صالح سرداری – 23 تیر 58 روزی تاریخی در مبارزات مردم مریوان

23 تیر 58 روزی تاریخی در مبارزات مردم مریوان

مبارزات قهرمانانه مردم ایران علیه رژیم پهلوی در آخر سال 57 بساط این رژیم را درهم کوبید. طبقات اجتماعی و نیروهای سیاسی سهیم در این انقلاب هر یک بنا به منافعی که تعقیب میکردند در آن شرکت کردند. اسلامی ها و دارودسته خمینی و حوزه ها و مساجد و… که هم متشکل در شبکه ها ی مساجد و حوزه ها بودند و هم مهمترین نیرو برای سرکوب انقلاب و کمونیست ها بود توسط دول غربی حمایت و با کمک آنها بقدرت رسیدند. این رژیم توانست با حمله به دستاوردهای انقلاب 57 با به گلوله بستن کارگران بیکار در اصفهان و حمله به دانشگاهها فضای رعب و وحشت را به درجه ای تحمیل نماید. در ادامه برای سرکوب مردم کردستان که زیر بار زور این رژبم نمی رفتند و مطالبات و دستاوردهای قیام 57 را می خواستند نقشه ریخت و با کمک ارتجاع در کردستان از جمله دار و دسته مفتی زاده و مکتب فرآنی ها برای حمله به کردستان برنامه ریزی می کرد، در نوروز 58 با حمله همه جانبه به شهر سنندج جنگی را به مردم این شهر تحمیل کرد .
در ادامه این سرکوبگری ها حاکمان بقدرت رسیده اسلامی برای تحمیل خود به مردم، شهر مریوان را مورد آماج حمله خود قرار دادند. زیرا در این شهر کمونیست ها و چپ ها سال ها در کنار مردم از مناقع آنها در مقابل دولت و فئودالها و ارتجاع دفاع کرده بودند بهمین خاطر مورد اعتماد توده های مردم زحمتکش بودند، امورات زندگی روزمره مردم توسط شوراهای شهر و ده که خود انتخاب کرده بودند، اداره می شد. در واقع مردم در کردستان از دستاوردهای قیام 57 دفاع میکردند و این را جمهوری تازه بقدرت رسیده اسلامی و ارتجاع نمی توانستند تحمل کنند. بهمین دلیل با مسلح کردن فئودال های منطقه و دارودسته احمد مفتی راده و مکتب قرآن مقری را در شهر مریوان بنام سپاه پاسداران دایر کرد. ارتش هم که در پادگان شهر مسقر بود همه امکانات تسلیحاتی را در اختیار این مزدوران محلی قرار داده بود.
این اقدامات تحریک آمیز در حالی بود که مردم شهر مریوان و روستاهای اطراف خود در تشکل های خود متشکل شده بودند و امورات زندگی خود را اداره میکردند.
دایر کردن این مرکز سرکوبگر با اعتراض و خشم مردم روبرو و احزاب و نهادها سیاسی و مدنی رویرو شد. برای چاره جویی جلسات فراوانی برگزار شد، کومه له که در قالب اتحادیه دهقانان فعالیت میکرد نقش اساسی داشت. در جلساتی که تشکل های موجود و مردم شهر برگزار کردند، تصمیم بر این شد که در یک تظاهرات اعتراضی خواستار برچیده شدن این مرکز سرکوب شوند .
این تصمیم همزمان با اعتراض سراسری به سانسور در رادیو و تلویزیون در دوره نخست وزیری بازرگان بود در نتیجه قرار شد، تظاهراتی که به این مناسبت برگزار شود و در آخر تظاهرات بطرف مقر تازه تاسیس سپاه حرکت کرده و از آنها خواسته شود که این مقر را تعطیل کنند.
ما که در نیروی مسلح اتحادیه دهقانان بودیم روز 22 تیر در پشت روستای بایوه جلسه ای گرفتبم، رفیق عطا رستمی و چند رفیق دیگر به ما ملحق شدند و قرار بر این شد که نیروی مسلح اتحادیه دهقانان حفاظت تظاهرات را به عهده بگیرد. رفیق فواد مصطفی سلطانی که همیشه با این نیرو بود به ماموریت رفته بود.
از طرف اتحادیه دهقانان اطلاعیه ای در اعتراض به سانسور در دولت بازرگان نوشته شد صبح روز بعد یعنی 23 تیر نیروهای ما در صف های منظم وارد شهر مریوان شد همه اقشار مختلف شهر و روستاهای مریوان خود را برای تظاهرات آماده می کردند. از منظقه کوماسی طرفداران اتحادیه دهقانان به رهبری رفقای جانباخته محمد احمدی (حمه عاسه) حمه چوارچاو، حسن مولینان، محه لاویسان و لاله عباس و … همراه با صدها نفر از زحمتکشان مسلحانه به صف ما پیوستند.
تظاهرات که نزدیک به ده هزاز نفر در آن شرکت داشتند به طرف مرکز رادیو مریوان حرکت کرد با دادن شعار و خواندن اطلاعیه و بیانیه های مختلف از طرف نهادها و تشکل های شرکت کننده در اعتراض به سانسور در دولت بازرگان قرائت شد، اطلاعیه اتخادیه دهقانان را من خواندم در این اطلاعیه ما خواستار برچیده شدن این مقر سپاه شده بودیم که با استقبال وسیع شرکت کنندگان روبرو شد.
بعد ار اینکه تظاهرات در مقابل رادیو تمام شد در صف های منظم بطرف مقر دایر شده سپاه که در نزدیکی مرکز رادیو قرار داشت، حرکت کردیم، ما تنها نیروی مسلح سازمان یافته بودیم. افراد مسلح دیگر خارج از اتحادیه دهقانان را سازمان دادیم.
وقتی که صف تظاهرات به جلو مقر سپاه رسید از طریق بلند گو از افراد درون این مقر سپاه که همگی بومی بودند خواسته شد که این مقر را تخلیه کنند، گفته شد مردم مریوان نیازی به چنین مرکزی ندارند و ماههاست خود به وسیله بنکه های محلات اداره امور زندگی روزمره را به پیش می برند، از آنها خواسته شد که به پادگان شهر برگردند. اما آنها بجای قبول کردن این خواستها مردم شرکت کننده در تظاهرات را زیر آتش گرفتند و در اولین تیراندازی آنها متاسفانه 3 رفیق ما بنام های رئوف کهنه پوشی از کمونیست های خوشنام و شناحته شده، محمد درسید کارگر مبارز و رزمنده شهرداری مریوان و محمود بالکی از فعالین اتحادیه مریوان جانباختند. به محض شروع این جنایت نیروی اتحادیه دهقانان مریوان و نیروی مسلح مردمی تعرض آنها را جواب داد و بعد از مدتی مفر سپاه بتصرف ما درآمد، همه افراد مستقر در این مقر به عیر از دو نفر از آنها کشته شدند. خبر خلع سلاح مقر سپاه بسزعت در شهرهای دیگر کردستان پخش شده و در موردش بحث و جدل در گرفته بود. رفقای کومه له و چپ ها در شهرهای دیگر کردستان به یاری ما شتافتند. چند ساعتی بعد از این اتفاق رفیق فواد همراه چند رفیق دیگر خود را به ما رساندند.
از همان روز نیروی ما یعنی اتحادیه دهقانان که در بیرون از شهر و در روستا ها فعالیت می کرد، مجبور شد برای دفاع از شهر و برقراری امنیت و مقابله با حمله ارتش که در پادگان مریوان در آماده باش قرار گرفته بود در شهر بماند.
این وضعیت دوباره بهانه ای بدست رژیم داد تا خود را برای حمله دیگری به کردستان آماده کند.
شورای شهر مریوان که از انسانهای خوشنام تشکیل شده بود نقش فعالی را در همه این اقدامات انقلابی ایفا میکرد، از کمونیست ها و چپ ها دفاع می کرد در مساجد و محلات و خیابان و … جلساتی را برای آمادگی مردم برگزار کرد. فرمانده پادگان مریوان با فرستادن پیامی تهدیدآمیز خواستار مذاکره با شورای شهر شد. شورای شهر با مذاکره و پایان دادن به فضای جنگی که رژیم آن را می خواست، موافق بود.
در چند دور مذاکره که شورای شهر به رهبری رفیق فواد مصطفی سلطانی با فرمانده پادگان مریوان انجام داد، آنها بر زورگویی خود تاکید می کردند و خواستار این بودند که نیروهای مردمی از شهر بیرون روند و ارتش و مزدوران سپاه کنترل شهر را بعهده بگیرند و این را نمایندگان مردم قبول نمی کردند تا اینکه در آخرین دور مذاکره فرمانده پادگان تهدید کرد که با زور وارد شهر می شوند.
این تهدید و بی نتیجه ماندن مذاکرات اوضاع تازه ای را در مقابل ما قرار داد، همچنین سوالات زیادی را که می بایست برای آنها جواب داشت. آیا جنگ خواهد شد؟ آیا جنگی زودرس نخواهد بود آیا ما ما توان مقابل با چنین جنگی را داریم؟ و دهها سوال دیگر.
بعد از برگزاری جلسات فراوانی که کمونیست ها و چپ ها و همچنین شورای شهر با مردم در محلا ت و مساجد و اماکن عمومی و در نهادها و تشکلات موجود در سظح شهر برگزار کرد به این نتیجه رسیدیم که برای جلوگیری از یک جنگ زود رس و ناخواسته شهر را در اعتراض به تهدیدهای رژیم ترک کنیم. این تصمیم با تکیه به تجربه کوچ اهالی دارسیران در زمان رژیم شاه که یک سال قبل برای بدست آوردن زمین هایشان گرفته شد،که موفق هم شدند.
بعد از همه این مباحث و تبادل نظر و … بلاخره در غروب همان روز این تصمیم به اطلاع مردم رسید و از آنجا که خودشان هم در جریان قرار داشتند و هم به کمونیستها و چپ ها اعتماد داشتند، در فاصله کمی شهر خالی از سکنه شد، غیر از ما نیروی مسلح که برای دفاع از شهر و همچنین حفظ اموال مردم و جلوگیری از هر نوع سوء استفاده ای مانده بودیم، کسی در شهر نماند این اقدام بی سابقه انقلابی رژیم را که در فکر حمله به شهر بود، آچمز کرد، تا مجبور به گشودن باب دوباره مذاکره کرد که ادامه اش را امیدوارم در بررسی کوچ شهر مریوان بدهیم که خود داستانی از مبارزه انقلابی مردم یک شهر در مقابل یکی از جنایتکارترین رژیم ها در دنیاست.

12 جولای 2013 صالح سرداری