرداندن اموال به غارت رفته مردم است تا بتوان اين مسكن هایي را باز سازي كرد كه نماد فقر در سراسر كشور است .

هر چند كه كمك هاي مردمي در اين زلزله و در زلزله هاي قبلي، بخشي از الام مردم را تسكين و همبستگي ميان مردم را افزايش داده كه در جاي خود بسيار قابل تقدير است؛ اما تامین نیازهای اولیه آسیب دیدگان زلزله (آب آشامیدنی سالم، خوراک، پوشاک، حمام، دستشویی، تامین سوخت برای گرمایش زمستان و…) تا زمانی که دوباره بتوانند بحران را از سر بگذرانند و به زندگی عادی خود برگردند، حل اساسي مشکل و جلو گيري از خسارات آينده، مساله ديگري است كه در سطح کلان باید حل شود و این همراهی و همدردی مردم نباید بهانه ای شود برای از زیربار مسوولیت شانه خالی کردن مسوولان.