شهرام یوسفی – طبقه کارگر و خصوصی سازیها

طبقه کارگر و خصوصی سازیها

شهرام یوسفی

دولت سرمایه روحانی در ادامه سیاستهای خصوصی سازی دولت نهم و دهم در حال واگذاری بسیاری از صنایع و معادن بزرگ داخلی به بخش خصوصی است. اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور، در خرداد ماه امسال، اعلام داشت که، راهکارهای دولت در امور اقتصادی برای سال جاری شتاب بخشیدن به برنامه خصوصی سازیها و اجرای طرح مقررات زدایی در پیوند با آزادسازی اقتصادی است. پس از این موضعگیری جهانگیری در نشست رسمی هیات واگذاری سهام شرکتها و کارخانه ها و مؤسسه های مالی دولتی با حضور وزیر اقتصاد در نخستین مصوبه ایی که به تصویب رساندند، 7 شرکت بزرگ در لیست خصوصی سازیها فوراٌ قرار گرفتند.

برنامه خصوصی سازیها به وسیله دولت روحانی در حالی با سرعت ادامه دارد که سازمان خصوصی سازیها ضمن همکاری با اتاق بازرگانی و بانک مرکزی، چندی پیش لیست 102 شرکت برای واگذاری سهام آنها به بخش خصوصی را انتشار داده است. مطابق بر آورده های رسمی، در این صورت عملی شدن این برنامه، بزرگترین خصوصی سازیهای ایران در سال کنونی خواهد شد.ارزش این شرکتها بیش از 80 هزار میلیارد تومان محاسبه گردیده است. این شرکتها و صنایع در واقع شرکتها و صنایع مادر هستند که سرمایه داران داخلی و خارجی برای تصاحب آنها به فعالیتهای جدی مشغولند. این برنامه، بخشی از طرح باصطلاح جلب و جذب سرمایه های خارجی است که دولت شتاب زده در اولویت خود قرار داده است. اجرای این طرح خصوصی سازیها در گرو پذیرش کامل سیاستهای صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و تجارت آزاد از طرف ایران می باشد، تا دولت بتواند پروسه خصوصی سازیها را به انجام برساند. ازآنجائیکه عملی شدن سیاستهای خصوصی سازیها ربط مستقیم با نئولیبرالیسم و پیدایش آن دارد لازم است نخست مروری بر روند شکل گیری و تاثیرات آن در سطح جهان بنمائیم سپس به خصوصی سازیها و نهادهای مربوط به آن صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و غیره……بپردازیم.

نئولیبرالیسم مرحله تکامل‏ یافتهلیبرالیسماستو از نظریه پردازان معروف نئولیبرالیسمدرنظامسرمایهداریآداماسمیتمی باشد.طبقنظریهآداماسمیت،انسانهاافرادآزادیهستندکهمیتوانندعاقلانهتصمیمبگیرند.ویانسانعقلاییرافردیتعریفمیکندکهبهدنبالسودشخصیاستومعتقداستکهاگرافرادبهدنبالسودومنافعخودبروند،دراینصورتمنافعکلتأمینمیشود.ویباتأکیدبرنقشدستنامرئیدراقتصاد،عرصۀوظایفدولترامحدودمیکند. “دولتازنظراسمیتنقشحداقلیداردوسیستماقتصادبایدمبتنیبراقتصادبازارآزادتعریفشود.دراندیشِۀاسمیت،بازارآزادمیتواندمنابعرابهطورکارآمدتخصیصدهدودیگرنیازیبهمداخلۀدولتدراقتصادنیست.برمبنایچنیناندیشه هاییکهدرانگلستانشکلگرفت،نظامسرمایهداریومکتبفکریلیبرالیسمتقویتیافت.لیبرالیسممروجآراءوافکاراسمیتاست که قائل به کارآمدی نظام بازار آزاد و دخالت حداقلی دولت است.

بهطورکلیلیبرالیسمونئولیبرالیسمبرچنداصلاستواراست.اولاینکهدولتنبایددراقتصاددخالتکند. دومبازارهارابایدآزادگذاشتتادستنامرئیمنابعرابهطورکارآمدتخصیصدهد.سومقوانینبهخصوصقوانینیکهمانعتجارتاستبایدحذفشود. چهارمحقوقکارگراننبایدافزایشیابد.پنجممالیاتهابایدکاهشیابدتاانگیزۀ کافیبرایتولیدکننده و سرمایه دارانباشد.ششمدر رقابتی که در جامعه موجود است تولید کنندگانبهطورعقلاییرفتارمیکنندوبه دنبالسودو منفعت شخصیهستند.

باپیشرفتصنعت،سودآوری سرمایه افزونی یافت.هرچهتولید بیشترمیشد،سودهمافزایشمی یافت.درچنینشرایطیکهسود سرمایهاز قبل استثمار کارگران هر روز بیشتر و بیشتر میشد،اسمیت در حمایت از سرمایه های خصوصی و سرمایه دارانبر این نظر بوددولتنبایددربازاردخالتکندتا سرمایه خصوصی در دست اقلیتی از سرمایه داران و شرکتهای چند ملیتی تمرکز یافته و در این راستامنابعبه درستی تخصیصیابند.

یکیدیگر از نظریات اینمکتبایناستکهمیگویندبازارهایجهانیبایدآزادباشندتاکشورهایمختلفبتوانندبهراحتیباهممبادلهکنند.تعرفه هابایدکاهشیابدتاتبادلتجاریباهزینۀپایینوبهسهولتصورتگیرد.نئولیبرالیسمبااستفادهاز این حربه دست سرمایه داران بزرگ را برای سود آوری کلان در بازارهای جهانی باز می گذارد و این امکان را به آنها میدهد که به هر شکل ممکن از بارآوری کار و دسترسی به مواد خام ارزان برای رشد سرمایه و مسلط شدن بازار استفاده شود. ایندرشرایطیاستکهتولیدداخلیدرکشورهایواردکنندهبهعلتعدمتوانرقابتوحجمانبوهوارداتارزان،بهسمتزوالپیشمیرود. به عنوان مثال در ایران به علت وارد کردن به وفور اجناس بنجلو چینیو بده بستان جمهوری اسلامی با چیناز نظر اقتصادی، سبب شده میزان تولیدات داخلی در ایران کاهش یابد و بسیاری از صنایع و مراکز تولیدی به علت عدم توان رقابت به تعطیلی کشیده شوند و در نتیجه توده های کارگر و زحمتکش با موج وسیعی از بیکاری مواجه شده و همچنین باعث شده وابستگی به کشورهای صادر کننده هم افزایش یابد. باتوجهبهشرایطآنموقعحاکمبرانگلستان، که اولین کشور صنعتی بودنظریههایآداماسمیتفقطدرمورداینکشورصدقمیکرد،اما کم کم با جهانی شدن سرمایه و صنعتی شدن کشورهای دیگر جهان این نظریه فقط شامل انگستان نشد و کل بازار جهانی و کشورهای دیگر سرمایه داری را هم در برگرفت.در این اندیشه وضعیتافرادتولید کننده مهمنیست،بلکهفقطافزایشتولیدوسودمهماست.حالدستمزدکارگرانپایینباشدیاازگرسنگیوفقربمیرند،ازنظرنظریه پردازان این مکتب مهم نیست.آنها بر این عقیده اند:اگرتولیدبالارود،فارغازوضعیتکارگران،اینسببمیشودمزدکارگراننیزبالارود.ایندیدگاهبهقدریدرانگلستانغالببودکهبسیاریازکارگرانبهدلیلتحملسختیهایزیادواستثمارشدید و وحشیانه بعدازچند سال کار طاقت فرسا توان خود را از دست داده ومیمردند.

دردههی70 واوایل80 ادامهیاینطرزتفکردیگرممکننبود. بحرانهایمالیواقتصادیبهوجودآمده،تورم

وبیکاری،کشورهاودولتهاراباچالشمواجهکردهبود.کشورهاییکهازاینلیبرالیسمحمایتمیکردند،باتولیدانبوهوکمبودتقاضامواجهشدند.درآنزمانکشورهایقدرتمندنیازبهکشفبازارهایجدیدبرایعرضهیتولیداتخود را داشتند؛در نتیجهنیازبهتصرفبازارهایجدیدبود.لیبرالهابرایورودبهبازارهایجدیدبامانعاصلیبهنامدولتمواجهبودند؛ بر این مبناادعایدخالتحداقلیدولترادراقتصادبااصراربیشترمطرحکردند،بهحدیکهبرخیوظایفعمومیهمچونتأمیناجتماعیرانیزازدوشدولتبرداشتند.بااینسیاست،مرزهایجغرافیاییازبینمیرفتوشرکتهایبزرگدنیابهراحتیمیتوانستندبهبازارهایبکرودست نخورده کشورهایدرحالتوسعهدسترسیپیداکنند؛لذادرچنینشرایطیبارشدبازارمشکلکمبودتقاضاازبینمیرفت.ازطرفدیگرباورودشرکتهایچندملیتیبهکشورهایدرحالتوسعه،بازارهایداخلیکشورهای توسعه یافته و استثمارگر رشدفزاینده ایی یافتند.

این سیاستهای تجاوز گرانه سرمایه داران کشورهای توسعه یافته به کشورهای در حال توسعه که تحت لوای صادرات و واردات،آزاد سازی تجارتنام گرفته است، موجب تشدید یکی از بدترین شکل‌های وابستگی وانقیاد اقتصادی کشورهای در حال توسعه است.آزادی خواهی نئولیبرال‌ها همه از همین جنس است: «آزاد سازی قیمت ها، آزاد سازی تجارت، آزادیبازار،آزادی واردات کالا‌های لوکس»، اما نه آزادی اتحادیه‌ها و سندیکاها، نه آزادی تجمعات و تشکل های کارگری.

در اثر غارت و چنگ اندازی سرمایه داری جهانی به بازارهای کشورهای در حال توسعه امروزه می بینیم که در اشکال تراستها و کارتلها و شرکتهای غول آسای چند ملیتی ظاهر شده اند.نئولیبرالیها با اجرای سیاستهای نئولیبرالی وحمایتمالیاز سرمایه داران برایخودیارگیریکردندتابتوانندسیاستهایبشدت استثمارگرانهخودرادرکشورهایدرحالتوسعهکهمملوازبازارهایدستنخوردهاست،پیشببرندوبتوانندباافزایشفروششرکتهایچندملیتیکهغالباًدراختیار اقلیت سرمایهدارانجهانقرار دارد،سودوسرمایۀخودراافزایشدهند. نئولیبرالیسم مدعی است که دولتهابایدکوچکبمانند.آنها با این حربه و حیله برای رفع بحرانهای اقتصادی موجود، امید به بازار آزاد و به آینده­ی خصوصیسازی­ها بسته اند.این خصوصی سازیها دراختیارصاحباننئولیبرالیسماستکهغالباًدرشرکتهایفراملیسهامدارند کهفقطبهدنبالمنفعتوسودخودهستند.اینشرکتهابادراختیارگرفتنمنابعارزاندرکشوردر حال توسعهازجملهزمین،نیرویکار،موادخامواولیه،فرآورده هایخودراباکمترینهزینهتولیدمی کنندوبابیشترینقیمتممکندر بازار آزاد آن را بفروش میرسانند.این مبادله تجاری نابرابر که نتیجه آزادسازی بی قید و شرط تجارت مورد نظر نئولیبرال‌ها است، شکاف و فاصله‌ای را که بین کشورهای فقیر و غنی وجود دارد، بیشتر می‌کند و به همین دلیل این به اصطلاح “آزاد سازی” سبب وابستگی و انقیاد کشورهای در حال توسعهبه کشور‌های توسعه یافته و ثروتمند میشود. کشورهای ثروتمند کالا‌هایی را می‌فروشند که فقط باید مصرف شوند. به همین دلیل است نئولیبرالها از نظر اقتصادی برآزادی این تجارت پافشاری می کنند که تقریبا برایشان سود خالص را بهمراه دارد.

درایننوعخصوصیسازیدولتبایددخالتگریخودرا به حداقلبرساند،وتمامیاموراقتصادیبهسمتخصوصیسازی پیش برود، بهعنوانمثالاز طرفدولتآمریکایکسری خدماتعمومیمانندتأمیناجتماعی،هزینههایدرمانینیزبهشرکتهایخصوصیسپردهشدهاست.در ادامه این سیاستهای نئولیبرالی سالیان متمادی، بانک­ها و نهادهای سرمایه­گذاری جهانی به منظور ایجاد بازارهای جدید بر سیاستمداران اعمال نفوذ می­کنند و فشار وارد می­آورند کهاولاٌ صندوقهای ملی بازنشسته­گی جزء خصوصی سازیها قرار گیرد و دوماًکارخانجات بزرگ صنعتی، جاده­ها، پل­ها و سیستم آب­رسانی در دستور قرار گرفته، مشمول طرح خصوصی­سازی­ها و نیمه خصوصی سازیها شوند.

ریگان به عنوان یکی از سردمداران ایدئولوژی نئولیبرالیسم برای احیای قدرت طبقاتی سرمایه داری حمله تهاجمی به اتحادیه‌ها و تشکلهای کارگرینمودو سعی نمود حرکتهای این تشکلهای کارگری را برای مطالبات و خواسته هایشان در هم بشکند، با این شگرد هم در میان کارگران رعب و وحشت ایجاد کند.به موازات این طرح‌ها، با بکار گیری از انواع و اقسام ایدئولوگهای نئولیبرالی، تبلیغات مدیایی به تبلیغ و ترویج نئولیبرالیسم پرداختند. تمام این ارگانها یک صدا برای دولت نئولیبرال و نهادهای حامل آن از جمله: صندوق بین‌المللی و بانک جهانی و سازمان ملل متحد تبلیغ می نمودند.

از دیگر طرفداران پرو پا قرص ایدئولوژی نئولیبرالیسم مارگارت تاچر در انگلستان بود.تاچر برای تضعیفقدرت اتحادیه‌های کارگری درهای صنایع بریتانیا را به سوی بازار آزاد و رقابت عنان گسیخته گشود. طولی نکشید که صنعت فولاد شفیلد، کشتی سازی گلاسکو و صنعت خودروسازی محلی بزرگترین ضربات را متحمل شدند. پای شرکت‌های ژاپنی به بریتانیا باز شد. این شرکت‌ها فقط و فقط کارگرانی را که در اتحادیه عضو نبودند استخدام می‌کردند. در نتیجه‌ با به حراج گذاشتن نیروی کار کارگران با دستمزدهای بسیار پائینطبقۀ کارگر انگلستان به تدریج به بردگی سیاستهای نئولیبرالیسم تن دادند.خصوصی‌سازی در صنایع هوا فضا، مخابرات، خطوط هواپیمایی، فولاد، برق، گاز، نفت، زغال، آب، حمل‌ونقل اتوبوس رانی و راه آهن با قیمت نازل پیاده شد.

نئولیبرالیسمبرنامه ی از پیش طراحی شدۀ سرمایه داری جهانی است که از طریق نهادهای صندوق بین اللملی پول، بانک جهانی و تجارت آزاد طی چند دهه ی گذشته حاکمیت نموده، تاچر و ریگان در راس این حاکمیت بیشترین نقش را ایفاء کردند.

صندوق بین المللی پول:

صندوقبینالمللیپول وبانکجهانیهردو،حاصلکنفرانسپولیومالی«برتونوودز» هستندکهدرسال1944 در«نیوهمپشایر» آمریکاتشکیلشدکهبرایتأمینمالیبازسازیاروپابعدازجنگواجتنابازرکودهایاقتصادیآیندهصورت می گرفت.آنانیکهدراینکنفرانسشرکتکردنددرحالوهوایرکودبزرگدهۀ30 بودندکهدراوجآنبیکاری در آمریکابه25 درصدرسید. «جانمیناردکینز» کهدرایننشستنقشیکلیدیداشت،درزمانرکودبرایبحرانراهحلیارائهکرد: اومی گفتعلتسقوطاقتصاد،کاهشتقاضایکلاستوسیاستهایدولتمیتواندبهافزایشتقاضاکمککند.درمواردیکهسیاستهایپولیکارنمیکند،دولتهابایدبهسیاستهایمالیتکیهکنندوهزینههایخودراافزایشویامالیاتراکاهشدهند.درحالیکهالگویمبتنیبرتحلیلکینزموردانتقادقرارگرفتهشده،درکماراازاینکهچرانیروهایبازارنمیتوانندبهسرعتعملکنندواقتصادرابهاشتغالکاملبرگردانند،بالابردهاست.درواقعدرابتدایکارنیز،صندوقبینالمللیپولبرپایۀهمینتفکرتأسیسشدکهبازارهاعموماًخوبکارنمیکنندوممکناستباعثبیکاریهایبزرگیبشوندونتوانندمنابعمالیلازمرابرایاصلاحاموراقتصاددراختیارکشورهابگذارند.اماایننهادبینالمللیطیزمانتغییراتزیادیکردهاستواکنوناز برتری بازارحمایتمیکند،ودرحالیکهتأسیسآنبراحساسنیازبهفشاربررویکشورهابودتاسیاستافزایشهزینه هاوکاهشمالیاتها را درپیشبگیرندوباکاهشنرخهایبهرهاقتصادرابهحرکتدرآورند،امروزصندوقنوعاً،تنها وقتیاعتبارمیدهدکهکشورمورد نظر حاضرشودسیاستهایکاهشکسری بودجه،افزایشمالیاتهاویاافزایشنرخهایبهرهرااتخاذکندکهبهمحدودشدنفعالیتهایاقتصادیمنجرمیشود.

هدفاصلیصندوقبینالمللیپولحفظثباتاقتصادسرمایه جهانیاست.صندوقبین المللیپولدرکمکهایبینالمللینقشمشخصیدارد.فرضبرایناستکهصندوق،وضعیتاقتصادکلانکشوررابررسیمیکندتامطمئنشودکهکشوردرمحدودۀامکانات اقتصادیشحرکتمیکند. گویا هرگاهکشورینتواندحداقلاستانداردهایمشخصیراحاصلكند،صندوقکمکهایخودرابهآنکشورمتوقفمیکندومعمولاًوقتیصندوقکمکهایخودرامتوقفمیکندبانکجهانی هماز این امر پیروی کردهوکمکهایخودرامتوقفمیکند.تمرکزصندوقبینالمللیپولبهاقتصادکلانوبهخصوصتورم،منجربهاینشدکهمسائلمربوطبهفقر، بیکاری،نابرابریسرمایهبین طبقات دارا و نداررانادیدهبگیرد.

ازمهمترینخواستههاوشرایطصندوقبینالمللیپولازکشورهادرمقابلپرداختوام،آزادسازیبازارسرمایهاست؛چراکهبازارسرمایۀموفق،نشاندهندهوجودنظامسرمایهداریاست،البتهلازمبهذکراستکهصندوقدرکنارایندرخواست،درخواستدیگریهمداردوآنتعییننرخبهرهتوسطبازارآزاداست. ازدیگراولویتهایصندوقمیتوانبهحمایتازنرخارزدرکشورهاوبالانگهداشتنارزشپول کشورهادرمقابلارزخارجیاشارهکرد؛چراکهدرصورتکاهشارزشپولملیتورمایجادمیشودکهبااهدافصندوقبینالمللیپولمغایراست.

بانکجهانی

هرآنچهمسئولینبانکجهانیمیگویند،باورکردنشمشکلاستکهبانکجهانیازتأثیراتفاجعهباریکهسیاستهایشدرجهانسومبرجایمیگذاشت،بی اطلاعبودهباشد.بانکجهانی،تحتسلطۀایالاتمتحدهآمریکاستوازدیرباز،بهمثابهبازویسیاستخارجیایالاتمتحدهعملکردهاست.بدنام ترینموردبهکارگرفتنبانکجهانیدرخدمتایالاتمتحده،پایاندادنبهوامهایبانکبهحکومتمنتخبسالوادورآلندهرئیسجمهورشیلیبود،کهاولینگامدرایجادبیثباتیطرحریزیشدهتوسطایالاتمتحدهآمریکادرشیلیمحسوبمیگردد.ریچاردنکیسونرئیسجمهوروقتایالاتمتحده و کارگزاران آن،بانکراطوریدرخدمتاهدافخودبهکارگرفتندکهبدترین ضربه را به اقتصاد شیلی وارد آورد ند.بحراناقتصادی،متعاقبآنراهرابرایکودتایخونینسال1973طراحیشدهتوسطسازمانجاسوسیآمریکاهموارکرد. بهدنبالآن،ایالاتمتحدهسیلکمکهایخودرابهسویدیکتاتورنظامی پینوشهسرازیرکرد.ازاکتبر1973 تا1976 ،بانکجهانیبهدیکتاتورینظامیپینوشه351 میلیوندلاروامداد.

برنامه هایتعدیلاقتصادیبانکجهانیطیدهۀ1980 شروع حملۀوسیعواشنگتنعلیهکشورهایجهانسوم بود. که نتیجۀ آن بیکاری، گرسنگی و فقر و فلاکت را بهمراه داشته است.

درسالهایپایانیدهۀ1990 ،بانکجهانیسختدرتلاشبودتاتصویریخیرخواهانهازخوددراذهانایجادکند.ابتداگزارشتوسعۀجهانیآن،براهمیتنقشدولتدربهبودوضعیتبهداشتوسلامتوآموزشوکاهشنابرابریهایاجتماعیتأکیدداشت.درماهژوئیه1997 ،بانکجهانیاعلامداشتکهفقرروبهافزایشونابرابریدردرآمدهاراکهازاعمالبرنامههایتعدیلاقتصادیموردنظربانکدرجهانسومناشیشدهاست،باهمکاری30 سازمانغیردولتیکهازسیاستهایبانکبهسببنتایجحاصلازآن،انتقادکردهاند،موردبررسیقرارخواهدداد. بانکجهانیتحتبرنامههایتعدیلاقتصادیبهاینشرطبهکشوریواممیدادکهدولتآن،بهنفعبازپرداختمطالباتبانکهایغربی،هزینه هایعمومیراوسیعاًکاهشدهد.

درایرانبعدازجنگتحمیلیوباآغازدورۀسازندگی،با رو آمدن دولت رفسنجانیتفکر نئولیبرالی و اجرای سیاستهای آن برخلافطرزتفکرحاکمبردورانجنگ،حیاتدوبارهپیداکردودردوراندولتهایبعدیادامهپیداکرد؛بهطوریکهدردولتدهم و یازدهمشدتبیشتریگرفتهاست.دردولتکنونیدرآمدهایدولتافزایشیافتهاست،ولیبسیاریصرفترویجهمینطرزتفکردرقالبحجمانبوهواردات،خصوصیکردنصنایعدولتیوقرارگرفتهاست.

خصوصی سازیها در ایران دقیقا تابع سیاستهای نئولیبرالیسم است. مجمعتشخیصمصلحتوسردمداران جمهوری اسلامی اصل44 قانون اساسی را در رابطه با خصوصی سازیها قید و به تصویب رسانده اند.این بند از قانون اساسیکاملاًمنطبقباتفکراتنئولیبرالیسم و بر آورده نمودن خواسته های آن از طریق صندوق بین المللی پول و بانک جهانی می باشد.همانطوریکه مشاهده می کنیم بسیاریازصنایعبزرگداخلیدرحالواگذاریبهبخشخصوصیاست.همانبخشخصوصیکهفقطبهدنبالسودآوری بیشتر و تقویت سرمایه های خصوصی در سطح داخلی و خارجی است.

بخش وسیعی از صنایع ایران تعطیل شده و یا در حال تعطیل شدن است. تا جائیکه به بخش وارداتبر میگردددرحالحاضرباحجم وسیعی از کالاهای واراداتی بنجل تا کالاهای لوکس مصرفی از کشورهای مختلف بخصوص چین روبرو است.حجمعظیمدرآمدهاینفتی،بدون توجه بهتوسعۀبخشتولید،با حاکمیتبخشدلالیو رانت خواری برروابطاقتصادی،همگیسببشدهتاکشوربه جامعه ایی مصرفی تبدیل شود.مصرفیکهغالباًازتولیداتشرکتهایفراملیوچندملیتیخارجیتأمینمیشود و با وابستگی کامل اقتصادی؛یعنیدراختیارگذاشتنبازارهایداخلیدرخدمتسودسرمایه دارانجهانی و تقویت و توسعه هر چه بیشتر خصوصی سازیها.دردولتدهمباارز ارزان،حجمعظیمیازکالاهایوارداتیبهکشورسرازیرشدهکهبیشترین ضربه را به بخشهای تولیدی زده و سبب تعطیل شدن بخش صنعتی شد و این سیاست همچنان در دولت یازدهم ادامه داشته، منجر به بیکارسازیهای وسیع و فقر و فلاکت میلیونها توده کارگر و زحمت کش جامعه شده است.

نئولیبرالیسم در طول این چند دهه سلطه‌ی خودضمن تهاجم گسترده به اتحادیه‌ها و سندیکاهای کارگری به طرز غیر مترقبه ایی توانسته طبقه‌ی کارگر را ایزوله و اتمیزه نماید.و مزورانه فرد گرایی را به جای حقوق انسان‌های آزاد و برابر جا بزند. مدافعان و اجرا کنندگانطرحهای تاچریسم ـ ریگانیسم با دفاع از حقوق فرد و در نظر نگرفتن حقوق جمعی به حمایت از بازار و انباشت سرمایه و کسب سود بیشتر و ارزش اضافی پرداختند و به خود بیگانگی انسانها دامن زدند و ماهیتاً آنها را به کالا تبدیل کردند. بدین ترتیب رقابت و انگیزه‌ی فردی به جای رقابت و انگیزه جمعی و متشکل شدن، بالاترین ضربه را به طبقه‌ی کارگر و زحمتکشان وارد کرده است.

نکته اشتراک دولت‌های نهم، دهم و یازدهم در ارزان سازی نیروی کار می باشد.چنین روندی با پرداخت وام‌های کلان و توصیه‌هایصندوق بین‌المللی به دولت توسعه‌ی اقتصادیرفسنجانی آغاز شد. از مشخصه های این دوران وضعیتی بود که کارگرا ن نفت یکی از بزرگترین صنایع ایران با آن مواجه شدند، روندی که در استخدامی کارگران بوجود آمد به این شکل بود که کارگر را به کارکن ارتقاء دهند. در قراردادهای جدید استخدامی اگرچه کارگران به عنوان کارکن ارتقای شغلی یافته بودند، اما در وضعیت آنها با ارتقاءبه شغل جدیدتغییری حاصل نشد. کارگرانی که به این طرح جدید صاحبان سرمایهتن ندادند از حیطۀ کار بیرون ماندند و بازخرید و بازنشسته یا اخراج شدند. کارگرانی هم که ارتقاء یافته بودند، در عوض از حق تشکل و اعتصاب محروم گردیدند.

در ادامه این طرح، دولت قراردادهای موسوم به پیمان‌کاری را منعقد نمود که در واقع ادامه همان طرحهای نئولیبرالی بود. از مشخصه های این طرح در هم شکستن اتحاد سراسری کارگران نفت، و اتمیزه نمودن آنهابود که رژیم سرمایه جمهوری اسلامی آگاهانه به این نقشه عمل دست زد، او به پتانسیل و سابقه مبارزه درخشانی که کارگران صنایع نفت در به پیروزی رساندن انقلاب ایران را داشتند کاملا واقف بود. طرحهای مناقصه ای پیمانکاری حربه دیگری بود که کارگرانی را که اخراج شده بوده با قراردادهای موقت و با حداقل دستمزدها بدون هیچ مزایا و حق بیمه ایی مجدداٌ استخدام نمایند. این طرح در سطح گسترده ایی در شرکت نفت اجرا شد و در شرایط فعلی نود درصد کارگران این صنایع تحت نظارت کارفرمایان جدید که همان پیمانکاران می باشند به شکل قراردادی به بدترین شیوه استثمار میشوند. چنین رویکردی به مثابه‌ی واگذاری کلیۀ امور کارگران اعم از دستمزد، بیمه، ایمنی محیط کار، مرخصی، مسکن، ساعت کار و سایر امور رفاهی و شغلی به کارفرمایان جدید بود. هدف صاحبان سرمایه این سیاست پیچیده‌ی نئولیبرالی،گریز وزارت نفت از مسئو لیت‌های قانونی و اجتماعی خود در قبال کارگران شاغل و بیکار بود. کارگرانی که به شکل قراردادی به کار اشتغال دارند به علت ترس از اخراج در متشکل شدن و مبارزه طبقاتی با محدودیتهایی روبرو هستند. با اجرای طرحهای پیمانکاری کارگران نمی دانند با کدام کارفرما روبرو هستند. قراردادهای موقت و پیمانی مهم‌ترین شاخص استثمار نیروی کار است. به موجب این قراردادها کارگران حداکثر به مدت 6ماه تا یک سال به استخدام در می‌آیند و به دلیل ناامنی شغلی و ترس از بی‌کاری در بسیاری مواقع سکوت اختیار می کنند. در نخستین سالهای عروج نئولیبرالیسم ایرانی در دوره رفسنجانی به سال 1369طبق دومین تبصرۀ مادۀ هفتم قانون کار قراردادهای موقت و پیمانی جنبه‌ی قانونی و حقوقی یافت.

از مشخصه های قراردادهای موقت کار که تماماً به ضرر کارگران است، از یک‌ طرف دست کارفرما را برای اخراج باز می‌گذارد و از سوی دیگر مستقیماً به ارزان سازی نیروی کار، تعرض به معیشت کارگران، گروگان گیری شغلی و هراس از اخراج شدن دامن می‌زند و از سوی دیگر کارگران به علت عدم ایمنی در کار خود، امکان همبستگی و اتحاد و اعتراض  و سازمان یافتن را از دست می دهند.البته طرح قرار دادهای موقت تنها به شرکت نفت ختم نشد، طبق آخرین آمار سال 93 درحدود نود درصد کارگران از بخش صنایع مهم گرفته تا بخشهای خدماتی را در بر می گیرد!

بر طبق یک خبر از خبر گزاری مهر در تاریخ 17 خرداد ماه، ایران به غولهای نفتی پاداش میدهد….رئیس کار و اصلاح قراردادهای نفتی وزارت نفت با تاکید به اینکه برخی شرکتهای خارجی در طول دو دهه گذشته با ایران قرارداد نفتی امضاء کرده اند، نه تنها هیچگونه سودی نبرده بلکه متحمل زیان هم به دلیل فعالیت در صنایع نفت و گاز ایران شده اند.”

این مقام و مزدور دولت سرمایه جمهوری اسلامی در حالیکه با وقاحت و بیشرمی تمام دروغ می گوید و از منافع شرکتهای امپریالیستی دفاع می کند و مدعی است که سودی نصیب آنها نشده است، باید به ایشان یاد آوری نمود: صنایع نفت ایران جزء اولین طرح خصوصی سازیهایی بودند که کارگران آن بالاترین صدمات را متحمل شده اند، همانطور که در بالا اشاره شد این طرحها برای صاحبان سرمایه و اربابان امپریالیستی اش تماماٌ سود و برای کارگران نفت بردگی کامل و ریاضت اقتصادی را بهمراه داشته است. این نوع خوش خدمتیها به سرمایه جهانی بدون هیچ واهمه ایی علتش تنها نبود طبقه کارگرمتشکل و متحد در میدان است.

واکنش جنبش کارگری به خصوصی سازیها

با استبدای که حکومت سرمایه جمهوری اسلامی بیش از سه دهه است بر جامعه ایران و بویژه جنبش کارگری حاکم نموده است، کارگران برای متشکل شدن و ایجاد تشکلهای خود با سرکوب، اخراج، دستگیری و زندان روبرو بوده اند. اما با تمام این سرکوبها دست به اعتراض و اعتصاب و ایجاد تشکلهایشان به اشکال مختلف زده اند. با طرح مطالبات و خواستهای خود از جمله: ایجاد تشکلهای مستقل، افزایشِ حداقل دستمزد، لغو قراردادهای موقت و سفید امضاء، حقوق بازنشستگی، لغو کار برای کودکان، آزادی فعالین کارگری زندانی و تمامی زندانیان سیاسی و مبارزه برعلیه خصوصی سازیها که امروز بیش از هر زمان دیگر جزء مطالبات محوری طبقه کارگر ایران است به مبارزه برخاسته اند. کارگران پل آکریل اصفهان و اخیراً کارگران سنگ معدن بافق یزد از پیشتازان مبارزه برعلیه این طرح ارتجاعی بوده اند. کارگران سنگ معدن بافق علیه خصوصی سازیها و فروش معدن به بخش خصوصی رژیم را وادار به عقب نشینی نموده اند. این اعتصاب هر چند پایان کار نیست اما دستاوردهای گرانبها و با ارزشی برای طبقه کارگر ایران و کارگران معدن سنگ آهن بافق تا کنون بهمراه داشته است. این حرکت مهم و تاریخی توجه بخشهایی از جنبش کارگری ایران را به طرح خصوصی سازیها و عواقب ناشی از آن جلب نموده است.

بخش وسیعی از طبقه کارگر ایران بطور عینی عواقب شوم این خصوصی سازیها را در زندگی روزمره خود تجربه کرده اند و لطمات سنگینی که در قٍبل آن متحمل شده اند را با تمام وجود خود احساس نموده و تاوان آن را با فقر و فلاکت و بیکاری هر بیشتر می پردازند. تا جائیکه هم به سطح جهانی بر میگردد، در حالی که تجربه تاریخی چند دههبه روشنی نشان میدهد که اجرای سیاست‌ خصوصی سازیها در کشورهای در حال توسعه عموماً منجر به بیکاری، تشدید فقر توده های زحمتکش، محرومیت طبقات کم در‌آمد‌تر از آموزش و پرورش، بهداشت و درمان و سایر خدمات عمومی، گسترش فواصل طبقاتی، کاهش ارزش پول ملی این کشورها، واردات بی حساب و کتاب، ورشکستگی و ویرانی تولید ات داخلی، گسترش دلال بازی و رانت خواری مالی و تشدید وابستگی کشورهای در حال توسعه به کشورهای ثروتمند و بزرگ سرمایه‌داری شده است.

حذف یارانه‌ها یکی از محورهای اصلی این خصوصی سازیها و تعدیل‌های ساختاری است. یکی از سیاستهای حذف یارانه ها “آزاد سازی” قیمت ها می باشد.تا سرمایه داران بتوانند با دست و بال بازتر قیمتهای اجناس را بالا برده و هیچ کنترلی بر بازار موجود نباشد.تا جائیکه “دست نامرئی بازار” خود بهترین تنظیم کننده باشد. با حذف یارانه ها در چند سال گذشته در ایران که حاصل آن گرانی و تورم بیش از حد و بالاتر رفتن قیمت اقلام هر روزه می باشد آنچنان وضعیت بحرانی در جامعه ایران بوجود آورده، که اکثریت مردم برای تهیه مایحتاج اولیه زندگیشان و زنده ماندن با دشواریهای بسیاری روبرو هستند.

دولت روحانی با سازشی که با کشورهای امپریالیستی در ابتدای کار ریاست جمهوریش تا به امروز داشته، با سرمایه داری جهانی عهد بسته تا جائیکه امکان دارد خصوصی سازیها را در ایران و در سطح صنایع بزرگ هر چه سریعتر اجراء نماید. هدف دولت یازدهم فروش صنایع به بخش سرمایه های خصوصی و سرمایه داران خارجی است، که با فروش نیروی کار ارزان کارگر ایرانی و استثمار وحشیانۀ آنها توسط سرمایه های خارجی بالاترین درصد سودهی را نصیب آنان سازد. اما آنچه در نتیجه این خصوصی سازیها نصیب کارگران میشود، دستمزد بسیار نازل، قراردادهای موقت و سفید که اینبار کارگران با کارفرماهای خارجی روبرو هستند، تقسیم صنایع بزرگ به واحدهای کوچکتر که سبب پراکندگی و عدم اتحاد و متشکل شدن کارگران میشود، فقدان بیمه بیکاری و نا امنی شغلی و عدم ایمنی محیط کار. کارگران نتیجه ایی که از این خصوصی سازیها می گیرند، فقر و فلاکت بیشتر ناشی از تورم و گرانی سر سام آور. همانطوریکه امروز شاهد هستیم هنوز این طرح خصوصی سازیها بطور کامل اجرا نشده، طبقه کارگر ایران با بیکاری و فقر و اوضاع نابسامان اقتصادی که ناشی از تورم و گرانی فوق العاده است دست به گریبان است. در پی این تجارب است که کارگران بخشهایی از صنایع بزرگ ایران ازجملهپل آکریل اصفهان، چادر ملو و سنگ معدن بافق دست به یک حرکت جدی بر علیه این طرح خانمان سوز خصوصی سازیها زده اند. امروزه این خطر برای کل طبقه کارگر ایران جدی تلقی شده و توجه آنها را به این وظیفه مهم جلب می نماید که با اتحاد و همبستگی سراسری در قامت یک طبقه بر علیه این سیاستهای ضدکارگری دولت سرا پا مزدور روحانی به پا خیزند. تنها کارگران با همبستگی طبقاتیشان می توانند دولت را وادار به عقب نشینی نموده و آنها را ودار نمایند از انجام این طرحهای ضد کارگری که هستی طبقات فرودست را به نیستی تبدیل می کند ممانعت به عمل آورند. همان حرکت موفق و طبقاتی که تا کنون کارگران بافق انجام داده اند و به دشمن طبقاتی آموختند که با اتحاد و همبستگی کارگری دشمن یارای توان مقاومت نیست.

سپتامبر 2014

منابع:

ویکی پدیا، دانشنامل آزاد

دیویدهاروی(۱۳۸۶)تاریخچه‌ی مختصر نئولیبرالیسم، برگردان: منوچهر عبدالله زاده

  1. ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

  2. سرمقاله هفته نامه گلوبال مارکتز در موردنظامبرتون وودز و ناکارایی های آن