حسن معارفی پور – “انتخابات” مساله ی ما نیست!

“انتخابات” مساله ی ما نیست!
پیش به سوی سرنگونی جمهوری اسلامی و قیام توده یی
بحث هایی که امروز وجود دارد این است که گویا رژیم مشروعیت ندارد و بنابراین انتخابات ش هم مشروعیت ندارد. محمد قراگزلو در یک مقاله ی مسبوط و نسبتا طولانی به شیوه یی کاملا تئوریک و با استناد با فاکت نشان داده است که این بحث ها اصلا ربطی به مارکسیسم ندارند و تئوری مشروعیت و اقتدار و غیره توسط ماکس وبر مطرح شده است و توسط هابرماس این تئوری پردازی های راست گرایانه ادامه داده شده است.
، در اینجا من تلاش می کنم از تکرار مباحثی که محمد قراگوزلو مطرح کرده است، خودداری کنم ولی مساله یی که می خواهم روی ان انگشت بگذارم این است که با چنین تئوری هایی نمی توان مناسبات بورژوایی را توضیح داد و همزمان ادعای مارکسیست بودن کرد. تئوری های وبر جامعه را نه از نظر میزان “دمکراتیک” بودن و نه از موضع اقتصاد سیاسی توضیح نمی دهند. وبر بروکراسی اداری را مد نظر دارد و اتفاقا خود شخصا یک بروکرات بود که قلبش برای بروکراسی می تپید. بروکراسی اما در بهترین حالت روبنای سیاسی نظام سرمایه داری است و اتفاقا وجود بروکراسی همیشه مانعی جدی بر سر راه مبارزه ی طبقه ی کارگر بوده است. برای نمونه یکی از دلایل محافظه کاری طبقه ی کارگر در المان وجود سیستم های بروکراتیک است که با کاغذ بازی و جریمه به خاطر شرکت در تظاهرات در صورت دستگیر شدن مردم را ناچار کرده اند که سکوت کند و اعتراضات المان به جز تظاهرات انارشیستی و انتی فاشیستی اغلب در چارچوب های پاسیفیستی و صلح طلبانه است و این بخشا به حاکم بودن یک دستگاه عریض و طویل بروکراتیک در این کشور بر می گردد
هابرماس در ادامه ی مباحث وبر بخصوص تئوری عقلانی شدن سرمایه داری او Rationalisierung در پی عقلانیزه کردن نظام سرمایه داری بر میاید. تئوری عقلانی کردن جامعه در واقع تئوری خود وبر نیست و وبر جامعه شناس به عنوان یک نئوکانتی از فیلسوف مشهور المانی امانوئل کانت که شدیدا به ایده های وطن پرستانه Patriotismus عقیده داشت و معتقد بود که یک پزشک هندوستانی را به عنوان شهروند به رسمیت نمی شناسد ولی یک نجار المانی را به عنوان شهروند به رسمیت می شناسد، وام گرفته است. به قول ریمون ارون وبر هم شدیدا به وطن پرستی معتقد بود و گفتن این مساله ممکن است جامعه شناسان ایرانی و چپولیسم طرفدار خوانش ماکس وبر را بیازارد. باز کردن این ها البته فقط برای هشیار کردن مردم برای مطالعه ی این “متفکرین” بورژوازی بوده و هست.
بحث انتخابات و مشروعیت در ایران نه بحث ما کمونیست ها، بلکه بحث و گفتمان کسانی است که بلاخره می خواهند در این بازی سهیم شوند و از این طریق به پول و ثروت دسترسی پیدا کنند. این البته تنها وضعیت ایران یا کشورهای خاورمیانه نیست که سیاست تبدیل به یک کاسبی چرب و نرم شده است و ان هایی که گلوی خود را می درند تا مردم را قانع کنند، بیش از انکه برای “مسائل اعتقادی” خود داد بزنند، برای چند هزار یورو حقوق ماهانه به خاطر وراجی کردن در یک طویله به اسم پارلمان (طویله ی خوک ها، هر چند قصد من توهین به خوک بیچاره نیست*)، به گلویشان فشار می اورند! در واقع می توان گفت همین جنتلمن های بروکرات و خانم های محترم اگرچه با ظاهر شدن جلو دوربین صدای خود را بدجوری تغییر می دهند تا در ابژه تاثیری ایجاد کنند، اما به محض ترک همین طویله ی پارلمان، عشق و حال با ماشین های گران قیمت و در ویلاهایی که ما اصلا خوابش را نمی بینیم، را از سر گرفته و مسافرت های “سیاسی” هزاران یورویی و اقامت در بهترین هتل های بین المللی را شروع می کنند و این کار انجام نمی گیرد، جز اینکه ما هزینه ی ان را با پول خونمان و پول ساعات کارمان داده باشیم.
کسی که به “دمکراسی” از موضع مشروعیت می نگرد، به هیچ وجه مارکسیست نیست، چون بر اساس همین تئوری مشروعیت ماکس وبر انحصاری شدن قدرت در دستان یک عده از افراد جامعه (دولت “مدرن” ) و خلع قدرت از دیگران در چارچوب تئوری مشروعیت گنجانده شده است.
بحث ما با سرمایه داری بر سر روبنای سیاسی نیست، اگر چه ان هم هست. بحث ما این است که از گذشته منابع تولید توسط عده یی انگل به هر دلیلی دزدیده شده است و از طبقات فرودست خلع ید شده است. این در حالی است که منابع و ابزارهای تولید باید اشتراکی باشند. اشتراکی به این معنا هیچ کس مالکیتی بر منابع و امکانات طبیعی، زمین و کارخانه نداشته باشد، اما اگر نابرابری های اجتماعی در جامعه ی فئودالی از طریق “اسپرم مقدس” بازتولید می شد، سرمایه داری هم ادامه ی نظام فئودالی در فرمت مدرن تر ان است. به تعبیری فرزندان فئودال ها و خانزاده ها در جامعه ی فئودالی که سابقا اجدادشان صاحبان زمین و اب و قنات و منابع طبیعی بودند و از رعایا خلع ید می کردند، الان در جامعه ی بورژوایی همین “دزدها” صاحبان کارخانه و ابزار تولید هستند و از نظر تئوری مشروعیت وبری و هابرماس (یکی از پفیوزترین نویسندگان تاریخ بشر)، کاملا مشروع و “عقلانی” است. اینجاست که تفاوت ما کمونیست ها با سوسیال دمکرات های اپورتونیست که مدام مشغول تعمیر ماشین سرکوب بورژوایی و “عقلانی کردن” مناسبات استثمار و سرکوب هستند روشن می شود و تفاوت مارکس با وبر و دیوانه یی مثل هابرماس که کمونیست های متشکل درفراکسیون ارتش سرخ المان را “چپ فاشیستی” می نامید، روشن می شود. از نظر من تنها یک مساله بیش از هر چیز مشروعیت دارد و ان انقلاب برای نابودی ساختارهای دولتی بورژوایی و اشتراکی کردن ابزار تولید است.
متاسفانه نیروهای سیاسی چپ ایران و به خصوص احزاب و سازمان هایی که در تفکرات یک فرد به شیوه یی درویش گونه منجمد شده اند و به جز چند جلد کتاب رهبرشان و یا سخنرانی های او چیز دیگری را مطالعه نمی کنند، از دنیای خارج از خودشان و نظریات و گفتمان های راست و ارتجاعی که وارد ادبیات چپ هم شده است، بی خبرند، معدود کسانی هم که باخبرند، تلاش می کنند به ادبیات راست و ارتجاعی بروکرات ها و جنتلمن های بورژوازی که با نظریاتشان مشغول تنظیم مناسبات تولیدی بورژوایی و نه تغییر ان هستند، روکش چپ و کمونیستی بدهند.
چپ و کمونیست جامعه در بستر فعلی نه در ایران و نه در هیچ کجای جهان نمی تواند از طریق طویله یی به اسم پارلمان چیزی را تغییر دهد. در شرایط فعلی در المان چپ های پارلمانتاریست شب و روز در پارلمان این یا ان قانون ضد بشری که توسط اکثریت نیروهای محافظه کار، مرتجع و نئولیبرال و فاشیست تایید می شود را به درست یا بعضا نیمه درست به نقد می کشند، اما وضعیت به مراتب وحشتناک تر از این حرف هاست و به هیچ وجه نمی توان تنها با گروه فشار پارلمانی وضعیتی را حتی اندکی تغییر داد. میلیون ها نفر در المان گرسنه اند. حقوق اکثریت قریب به اتفاق بازنشستگان کفاف اجاره ی خانه ی انها هم نیست و این مساله باعث شده است که در المان بسیاری از انسان هایی که بازنشسته شده اند شب و روز دنبال قوطی ابجو در سطل زباله بگردند. نابرابری اجتماعی نه تنها در المان بلکه در سراسر جهان بیداد می کند و هر روز فاصله ی فقر و ثروت بیشتر می شود. فاشیسم دم در همگان خوابیده است و هر لحظه ممکن است در نبود یک جریان چپ رادیکال و متشکل و قوی قدرت سیاسی را در این یا ان کشور دست به دست کند و بربریت سرمایه در شرایط فعلی چهره ی کثیف و وحشیانه ی این نظام را بیش از هر زمانی نشان داده است. مطالبات طبقه ی کارگر و اقشار گرسنه و زیر خط فقر با انداختن یک کاغذ در صندوق رای نه تنها جواب نمی گیرد، بلکه ممکن است به مراتب این نابرابری ها تعمیق شود. طبقه ی کارگر به دلیل نداشتن شرایط برابر اقتصادی با بورژوازی نباید تحت هیچ شرایطی در انتخابات شرکت کند، نه به این خاطر که به با این کار به بورژوازی مشروعیت می دهد، بلکه به این خاطر که این میدان مبارزه ی طبقه ی کارگر نیست و تغییری از این طریق به نفع او صورت نمی گیرد.
نئولیبرالیسم فاشیستی هم با الترناتیو سازی برای تمام کشورهای جهان و تلاش برای تحمیل الگوهای نئولیبرالی به مردم سراسر جهان هر گونه اعتراض اجتماعی رادیکال برای انقلاب و تغییرات بنیادین را در عرض چند ماه در هم می شکند و داعش و النصره و ارتش ازاد سوریه و بوکوحرام و طالبان و فاشیست های اکرائینی را به عنوان محصولات و پیامدهای انقلاب به خورد مردم می دهد، تا کسی دیگر جرات نکند، دم از انقلاب بزند. در قطب دیگر خود این نظام در بحران های نفس گیری دست و پا می زند، اما عدم حضور چپ و کمونیسم در سطح جهانی و منطقه یی به عنوان الترناتیو مردم را بر سر دوراهی بربریت بربریت و نه سوسیالیسم بربریت قرار داده است. این مساله در مورد “انتخابات” ایران هم به همین شکل است. علیرغم اینکه کشمکش های جدی در سطح حذف فیزیکی یکدیگر از گذشته تاکنون در بین جناح های مختلف نظام وجود داشته است، اما این کشمکش ها و مشکلات درونی، مشکل نیروهای بورژوایی و فراکسیونیسم درون خود بورژوازی است و ربطی به توده ی مردم ندارد.
در خاتمه می خواهم بگویم ما با تمام کسانی که این روزها زیر نام چپ و “کمونیست” برای این یا ان جناح نظام بازارگرمی می کنند و مردم را به شرکت در انتخابات تشویق کرده و می کنند در اینده یی نه چندان دور تسویه حساب خواهیم کرد. تمام کامنت ها و استاتوس ها و مطالبی که نوشته می شود را در خواهیم اورد و برای رسوای اپورتونیست های چپ به صورت فاکت علیه انان استفاده خواهیم کرد. من مطمئنم که این ها بی شرم تر از ان هستند که در فردای انقلاب ایران زیر همه چیز نزنند، ولی مطمئنم هر کس از این نظام دفاع کرده باشد و در دوران اعتلای انقلابی و بعد از انقلاب به شیوه یی اپورتونیستی “انقلابی” شده باشد، را نه تنها رسوا خواهیم کرد، بلکه به سال ها زندان محکوم خواهیم کرد.
حسن معارفی پور
26.02.16