درک ضرورت برای  انجام ندادن کاری!

درک ضرورت برای  انجام ندادن کاری!

یاشار سهندی

یکبار دیگر اسلام سیاسی در روز ١٧ خرداد با کشتار بر حضور نکبت بارش تاکید کرد. داعش تهران را به خون کشید تا ثابت کرده باشد اسلام سیاسی جز با خون و خونریزی تداوم نمی یابد. داعش بر علیه بنیان گذار خود تیغ کشید و به گونه بنیان گذارش زخم بر پیکر جامعه زد. فضای از رعب ایجاد شد و نتیجه ای نداشت جز کشتار و ریختن خون؛ که اسلام سیاسی جز با خونریزی و ایجاد هراس نمی تواند نفس بکشد.نمایندگان مجلس اسلامی در هنگامه کشت و کشتار عکس سلفی گرفتند و لبخند کریه شان را تحویل دادند و رهبر فرزانه شان در کمال بی شرمی کشتار را ترقه بازی خواند و در این هوای مسموم حکومت نفسی تازه کرد. سربازان گمنام امام زمان که تا دیروز مدعی بودند که داعش نمی تواند پایش را از نقطه صفر مرزی این طرف بگذارد یکباره پنجاه و شصت نفر را بازداشت کردند که هیچکس هم نمیداند راست یا دروغ است، و این دستگیرشدگان چه کسانی هستند و به این بهانه سعی دارند نشان دهند همان هیولای هستند که بودند. این همه اما برای چند ساعتی بود. کشمکش های جناح های حاکم آن قدر شدید است که در فردای آنروز رهبر فرزانه دستور “آتش به اختیار” برای مزدورانش صادر کرد. که همین تاکیدی بود که این حکومت که میتوانست از این فضای های رعب و وحشت استفاده کند و بر دامنه سرکوبگری اش بیفزاید اکنون چنان درمانده و گرفتار است که از فضای ترور و وحشت علیه همدیگر استفاده میکنند. و تاکیدی است بر اینکه این حکومت کاملا بی افق است. بعد از ٣٨ سال فضای ترور و شکنجه و اعدام دیگر عملیات انتحاری دسته جاتی ازجنس این حکومت هم نمی تواند مردم را ساکت و مرعوب سازد.

اما این فضا اگر برای حکومت آب نشده برای برخی نان شده! کسانی که تا دیروز به دیده تحقیر به مبارزات کارگری نگاه میکردند و حرف شان این بود که افق سوسیالیستی کارگران شکل نگرفته و مبارزات کارگران تدافعی است تازه باور خودشان را به مبارزات کارگران اینگونه ناباورانه نشان میدهند که گویا “سازمان دادن مبارزه کارگری علنی و مستقل از سازمان مافیایی و ضد کارگری خانه کارگر و اجزایش” ممکن است! تلاش گسترده فعالان کارگری برای ساختن تشکلات مستقل کارگری و رسمیت دادن به اعتصاب، درخواست روشن و صریح در مورد تعیین دستمزد، تلاش پیگرانه برای جلو گیری از وضع قوانین کارگری، شرکت کردن خانواده کارگری در اعتصابات و کشاندن اعتصاب به کف خیابانهای شهر و … بدین گونه مطرح کردن جنبش کارگری به عنوان یک جنبش فعال در جامعه و وادار کردن بورژوازی برای برسمیت شناختن این جنبش که این جنبش زنده و پویا است. این همه ممکن نبوده جز با تلاش همه جانبه فعالان کارگری که هزینه سنگینی مانند زندان و قتل و اعتصاب غذا داشته برای ایشان نتیجه اش فقط ربودن سازماندهی مبارزات کارگری از دست خانه کارگر معنی یافته!  این نه تعریف این جنبش که ادامه نگاه تحقیرآمیز به جنبش کارگری و ناباوری به این جنبش است. کسی که خانه کارگر، مرکزی که امرش سرکوب مبارزات کارگران بوده ارتقا درجه داده که مبارزات کارگران سازمان میداده حالا میخواهد ما را به درک عاجل و ضروری سیاست مستقل از جانب فعالین کارگری در فضای  بعد از کشتار روز ١٧ خرداد و”… تحولات شتابنده سیاسی در جهان ومنطقه… که به داخل ایران کشیده شده و برای جنبش کارگری هشدار دهنده است.” توجه دهد!

“امیر پیام” تحت این عنوان “تحولات شتابنده و فقدان سیاست طبقاتی کارگران” قرار است طبقه کارگر را به “درک ضرورت”،” حضور فعال در عرصه سیاست کلان بر پایه منافع و اراده طبقاتی ” رهنمون سازد. ایشان میخواهد ما را متوجه ” مبارزه سیاسی و مبارزه اقتصادی و مبارزه نظری سه رکن مبارزه طبقاتی کارگرانند” کند. اسمان و ریسمان را به هم می بافد تا واقعیت را نبیند. همانطور که قبلا هم نمی خواستند باور کنند که اساسا کارگران در حال مبارزه اند. به عنوان نمونه یک پارگراف از یادداشت ایشان را من خلاصه کردم در اینجا یادآور میشوم که اساسا بر عملی نشدن یک امر، اینجا مبارزه سیاسی تاکید میکند تا نهایتا خواننده را قانع کند وظبفه فوری فعال کارگری درک ضروت این امر است! ” … مساله اینست که این سیاست گرایی فردی ( فعالین کارگری) در تبادلاتی ارگانیگ بین این فعالین به یک سیاست طبقاتی و مطرح در جامعه بدل نشده  و ارتقا نیافته و از قوه به فعل در نیامده است. … این درحالی است که مبارزه سیاسی و مبارزه اقتصادی و مبارزه نظری سه رکن مبارزه طبقاتی کارگرانند … همانطور که هیچ درجه ای از انجام مبارزه اقتصادی به تنهایی ما را به درک مارکسیستی اقتصاد سرمایه داری نایل نمی سازد، همانطور هم هیچ درجه ای از تسلط به تئوری مارکسیستی به تنهایی ما را با امر حیاتی سازماندهی مبارزه اقتصادی و ایجاد تشکل های توده ای در محیط های کار دخیل نمی کند. به همین ترتیب نیز همانطور که محدود شدن به سیاست صرف ما را به اهمیت بنیادین مبارزه اقتصادی کارگران متوجه نمی سازد و در بهترین حالت از ما یک ماجراجوی ولنتاریست و در بدترین حالت یک فعال بی تاثیر و از خود راضی تولید می کند،  محدود ماندن در مبارزه اقتصادی صرف هم ما را به سمت پرداختن به امر مهم سیاست مستقل طبقاتی سوق نمی دهد و در چارچوب سیاست ها و قوانین موجود زمین گیر می کند. هر درجه از کم بها دادن به هریک از این سه رکن، و در اینجا منظور  تاکید ویژه بر رکن سیاست است، آن دو رکن دیگر را تضعیف نموده و لاجرم کل مبارزه طبقاتی کارگران را تضعیف کرده و عقیم می سازد.” در یادداشتی که قرار بود ما را به عاجل بودن امری تاکید کند در سراسر مطلب بر انجام نشدن همان امر تاکید دارد و پیش هر چیز توپ را هم به زمین فعال کارگری می اندازد که سیاسی کار است اما امر سیاسی ندارد! اما وقتی خود میخواهد مثلا رهنمون بدهد اول  رکن های مبارزه طبقاتی می شمارد و بعد از تضغیف شدن و عقیم ماندن و زمین گیر شدن و سوق نیافتن و درک نکردن مارکسیسم می گوید و اخر هم، باز دنیا را بر سر فعال کارگری خراب میکند که باید عاجل بودن و ضروری بودن سیاست مسقتل داشتن را فورا درک کند!

هیچگونه رهنمودی از سوی ایشان در کار نیست چرا که اگر قرار است سیاست مستقل کارگری به قول ایشان “در جهانی که نظم بورژوایی آن فروریخته است، و در منطقه ای که در چنگال جنگ ها و رقابت های ارتجاعی ترین نیروهای سرمایه داری معاصر غوطه ور است” در کار باشد ایشان که ظاهرا شخصا به درک و ضرورت امر مبارزه سیاسی پی برده است یک پیشنهادی یا پیشنهاداتی میداد که مثلا کارگران بروند در حزب خودشان متشکل شوند یا در فلان روز برای بهمان خواسته مشخص سیاسی به میدان بیایند یا فلان خواسته سیاسی را مشخصا در شعارهایشان بگنجانند. اعتصابات شان حول دستمزد نباشد بلکه مثلا بر محور آزادی زندانیان سیاسی باشد نه علیه جنگ باشد و نمیدانم… هیچ کدام از اینها در میان نیست چون ایشان مرعوب شدن خویش را میخواهد به پای فعالان کارگر بگذارد. حقیقت این است “مبارزات اقتصادی” کارگران در ایران کاملا یک امر سیاسی است. چون با کل حاکمیت سیاسی طرف هستی. اگر اینگونه نبود دستگاه قضایی این حکومت حکم شلاق برای کارگر نمی برید. اگر کسی کمی با چشم باز نگاه به مبارزات فی الحال جاری کارگران در ایران بیندازد شاهد است که فعال کارگری شرکت هپکو چشم تو چشم نیروی انتظامی دوخته و پشت بلندگو فریاد میزند که شما ابزار دست سرمایه داران هستید از این امر سیاسی تر و طبقاتی تر کجا میتوان سراغ کرد؟

در شرایط کنونی بعد از کشتار ١٧خرداد حکومت اسلامی درمانده تر از آن است که بتواند از عملیات داعش به نفع سرکوبگری بیشتر مردم استفاده کند. بی شک لازم است صدای کارگران رساتر و بلندتر شنیده شود. و کارگران برای پیشبرد سیاست مستقل کارگری باید نماینده سیاسی داشته باشند که سخنگوی ایشان باشد و این ممکن نیست جز وجود یک حزب کمونیستی و اگر قرار به رهنمودی باشد باید این باشد که کارگران در حزب خود متشکل شوید.