ترجمه – مدخلی بر زندگی و آثار کارل مارکس و فردریک انگلس دیوید ریازانف

مدخلی بر زندگی و آثار کارل مارکس و فردریک انگلس

(٤٤)

دیوید ریازانف

باید مشخص نمائیم که حق رأی عمومی به معنی حق رأی عمومی برای مردان بود. در مورد تفویق این حق به زنان هنوز حتی فکر هم نشده بود. این سازش، بلافاصله توسط اعضای بورژوای کمیته رفرمهای انتخاباتی پذیرفته شد. حق رأی به کارگرانی داده شد که مسکن مشخصی داشتند – هر چند یک اطاق – که برایش یک حداقل معینی کرایه پرداخت می کردند. بدین ترتیب تقریبا همه کارگران شهری، باستثنای تهیدست ترین آنها، که در آنزمان تعداد قابل ملاحظه‌ای را در شهرهای انگلستان تشکیل می‌دادند، دارای حق رأی شدند. پرولتاریای روستائی هنوز از حق رأی محروم بود. این حیله زیرکانه توسط دیزرائیلی رهبر محافظه کاران انگستان اختراع شده، و توسط بورژواهای رفرمیست، که کارگران را تشویق میکردند تا امتیازات را با در نظر داشتن مبارزه بیشتر برای گسترش حق رأی بپذیرند، بکار گرفته شد. اما کارگران روستائی مجبور بودند بیست سال دیگر صبر کنند، در حالیکه به کارگرانی که مسکن دائمی نداشتند تنها پس از تأثیرات لیبرالیزه کننده انقلاب ١٩٠٥ روسیه حق رأی داده شد.

در سالهای ١٨٦٥ – ١٨٦٦ وقایعی که دارای اهمیت کمتری نبودند در آلمان بوقوع پیوستند. برخورد شدیدی بین پروس و اطریش در گرفت. مسئله مورد بحث مسئله هژمونی در درون آلمان بود. هدف بیسمارک کنار گذاشتن نهائی اطریش از کنفدراسیون آلمان، و ترفیع پروس به موقعیتی مسلط در میان ایالات باقیمانده آلمان بود. این مشاجره به برخورد مسلحانه بین اطریش و پروس منجر شد. در طی دو یا سه هفته، پروس که تردیدی در مورد متحد شدن با ایتالیا علیه یک ایالت دیگر آلمان نداشت، اطریش را متلاشی کرد و ایالات کوچک آلمان را که به اطریش کمک کرده بودند – امیرنشین هانور، شهر آزاد فرانکفورت، ایالت هس و غیره – را متصرف گردید. اطریش بطور قطع از کنفدراسیون آلمان بیرون انداخه شده بود. کنفدراسیون آلمان شمالی که تحت رهبری پروس بود تشکیل شد. بیسمارک برای جلب علاقه کارگران حق رأی عمومی را اعلام داشت.

در فرانسه ناپلئون مجبور به دادن امتیازاتی شده بود. چند قانون در مورد اتحاد کارگران از لیست قوانین جنائی حذف گردیدند. پیگرد سازمانهای صنفی، خصوصا تعاونی‌ها و انجمن‌های کمک متقابل، تخفیف یافت. در میان کارگران، جناح میانه‌رو که بر ابزار قانونی تأکید می‌کرد، قدرت می‌یافت. از سوی دیگر سازمانهای بلانیکستی رشد می‌کردند. اینان با چنگ و دندان با طرفداران بین‌الملل می‌جنگیدند، و آنان را به ترک عمل انقلابی و لاس زدن با حکومت بناپارت متهم می کردند.

در سویس کارگران درگیر امور محلی‌شان بودند و تنها مهاجرین کشورهای دیگر به بین‌الملل علاقمند بودند. بخش آلمان، تحت رهبری بکر که فوربوت (Vorbote) را منتشر می‌کرد، نقش مرکز را برای آن بخش از کارگران در آلمان که برعکس لاسالیستها هوادار بین‌الملل بودند، ایفا نمود.

کنگره در سپتامبر ١٨٦٦ بفاصله کمی پس از اینکه پروس اطریش را شکست داده بود، و کارگران انگلیس آنچه را که در آنزمان برایشان یک پیروزی بزرگ سیاسی بر بورژوازی می نمود به دست آورده بودند، در ژنو تشکیل شد. کنگره با یک رسوائی آغاز بکار کرد. علاوه بر پردونیستها، بلانکیستها نیز از فرانسه آمدند و آنها نیز اصرار داشتند در کار کنگره شرکت کنند. اکثر آنها دانشجویانی بودند با تمایلات بسیار انقلابی. با وجودیکه اعتبارنامه‌ای نداشتند بسیار سرسختانه رفتار می‌کردند. بالاخره بطر توهین آمیزی بیرون انداخته شدند. حتی این شایعه وجود داشت که کوشش برای غرق نمودن آنها در دریاچه ژنو صورت گرفت، منتها این یک افسانه است. اما طرد آنها بدون استفاده از نیروی مشت و لگد انجام نشد، و این زمانیکه فرانسویان در جنگ فراکسیونی درگیر می باشند امری عادی است.

وقتی که کار شروع شد، جنگ اصلی بین پرودونیستها و هیأت نمایندگی شورای عمومی که از اکاربوس و چند کارگر انگلیسی تشکیل می‌شد در گرفت. خود مارکس نتوانست بیاید. مشغول آخرین دستکاریهای جلد اول “سرمایه” بود. بعلاوه برای کس بیماری که تحت مراقبت شدید جاسوسان فرانسوی و آلمانی نیز بود، چنین مسافرتی مشکل می‌بود. اما مارکس گزارش بسیار مشروحی در مورد تمام نکاتی که می‌بایست مورد بحث کنگره قرار گیرد برای هیأت نمایندگی نوشت.

هیأت نمایندگی فرانسه گزارش بسیار مفصلی ارائه کرد که تشریحی بود از عقاید اقتصادی پرودون. اعلام داشتند که با کار زنان بشدت مخالفند و ادعا داشتند که خود طبیعت جای زن را نزدیک به مرکز گرم خانواده تعیین کرده است؛ و اینکه جای زن در خانه است و نه در کارخانه. آنها ضمن اعلام مخالفت قطعی‌شان با اعتصاب و با اتحادیه‌های کارگری، عقاید تعاونی و خصوصا سازمان مبادله بر مبنای اصول مقابله بمثل (Mutualism) را مطرح نمودند. اولین شرایط، توافق‌هائی بودند که توسط تعاونیهای مختلف، و تأسیس اعتبار آزاد، صورت می‌گرفت. حتی اصرار کردند که کنگره سازمانی را برای اعتبار بین المللی بتصویب رساند، اما تنها کاری که توانستند انجام دهند این بود که بتوانند مصوبه‌ای را بتصویب برسانند که به کلیه بخشهای بین‌الملل توصیه می‌کرد که مسئله اعتبار و استحکام بخشیدن به همه انجمنهای وام کارگران را مورد مطالعه قرار دهند. آنها حتی به دخالت در تعیین طول روزانه کار توسط وضع قوانین اعتراض نمودند.

آنها با مخالفت نمایندگان انگلیسی و آلمانی مواجه شدند. این دسته دوم نکته به نکته نکات مربوطه در گزارش مارکس را بصورت پیشنهاد مطرح نمودند. این گزارش تأکید می‌نمود که نقش اصلی بین‌الملل عبارت بود از متحد کردن و هماهنگ نمودن کوششهای مختلف طبقه کارگر که برای منافعش نبرد می‌کند. لازم بود چنین پیوندهائی ایجاد گردد بطوریکه کارگران کشورهای مختلف تنها خود را رفیق در میدان جنگ احساس نکنند، بلکه همچنین بصورت اعضای یک ارتش آزادیبخش عمل نمایند. لازم بود در موارد اعتصاب کمک بین المللی سازمان داده شود و از حرکت آزاد اعتصاب شکنان از کشوری به کشوری دیگر ممانعت بعمل آید.

مارکس بر تحقیق علمی در مورد وضعیت طبقه کارگر که می بایست به ابتکار خود طبقه کارگر تأسیس گردد بعنوان یکی از مهمترین مسائل تأکید نمود. تمام مطالب جمع آوری شده می بایست به شورای عمومی فرستاده شوند تا بر روی آنها کار شود. مارکس حتی بطور خلاصه نکات اصلی این بررسی در مورد طبقه کارگر را متذکر شد.

 (ادامه دارد)