جمشید هادیان-نیروی برق هم در تولید کالا نقش دارد، پس چرا ما می گوئیم فقط نیروی کار است که کالا تولید می کند؟ در جواب عمو کریم، کارگر از کرج

نیروی برق هم در تولید کالا نقش دارد، پس چرا ما می گوئیم فقط نیروی کار است که کالا تولید می کند؟ در جواب عمو کریم، کارگر از کرج

عمو کریم عزیز، ممنون از سوالت. فکر می کنم بهترین کار اینست که اول جواب را مستقیما از خود مارکس بشنویم، که گوئی دقیقا به این سوال در صفحه ٥١ سرمایه جواب داده است: «هر ارزش‌استفاده، مانند کت، کتان و غیره، یا به اختصار پیکر مادی کالاها، ترکیبی از دو عنصر است: موادی که طبیعت بدست می‌دهد، و کار. هرگاه مجموع کارهای مختلفی را که در کت، کتان و غیره جایگزین است کسر کنیم، همواره یک اسطقس [یا بنیان مادی] بر جای می‌ماند. این اسطقس را طبیعت بدون دخالت انسان فراهم می‌آورد. آنجا هم که انسان دست به تولید می‌زند تنها می‌تواند رویّه خود طبیعت را دنبال کند، یعنی شکل مواد را تغییر دهد.١٣ بعلاوه، انسان در همین عمل تغییر شکل‌ دادن نیز مدام از جانب قوای طبیعی یاری می‌شود. پس کار تنها منشأ ثروت مادی یعنی ارزش‌استفاده‌هائی که تولید می‌کند نیست. بقول ویلیام پِتی، کار پدر ثروت مادی و زمین مادر آنست». در اینجا مارکس چنانکه می بینیم از قوای طبیعت، یا نیروهای طبیعی، صحبت می کند. برق مستقیما یک قوه طبیعی مثل باد یا آب یا قوه کار (که طبیعت در بازوی کارگر گذاشته) نیست. برق خودش یک کالاست، تولید می شود، و مثل هر کالای دیگری ترکیبی از دو عنصر است: موادی که طبیعت بدست می دهد (مثل باد، اب، اتم، ذغال سنگ، حرکت امواج دریا، آفتاب، و غیره که بشر از آنها برق تولید می کند) باضافه یک سری ماشین آلات، که باز خودشان ترکیبی از مواد طببعی و کار ماضی هستند، و کار زمان حاضر، یعنی کار زنده ای که در نیروگاه برق بر آن مواد و بر آن ماشین آلات انجام می گیرد. پس اگر بخواهیم همه چیز را برحسب کار بیان کنیم باید بگوئیم: برق حاصل ترکیب کار مرده (ماشین آلات) و کار زنده (یعنی قوه کار فعال یا بالفعل شده) است. و اگر بخواهیم همه چیز را برحسب این عمل «تغییر شکل دادن» بیان کنیم، باید بگوئیم برق حاصل تغییر شکلی است که بشر با کار خود قبلا در مواد طبیعی بوجود آورده و ماشین آلات لازم برای تولید برق را ساخته، و تغییر شکل دادنی که بشر حالا در نیروگاه باز بر مواد طبیعی و با کمک یا پیروی از قوانین طبیعت (فیزیک و شیمی و غیره) انجام می‌دهد. در اینجا جمله ویلیام پتی (که مارکس او را پدر اقتصاد سیاسی می داند، برخلاف اقتصاددانان بورژوا که آدام اسمیت را پدر اقتصاد سیاسی می‌دانند)  واقعا جمله یا کلمات قصار زیبائی است که براحتی در خاطر می ماند: «کار پدر ثروت مادی و زمین مادر آنست». در این پاراگراف همانطور که می بینی یک زیرنویس، شماره ١٣، هم هست که آن را هم برایت کپی می کنم چون مطلب را باز روشن تر می کند. مارکس در اینجا از پیترو وری (با رای مشدد)، اقتصاددان ایتالیائی، نقل قول میکند که متوجه این جنبۀ تغییر شکل دادن به مواد در همان قرن هیجده شده است. وری می گوید: «پدیده‌های عالم را، خواه ساختۀ دست بشر باشند و خواه حاصل عملکرد قوانین جهانشمول فیزیک، نباید آفرینش‌های نوئی پنداشت، بلکه باید صرفا آرایش‌های جدیدی از ماده دانست. تجزیه و ترکیب یگانه مولفه‌هائی هستند که ذهن بشر هر بار که به تحلیل مفهوم بازتولید می‌پردازد به آنها می‌رسد. داستان بازتولید ارزش … و ثروت نیز به همین‌ گونه است، حال خواه خاک و آب و هوا باشد که در مزرعه مبدل به غله می‌شود، خواه ترشحات بزاق حشره‌ای باشد که بدست انسان مبدل به ابریشم می‌شود، و خواه تعدادی قطعات کوچک فلزی باشد که کنار هم چیده می‌شوند تا ساعت شماطه‌داری بوجود آید». نکته دیگری که در سوالت هست استفاده از عبارت «نیروی کار» بجای «قوه کار» است که من در ترجمه بکار برده ام. دلیل این را در کامنت بعدی می گویم. لینک مطلب صفحه ٥١ را همین جا برایت می زنم که اگر خواستی براحتی بتوانی به کل مطلب نگاهی بکنی. به عدد ١٣ (زیرنویس) رسیدی می توانی روی آن کلیک کنی، بروی زیرنویس را بخوانی، و بعد باز روی عدد ١٣ در آنجا کلیک کنی و برگردی به متن اصلی: http://kapitalfarsi.com/f٠١/f٠١-٢.htm باز اگر سوالی بود حتما بنویس تا اگر توانستم جواب بدهم. پیروز باشی.