سيف خدايارى-طرح ” آشتى ملى” خاتمى، طرحی شكست خورده

طرح ” آشتى ملى” خاتمى، طرحی شكست خورده

 

سيف خدايارى

در بلبشوى حاكم بر فضاى سياسى ايران كه عمدتاً در رسانه ها منعكس مى شوند، ارائه هر “طرح” و “نظريه اى” از سوى جناحهاى مختلف نظام، هر قدر هم غير واقعى و خارج از موضوع باشد، غيرممكن و عجيب نيست. وظيفه جناح اصلاح طلب رژيم، با هر ميزان از قدرت و بى قدرتى، تهيه خوراك تبليغاتى گاه تند و تيز و اغلب بى مزه و فاقد دستورپخت براى ضيافت مشروعيت بخشى به نظام متعفن جمهورى اسلامى بوده است. اظهارات اخير خاتمى مبنى بر “آشتى ملى” را بايد جزو بى مصرف ترين “طرح” هاى سيد اصلاحات ناميد.

خاتمى روز نوزدهم بهمن ٩٥، همزمان با بالا رفتن تب جنگ طلبى ترامپ و در آستانه بيست و دوم بهمن، در ميان جمعى از “جانبازان، آزادگان و ايثارگران” ضمن دعوت مردم به شركت در نمايش “وحدت ملى” قدرى جسارت يافته و مانتراى سياسى خود را تحت عنوان “آشتى ملى” بيرون مى دهد. به گفته خاتمى “کسانی که در حصر و زندان هستند هم دلشان برای انقلاب و کشور می‌سوزد و نسبت به تهدیدهایی خارجی موضع دارند”. و نيز گفته است “باید از این فرصت حسن استفاده کنیم و زمینه آشتی ملی را فراهم آوریم و از این مرحله با درایت به سوی دفاع از اصل اسلام و انقلاب و کشور و منافع مردم حرکت کنیم”. البته كه نمى توان تفسيرهاى هرمنوتيك متداول در جريان اصلاحات را به اين عبارت چسباند. خاتمى خود بارها خط قرمزش را كه چيزى جز حفظ نظام نيست، برجسته تَر از هر تفسير و تأويلى مشخص كرده است و اينبار نيز مشمولين “آشتى ملى” بزعم او كسانى هستند كه از نظام دلخور هستند؛ كسانيكه در چارچوب نظام هستند و مبناى آنها قانون اساسى است. بنابراين بحث مخالفين جمهورى اسلامى در كليت آن و “آشتى ملى” به مفهوم متداول بورژوايى آن مردود است. با توجه به اشاره خاتمى به مسأله حصر سران سبز، روشن ترين هدف خاتمى بازگرداندن بخش مخلوع اصلاحات از جمله سران سبز به آپارات قدرت است.

” طرح” خاتمى اما از همان آغاز با بداقبالى و ناكامى در ميان اصلاح طلبان مواجه شده است. نه به اين دليل كه كه اين “طرح” جاذبه رسانه اى ندارد، بلكه به اين خاطر كه صف اصلاحات چنان بهم ريخته و فاقد تعين است كه نمى تواند، اعتماد نيروهاى پراكنده آنها را جلب كند. انتقال پرچم اصلاح طلبى به اعتداليون – كه روحانى از چهره هاى شاخص آن است و در چهار سال اخير بازوى مقتدر سركوب و اختناق بوده و كمترين اقدامى در راستاى رفع حصر- به عنوان نماد سركوب سبز و اصلاحات- انجام نداده است و نيز سهيم بودن آنان در دزديهاى ميلياردى و فساد گسترده دولتى و مهمتر از اينها نقش نمايندگان آنها در فراكسيون اميد در تعميق اختناق نهادينه شده جمهورى اسلامى، مانع از جلب اعتماد نسل دوم اصلاح طلبان است. درست يك هفته پس از اظهارات خاتمى، فراكسيون اميد به رهبرى عارف طرح دوفوريتى “تأمين امنيت مراسم هاى رسمى” را به مجلس تقديم كرده است كه روى تمام نهادهاى سركوب را در دو دهه اخير سفيد كرده است: طبق اين طرح هر كس كه با طرح سؤالاتى يك مراسم “عرفاً رسمى” را بهم بريزد، به دو تا شش ماه حبس محكوم مى شود و نيروهاى انتظامى مؤظف به دستگيرى متخلفين هستند!

گرچه “طرح” خاتمى كمترين عكس العمل مثبت در ميان هواخواهان اصلاحات به دنبال داشته است و بخشاً به دلائل ذكر شده، امكان بسيج حداقلى نيرو نداشته است، جناح مقابل بدون فوت وقت شمشير از نيام بيرون كشيده و اين “طرح” خيالى را نقش زمين مى كند: كيهان شريعتمدارى – كه حرف حساب نظام را مى زند- با رديف كردن “همه جریانات و گروه‌های ضدانقلاب نظیر بهایی‌ها، منافقین، سلطنت‌طلب‌ها، مارکسیست‌ها، تجزیه‌طلب‌ها، نهضت‌آزادی‌ها، ملی‌گراها، تروریست‌های نشان‌دار نظیر ……” كه شريعتمدارى بطور عوامفريبانه آنها را در چارچوب طرح خاتمى قرار مى دهد، خط قرمز نظام را كشيده و صادق لاريجانى و خامنه اى نيز با عنوان كردن اينكه “آشتى ملى معنى ندارد” خط بطلانى بر اين طرح خيالى كشيده اند. واقعيت نيز چيزى جز اين نيست: جمهورى اسلامى به عنوان نظامى كه محصول قلع و قمع وحشيانه يك انقلاب و سركوب و اختناق نهادينه سى و هشت ساله است و همه جناحهاى بورژوازى ايران در آن سهيم بوده اند، جايى براى مخالفان از جنس ليست كيهان ندارد.

” آشتى ملى” اما در يك رژيم متعارف بورژوايى، چارچوبى سياسى براى سهيم كردن جناحهاى “متخاصم” در قدرت، پس از يك دوره تشتت سياسى و برخوردهاى خونين است: در شيلى پس از پينوشه، آفريقاى جنوبى پس از آپارتايد، افغانستان پس از خروج نيروهاى شوروى و … نمونه هايى از اين طرح بورژوايى آزموده شده و بخشاً به ثبات اوضاع و تقسيم قدرت- كه چيزى جز صيقل دادن دستگاه حكومتى بورژوايى براى استثمار طبقه كارگر و تلاش براى ابدى كردن روابط نابرابر كار و سرمايه نيست- كمك كرده است. آشتى ملى در آفريقاى جنوبى، پايان آپارتايد نژادى بود، اما آپارتايد طبقاتى، نظير هر حاكميت بورژوايى و البته اينبار با تنازع كمتر جناحهاى رقيب سر جاى خود باقى مى ماند. در دوران تشديد بحران يك رژيم بورژوايى و “خطر” انقلاب، طرح آشتى ملى مى تواند براى مدت كوتاهى براى هيأت حاكمه عمر بخرد: دولت “آشتى ملى” شريف امامى در فاصله ٥ شهريور تا ١٤ آبان ٥٧، با همه عقب نشينى اصلاح طلبانه “فرهنگى” و  دقيقاً به دليل فقدان اصلاحات بنيادين در روابط و مناسبات سرمايه دارى نتوانست در مقابل امواج خروشنده انقلاب مقاومت كند. بورژوازى ايران و در رأس آن جناح شمشير بدست، به خوبى درسهاى انقلاب را فرا گرفته و در قامت يك ضد انقلاب تمام عيار جايى براى “آشتى ملى” حتى طبق نسخه حكيمانه خاتمى ندارد. عنوان كردن اين طرح – در صورت پذيرش صورت مسأله – مى توانست براى جناح اصلاحات منافع آنى داشته باشد، اما اكنون اين طرح خيالى كاملاً شكست خورده است.

ممكن است اين تلقى از “آشتى ملى” وجود داشته باشد كه موجب همبستگى و همزيستى جامعه خواهد شد. اول اينكه در چارچوب نظام سرمايه دارى، آشتى ملى چيزى جز اجماع جناحهاى بورژوازى براى اعمال حاكميت بر مردم نيست و در مورد خاتمى كه صدها گام از “آشتى ملى” به مفهوم بورژوايى آن عقب تر است و ديگر اينكه خوشبختانه بين مردم يا آحاد جامعه ايران- منهاى جمهورى اسلامى با كليت جناحها و منهاى مناسبات نابرابر سرمايه دارى- جنگى در جريان نبوده و نيست. اكثريت جامعه ايران خارج از متن “آشتى ملى” قرار مى گيرند. بى دليل نيست كه مسأله حصر سران سبز نزد اكثريت جامعه كمترين اهميتى داشته و مردم نسبت به آن اگر خوشحال نيستند، اما بى تفاوت اند. شدت و دامنه سركوب، اختناق، فقر و فلاكتى كه بر اكثريت جامعه تحميل مى شود، قابل مقايسه با حصر و محدوديتهاى نورچشمى هاى نظام نيست. امنيت و آسايش و “آشتى” به معنى واقعى آن در چارچوب اين رژيم سركوبگر و اين نظام نابرابر ممكن نيست. *