یدی کریمی ضرورت ساختن یک حزب سیاسی کمونیستی کارگری

ضرورت ساختن یک حزب سیاسی کمونیستی کارگری

جنبش کمونیسم کارگری به مثابه یک جنبش اعتراضی، سیاسی، اجتماعی مانند دیگر جنبش های سیاسی اعتراضی بازتاب مبارزه طبقاتی در جامعه سرمایه داری و از دل این نظام بوجود امده است. این جنبش از همان روزی که بوجود آمده برای تغییر این نظام و لغو کار مزدی و لغو مالکیت خصوصی به حزب سیاسی قدرتمند احتیاج داشته است. ساختن حزب سیاسی برای این جنبش در طول تاریخ نظام سرمایه داری همیشه یک ضرورت بدون اما و اگر کمونیست ها بوده است. کمونیست های کارگری ضرورت ساختن حزب سیاسی در نظام سرمایه داری را از اوضاع و احوال و شرایط جامعه، اعتراضات جامعه، اعتصابات و انقلابات استنتاج نمی کنند، بلکه این ضرورت را از خود جنبش کمونیسم کارگری استنتاج مینمایند. اوضاع و احوال و شرایط جامعه، اعتراضات، اعتصابات، شورش، قیام و انقلاب، داده ها و مکانیزم های جامعه طبقاتی و مبارزه طبقاتی است و احزاب سیاسی از این دادها و مکانیزم های جامعه برای به قدرت رساندن جنبش خود و یا قدرتمندتر کردن خود از آنها استفاده می کند.

منصور حکمت بعداز ساختن (حزب و مارکسیسم ) و (حزب وطبقه)، از کنگره دوم حزب کمونیسم کارگری ایران و پلنوم 9 این حزب با بحث های “استراتژی حزب و قدرت سیاسی” و “حزب و جامعه” و” حزب و شخصیت ها” شروع به ساختن یک حزب سیاسی کمونیستی کارگری نمود و تا پلنوم 14 حزب خیلی از زوایای این حزب سیاسی را از تصویر این حزب تا مکان و مکانیزم های درست کردن این حزب، ابزارهای ارتباطی این حزب با جامعه، سنت وسبک کار و پراکتیک این حزب، شیوه اتخاذ سیاست و دخالتگری در جامعه، شیوه تبلیغات ،شیوه برخورد به مخالفین سیاسی این حزب چه در داخل و چه در خارج حزب و غیره راروشن نمود.

امامتاسفانه بعد از مرگش و با جدالی که در حزب به وجود آمد، به دلیل اینکه کسی نبود که این پرچم را بدست بگیرد وکمونیسم او را در این جدال نمایندگی کند، این پرچم و این نوع از کمونیسم به حاشیه این جدال ها رانده شد و بجای آن پرچم رگه های دیگری از کمونیسم که تاریخا در حزب کمونیسم کارگری ایران وجود داشتند، میداندار این جدال شدند.

حزب کمونیسم کارگری ایران حزب یک جنبش و یک گرایش معین با برنامه و سیاست و مناسبات سازمانی منسجم بود و آنرا منصور حکمت تشکیل داد و برنامه وسیاست ها و اصول سازمانی انرا نوشت.
درطول دوره حیات او رگه های دیگرکمونیسم تحت اتوریته و تسلط کامل رگه و کمونیسم منصور حکمت بودند و توانایی ابراز وجود نداشتند و نمی توانستند نیرویی را دور خود جمع نمایند.
این پرچم ها عبارت بودنداز:
.1- پرچم” حزب و انقلاب” که انسجام داشت و پراکتیک و سنت کاری چند ساله تشکیلات خارج کشور و رادیو حزب کمونیسم کارگری را پشت سر خود داشت. 2 – پرچم “حزب و طبقه کارگر” که انسجام نداشت و التقاتی بود ( پرچم منسجم استراتژی ” حزب و طبقه کارگر” در دست ایرج اذرین- رضا مقدم بود که با اولین تعرض استراتژی “حزب و قدرت ساسی” و حزب و جامعه” در کنگره د وم و پلنوم 9 حزب کمونیسم کارگری ایران از حزب استعفاء دادند وهمراه تعدادی دیگر از حزب بیرون رفتتند، اما بخش نا منسجم و التقاتی این استراتژی در حزب ماندند).
التقاطی بودن این استراتژی ازاین نظرکه درآن جدال ها نه صراحتا آن طوری که امروز ازحزب حکمتست (بخش رفیق کوروش مدرسی) می بینیم بلکه به نام و پرچم استراتژی”حزب و قدرت سیاسی” و “حزب و جامعه” شرکت کرد. این استراتژی هم، پراکتیک و سنت کاری چند ساله کمیته کردستان حزب و حزب کمونیسم کارگری عراق را پشت سر خود داشت.

در این جدال این دو پرچم و استراتژی اختلافات خود را به کادرها و فعالین کمونیسم کارگری هر دو حزب (ایران و عراق ] منتقل کردند و در مدت کوتاهی بدون تعمق بیشتر برسر سرنوشت حزب کمونیسم کارگری ایران و به تبع آن حزب عراق، این حزب را که نتیجه تلاش و فعالیت و فداکاری چندین ساله کمونیست ها که در سنگرهای مختلف برای آن جنگیده بودند، را به انشعاب کشاندیم.

دراین انشعاب فعالین و کادر پرچم و استراتژی “حزب و انقلاب” زیر نام و اتیکت “استراتژی حزب و قدرت سیاسی” و “حزب و جامعه” و “حزب و شخصیت ها ” در حزب کمونیسم کارگری ایران باقی مانند و حزب را بدست گرفتند. بقیه فعالین و کادر های پرچم و استراتژی “حزب و طبقه کارگر” اما زیر نام استراتژی “حزب و قدرت سیاسی” و “حزب و جامعه” و “حزب شخصیت ها” از حزب بیرون آمدند و حزبی بنام ” حزب کمونیسم کارگری ایران – حکمتیست ” را تشکیل دادند.

بعد از مدتی از این انشعاب پرچم دار و رهبران این دو استراتژی در دو حزب کمونیسم کارگری ایران و حکمتیست برای جا انداختن کامل این دو استراتژی در احزاب خود، با اعتراض و مخالفت های در صفوف کادرهای خود روبروشدند. این اعتراض و مخالفت ابتدا از طرف تعدادی از کادرها و فعالین در حزب حکمتیست در اعتراض به برخورد نامناسب و غیر سیاسی رفیق کوروش مدرسی به کادرهای حزب و نوشته ها ی ایشان” درمورد “انقلاب ایران و وظایف کمونیست ها” ، ” کمیته های کمونیستی” و ” گارد ازادی” شروع شد. این کادر ها و فعالین تقاضای تشکیل فراکسیون در حزب را نمودند و بطور کتبی خطوط اختلافاتشان را در رابطه با نوشته های رفیق کوروش مدرسی را به کمیته مرکزی حزب حکمتیست دادند، اما کمیته مرکزی و رهبری وقت حزب حکمتیست نه تنها اجازه فراکسیون بودن را به این جمع نداد بلکه در یک قرارعلنی برخورد زشتی به دو کادر این جمع (رفقا ایرج فرزاد و عبداله شریفی) نمودند و یک برگ سیاه از شیوه برخورد غیر متمدنانه به مخالفین سیاسی را در پرونده حزبشان بایگانی نمودند. د رنهایت این جمع برخلاف تصمیم خود و برای حفاظت ازحیثیت سیاسی و مبارزاتی خود از آن حزب استعفاء دادند و فعالیت سیاسی و مبارزاتی خود را بصورت فردی و سازمانی و محافل ادامه دادند.

بعد از این انشعاب و جدایی در حزب حکمیست، در حزب کمونیست کارگری ایران هم تعدادی از کادر ها و فعالین این حزب طبق گفته و نوشته های خود آنها دراعتراض به سیاست های رهبری حزب و در راس آن رفیق حمید تقوایی خواستار فراکسیون بودن در حزب را نمودند که به آنها اجازه تشکیل فراکسیون را ندادند. درنهایت مجبور شدند که از حزب کمونیسم کارگری ایران استعفاء دهند وفعالیت سیاسی و مبارزاتی خود را تحت نام حزب اتحاد کمونیسم کارگری ادامه دهند.

حزب کمونیسم کارگری ایران با رفتن این جمع پرچم و استراتژی “حزب و انقلاب” را با سنت و پراکتیک و اتخاذ سیاست و مناسبات و برخورد به مخالفین سیاسی خود که استنتاج شده ازاین استژاتژی بود را بطور کامل بر حزب و پراکتیک آن ناظر نمود.

از طرف دیگر حزب کمونیسم کارگری ایران – حکمتیست بعد ازکنگره 4 این حزب براساس اختلافات گفته و نوشته شده از هر دو طرف به دو حزب با یک نام تقسیم شدند. وهر کدام با استدلال های که دارند، خود را وارث حزب حکمتیست می دانند و با این نام فعالیت های سیاسی مبارزاتی خود را ادامه دادند.

حزب کمونیسم کارگری ایران- حکمتیست ( بخش رفیق کوروش مدرسی) بعد از جدا شدن حزب کمونیسم کارگری ایران- حکمتیست( بخش رفیق رحمان حسین زاده) از انها، پرچم و استراتژی ” حزب و طبقه کارگر” را با سنت و پراکتیک، اتخاذ سیاست، دخالت در سیاست، مناسبات و برخورد به مخالفین سیاسی خود که استنتاج شده از این پرچم و استراتژی است را بطور کامل بر حزب متبوعش ناظر نموده است.

این دو حزب، ( حزب کمونیسم کارگری ایران ) و ( حزب کمونیسم کارگری ایران – حکمتیست ( بخش رفیق کوروش مدرسی) خارج از اختلافاتی که من با آنها دارم ( در اخر به آنها اشاره خواهم کرد) در رابطه با استراتژی شان از انسجام کافی برخودارهستنند و هرکسی با دیدن پراکتیک، خواندن نشریات، تبلیغات و اتخاذ سیاست و دخالتگری انها در سیاست می تواند این انسجام را تشخیص دهد.

اما این انسجام را در استراتژی و افق حزب کمونیسم کارگری ایران- حکمتست ( بخش رفیق رحمان حسین زاده) نمی توان دید. این حزب امروز پرچم و استراتژی “حزب و قدرت سیاسی” و “حزب و جامعه ” و” حزب و شخصیتها ” را بلند کرده اما پراکتیک، سنت و سبک کار و اتخاذ سیاست، تبلیغات و نشریات و غیره آنها بیشتر به همان استراتژی”حزب و طبقه کارگر” و” حزب و انقلاب ” نزدیکتر است و شباهت دارد، تا به استراتژی “حزب و قدرت سیاسی” و “حزب و جامعه”. این حزب بین این دو استراتژی در نوسانند.

دو پرچم و استراتژی”حزب و انقلاب” و “حزب و طبقه کارگر” تاریخأ استراتژی دو رگه مبارزاتی در جنببش کمونیستی هم بوده و بدلیل متدی که بر این استراتژی ها و فعالیت های اتخاذ شده انها ناظر است در برخورد کردن و نقد همدیگر یک تضاد انتاگونیستی وآشتی ناپذیز را جلو می برند. این دو نه تنها تحمل همدیگر و کنار هم بودن در یک حزب را ندارند، بلکه در احزاب و سازمان های جداگانه هم، همکاری و فعالیت مشترک برای آنها خیلی مشکل است. در برخورد به مخالفین سیاسی دورن سازمانی خود هم از این روش آشتی ناپذیراستفاده می کنند.

احزاب این استراتژی ها نه تنها نتوانسته اند هیچ وقت به یک حزب سیاسی تبدلیل شوند بلکه در دنیای امروز بطور قطعی نمی توانند به حزب سیاسی کمونیستی کارگری تبدلیل گردند.

این متد در سیاست همیشه تفسیر کننده سیاست است نه تغیر دهنده سیاست، این متد همیشه دنباله رو اتفاقات و حوادث جامعه است، این متد نه تنها نمی تواند فرصت ساز باشد بلکه فرصت های بوجود امده را نیز هم از دست خواهد داد، این متد در دنیای سیاست پا سیف است، این متد مذهبی و ذهنی و غیر واقعی است و کمونیسم را از یک جنبش سیاسی اجتماعی به یک اید ئولوژی و یک سکت تبدلیل می کند.

این دو استراتژی از لحاظ متد با همد یگر یکی هستند ، اما در سنت و سبک کار و پراکتیک و اتخاذ سیاست و تحلیل و دخالتگری در سیاست وجامعه و تبلیغات و مناسبات متفاوتند، و در برخورد به مخالفین سیاسی خود دارای یک روش هستند.

وقایع و اتفاقات چند سال گذشته دنیا، تغییر وتحولات افریقا و خاورمیانه و سرنگون شدن دیکتاتوری ها در تونس، لیبی و مصر و اعتراضات سال 88 ایران، بن بست و بی خاصیت و پا سیف بودن این استراتژیهای را بطور عیان برای همگان روشن نمود. این مسئله خیلی از احزاب و سازمانهای چپ و فعالین کمونیست را وادار کرده برای اینکه بتوانند در آینده ایران نقشی داشته باشند، باید یک حزب قوی و دخلتگر در جامعه بسازند.
برای رسیدن به این هدف حزب کمونیست کارگری ایران از چند ماه قبل طرحی را بطور علنی برای اتحاد و نزدیکی نیروها و فعالین کمونیسم کارگری برای ساختن یک حزب قوی اعلام کرده و همچنین حزب اتحاد کمونیسم کارگری با منحل کردن خود و پیوستن به حزب کمونیسم کارگری ایران – حکمتیست ( بخش رفیق رحمان حسین زاده) می خواهند یک حزب قوی بسازند.

این دو حرکت با توجه به اینکه در این دوران ما همیشه شاهد انشعاب ها و جدایی های احزاب بوده ایم، مثبت است. اما کاملا با هم متفاوت هستند ،زیرا یکی برای ساختن یک حزب قوی به تمام نیروها و فعالین کمونیسم کارگری فراخوان داده تا در یک کنگره با رای مساوی و برابر دور همدیگر جمع شوند و در مورد یک حزب قوی و سیاست های ناظر برآن تصمیم بگیرند. دیگری با پیوستن حزب اتحاد کمونیسم کارگری به آن می خواهد نیروها و فعالین کمونیسم کارگری و کمونیست های احزاب دیگر به سیاست هایش بپیوندد.

هر کسی به این دو طرح نگاه کند خارج از اینکه چه اختلافاتی با ارائه دهنده گان این دو طرح دارد، طرح حزب کمونیست کارگری ایران را معقول و عملی می داند، اما طرح حزب کمو نیست کارگری ایران – حکمتیست ( بخش رفیق رحمان حسین زاده ) از این معقولیت و عملی بودن برخواردار نیست.
فعالین کمونیسم کارگری که از این احزاب جدا شده اند امکان برگشتن آنها به این احزاب خیلی کم است و این برنگشتن برخلاف برخورد مذهبی وسکتی بعضی از افراد در این احزاب نه خود خواهی، نه کینه توزی و نه دلسرد بودن و نه بریدن از مبارزه و غیره بلکه در یک کلام این احزاب را احزابی نمی بینند که بتوانند به یک حزب سیاسی کمونیستی کارگری قدرتمند، تبدلیل و کمونیسم را به قدرت و یا به جایی برسانند. همچنین امکان پیوستن کمونیست های را که در این مدت ،پراکتیک ، دخالت در اعتراضات جامعه و برخورد های این احزاب به همدیگر و مخالفین سیاسی خود و جامعه را دیده اند، خیلی مشکل می کند.

من به عنوان یکی از فعالین کمونیسم کارگری متشکل در سازمان مبارزان کمونیست همراه با بقیه فعالین این تشکل بدلیل اینکه طرح حزب کمونیست کارکری ایران را معقول و عملی دیدم از روز اول دعوت کردن حزب کمونیست کارگری ایران از ما در نشستی برای صحبت کردن درمورد این طرح تا اعلام علنی آن و برگزاری یک سمینار در استکهلم و صحبت کردن با رفقای زیادی در مورد این طرح، فعالانه شرکت کرده و در تقویت آن تلاش نموده ام و در حال حاضرهم به این تلاشم برای تقویت این طرح تا روشن شدن وضعیت آن ادامه خواهم داد.

در نتیجه ساختن یک حزب سیاسی قدرتمند با استراتژی های ” حزب و انقلاب” و “حزب و طبقه کارگر” به دلائلی که در بالا به انها اشاره کردم، امکان پذیر نیست و تنها و فقط با تکیه به متد رفیق منصور حکمت و استراتژی”حزب و قدرت سیاسی” و “حزب و جامعه” و ” حزب و شخصیت ها” امکان پذیر است.
زیرا متدی که براین استراتژی ناظر است، نه مفسر و تفسیر کننده سیاست در جامعه بلکه تغیر دهنده سیاست در جامعه است.

این استراتژی نه فقط به لحاظ متد بلکه به لحاظ سنت و سبک کار وپراکتیک، تاکتیک و اتخاذ سیاست، تحلیل و دخالتگری در سیاست و در جامعه، تبلیغات، مناسبات و بر خورد به مخالفین سیاسی خود، با استرااتژی”حزب و انقلاب” و ” حزب و طبقه کارگر” کاملا متفاوت است وهیچ نقطه مشترکی با آنها ندارد.

در پایان ساختن یک حزب سیاسی قدرتمند برای به قدرت رساندن کمونیسم با توجه به اوضاع و احوال وشرایط امروز دنیا، خاورمیانه و جامعه ایران برای کمونیست های کارگری نه تنها یک ضرورت بلکه یک وظیفه و یک امر اساسی و تاریخی است و باید به سرعت بجنبیم و این فرصت تاریخی را ازدست ندهیم .
یدی کریمی
18 دسامبر 2012