عزت دارابی- دیدگاه تونلی احزاب و افراد چپ و کمونیست “در حاشیه شروع جنگ شهر موصل در عراق”!

دید تونلی احزاب و افراد چپ و کمونیست “در حاشیه شروع جنگ شهر موصل در عراق”!

اکنون پنج سال تمام است که جنگی ویرانگر تمام شئون سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی و مدنیت بشریت را در سوریه، عراق، یمن و لیبی و بخشی از آفریقا زیر سوال برده است. این جنگ زیر لوای جنگ با ” داعش”  و تروریسم پا به صحنه گذاشت.

آمریکا تشکیلات “داعش” را توسط ابوبکر بغدادی که مدتی در زندان مخفی آمریکا در عراق زندانی بود پایه ریزی کرد، اما از طرفی به خاطر بی لیاقتی و بی بند و باری و نبود حکومتی مقتدرمردمی در عراق و بذر نفاق طایفه گری و دشمنی شیعه و سنی با هم و از طرف دیگر تغذیه نظامی، مالی و تدارکاتی این گرو وحشی از طرف آمریکا و هم پیمانان غربی و دولت های کهنه پرست و مرتجع اسلامی عربستان و ترکیه و قطر، این تشکیلات ضد انسانی توانست سریعا رشد کند و بخش زیادی از خاک عراق و سوریه را تحت کنترول خود در آورد و اعلان خلافت دولت اسلامی را در آنها اعلام نماید.

هدف از اینکار برای آمریکا دو مساله حیاتی بود که می توان آنرا بدین صورت فرموبندی کرد.یکم: جبران شکست استراتژیک و سیاسی و نظامی آمریکا بعد از سرنگونی رژیم بعث صدام حسین و بیرون کردن ارتش آمریکا از عراق در سال ٢٠٠٣. دووم: سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه و سرکار آوردن حکومتی دست نشانده آمریکا و غرب و کوتاه کردن منطقه نفوذ روسیه و ایران در منطقه خاورمیانه.

در این میان دولت های منطقه خلیچ که زیر منگنه وفشارو نفوذ توسعه طلبی رژیم ایران (تحت نام شیعه گری) هستند هدف دوم آمریکا را کاملا مطابق نیاز و اهداف استراتژیک خود می دیدند و به همین خاطر با تمام وجود از آن و تشکل “داعش” پشتیبانی کرده و می کنند. از طرفی ترکیه هم به خاطر نگرانی از یکپارچگی و نفوذی که کردهای سوریه  و پ که که در این کشمکش نظامی و سیاسی در منطقه کسب کرده بودند و از طرف دیگر به خاطر نفوذ و توسعه طلبی ایران در عراق و سوریه ، خاک خود را به پایگاه مهمی برای آموزش نظامی، تسلیحاتی و تدارکاتی و محل ترانزیت هزاران سلفی تندرو که از آسیای میانه و اروپا می آمدند تبدیل کرد. تا از این راه و توسط داعش و دیگر گروه های اسلامی، جینوساید کُردها را در سوریه به راه اندازد و به دو مساله اساسی که یکی نفوذ “پ که که ” و مبارزین کرد سوری  و دومی نفوذ ایران و توسعه طلبی ایران در عراق و سوریه بود جواب دهد.

اما مقاومت شجاعانه زنان و مردان کوبانی، عفرین و جزیره نه تنها خیال و طرح سلطان فاشیست ترکیه را نقش بر آب کرد، بلکه آنها با تشکیل کانتون و شوراهای مردمی در مناطق نامبرده نوعی از استقلال خویش را تا کنون حفظ کرده اند.

طرح و معمای آمریکا و همپیمانانش به نظر من به مضحکه سیاسی “بهار عربی” مربوط نیست، بلکه تاریخ آن به زمان ریاست جمهوری جورج بوش بر می گردد که برای به شکست کشاندن بنیه اقتصادی روسیه می خواستند که لوله گاز و نفت عربستان ، قطر و کویت را از خاک سوریه و نزدیک کوبانی به دریای مدیترانه برسانند و از آنجا به کشورهای اروپا صادر کنند و از نیاز اروپا به نفت و گاز روسیه بکاهند. اما این طرح از سوی رئیس جمهوری سوریه و تحت فشار روسیه در همان زمان ناکام ماند.

از آن ببعد ترور بشار اسد و ایجاد تفرقه و دو دستگی و کودتا در میان سران حکومت بعث سوریه در دستور دستگاه های جاسوسی و امنیتی آمریکا قرار گرفت، تا اینکه جرقه خونریزی و تشکیل گروهای فوق ارتجاعی اسلامی به نام “بهار عربی” از تونس آغاز شد و سرانجام توسط “داعش”، “جبهه النصره و دیگر گروه های فاشیست اسلامی  در سوریه و عراق تکمیل گردید.

اما این جنگ ضد بشری تنها به عراق و سوریه ختم نمی شود، بلکه ابعاد و دامنه آن در یمن، لیبی و هم اکنون در افغانستان و بخشی از آفریقا در جریان است. شاید بتوان گفت ابعاد خونریزی و خانه خرابی ، آوارگی و نابودی زیر بنای اقتصادی، سیاسی و مدنیت در یمن توسط سعودیه و هم پیماناش دست کمی از سوریه و عراق ندارد. اما آنچه که سوریه را به محور رسانه های بین المللی و منطقه کشانده همانا رقابت شدید بلوک آمریکا و هم پیمانانش  با بلوک روسیه، چین و ایران بر سر منطقه نفوذ و جغرافیایی است که سال هاست آمریکا و اروپا خواب آنرا می بینند، و از طرف دیگر موقعیت جغرافیای سوریه همچو تنها پایگاه باقیمانده روسیه در خاورمیانه و اتصال آن به دریای مدیترانه و اهمیت استراتژیکی آن .

اما از نظر مردم آزادیخواه، کمونیست و سکولار جهان نباید فرقی میان انسان کشی و خانه خرابی و آوارگی مردم توسط دولت های سرمایه داری تشنه خون و دارودسته فاشیست اسلامی در سوریه و یمن و هر جای دیگر فرقی گذاشته شود.

 اما متاسفانه خیلی از احزاب و افراد چپ و کمونیست امروزه فقط موصل در عراق و حلب در سوریه را می بینند، و به تصورشان با بیرون راندن داعش آنهم توسط داعشی دیگر بنام (حشد الشعبی) دیگر کار تمام است و مردم موصل از آن ببعد در امن و امان بسر خواهند برد و از بیرون راندن داعش از موصل توسط هر نیروی اظهار شادی میکنند.

 یا اینکه عده ای دیگر از احزاب سیاسی “حلب سوریه” را محور کشمکش های قطب های سرمایه داری به حساب آورده و جنگ حلب را جنگ جهانی نام گذاشته و دلیلش را هم شرکت عده زیادی از دولت های جهان در جنگ “حلب” قلمداد می کند و برای جلوگیری از گسترش این جنگ شعار “جنگ باید متوقف شود” خواهان بسیچ و اتحاد آزادیخواهان، کمونیست ها وانسان های ضد جنگ  و سکولاردر جهان هستند. این دو دسته از احزاب چپ و کمونیست که زمانی بر سر یک میز، پلاتفرم و اساسنامه و بیانیه های مشترک خود را می نوشتند، اکنون زیر منگنه و فشار جنگ کنونی ( تو بخوان جنگ موصل) به انتقاد شدید و موضع گیری خصمانه بر علیه هم پرداخته اند و حتی همدیگر را به دروغگویی و عوض کردن عمدی نوشته و نظر همدیگر و تفسیر غلط از آن متهم می کنند و خیلی مسائل دیگر. اینجا باید اظهار داشت که هیچ کمونیست واقعی و انسان انقلابی نفس انتقاد کردن و رد نظرات همدیگر را نه در حزب و نه رو به بیرون ، نه منتفی دانسته و نه آنرا نادرست و تقبیح می دانند. اما جالب این است که این ها  به نام موضع گیری در مورد جنگ و خونریزی در موصل و از روی احساس مسئولیت انسانی و درک کمونیستی از جنگ ، دارند به تصفیه حساب های گذشته و حال احزاب شان روی می آورند.

یکی، دیگری را به انشعاب ، تفرقه و دو دستگی در صفوف حزبش و جعل نوشته اش و بی مبالاتی به سرنوشت یک و نیم میلیون جمعیت موصل متهم میکند و دیگری هم طرف مقابل را به پاسیفیسم و موضعگیری غیره کمونیستی در مورد جنگ  و ابزار نظر اینکه جنگ حلب به تمام معنا، جنگی جهانی است را رد میکند.خط تاکید از من.

این احزاب (حزب کمونیست کارگری عراق، حزب کمونیست کارگری کردستان عراق و حزب کمونیست حکمتیست هستند)، باید گفت که برخی احزاب دیگر هم دور و نزدیک در نظرات و موضعگیری احزاب نامبرده دخالت دارند که من از شیوه دخالت و انعکاس آنها در اینجا خوداری میکنم.

باید گفت که در مصاحبه تلفزیونی رفیق رحمان حسین زاده و نوشته های رفیق ریبوار احمد و سامان کریم مسائل و نکات زیادی به چشم میخورد که من در اینجا قصد موشکافی و تحلیل آنها را ندارم، ولی بنظر من هریک از اینها گوشه ای از ابعاد این جنگ ارتجاعی را می بیند و می توان گفت که دید و موضع گیری این ها در مورد این جنگ وسیع نیست بلکه محدود و تونلی است.

این شیوه بر خورد و تحلیل و موضعگیری به ابعاد جنگی که سرمایه داری جهانی و گروه های فوق ارتجاعی اسلامی بر پا کرده اند و سبب فجایع جبران ناپذیری بلحاظ تلفات انسانی، اقتصادی، سیاسی و در هم کوبیدن شیرازه مدنی و همزیستی انسان ها در کشورهای سوریه، عراق ، یمن و لیبی و غیره شده اند بسیار ناکافی و نادرست است.

من نمیدانم که بلحاظ انسانی و تلفات انسانی و ایجاد ویرانی چه فرقی باید میان شهرهای مثل تکریت، فلوجه و رومادی، انبار و دیگر شهرهای زیر کنترل داعش با موصل باید وجود داشته باشد که همگی احزاب چپ و کمونیست با آب و تاب در مورد یکی موضعگیری تند کرده و دیگران را به فراموشی می سپارند؟

آیا بهتر نبود که به جای متهم کردن همدیگر به انواع و اشکال شیوه ها، مشترکا در چند سمینار و با شرکت احزاب و افراد مدعی کمونیسم نظرات خودتان را رسما اعلام می کردید و در صورت توافق، یک بیانیه و پلاتفرم مشترک در مورد این جنگ فوق ارتجاعی را رو به مردم منطقه و جهان بیان می داشتید؟

آیا بهتر نبود که در این مقطع تاریخی سرنوشت ساز که مساله جنگ کل آرزو و دست آوردهای بشری را در تمام جهان زیر سوال برده، شماها از اختلافات جزئی تشکیلاتی و نظری صرف نظر می کردید و با احساس مسئولیت بیشتری به یک راه حل کمونیستی برای جلوگیری از تلفات انسانی بیشتر و گسترش این جنگ چاره ای می جستید؟

باید دانست که قصد آمریکا و هم پیماناش از بیرون راندن داعش از موصل دو هدف را دنبال می کند: یکی اینکه نیروی داعش را به استان های رقه و دیرالزور نقل کنند تا بتوانند از نیروی آنها در جهت جنگ با روسیه، ایران و حکومت سوریه استفاده نهایی را بکنند و نسبت به بلوک مخالف در موقعیت بالاتری قرار بگیرند. و دیگری اینکه از هژمونی و نفوذ و توسعه طلبی ایران در عراق و سوریه بکاهند.

اما روسیه و ایران هم بخوبی اهداف آمریکا و هم پیمانانش را درک کرده و با وجود مخالفت شدید آمریکا، عربستان و ترکیه با شرکت “حشدالشعبی” در جنگ نینوا، اما بر عکس حشدالشعبی با پشتیبانی مستقیم ایران و غیره مستقیم  روسیه سکان جنگ را در منطقه دشت نینوا و خود نینوا را به دست گرفته و حتی اظهار داشته اند که بعد از پاکسازی موصل آماده اند که در خاک سوریه داعش را تعقیب کنند. صدان کارشناس نظامی ایران و نیروی حشدالشعبی زیر فرماندهی قاسم سلیمانی هم اکنون به پیشروی در موصل ادامه میدهند. و در سوریه هم نیروهای سوریه و ایران همراه با هواپیماهای روسیه بر شدت حملات خود در حلب و دیگر نقاط جنگی افزوده اند.

به نظر من با بیرون راندن داعش از تمام خاک عراق و سوریه، باز هم جنگ و خونریزی پایان نخواهد یافت زیرا در طول این سال های اخیر دنیا بلحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی دچار تغییر و تحولات بنیادی گشته است. روسیه دیگر همان روسیه زمان جنگ بالکان نیست، بلکه روسیه اکنون چه بلحاظ نظامی و پیشرفت تکنولوژیای جنگی و چه به لحاظ اقتصادی از موقعیت مناسبتری برخوردار است. چین هم در این سال های اخیر مثل غول اقتصادی و حتا نظامی که با آمریکا در رقابت است پا به صحنه گذاشته است. یعنی می توان گفت که دنیای کاملا یک قطبی که با برداشتن دیوار برلین در سال ١٩٨٩ شروع شد، اکنون رو به پایان است.

دیگر روسیه و چین صاف و ساده اجازه نخواهند داد که آمریکا به تنهایی به تقسیم ژئوپلیتیک و جغرافیای جهان بپردازد و سهم جهانی آنها را نادیده بگیرد. از سوی دیگر هنوز آمریکا و هم پیمانان غربیش دنیای چند قطبی را قبول نکرده اند و از هر طریق ممکن، توسط ناتو، کاهش قیمت نفت و گاز، محاصره اقتصادی و ایجاد پایگاه نظامی در کشورهای همجوار روسیه، میخواهند که روسیه را زیر منگنه فشار قرار دهند و از این لحاظ رقابت و جنگ و خونریزی این ها کماکان ادامه خواهد داشت تا زمانیکه یا روسیه دوباره ناتوان میشود و قدرت دفاع را از دست می دهد و به لانه قبلیش باز می گردد و یا آمریکا و هم پیمانان غربی اش مجبور می شوند که تن به چند قطبی جهان و در نظر گرفتن سهم جهانی روسیه و چین می دهند.

اثرات و نتیجه این فاکت، واقعیتی است که امروزه انعکاس آن، جهان را در معرض کشمکش و جنگ های منطقه ای و نابودی مدنیت و تخریب زیربنا و روبنای خیلی کشورها را باعث شده است، و شرکت و دخالت دولت های دیگر درگیر در این جنگ، فقط از این زاویه قابل تحلیل و بررسی است.

راه جلو گیری از جنگی بزرگتر و همه گیرتر در منطقه و جهان تنها کار یک حزب و سازمان نیست، بلکه در درجه اول بستگی به میدان آمدن و دخالت طبقه کارگر است، زیرا ادامه این جنگ از سوی بورژوازی و بانیان آن احتیاج به پول  و سرمایه کلانی دارد که کارگران آنرا با خون و زندگی برده وارشان در رشته های مختلف صنعتی برای سرمایه داری بوجود می آورند. در درجه دوم احتیاج به نوعی اتلاف و اتحاد احزاب سوسیالیست و چپ و مردم سکولار و آزادیخواه جهان دارد که در این شرایط تاریخی نقش و تاثیر خود را به نمایش گذارند.

 و الی فقط محکوم کردن جنگ و جدل و پلمیک در مورد جنگ موصل و حلب، رقه و غیره  به نظر من نه تنها موضعگیری خام و بی تاثیر و محدود و غیره کمونیستی است بلکه این جور موضعگیری بدونه عمل حتا نمی تواند جان یک انسان را از مرگ نجات دهد، بلکه و فقط در همین سطح طبقه سرمایه داری را خوشحال خواهد کرد. زیرا آزمندی بانیان این جنگ و نسل کشی و ترور دولتی آنها اشباع نشدنی است .

عزت دارابی

2016-11-19