رقصاندن شعله زندگی

رقصاندن شعله زندگی

یاشار سهندی

به درستی این جا افتاده است که با رسیدن روز کارگر، آنها که واقعا در پی چه باید کرد هستند تو سر کارگر نمی زنند که “خاموشی گناه توست”. اتفاقا برعکس دوره می کند همه تاریخ جنبش کارگری را تا نشان دهند هر آنچه که نشان از انسانیت دارد نتیجه تلاش و مبارزات کارگران بوده است که نشان دهند زندگی زیباست و زیبای زندگی در دستان ماست و اگر شعله هایش کم سو و خاموش است نه گناه ما که نتیجه سود پرستی طبقه حاکمه است که زیبایی زندگی خود را در استثمار ، در خاموش و ارزان بودن من کارگر جستجو میکند.

حسین اکبری در یادداشتی با عنوان معنی دار “نئولیبرالیسم، استثمار بی قید وشرط کارگران ایران است”  فرا رسیدن روز کارگر را نشانه یاس و روزمرگی قلمداد میکند که می آید  و می رود هیچ و پوچ!: “روز کارگر دیگری در راه است. هر ساله فرا می رسد و پس از آن به تاریخ می پیوندد و کارگران ایران دوره می کنند ماه را ؛ روز را و هنوز را! چرا که هنوز این باور در ذهن و زندگی شان جاری نشده است که زندگی زیباست؛ زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست؛ گر بیفروزیش رقص شعله هاش از هر کران پیداست؛ ورنه خاموشست و خاموشی گناه ماست! و چنین است که در مصاف با سرمایه توان این اردوی بیشمار کار نه تنها افزایش نیافته است که هر روز فروکاسته میشود! چه باید کرد؟”

عنوان یادداشت طولانی حسین اکبری که قسمت دومی هم خواهد داشت تاکیدی است بر اینکه ایشان با نفس استثمار مشکل ندارد فقط باید قید و شرط داشته باشد! در یادداشت ایشان متوجه میشویم استثمار از سوی سرمایه دار وطنی بر اساس میثاق ملی یعنی قانون اساسی جمهوری اسلامی دلپذیر تر از نئولیبرالیسم غربی است: “به رغم آنکه قرار بود براساس میثاق ملی که همان قانون اساسی است،منافع ملی را از راه تامین حقوق مردم سرلوحه برنامه های دوره ای پنج ساله و متکی بر چشم انداز هایی واقع گرایانه و درراستای اصول اولیه قانون اساسی هدایت کنند؛  … بتدریج در جهت منافع گروه های خاصی … مسیر ها و راه هایی گشوده شد که نتیجه عبور از این مسیر به رشد نامتوازن اقتصادی و فربه شدن بخش هایی از سرمایه به زیان اقتصادی پویا و مولد منجر شد ….بخش صنعت و کشاورزی کمترین نرخ را دراقتصاد ایران به عهده دارد … این بخش از سرمایه (سرمایه داری صنعتی و کشاورزی) نیز باگرایش به سوی بازار آزاد به جای تکیه برتوانمندی های موجود داخلی و سازماندهی نیروهای مولده در راستای رشد و توسعه ملی عملا به گرایش نئولیبرالی تن داده… و….” بسیار حرفهای دیگر از همین جنس که قرار بودچه باید کردی را بگوید که اتشگهی زندگی را پابرجا دارد اما عملا همان پاراگراف ناامید کننده اول تاکیدی است که از ایشان جز چه نباید کرد هیچ چیز دیگر بیرون نمی آید.

 بله این چنین است که روزکارگر برای امثال ایشان هیچ نکته ای امیدوار کننده ای ندارد. مبارزات کارگران در همه این صد سال گذشته در نزد ایشان بی معنی و روزمرگی است. این چنین است آمال و آرزوهای یکی از منحط ترین گرایشات در درون جنبش کارگری که آمالش میثاق ملی یعنی قانون اساسی جمهوری اسلامی است. گرایشی که صد سال مبارزه خونین کارگران در ایران هیچ می شمارد و ارزان بودن کارگر را نتیجه گناه خودش میداند که خاموش است. و حسین اکبری خود آستین همت بالا زده است تا چه باید کرد را بگوید که نتیجه اش شده دفاع از بخشی از سرمایه داری که تو فکر مستغلات نیست تو فکر صنعت است و اگر این رونق بگیرد چه شود! اینها غصه های یک کارگر نیست این های دلواپسی جریانی است که هواخواهی اش از بخشی از سرمایه داری را در پوشش” برتوانمندی های موجود داخلی و سازماندهی نیروهای مولده در راستای رشد و توسعه ملی” بیان میکند.

اما واقعیت زندگی چیزی دیگر است. که کارگر علیه کل بساط استثمار از سوی همه بخشهای سرمایه داری است که اساسا علیه کل نظم موجود است بر استثمار  نیروی کار بنا شده است. اول ماه مه ها فرا میرسند که کارگر مبارزات تاکنونی خود را گرامی بدارد و خود را آماده سازد که برای سالی دیگری و روزی دیگر  برای رقصاندن شعله زندگی. برای روزی که کمترین سرود بوسه است.