حسن معارفی پور-پلی آموری یا پلی سکس!

حسن معارفی پور

پلی آموری یا پلی سکس!

آنارشی جنسی رهایی نیست، فمینیست پست مدرن طاعونی برای جنبش زنان

من ماه ها در این زمینه (پلی آموری، چند عشقی) تحقیق کرده ام،اما هیچ گاه چیز دندان گیری به دستم نرسیده است، که بتوانم این کنسپت و شیوه ی زیست را به صورت تئوریک و فلسفی قبول کنم. قبل از هر چیز لازم می دانم چند چیز را اشاره کنم. مفهوم عشق آزاد برای اولین بار در تاریخ ادبیات بشری توسط یک “سوسیالیست” به اسم اینس آرماند به کار رفته است و من سال 2009 یک مقاله در زمینه ی اخلاق نوشتم که به این مساله هم اشاره کرده ام. مساله ی دیگر این است که پلی اموری عشق آزاد نیست. عشق ازاد مورد نظر اینس ارماند هم پلی اموری (چند عشقی) نبود، بلکه آزادی در روابط عشقی (بخوانید جنسی) بود.
لنین ان موقع در سوئیس در تبعید به سر می برد و زمانی که از این مساله باخبر می شود، که یکی از رفقایش قصد دارد جزوه یی در زمینه ی “عشق آزاد” منتشر کند، بعد از خواندن جزوه نامه یی به او می نویسد و از نقطه نظری بسیار دقیق جزوه ی او را نقد می کند و ایشان هم از انتشار این جزوه منصرف می شود. لنین اعلام می کند که اگر “عشق آزاد” را به معنی ازادی از سنت و مناسبات سنتی، مذهبی، عقب مانده، روستایی و پیش پا افتاده و قضاوت های اخلاقی ارتجاعی در نظر بگیریم، کمونیست ها مدافعان اصلی عشق ازاد هستند، اما اگر منظور از عشق ازاد نوعی انارشی جنسی و لاابالی گری در مسائل جنسی است، در واقع ان نه تنها عشق ازاد نیست، بلکه نابودی عشق جنسی و رومانتیک است.

انگلس مدت ها قبل در کتاب منشاء خانواده به این مساله اشاره می کند که چند همسری، محصول جوامع پیش پا افتاده ی غیر مدرن با مناسبات تولیدی غیر سرمایه داری است و سرمایه داری تک همسری را برای بازتولید نابرابری های اجتماعی و حفظ مالکیت بر فرزندان و انتقال ارث و شناخت پدر کودک اختراع کرد، اگرچه تک همسری برای انگلس در مقابله با مناسبات جنسی پولی گامی، یا چند زنی که معمولا محصول جوامع فئودالی و مناسبات تولیدی ماقبل سرمایه داری و بربریستی بودند، یک گام به پیش بود، اما او تک همسری بورژوایی را با فحشای ابدی در بیشتر روابط زناشویی مقایسه می کند. مساله ی پولی اموری در سال های اخیر بیشتر در بین نیروهای انارشیستی و پانکیست ها که متاثر از جنبش دانشجویی 67 و 68 به ویژه گرایشات پست مدرنیستی این جنبش بودند و تحت تاثیر انارشی جنسی پست مدرنیستی، برای به حداکثر رساندن “لذت جنسی” و برای شکستن دیوار “تک عشقی” و عشق رومانتیک که از نظر این جریان ایده یی محافظه کارانه بود و “بورژوایی” محسوب می شد، شکل گرفت. از نقطه نظر فلسفه ی عشق و مارکسیسم و حتی فلسفه ی عشق هگل و سایر متفکران جدی منهای پست مدرنیست ها، نیهیلیست ها و انارشیست ها، عشق جنسی و رمانتیک یکتا همسرانه است. یعنی شما نمی توانید همزمان عشق تان را بین چند نفر تقسیم کنید.

مطرح کردن این ادعا که من همزمان عاشق چند نفر هستم اشتباه گرفتن عشق با میل جنسی است. میل جنسی می تواند هر چیزی باشد، اما میل جنسی به تنهایی عشق نیست، اگر میل جنسی عشق بود، کسانی که با تن فروش می خوابند، باید عاشق ترین ها باشند و یا تن فروش هایی که روزانه حداقل با 15 تا 30 نفر می خوابند را باید به عنوان بزرگترین عاشقان تاریخ به رسمیت بشناسیم.

یک انسان شناس امریکایی به اسم هلن فیشر در این زمینه با تمرکز روی مسائل انسان شناسانه و مساله ی زن و روابط عشقی کارهای جدی ایی انجام داده است که خواندن ان می تواند به رفع بسیاری از سوء تفاهمات کمک کند. حرف حساب هلن فیشر مانند بسیاری از متفکران جدی حوزه ی مسائل عشقی و جنسی این است که عشق یکتاهمسرانه است، اما تمایل به روابط جنسی غیر عشقی و داشتن احساس به دیگران زمانی که فرد در رابطه ی عشقی هم به سر می برد، مساله یی کاملا عادی است، اما هیچ انسان عاقلی زندگی رمانتیک و عاشقانه ی خود را قربانی پانزده دقیقه سکس خارج از روابط عاشقانه (زمانی که فرد در یک رابطه ی عاشقانه با همسرش است)، نمی کند. (سردرستی و غلط بودن این مساله می توان بحث کرد).

در کلیت خود اگر بخواهم به عنوان کسی که در این زمینه تحقیقات میدانی و تئوریک انجام داده ام، اظهار نظر کنم و در مورد سکس گروهی و ضربدری و انارشی جنسی بنویسم، می توانم با امار و ارقام هم ثابت کنم، که بیشتر کسانی که در روابط پولی اموری (بخوانید پولی سکس) هستند، از تنهایی شدید روحی رنج می برند و به مشکلات روانی زیادی گرفتارند. زمانی که تجربیات این انسان ها را بررسی می کنم، از یک نوع نا امنی و تنهایی شدیدی رنج می برند. اکثریت قریب به اتفاقشان بارها و بارها به روانشناس و روانپزشک مراجعه کرده و ترس و پانیک خود را با روانکاوان و روانپزشکان در میان گذاشته اند. انها همیشه از یک چیز می نالند و ان نبود امنیت در عشق است. بیشترشان نمی توانند به یک نفر اعتماد کامل کنند، درگیری های زیادی در بین پارتنرها صورت می گیرد که اغلب بعد از مدتی به جدایی می کشد.

این گروه ها بیشتر گروه های ایزوله ی صوفی مسلک انارشیست نمای متاثر از طاعون پست مدرنیسم، که هیچ بهایی برای عشق بین دو انسان قائل نیستند و به سبک فروید، جهان را در الت تناسلی شان خلاصه کرده اند، هستند.

لنین در مصاحبه با کلارا زتکین می گوید که روانکاوی فروید را باید برای همیشه به زباله دان انداخت، چون در تلاش است کل مشکلات جهان را در سکس خلاصه کند.

یک روانشناس مارکسیست به اسم سوزانه روزنتال در مورد مارکسیسم و روانشناسی نظرات مشابهی در مورد فروید و فرویدیسم مطرح کرده است. در کلیت خود این سبک زندگی، اغلب تنها “سبک زیستن و امیزش” است و هیچ گونه تئوری، منطق، عقلانیت و فلسفه یی پشت آن نیست. نه با مناسبات تولیدی سرمایه داری خوانایی دارد و نه ذره یی ترقی خواهی و رهایی به نفع زن یا مرد در ان وجود دارد.

اگر پولی سکس رهایی می اورد باید این انسان هایی که این گونه روابط دارند، احساس خوشبختی می کردند، پس چرا اغلب در افسردگی مطلق و ناامنی شدید به سر می برند. اگر پلی سکس می تواند به رهایی زن بینانجامد، هیچ کس به اندازه ی تن فروش ها پلی سکس ندارند، پس چرا رها نیستند! اتفاقا برده ترین برده ها تن فروشان هستند.

بی دلیل نیست که اغلب کسانی که در این گروه ها هستند، بعد از مدتی از پولی اموری سرخورده شده و دنبال پارتنر ثابت گشته و به کلی گذشته ی خود را فراموش می کنند. نوشیدن الکل و استفاده از ال اس د و ماری جوانا در بین گروه های پولی اموری در سطح فجیع رایج است.

اغلب این انسان ها از نوعی از خودبیگانگی شدید رنج می برند، ولی چون هنوز پارتنر مناسب پیدا نکرده اند، در این گروه ها می مانند. البته لازم است که عشق ازاد، روابط باز و غیره را از پولی اموری جدا کرد و به درستی توضیح داد، چیزی که در هیچ کدام از این گروه صورت نمی گیرد. به قول رفیقی این نوع “چپ” های سوفیست تنها چپ های بغلی هستند و با بغل کردن و بغلی دادن، نه زنی ازاد می شود و نه مناسباتی تغییر می کند. به نظر من این موضوع اینقدر بی اهمیت و حاشیه یی است که به اندازه ی گوزیدن پاپ در مستراح کلیسای واتیکان ارزش نقد و بررسی دارد. اگر این گروه ها ادعای چپ بودن نمی کردند و موی دماغ من نمی شدند، من هیچ وقت باهاشون سرشاخ نمی شدم و وقت خود را به نوشتن در این زمینه اختصاص نمی دادم. بگذار در توهم خود ارگاسمشان در سکس گروهی را با رهایی اشتباه بگیرند. سوفیسم و مدیتیشن، مذهب و مواد مخدر، پولی اموری و سکس گروهی و انارشی جنسی برداشت مشابهی در مورد رهایی بشر و به ویژه رهایی زن دارند. برای نقد این مناسبات باید به نقد پست مدرنیسم این طاعون دنیای امروز رفت. پست مدرنیسم چیزی جز بی خودی و بیهودگی و از خودبیگانگی بشر و نابودی عقلانیت، چیزی جز لاابالی گری سیاسی و جهالت و حماقت برای بشریت نوید نداده است.

حسن معارفی پور

اینجا یک مقاله در این زمینه به فارسی ترجمه شده است. توجه ی شما را به خواندن این مقاله جلب می کنم.http://dojensgara.org/2017/09/21/3580