سیوان كریمی -بحران خودكشی در جمهوری اسلامی

بحران خودكشی در جمهوری اسلامی

سیوان كریمی

تقریبا هر روز خبر خودكشی را می توان در اخبار ایران شنید. آمارهایی كه در این خصوص منتشر می شوند نشان می دهند كه روزانه بیش از ۱۵ مورد خودكشی در ایران صورت می گیرد. طبق آخرین آمار منتشر شده، خودكشی در جامعه ایران نزیك ١٣ درصد (این آمار مربوط به سال ١٣٩٢ می باشد) رشد داشته است و اسفناك اینكه ٢٩ درصد این خودكشی ها در بین جوانان ١٨ تا ٢٤ سال صورت گرفته است. خودكشی در ایران بیشتر بین جوانان و فقرا رواج پیدا كرده است. این اعتقاد وجود دارد كه رسیدن به مرز خودكشی درنتیجه رسیدن به نهیلیسم است، اما پیوند دادن این بحران در جامعه به یك موضوع فلسفی به حتم نمی تواند همه دلایل آن باشد.

اگر با نگاهی نافذتر به خودكشی های صورت گرفته در جامعه نگاه كنیم، بهتر می توانیم به عمق دلایل و چرایی این موضوع پی ببریم. بیشترین آمار خودكشی های صورت گرفته در بین طبقه محروم جامعه صورت می گیرد. اولین و مهمترین دلیل این وضع را می توان در شرایط اقتصادی حاكم بر جامعه جستجو كرد. فقر در جامعه ایران بیداد می كند و كسانی كه از عهده تامین حداقل نیازهای زندگی خود برنمی آیند خودكشی را به عنوان راه حل نهایی فرار از این باتلاق انتخاب می كنند. وضعیت بد معیشتی، نابرابریها و بی عدالتی ها و بردن اكثریت جامعه به زیر خط فقر، شرایطی را به انسانها تحمیل كرده است كه راه حل برون رفت از آن را با مرگ می سنجند.

از سویی دیگر بخشی از این آمار مربوط به جوانان است. نسلی از جامعه كه هیچ امیدی به آینده ندارند و هویت واقعی از آنها سلب شده است. بی افقی نسبت به آینده و عدم اطمینان به آن باعث شده است كه زندگی این بخش از جامعه در یك دور باطل و بی هدف قرار گیرد كه تكرار روزمرگی بیكاری، فقر، نابرابری و … را در برابر چشمانشان قرار می دهد.

اما در كنار این آمار شاهد خودكشی زنان و دختران نیز هستیم. آماری كه در حال رشد است و به صورت فزاینده ای جامعه را دربرگرفته است. بیشتر این خودكشی ها به خاطر مسائل فرهنگی در جامعه صورت می گیرد كه به صورت سم برای جامعه درآمده است. نگاه “ناموسی” به زنان از سوی مردان و تعبیر زنان به عنوان بخشی از مایملك مردان باعث شده است كه زنانی كه در جامعه از سنتهای تاكنونی عبور می كنند و به آن وقعی نمی نهند نهایتا از ترس تفكر مردسالارنه حاكم بر جامعه یا خودكشی كنند و یا توسط “مالكانشان” به قتل برسند.

مسئول كیست؟

اما سوال واقعی و عینی برای این مساله به دلایل این موضوع برمیگردد. مسبب اصلی این شرایط كیست؟ جامعه مورد بحث ما ایران است و مسبب اصلی این شرایط جمهوری اسلامی است. فقر و تحمیل گرسنگی، نابرابری و نبود آینده روشن از عوملی هستند كه جمهوری اسلامی بانی آن بوده است. دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر به كارگران و طبقه مزدبگیر جامعه، باعث شده است كه بسیاری از مردم توانایی تامین حداقل نیازهای زندگی را نداشته باشند. همین كارگران هم نهایتا پس از اینكه نتوانند تامین كننده حداقلهای زندگی خود باشند، دست به خودكشی جمعی در خانواده می زنند. موضوعی كه متاسقانه ما هرازچند گاهی شاهد آن بوده ایم. جمهوری اسلامی هیچگاه به زندگی كارگران توجه نداشته و بویژه امروز در متن بحران وخیم اقتصادی اش توجهی نخواهد داشت و تلاش دارد بار بحران را روی دوش مردم کارگر و زحمتکش بگذارد.

از سویی دیگر نسل جوان در جامعه ایران همیشه به جمهوری اسلامی به عنوان یك غده سرطانی بر پیكره جامعه نگاه كرده است. دلیل این امر عدم همخوانی رژیم با همه دار و دسته و سیاستهایش با جامعه ایران است. همین جوانان در جامعه ایران هیچ امیدی برای یك زندگی بهتر در درون جمهوری اسلامی ندارند. بی افقی نسبت به زندگی، نبود شغل، فقر، و آینده ای تاریك باعث می شود كه خودكشی به عنوان یك انتخاب در دسترس این جوانان قرار گیرد.

جمهوری اسلامی به عنوان رژیم حاكم، فرهنگ خود را بر جامعه حاكم كرده است. پایه های این فرهنگ از اسلامی گرفته شده است كه به زن به عنوان یك بخش از مایملك مرد نگاه می كند. “زن” یعنی “ناموس و شرف” مرد و این یعنی اگر زنان در جامعه بخواهند از این قوانین اسلامی پا را فراتر بگذارند، به عنوان دفاع از شرف و ناموس خون آنها را “حلال” كرده اند. اگر زن هستی و بخواهی به این سنتها و فرهنگهای پوسیده اسلامی و عقب افتاده “نه” بگویی، یا باید كشته شوی و یا از ترس خودكشی كنی. اگرچه مبارزه زنان در جامعه در برابر این قوانین كثیف و عقب مانده توانسته است وضعیت جامعه را با تغییرات مثبت برای زنان روبرو كند، اما كماكان خودكشی به خاطر “ناموس” بخشی از واقعیت جامعه است.

سرمایه داری در تمام دنیا و به طبع در ایران میراثی كثیف را به جای گذاشته است. ازخودبیگانگی انسان كه از ثمرات سرمایه داری است، نقطه مشترك همه خودكشی هاست. جایی كه انسان هویت خود را به عنوان “انسان” از دست رفته می بیند و نه تنها با خود بلكه با دیگران نیز بیگانه شده است. انسان از خود بیگانه چیزی به عنوان هویت انسانی، شخصیت و اعتماد به خود را از دست داده است و نهایتا به “خود” به عنوان یك “شخص” نگاه می كند كه فرار از این مصیبتها را تنها در خودكشی می بیند.

چه باید كرد؟

پاسخ به این سوال را باید به صورت ریشه ای بررسی كرد. باید برای پاسخ به این سوال به مسایلی اشاره كرد كه بانی این اتفاق هستند. فقر، بی افقی و پیامدهای اجتماعی مخرب ناشی از آنها، دلایل واقعی این اتفاق هستند اما پایه همه این موارد، جمهوری اسلامی و سرمایه داری هار حاكم است. حل این معضلات در چهارچوب جمهوری اسلامی غیر ممكن است. اگر جمهوری اسلامی می توانست، در این ٣٧ سال این كار را می كرد، اما امید به تغییر این شرایط توهم است. سوسیالیسم به عنوان راه نجات بشر، به عنوان برقراری یك سیستم آزاد و برابر برای همه، تنها راه حل واقعی در برابر جامعه است. تحقق این امر در سرنگونی جمهوری اسلامی و نظام سرمایه داری است. امری كه گام اول آن با اتحاد و همبستگی در جامعه امكان پذیر است.

می ٢٠١٦