حزب کمونیست کارگری ایران -کیفرخواست مردم ایران علیه کشتار ۶۷ و جنایات جمهوری اسلامی

کیفرخواست مردم ایران

علیه کشتار ۶۷ و جنایات جمهوری اسلامی

 

 کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ و دیگر نسل کشی های جمهوری اسلامی، جراحاتی عمیق بر قلب جامعه ایران بر جای گذارده است. زخمهایی نظیرجنایات پینوشه در شیلی یا نسل کشی های نظام آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی، که از سیاست و حقوق به معنای محدود فراتر میرود و به یک فاجعه همگانی اجتماعی تبدیل میشود تا جایی که بدون التیام اینگونه جراحات  جامعه نمی تواند قرار و آرام گیرد.

مساله فقط قتل هزاران و هزاران بهترین فرزندان مردم و یا کشتارو سر به نیست کردن و حبس و شکنجه تعداد بیشماری مخالف سیاسی و عقیدتی نیست. مساله درهم شکستن حس عدالت، عزت نفس، احترام به انسان و آزادی در جامعه است. این قتل های دهشتناک، این گورهای دسته جمعی بی نام و نشان، این نمایشات تواب سازی و شکستن انسانها، این برپا کردن چوبه های دار در ملاء عام، این گذاردن داغ فرزند بر دل مادران و پدران بسیار و جنایاتی نظیر اینها، فقط برای سرکوب کمونیستها و دیگر سازمانهای سیاسی، یا منکوب کردن اقلیت های قومی و مذهبی، و یا حتی صرفا علیه اعتراضات زنان و کارگران و دانشجویان نبوده است. بیش از این، جنایات فوق را جهت مرعوب کردن کل جامعه و تحقیر تک تک اعضای آن و تبدیل کردن فضای زیست اجتماعی به محیطی سیاه و خفقان زده، عاری از هرگونه امید به تغییر اوضاع، مرتکب گشته اند. از اینجاست که التیام این زخمها برای جامعه ایران به شرطی لازم برای بازتعریف و اثبات خود بعنوان جامعه ای انسانی، عادلانه، شاداب و با اعتماد به نفس تبدیل شده است. جامعه باید اطمینان خاطر یابد که چنین فجایعی تکرار نخواهد شد.

اما ضرورت تعیین تکلیف جامعه ایران با جنایات مدهشی که بر علیه آن صورت گرفته، موضوعی مربوط به آینده نیست. بلکه یک مساله حاد سیاسی جاری، محل مواجهه و جدال روزمره مردم با  حکومت اسلامی، و همینطور محکی برای ارزیابی عملکرد و تعیین جایگاه امروز جنبش ها و احزاب سیاسی است. آنها که فلسفه وجودی شان “اصلاح” و بقای جمهوری اسلامی است و ابلهانه امید بسته بودند که این جنایات شامل مرور زمان و فراموش میشود، اکنون تحت فشار روزافزون آگاهی و توجه جامعه به این جنایات مجبور میشوند که اهمیت آنرا جدی بگیرند؛ اما از بخشش و آشتی ملی دم میزنند. یا میکوشند ابعاد این جنایت را محدود کنند و صرفا یا عمدتا به یک واقعه، مثلا کشتار تابستان ۶۷، تقلیل دهند. یا تلاش میکنند تا بخش ها و عناصری از دست اندرکاران و بنیانگذاران جمهوری اسلامی را بخاطر آنکه در مقطعی از حلقه اصلی قدرت دور افتاده و یا بنا به “مصلحت نظام” از جنایات معینی  فاصله گرفته اند را تطهیر کنند. یا میکوشند دلائل بنیادی در پس این جنایات را تحریف کنند و یا برای آنها توجیهاتی نظیر مواجهه با این یا آن گروه مسلح، یا شرایط جنگی و غیره بتراشند. لذا جامعه ایران چه در پیشبرد مبارزه امروز علیه جمهوری اسلامی و کنار زدن نیروهای ارتجاعی از سر راه خود و چه برای سلامت آینده خود نیاز به اعلام کیفرخواستی روشن به منظور برخورد ریشه ای، قاطع، با منتهای عدالت و انسانیت نسبت با این جنایات دارد.

برچیدن و کنار زدن جمهوری اسلامی از سر راه جامعه ایران طبعا شرط اصلی برای التیام زخم های ناشی از جنایات و نسل کشی های این رژیم است. نمی توان کلامی از برقراری عدالت واقعی در جامعه ایران گفت مگر آنکه کل بساط  حکومت اسلامی از جمله قانون مجازات اعدام و حبس ابد و قوانین قصاص و مجازات اسلامی ملغی و کل سیستم قضایی قرون وسطایی و کل دستگاه های آدم کشی جمهوری اسلامی برچیده شود. بعلاوه لازم است همه جنایتکاران اعم از دستور دهندگان و توجیه کنندگان و یا مجریان قتل عام و شکنجه ها و حبس ها برکنار و تحویل دادگاه شوند. این جز با سرنگونی کل نظام اسلامی ممکن نیست. یکی از دلایل مهمی که “جمهوری اسلامی باید برود” دقیقا همین آغشته بودن دستان همه جناح ها و گروهها و عناصر سازنده اش به این جنایات در مقاطع مختلف است. اما از سوی دیگرپیگیری سرنوشت قربانیان، بازخواست جانیان، گرامیداشت یاد جانباختگان و برپایی دادگاه های مردمی و اعتراض های بین المللی و غیره که در این سالها بویژه از سوی خانواده های قربانیان این جنایت صورت گرفته، خود عرصه مهمی در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و همینطورشروع روند التیام جامعه ایران در مقابله با عوارض ناشی از این جنایات است.

در این راه، قبل از هرچیز لازم است ابعاد و دامنه این جنایات معلوم شود. جمهوری اسلامی از همان روز نخست و برپا کردن دادگاه های چند دقیقه ای و جوخه های اعدام بر پشت بام “مدرسه رفاه” تا به امروز که انسانها را تحت عنوان “قاچاقچیان مواد مخدر” در ملاء عام بدار میکشد، مشغول کشتار بوده است. این قتل ها علیرغم تفاوت هایشان همه در نیت اصلی که در پس آنها وجود دارد، مشترک اند. همه اینها بخاطر ارعاب جامعه و حفظ حکومت اسلام اما تحت بهانه ها و توجیهات گوناگون صورت گرفته و دارد صورت میگیرد. از به گلوله بستن و ترور کارگران بیکار تا حمله به کردستان و بمباران سنندج در فروردین ۵۸، ازکشتار رهبران مردم ترکمن صحرا و دادگاه های خلخالی تا حمله به دانشگاه و کشتار و پاکسازی موسوم به “انقلاب فرهنگی” در سال ۵۹، از کشتار خونین ۳۰ خرداد و اعدام های ۶۰-۶۳ تا کشتار تابستان ۶۷، ازترورمخالفین سیاسی و چهره های اپوزیسیون در خارج کشور در اوضاع بعد از جنگ تا قتل های زنجیره ای وزرات اطلاعات، از کهریزک و  تجاوز سیستماتیک و کشتارهای ۸۸ تا اعدام گروهی “سلفی ها” در همین چند هفته پیش، همه و همه تنها ایستگاه هایی در مسیر حرکت یک ماشین واحد و عظیم جنایت و آدمکشی است. و این البته هنوز لیست همه جنایات نیست. جمهوری اسلامی جنایت بسیاری علیه بهائیان و معتقدین به مذاهب دیگر مرتکب شده است. بارها جنایات تکان دهنده ای علیه مهاجرین افغانستانی اعمال کرده است. جنایات عظیمی در جریان جنگ با عراق و بخصوص با کش دادن آن مرتکب شده است. هزاران دست و پا قطع کرده و شلاق و سنگسار علیه مردم به کار گرفته است. همجنسگرایان را به چوبه دار سپرده است. با کشتار وحشیانه دهها هزارانسان بی پناه به بهانه  پوچ “مبارزه با مواد مخدر” و جرائم دیگر به ردیف اول اعدام سرانه در جهان  مفتخر شده است. به این ترتیب بدون هیچ اغراقی جمهوری اسلامی رژیم صدهزار قتل و اعدام است. کشتار تابستان ۶۷ و یا اعدام های ۶۰ تا ۶۳ را باید خصلت نما و نماد این رژیم جنایت و خشونت و بیرحمی اسلامی و بعنوان لحظه تولد و ظهور اسلام سیاسی قلمداد کرد. محکوم کردن این اعدام ها و بازخواست آمران و عاملان آن نه فقط برای رهایی جامعه ایران بلکه جهت رهایی جهان از شر اسلام سیاسی یک ضرورت است.

اسامی و مشخصات همه قربانیان این جنایات، میزان حبس و شکنجه و محل دفن آنها و نحوه مرگ آنها باید معلوم شود. محل دقیق گورهای دسته جمعی که در تهران و سایر شهرها وجود دارد باید اعلام شود. تمامی آمران و دستور دهندگان، قضات و بازجویان و شکنجه گران و جلادان این جنایات باید معرفی شوند. تمام مقاماتی که از اخبار این جنایات اطلاع داشته و آنرا پنهان یا نابود کرده اند باید معلوم و معرفی شوند. مسئولیت و جرم هرکس باید در دادگاه های علنی و عادلانه تحت نظارت مستقیم مردم ایران و جهان معلوم شود. باید برج ها و موزه های یادبود قربانیان این جنایات برپا شود و جهان به احترام آنها  بپاخیزد و در عوض نام کسانی چون خمینی و خامنه ای و رفسنجانی و غیره در کنار امثال پینویشه و هیتلر رسما ثبت شود. این تنها راه واقعی کنار آمدن واقعی و منصفانه و انسانی با زخم هایی است که جمهوری اسلامی بر پیکر جامعه ایران وارد آورده است. حزب کمونیست کارگری همراه با خانواده های جانباختگان و داغداران این جنایات و همراه همه نهادها و افرادی که در این راه  گام برداشته اند، به تلاش خود برای تحقق این کیفرخواست، بزیر کشیدن جمهوری اسلامی و محاکمه همه دست اندرکاران این جنایات بیش از پیش خواهد افزود.

حزب کمونیست کارگری ایران

۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۵ سپتامبر ۲۰۱۶