تينا خليفه ای –عقب  ماندگي كشورهاي جهان سومی و مسئله زن

عقب  ماندگي كشورهاي جهان سومی و مسئله زن

تينا خليفه ای

  تاثير پذيرترين عامل براي دمده شدن و پوسيدگي ذهني يك جامعه، جهت دادن به ذهن افراد ساكن در آن جامعه از بدو تولد تا زمانيست كه فرد باوری مستقل از خود سراغ ندارد.

فرد از نظر روانشناختی از پی محيط او افراد مرتبط با او موجهای ذهنی و راه های انفراد و انتقال ذهن را در شخصيت چند گانه و مجهول كه دنبال يك  تثبيت براي موقعيت و شناخت شخصيت و وجود خود از اطراف گرفته و به سيستمهاي پردازشگر ميقبولاند كه براي خوب بودن يا پذيرفته شدن بايد مانند آن چيزي باشد كه آنها( دولت، فرهنگ حاکم و خانواده و جامعه) به او تكليف كرده و سرمشقش را نيز ميخواهند. واگر فرد خواهان يا دوست دار پذيرش آن نباشد از راس های سه گانه اول زندگي(خانواده، جامعه و دوستان )  تا زماني كه شخصيت به صورت اثبات ديني-مذهبي شكل ميگيرد (سنين٥-١٨سال )ترد شده و جايگاه خوب و دلخواهي در ميان آنها ندارد و دچار افسردگي و عدم تحليل و تشخيص خواسته و نقوض ارايی درون خود ميشود.

 فرد سرگردان كه قادر به شناخت قالب شخصيتی خود نيست نميتواند به رويكردها و اتفاقات و موفقيت هاي زندگي خود جامه عمل بپوشاند.  از ناكامگي رنج ميبرد. و بعد از مدتي فرد پی ميبرد كه ريشه ی مشكل كجاست. اما گذشت زمان و والايش و سركوب كه فرد خواسته يا ناخواسته گريبانگير آن ميشود فرصتي براي جبران و غلبه بر مشكلات نميدهد. پس فرد دو دنيای تقسيمي خود را در دهه ی ٢-٣زندگي خود از دست ميدهد، (تضاد خود واقعي و خود ايده ال ) نه ديگر راهي براي پيشرفت او ميماند نه انرژي تغيير را دارد، پس رشدی كه در او حاصل نشده باعث ٤رويكرد شخصيتی و رواني ميشود ١-از دست دادن انگيزه تلاش ٢-كاهش كارايی دستگاه عصبي-ايمني ٣ -ناكام شدن در يك فعاليت بيروني ٤-احساس ناتواني در كنترل كردن رويدادهاي زندگي.

فرد صفات مشترك انتقالي و پيش زمينه اي دارد اما صفات منحصر به فرد او در قعر وجود او غير فعال شده و همزمان با اين رخداد صفات توانشی خلقی و پوششی فرد نيز رشد چندانی نميكند، پس فرد يا دچار افسردگي شده به دليل ديدن صفات سطحی و ناديده گرفتن صفات عمقی يعني برداشت او از شخصيت خود تماما تابعيتی و بخشي از وراثت رفتاری را به ياد بياورد و فرد به صورت موقت يا دائم دچار رنجورخويی يا پريش خويی ميشود. و طبيعتا فرد به جاي انگيزش كاری فكری براي ساخت جامعه اي نوين و سالم از زندگي و خط درست و منطقي ان دور شده و به سو مصرف هاي جسمي و ذهني (الكل مواد روابط مازوخيستي خود آزاری ديگران زاری، …)روي مياورد و طبعا يك مهره ی پازتيو و اكتيو براي جامعه نيست و اتوگرافي كلی سيستمی يك جامعه را ضعيف ميكند.

اجازه دهيد افراد ساخته ی خودشان باشند نه مجسمه ي كوكی دست سهيم داران و علم داران ديني و يا حتي رسوم خانوادگی. شخصيت و منيت اصلي يك شخص ارزشمند تر از يك رباط (ارزش نسبي )بي باور دست شماست.

 در چنین جوامعی زن قربانیان شماره اول دست مناسبات و سیستمی است که در خاورمیانه و کشورهای اسلامزده و مرد سالار و مستبد جاری است. واينگونه است كه جهان سومی ها تشكيل معدن ميدهند نه جامعه كه منشا آن از آموزش همرا با فشار و وراثت گري و نسل پرستی ميباشد كه نه در مدارس و نه در خانه ها هيچ وقت به فرد ياد داده نميشود كه حق انتخاب دارد يا حتي حق فكر كردن او انتخاب ميشود و هورمونی تزريقی حاصل از دين فشرده شده فرهنگ ها و رسوم خانوادگی طرز تعيين سطح او در مقاصد دينی و مذهبی و سطح اگاهی و ديد فرد كه تا نوك بيني و مرز خواسته شده ی افراد مدرس جامعه كنترل ميشود و او را از خوب بودنی كه به خيال او خوب است باز ميدارد و به سمت بد بودن سوق ميدهد و مقصر اصلي را نيز ضعف نفسی فرد و شيطان رجيم ميداند و ديگر هيچ.

يكي از مهم ترين و اساسي ترين عامل عقب افتادگی اجازه ندادن به زنان و توهين و تشر تعرضی به محدوده ی ذهنی و جسمی آنها در نظام های جهان سومي مانند جمهوری اسلامي ايران ،عربستان ،افغانستان…كه حرمت و هريم اصلي زن را از او گرفته اند و توانايی و استعداد آن ها را پيچيده اند در عمق وجودشان كه خدایی نكرده نتوانند حرفي براي گفتن داشته باشند. چند نمونه از خشونت و نا برابري بر عليه زنان در سال ١٣٩٥در سرتاسر كشور به ٩٠٤زن تعرض جنسی شد ولي فقط ١١شكايت موجود است از ٩٠٤ نفر ٥٠٠ نفر افراد زير سن قانوني (١٨)سال بوده اند.١٦هزار  كودك كار (دختر )در سراسر ايران موجود است كه هيچگونه اقدامی براي مكان غذا يا تحصيل آنها نشده است. كه اكثرا خوراك جنسی يا برده ی فروشی هستند كه خانواده يا افراد سرپرست آنها به دليل بي پولی آنها را ميفروشند.

حق پوشش،  چگونگی رفتار و حرف زدن، تصاويرهای فضای مجازي فرد، آرايش مورد علاقه، آزادی در ازدواج و طلاق و سفر و تفریح و استقلال فردی حقوق و پايه ی اين كارها از زنان و دختران جهان سومي گرفته شده و به  دست دولت، پدر، پسر برادر، شوهر و …داده شده است كه زنان و دختران توانای  انتخاب را از خويشتن نداشته باشند. در كابين هاي دولتي و عرصه هاي خارجي و امور رهبری زنان رنگ و بوی كم پيشكش، اصلا هيچ رنگ و بو و صدايی ندارند براي شناساندن زن. اين حق به آنها داده نميشود كسی هم كه اعتراض كند مانند دختران حزب پيكار و معترضان سال  ٨٨ و  هزاران دخترانی كه در پی اعتراض مورد تجاوز قرار گرفته و بعد اعدام شدند. همانطوری که در دوران ما قبل ما نیز در زندانهای جمهوری اسلامی در دهه شصت هزاران دختر کم و سن سال باکره را طبق فرهنگ اسلام مورد تجاو قرار میدادند و بعد روانه چوبه های دار میکردند. و يا مادرانی كه بچه هاي خود را داخل زندان به دنيا آورده و هيچگاه بزرگ شدن آنها را نديده اند.

هشت هزار از خودكشی های سالانه ايران را دختران و زنان زير ٥٠ سال تشكيل ميدهند. كه دلايل آنها اكثرا به دلیل نبود آزادیها ونبود برابری قانونی واجتماعی،عدم توجه خانواده، بی پولی، ازدواجهای اجباری، تعرض جنسی، پذيرفته نشدن  در رشته ي مورد علاقه و …بوده است. در ایران ٦ رشته دانشگاهي موجود است كه زنان حق شركت در آن را ندارند. و هزاران مشكل ديگر كه زن را از حق برخورداری از حقوق برابر شهروندی و انسانیت محروم  کرده اند. اين است چهره واقعی نظام ديكتاتوری قرون وسطی فقيه سالاری و ضد زن و ضد آزادی و ضد سوسياليست در ایران.

منبع: شماره نوزده نشریه سوسیالیسم امروز

٢٢ مهر ١٣٩٦

١٤ اکتبر ٢٠١٧