سالگرد حمله سراسری جمهوری اسلامی به کردستان در سال 58 و آغاز مقاومت مردم کردستان در گفتگویی با ابراهیم علیزاده دبیر اول کومه له

این مصاحبه از طرف “رادیو زمانه” با ابراهیم علیزاده صورت گرفته، ولی از آنجا که محتوای آن باب طبع گردانندگان “رادیو زمانه” نبوده است، از پخش آن خوداری کرده اند. جهان امروز به دلیل اهمیت نکاتی که در آن مطرح شده است، متن مصاحبه را منتشر می کند.

سئوال: آقای بنی صدر معتقد است که فرمان جهاد از طرف آیت الله خمینی، نتیجه”یک جنگی بوده و کسی نمی تواند نسبت به کسانی که این جنگ را راه انداختند چشمش را ببندد و بگوید که حقشان بوده این جنگ را راه بیندازند.”جنگی که آقای بنی صدر به آن اشاره می کنند؛ به نظر شما دقیقا چرا، چگونه و کجا آغاز شد؟ شما به مثابه کومهله آن رویداد مشخص را چگونه توضیح می دهید؟

علیزاده: اینکه آقای بنی صدر از گذشته مشترک خود با خمینی و جمهوری اسلامی دفاع می کند، قابل درک است و نشان از تعلق عمیق وی به این خط مشی است که هرگز با همه بلایایی که خمینی بر سر وی و همکارانش آورده است، حاضر نیست سر سوزنی از آن عقب بنشیند. این موضع لابد برای سرمایه آخرت آقای بنی صدر ضروری است. اما مردم کردستان به مقاومتشان در برابر تهاجم نیروهای تحت فرمان خمینی و بنی صدر و دیگر سران وقت جمهوری اسلامی افتخار می کنند و بهایی هم که در این زمینه داده اند، بهای دفاع از شرافت انسانی خودشان بوده است. بگذار این داغ دلشان هم تازه شود که آن ها هرگز نتوانستند، یعنی جرات نکردند جوانان کردستان را به گوشت دم توپ در میدان های جنگ ارتجاعی ایران و عراق تبدیل کنند و این حداقل دستاورد همین مقاومت سرفرازانه بود.

آن رویداد که شما به آن اشاره کردید تاریخ مشخص خود را دارد و کوهی از اسناد انکارناپذیر پشتوانه آن است. اما سئوال این است اگر جنگ کردستان را کسان دیگری راه انداختند، “جنگ” دانشگاه ها را چه کسی راه انداخت؟ جنگ ترکمن صحرا را چه کسی؟ مسبب آغاز “جنگ” در زندان ها و قلع و قمع زندانیان بی دفاع در تمام طول دهه شصت چه کسانی بودند؟

مردم کردستان مانند مردم همه ایران بر علیه رژیم شاه قیام کرده بودند و در ماه های انقلابی بهمن و اسفند 1357 به پادگان ها و مراکز ساواک و ارتش و پلیس شاه حمله می کردند و آنها را خلع سلاح می کردند. این رویداد در شهرهای مهاباد و سردشت و  سنندج و سقز و جاه های دیگر اتفاق افتاد.  اما خمینی و سران جریان مذهبی که می دانستند وظیفه سرکوب انقلاب از بهمن 1357 به بعد برعهده آنها قرار گرفته است، در مقابل ادامه روند انقلاب ایستادند. مقاومت پادگان مهاباد و پادگان ژاندرمری سنندج را در مقابل مردم از آن خود دانستند و نیروهای باقی مانده رژیم شاه را به مقاومت در مقابل مردم انقلابی تشویق کردند. بدین ترتیب بود که توطئه آنها در سنندج که از طریق آخوند صفدری هدایت می شد نوروز خونین 1358 را بوجود آورد که جان بیش از دویست نفر از مردم این شهر را گرفت. نقطه شروع کشتارهای رژیم تازه بقدرت رسیده در کردستان به اسفند ماه 1357 و فروردین 1358 در مهاباد و سنندج بر می گردد.

ولی سرانجام علیرغم همه دسیسه ها، کردستان از یوغ پس مانده های رژیم شاه و جانشینان آن که در قالب نمایندگان امام به کردستان اعزام شده بودند رها شد و جامعه کردستان برای چند ماه یک زندگی آزاد و دموکراتیک نسبی را تجربه کرد. سپس در 28 مرداد 1358 خمینی به بهانه پوچ به گروگان گرفته شدن زنان مسلمان در مسجد جامع سنندج فرمان حمله همه جانبه ای را به کردستان صادر کرد. این حمله پس از سه ماه با شکست روبرو شد و رژیم برای تجدید قوا و کسب آمادگی مجدد برای حمله، به مذاکره با نمایندگان مردم کردستان تن داد.  دولت بازرگان هیئت ویژه ای به کردستان اعزام کرد. این هیئت به جای مذاکره با نمایندگان مردم کردستان مرکب از سازمان ها و جریانات سیاسی فعال به تفرقه اندازی پرداخت و تلاش نمود صفوف هیئت نمایندگی مردم کردستان را از هم بپاشد و متاسفانه موفق هم شد. وقتی نیروهای خود را تجدید سازمان کردند، وقتی صفوف متحد سازمانهای سیاسی را از هم پاشاندند، از چند محور نیروهای خود را در دروازه های کردستان مستقر کردند. قروه و بیجار به سنندج، کامیاران به سنندج و ارومیه به مهاباد، سه محوری بودند که برای حمله انتخاب شده بود. کومه له حقایق موجود در این مورد را به مردم می گفت و تلاش می کرد مردم کردستان را برای حمله محتومی که در راه بود آماده سازد.  بنی صدر اگر در آنموقع فرمانده کارتونی نیروهای مسلح رژیم هم بوده باشد، لااقل به اطلاعات مربوط به این رویدادها دسترسی داشته است. انتظار می رفت بعد از این همه سال های زندگی در تبعید و حرمان، حداقل کاری می کرد که کمی از مشکلات وجدانی خود را در این زمینه تخفیف دهد، اما لابد در مذهب ایشان بد وبیراه گفتن به کمونیست ها موجب ثواب آخرت است و می خواهد از این لحاظ توشه راهی برای خود مهیا کند.

سئوال : آقای بنی صدر در همین مصاحبه به یک روحانی کرد به نام “حسن امینی” اشاره کرده اند که گویا نقش مشاور آیت الله خمینی، دادن اطلاعات مربوط به کردستان به وی را داشته است. همچنین (طبق گفته های آقای بنی صدر) ایشان آقای خمینی را برای حمله به کردستان “برانگیخته” است. آقای امینی کیست و چه نقشی در رویدادهای پس از انقلاب در منطقه کردستان داشت؟

علیزاده: تا جایی که من به یاد دارم، این آقا همکار نزدیک و جانشین احمد مفتی زاده بود. مفتی زاده از طرفداران حکومت اسلامی بود که بخاطر سنی مذهب بودنش خیلی زود مورد عصبایت خمینی قرار گرفت و بعد از آزادی از زندان جانش را از دست داد. اما آقای خمینی را این شخص تحریک نکردند. این بیداری سیاسی مردم کردستان، شوراها و بنکه های محلات، اداره امور مردم کردستان به دست خود مردم، نفوذ نیروهای چپ و رادیکال، تبدیل شدن کردستان به مهد دموکراسی و آزادی و بسیاری دست آوردهای انسانی با ارزش، اینها بودند که خمینی را تحریک کردند. وجود چنین روندی در کردستان با نقشه خمینی برای ساختن ایرانی که بیش از 30 سال است در آن خون مردم را در شیشه کرده اند، جور درنمی آمد.

سئوال: آقای بنی صدر گفته اند که طرح ٦ ماده ای که به ابتکار حزب دمکرات کردستان ایران آماده شده بود، از طرف شورای انقلاب تصویب  شده و وی آنرا اعلام کرده بود. همچنین آقای بنی صدر گفته اند: خودمختاری بهانه آنها بود و در اصل چیز دیگری میخواستند جنگ خود را راه انداختند.”در فاصله زمانی تقدیم طرح ٦ ماده ای تا شروع جنگ چه اتفاقاتی افتاد؟

علیزاده: این ها را که آقای بنی صدر می گویند جعل است و هیچ مبنای واقعی ندارد. در فاصله زمانی ای که شما به آن اشاره می کنید، هیئت نمایندگی خلق کرد مرکب از حزب دموکرات، کومه له، سازمان چریکهای فدائی خلق ایران با سرپرستی ماموستا شیخ عزالدین حسینی و مشارکت اعضای دفتر او به وجود آمده بود. این هیئت طرح 26 ماده ای برای خودمختاری کردستان تسلیم هیئت دولت مرکزی کرده بود. این هیئت تنها 45 دقیقه گفتگوی رسمی با هیئت نمایندگی خلق کرد انجام داد و بقیه سفرها و وقت هیئت صرف توطئه گری برای از هم پاشاندن هیئت نمایندگی خلق کرد گردید. سرانجام از طریق انجام مذاکره جداگانه با حزب دموکرات بر اساس طرح 6 ماده ای ارائه شده از جانب این حزب به این کار موفق شد، بدون اینکه کوچکترین وقعی هم به طرح مطرح شده از جانب حزب دموکرات بگذارند.

آقای بنی صدر اگر دچار فقدان ذاکره نشده باشند، بایستی به یاد بیاورند که هیئت دولت و شورای انقلابش نه تنها هیچ طرحی را نپذیرفتند، بلکه حتی از قبول کلمه خودمختاری که حزب دموکرات حاضر بود با هر محتوایی آن را بپذیرد خودداری می کردند. در واقع آن ها از “مذاکره” برای کسب فرصت جهت آمادگی برای حمله به کردستان استفاده می کردند.

ضمنا این را هم به یاد داشته باشیم که خمینی و بنی صدر و دیگران حمله به کردستان را به بهانه اینکه گویا کمونیست ها در مسجد سنندج زنان را به گروگان گرفته اند، چند ماه قبل از این طرح و مذاکره که آقای بنی صدر درباره آن ها سخن می گوید، آغاز کرده بودند و شکست خورده بودند. تاریخ لحظه به لحظه این دوره مدون است. مگر چقدر می شود شعور مردم را دست کم گرفت.

سئوال: فرمان معروف را که “چکمه هایتان را درنیاورید تا غائله کردستان پایان یابد” از سوی کدام مقام جمهوری اسلامی صادر شد؟ آقای بنی صدر در یکی از مصاحبه هایش با سایت “مرکز اسناد حقوق بشر ایران” صدور چنین فرمانی از سوی خود را تکذیب و آن را “دروغگویی” احزاب کردی عنوان می کند. نظر شما چیست؟

علیزاده: البته دقیق ترش این است که ایشان گفتند “بند پوتین هایتان را باز نکنید تا غائله کردستان پایان می یابد”. حمله به کردستان در دوره ای اتفاق افتاد که بنی صدر به اصطلاح فرمانده کل قوا بود. این جمله و یا مشابه آن حتما چاشنی حرکات دون کیشوت مآبانه آن موقع ایشان بوده است، اما از حق هم نباید گذشت که ایشان در صدور این فرمان تنها پادوی خمینی بودند و نه بیشتر. آن موقع کسی برای بنی صدر تره خرد نمی کرد. اگر تاریخ آن دوره به روایت رژیم اسلامی نوشته شود، “افتخار” این فرمان به نام خمینی ثبت خواهد شد و اگر به روایت علمی و عینی نوشته شود، بنی صدر در کنار خمینی و شریک جرم او به حساب خواهد آمد.

البته واژه دروغ گوئی برازنده خود آقای بنی صدر است، زیرا در مذهبی که وی از پیروان آن است دروغگوئی “تقیه” است و ارزش به حساب می آید، به همین جهت حتما ایشان این لقب را به دل نخواهند گرفت.

سئوال: گفته می شود که شما احزاب کرد، پس از تصویب خودمختاری از طرف دولت،  “به ستون ارتش که از سنندج رد می شد حمله کردید”، روزهای اول انقلاب در سنندج برخورد مسلحانه به راه انداختید، ژاندارمری را خلع سلاح کرده و به ستاد ارتش حمله کردید”. شما به مثابه احزاب فعال کرد در آنزمان، آن وقایع را چگونه تشریح می کنید؟

علیزاده: تاریخ مقاومت و مبارزه انقلابی کردستان در سه دهه گذشته و به ویژه رویدادهای روزها و ماه های پر تب و تاب انقلاب را در سال های 57 و 58 نمی توان این گونه سر سری و آن هم در جواب به کسی نظیر بنی صدر نوشت. آنچه که تحت عنوان “گفته می شود” عنوان کردید، مصداق جمله معروف:  “خسن و خسین هرسه دختران معاویه اند” است.  اولا تصویب خودمختاری از طرف دولت یک جعل است و هیچ مستندی جز در ذهن امروز آقای بنی صدر ندارد. ثانیا ستون ارتش نمی خواست از سنندج عبور کند. این ستون و ستون های قبلی حمله خود را از کامیاران آغاز کرده بودند و به سنندج رسیده بودند. در دروازه های شهر سنندج با موج نشسته ده ها هزار نفری که بر کف خیابانهای مسیر نشسته بودند. این ستون راهی برایشان نمانده بود، جز اینکه از روی جنازه این مردم رد شود. به همین جهت شهر را دور زدند تا در پادگان مستقر شوند و حمله خود را در فرصت مناسب تری آغاز کنند. به علاوه همانطوریکه گفتم این تنها ستونی نبود که در دروازه های کردستان مستقر شده بود و خود را برای حمله آماده می کرد. ستون های متعدد دیگری هم از قروه و بیجار و از ارومیه آماده حمله بودند.

ثالثا، خلع سلاح ژاندارمری بخشی از ادامه قیام مردم بر علیه رژیم شاه و مشابه خلع سلاح پادگان ها و مراکز ارتش شاه در تهران و بقیه نقاط ایران بود و نه تنها در سنندج بلکه در مهاباد و جاهای دیگر کردستان هم انجام گرفته بود.

سئوال: به نظر آقای بنی صدر، جنگی که در کردستان به راه افتاد “به خودمختاری مطلقا ربط نداشت” و “در اصل چیز دیگری”میخواستید”. خوب اگر چنین است، شما دقیقا در آن برهه زمانی برای کردستان چی می خواستید؟

علیزاده: مردم کردستان می دیدند که سایه ارتجاع و سرکوب و نفی ابتدایی ترین آزادی ها و حقوقشان کم کم بر سر مردم ایران و کردستان هم گسترده می شود، به دفاع از خود در مقابل این سرکوبگری پرداختند و خواست خودمختاری و رفع ستم ملی قالب و سنگر این مقاومت بود. مردم کردستان نمی خواستند کت بسته به مسلخ برده شوند. این مقاومت مفید و موثر بود، توازن قوایی را به وجود آورد که تا همین امروز چون خاری در چشم جمهوری اسلامی است.

سئوال: مقامات جمهوری اسلامی و بعضی از اپوزیسیون هم احزاب کرد را به رابطه، تماس و دریافت پول و اسلحه از عراق و صدام حسین متهم کرده است. آیا شما از عراق و یا کشورهای دیگر امکانات مالی و تسلیحاتی دریافت می کردید؟

علیزاده: آری، کومه له با دولت عراق مناسباتی برقرار کرد. این مناسبات بر مبنای تشدید اختلافات ایران و عراق و شروع جنگ ممکن شد. از جانب دولت عراق هدف آن تضعیف رژیم ایران از طریق تقویت اپوزیسیون بود. از جانب کومه له هدف آن تقویت جنبش انقلابی کردستان بود. این رابطه علنی بود. توده های مردم کردستان و ایران و افکار عمومی به طور کلی از جزئیات آن مطلع بودند. این رابطه بدون قید و شرط بود و تاثیری بر اعلام موضع اصولی ما در قبال این جنگ ارتجاعی نداشت. هر چند ماه یکبار نیز گزارشی از آن در مطبوعات و رسانه های کومه له و غیره انتشار می یافت. جزئیات این رابطه با نیروی اصلی فعال آن موقع اپوزیسیون رژیم عراق در کردستان عراق (اتحادیه میهنی کردستان) مرتبا در میان گذاشته می شد. به علاوه با بیشتر نیروهای چپ رادیکال ایران که در دسترس بودند، در این رابطه مشورت و همفکری شده بود.

سئوال : آیا حمله به کردستان در ٢٨ مرداد اجتناب ناپذیر بود؟

علیزاده: آری، زیرا جامعه کردستان با توضیحی که در مورد موقعیت آن هنگام داده شد، برای رژیم اسلامی قابل تحمل نبود. کردستان به منبع الهام و قوت قلب جنبش های انقلابی و مقاومت در سرتاسر ایران تبدیل شده بود. روزانه هزاران نفر از سرتاسر ایران به شهر های کردستان می آمدند و از نزدیک دست آوردهای مردم آزاد شده از سلطه رژیم شاه را مشاهده می کردند. حمله به کردستان بخشی از نقشه سرکوب انقلاب ایران بود که رژیم شاه نتوانسته بود آنرا به سرانجام برساند و بعد از قریب 3 سال سرکوب مداوم در سطح ایران آنرا به سرانجام رساند، اما در سنگر مقاومت کردستان با مشکل روبرو شد.

سئوال: شما به غیر از آیت الله خمینی، نقش کدامیک از دیگر مقامات جمهوری اسلامی در آن رخداد تاریخی را برجسته می بینید؟ چرا؟

علیزاده: تقریبا همه از خمینی گرفته تا بنیانگذاران سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی که بعدا لباس اصلاح طلبی به تن کردند، همه در اینکه مقاومت مردم در کردستان باید درهم شکسته شود، تا حکومت اسلامی تثبیت شود، متفق القول بودند.

سئوال: آیا پس از انقلاب اسلامی در ایران و ماههای پس از آن، جنگ و دست بردن به اسلحه برای احزاب کرد مانند کومهله و حزب دمکرات آخرین راه حل بود؟

علیزاده: اولا خصلت نمائی کردن انقلاب ضد سلطنی در ایران به عنوان انقلاب اسلامی نه واقعی و نه منصفانه است. بگذریم در جای دیگری می توان به این مسئله پرداخت.

اما در رابطه با سئوال شما این واقعیت تاریخی انکار ناپذیر است که مبارزه مسلحانه با هجوم نیروهای رژیم اسلامی به مردم کردستان تحمیل شد. مردم کردستان آزادی می خواستند و چون مصمم بودند که از دستاوردهای دموکراتیکی که در جریان سرنگونی رژیم شاه به دست آورده بودند دفاع کنند، ناگزیر شدند که دست به اسلحه ببرند. دفاع از این آزادی بدون جانفشانی ممکن نبود.

با هجوم رژیم به مردم آزادیخواه و سازمان های سیاسی در سراسر ایران ده ها هزار نفر  به سیاه چال ها کشانده شدند، شکنجه و اعدام گردیدند، اما مقاومت مسلحانه در کردستان سنگری بود در مقابل یورش رژیم. در طول هشت سال جنگ ارتجاعی ایران و عراق بدلیل همین شکل از مقاومت  رژیم هیچ گاه نتوانست جوانان کردستان را در مقیاس وسیع به سربازی ببرد و در میدان های جنگ قربانی کند. جنگی که صدها هزار نفر از جوانان ایران در آن جان باختند.

سئوال: به نظر می رسد که پس از بیرون راندن احزاب کرد مخالف جمهوری اسلامی به پشت مرزها و هم چنین پس از ٣٣ سال از آغاز جمهوری اسلامی در ایران، با مردم کردستان همچنان مانند درجه دوم رفتار می شود و به نظر می رسد که در ساختار کنونی ایران دارای حقوق برابر نیستند. چرا؟

علیزاده: قبلا باید این نکته را روشن کنم که  مبارزه مسلحانه تنها یک وجه مبارزه مردم کردستان بر علیه جمهوری اسلامی بود که به تدریج  در حاشیه قرار گرفت. اگر چه ما به سهم خود کوشیده ایم که ظرفیت آغاز مجدد آنرا در زمان و درشرایط مناسب بعنوان شکلی از مقاومت مردم در برابر رژیم حفظ کنیم. کومه له  را نمی توان تشکیلاتی به حساب آورد که تبعیدی است و به بیرون رانده شده است. زیرا جریانی است که در زندگی و مبارزه هر روزه مردم کردستان حضور عینی و انکار ناپذیر دارد.

رفع ستم ملی یک مطالبه مردم کردستان است، اما رژیم می داند مردم کردستان در عین اینکه می خواهند شهروندان متساوی الحقوق در ایران باشند، در همان حال می خواهند منطقه محل سکونت خود را آنگونه که خود می خواهند اداره کنند. این جاست که جمهوری اسلامی با ماهیت ضد مردمی و ضد دموکراتیکی که دارد چنین موقعیتی را تحمل نمی کند. جمهوری اسلامی دوره سال های 1358 و 1359 را در کردستان تجربه کرده است و می داند کردستان رها شده از ستم ملی به منبع الهام و به پشتیبان مبارزات آزادیخواهانه مردم در بقیه نقاط ایران تبدیل می شود و این آن چیزی است که این رژیم آنرا برنمی تابد.

البته این تنها مردم کرد نیستند که شهروندان درجه دوم این کشور هستند. ملیت های دیگر ساکن ایران نیز کم و بیش در چنین موقعیتی قرار دارند. نه تنها ملیت ها، بلکه کل زنان این کشور هم مطابق قانون، انسان های درجه دوم به حساب می آیند. از بقیه مردم ایران هم اعم از زن و مرد و کرد و غیر کرد سلب آزادی و سلب حقوق انسانی شده است.  دوام این رژیم از طریق تحمیل همه این بی حقوقی ها ممکن شده است.

سئوال: با توجه به تجربیات گذشته، شما چه راهکاری برای حل مسئله کردستان در چارچوب ایران پیشنهاد می کنید؟

علیزاده: در این زمینه ما برنامه مدونی داریم که مبنای فعالیت ما در این زمینه در جامعه کردستان است. اساس این برنامه بر برقراری حاکمیت مردم  در یک نظام دموکراتیک شورائی استوار است و  در آن حقوق کارگران، زنان، همه اقشار محروم جامعه، مسئله آزادی های دموکراتیک و مسئله جبران عقب ماندگی های اقتصادی، نقش احزاب سیاسی، بدقت بیان شده است. در زمینه مسئله ملی بطور مشخص تاکید شده است که:

وجود ستمگری ملی همواره عاملی برای عقب ماندگی اقتصادی و فرهنگی این ملت بوده و مردم کردستان ایران بارها علیه این ستمگری ملی و برای کسب حق تعیین سرنوشت به مبارزه برخاسته اند. از اینرو  در کردستان آزاد شده حق تعیین سرنوشت مردم کردستان به معنی حق آزادی جدا شدن از ایران و تشکیل دولت مستقل بعنوان قانون اعلام می شود.

چنانچه با تامین رسمی، عملی و واقعی شرایطی که در برنامه فوق گنجانده شده است  مردم کردستان تصمیم بگیرند که در چهارچوب کشور ایران باقی بمانند، در این صورت دولت مرکزی موظف است علاوه بر پذیرش کلیه شرایط  مندرج در این برنامه همچنین مطابق یک سیاست و برنامه ریزی اقتصادی آگاهانه عقب ماندگی های ناشی از وجود تبعیض ملی را با اختصاص بودجه و امکانات کافی در همه زمینه ها جبران نماید.

سئوال:  لطفا به اختصار نقش خلخالی را در کشتار مردم کردستان   تشریح کنید.

علیزاده: خلخالی فرستاده ویژه خمینی بود که به عنوان حاکم شرع ماموریت داشت زندانیان به اسارت گرفته شده را بدون هیچگونه تشریفات حقوقی در محل اعدام کند. خمینی دست وی را در ارتکاب هر عمل جنایتکارانه ای باز گذاشته بود. وی روز 29 مرداد 1358 به کرمانشاه رسید و از آنجا عازم پاوه شد. بلافاصله حکم اعدام 18نفر را در این شهر صادر و سحرگاه روز بعد همه آنها را که در میانشان تعدادی نوجوان بودند به جوخه آتش سپرد.

خلخالی روز سوم شهریور به پادگان مریوان رفت و  روز 4 شهریور1358،  9 نفر را در آنجا اعدام کرد.

روز 5 شهریور  به سنندج رفت  و حکم اعدام 11 نفر را در سنندج صادر  کرد و این حکم ساعت 5 بعد از ظهر همانروز در فرودگاه سنندج به اجرا درآمد. روز 6 شهریور عازم سقز شد و  20 نفر را هم در پادگان این شهر اعدام کرد. روز بعد به تهران برگشت و گزارش جنایت های خود را به خمینی داد و در مصاحبه ای اعلام کرد که “غائله کردستان” را خوابانده است. اما در کمتر از سه ماه مقاومت مردم کردستان بادی را که خلخالی کاشته بود به طوفان تبدیل کرد و ارتش و سپاهیان خمینی را بزانو درآورد.