احمد نیکجو-چند نکته در باره کتاب مبحثات کنگره اول کۆمه ڵه

چند نکته در باره کتاب مبحثات کنگره اول کۆمه ڵه


من کتاب مباحثات کنگره اول کۆمه ڵه را از صفحه ١تا صفحه ٤٢٩ و اکثر نوشتار ها را در این رابطه مطالعه کردم، چرا که یکی از فعالین و دخالتگران انقلاب ١٣٥٧ بودم.
بنظرمن این شیوه برخورد نه تنها هیچ کمکی به مبارزات مردم زحمتکش کردستان نمیکند که هیچ، دیگرایران بجای خود، بلکه یک کلمه مثبت ازفعلیتهای رهبران آن زمان کۆمه له در هیچ کجای این کتاب به چشم نمیخرد. بنظر من همان دور هم نشستنها، با تمام اشکالاتی که حالا از دیدگاه ما داشتند، توانستند همه ما را دور هم جمع کنند و کومه ڵه را به آن کومه ڵه قدرتمند تبدیل کنند، که حالا هم باعث سر بلندی همه ماها است. آنها با همه اشکالات پێشروان آن جامعه بودنده. آنها بدونه ما کاری از دستشان برنمی آمد، چرا که تکمیل کننده یک دیگر بودیم. ای کاش دانش همه از آن بیشتربود که امکان داشت وضعمان کمی بهتر رقم میخورد. حال دیگر آن زمان گذشته و به عقب برنمی گردد.
حالاهم به جمعبندی چند نمونه این کتاب از بحثها میپردازم.
١ معرفی کاک فواد به یک انسان بیرحم، بی گذاشت، کینه توز و بازجوای سنگ دل. ٢ترس،خیانت، گریه، ضعف تا مرز خود کشی. ٣دوست داشتن و عشق ورزیدن اکیدن ممنوع. این کتاب این تصویر را بخواننده میدهد که ٣٧ روز یک ماه مانده به انقلاب، روزهای که برای مردم ایران و منطقه سر نوشت ساز بود. دخالت امریکا و کشورهای دیگر منطقه. تمام ایران و شهر های بزرگ مانند تهران، تبریز، اصفهان، کرمانشاه ، سنندج…… در حالت جوش و خوروش، که آینده این انقلاب به کدامین سمت خواهد رفت. رهبران آن زمان کۆمه ڵه در کنج یک اطاق نشسته بجای سازماندهی، رهبری، راهانداختن تظاهرات، متینگ، اعتصابات و مقاومتی که آن زمان در جریان بود، ٣٧روز خود آزاری، محاکمه خود و دیگران و مشغله فکریشان رفتن به روستا برای کار کشاورزی و جمعاوری گیاه، نماز خواندن، روزه گرفتن، تا شاید بتوانند زحمتکشان آنها را تحویل بگیرند بوده است. درصحفه ٣٤٩ ارزیابی این تشکیلات یکی از شرکت کنندگان: این تشکیلات ما نه تنها انقلابی نیست بلکه حتی در بعضی مواقع منحط است. بحث عمومی درمورد کردستان یکی از شرکت کنندگان: مردم روستاها که برای کارگری به شهرهای بزرگ میرفتند، در مراجعه به روستا با خود فرهنگ انقلابی به کردستان نمیاورند، بلکه عمدتا پیغام آور فرهنگ منحط به روستا بودند، موهای بلند، کفش پاشنه بلند، ضبطه صوت، شلوار لی، مشروب خوردن، قمار بازی و حتی در روستا آزادانه آبجو بفروش میرسد. اینها همه جرم بحساب میامدند، ولی نماز و روزه حلال بود. این حرف ٣٧ سال پیش است و حالا اگر کسی چنین حرفی را به زبان بیاورد ایا خریداری دارد؟ بنظر من این بی انصافی است. تشکیل حزب کمونیست و از بن بست درآمدن تشکیلات کومه ڵه با همه فراز و نشیبهایش، هر چند حالا بعضیها پشیمان شده و گذشته خود را نفرین میکنند، اگر پیش نمی آمد کۆمه ڵه به گنگره ٢ و ٣ نمیرسید و این انشعابات در آن زمان پیش میامد. ماها که آن زمان فعالین انقلاب بودیم شب و روز را سر هم میکردیم، در ٢٤ ساعات ٥یا٦ ساعت استراحت میکردیم که بتوانیم گوشه ای از این انقلاب را بگیریم تا به سرانجام برسد، در مقابل تمام توطئهای رژیم شاه و دم ودستگاه مخوفش، مرتجعین، فئوادالهای منطقه، قیاده موقت، احمد مفتی زاده و ده ها جریانهای دیگر ایستادگی میکردیم. نمونه یک روز را برایتان تعریف میکنم. در یکی از روز های قیام در شهر مریوان صبح تظاهرات بود که به جنگ و در گیری با پلیس آنجامید، بعدازظهردر سنندج قرار بود که تظاهرات صورت بگیرد ارتش اعلام حکومت نظامی کرده بود، ماهم بی خبر با یک ماشین که من راننده آن بودم وارد سنندج شدیم. من در میدان اصلی شهر دو دور زدم همه جا سرباز و ارتشی بود، ما را گرفتند ولی بعد از ١ساعت که هیچی گیرشان نیآمد ما را آزاد کردند. بعد از آن خبر رسید که در کرمانشاه تظاهرات است، ما خودمان را به آنجا رساندیم بعد از نیم ساعت جماعت چماق به دست پالیزبان که استاندار آنجابود و سالار جاف مردم بی چاره زیادی را از اطراف شهر تا پاوه به کرمانشاه آورده بودند برای مقابله با انقلابیون با چوب و چماق جنگ تن به تن آغاز شد.
دیگر شرکت در تظاهرات عزیز یوسفی یک ماشین از مریوان به مهاباد رفتیم. برای اولین کشته بانه ٣ مینیبوس از مریوان به آنجا رفتیم. چند ماشین به پیشواز آزادی زندانیان سیاسی به سنندج رفتیم که هر روز با پلیس و مرتجعین درگیر بودی. دیگر در مریوان این وضعیت هر لحظه در جریان بود. درگیری هر روز دهقانان مریوان با فئودالها. دستگیری تعدادی ازما توسط ارتش و اعتصاب دهقانان بیلو در داد گستری شهر مریوان و ده ها و صد ها جریان دیگر.
خلاصه ماها همگی باهم یکی بیشتر و یکی کمتر در این تاریخ سهیم بودیم، گناه را به گردن همدیگرانداختن کار درستی نیست. چه خوب چه بد تک تک ما در آن رابطه مسئول هستیم.
مخصوصا ویراستاران این کتاب.
احمد نیکجو
٢٠١٦.٤.١٧