جای برای ناامیدی نیست

جای برای ناامیدی نیست

یاشار سهندی

درنمایشی دیگر در آن سوی دنیا درانتخابی میان بد و بدتر ظاهر امر مردم امریکا بدتر را “انتخاب” کردند! این که چقدر انتخابات که بورژوازی برگزار میکند انتخابات است از حق انتخاب میان بد و بدتر مشخص است. بهرحال نشانه های جنون بورژوازی با نمایش رسمی “سلام هیتلری” به پیروزی ترامپ در جلسه ای از نژادپرستان رسمی در امریکا رنگ واقعیت گرفت. بر اساس  آن ضرب المثل فارسی که “دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید” کسانی از جنس ترامپ در سراسر دنیا نیش شان تا بناگوش باز شد. میگویند ترامپ غیر قابل پیش بینی است اما این به قولی “دلقلک پاره وقت و دیوانه تمام وقت” آنقدر عقل دارد که تمام همت خودش را بر این گذاشته است که هر چه بوی انسانیت میدهد مورد حمله قرار دهد و حتی حیات به روی کره زمین را معرض خطر قرار دهد چون ظاهرا باور ندارد که کره زمین در حال گرم شدن است که زندگی میلیاردها انسان را و ایضا همه جانداران زمین را در معرض نابودی است چون ناسیونالیسم اش گل کرده که عظمت امریکا را برگرداند و ثمره آن این بوده که به گفته نوام چامسکی ” سهام کمپانیهای انرژی به شمول بزرگترین کمپانی ذغال سنگ، پی بادی انرژی، بشدت صعود کرد. این کمپانی قبل از انتخابات برای اعلام وگرفتن گواهی ورشکستگی در دادگاه ثبت نام کرده بود ولی بعد از انتخاب ترامپ اعلام کرد که ٥٠% هم سود داشته است.”

درزیر دماغ امریکا همین روزها فیدل کاسترو با زندگی وداع کرد. و با مرگ او نه سهامی بالا رفت نه بازار بورسی دچارتلاطم شد. اما مرگ او سندی است بر پایان جنبشی که خاصیت خود را سالها است از دست داده و هر چه عمر این جنبش رو به کهولت بیشتری میرفت بیشتر ارتجاعی میشد و دست در دست حکومتهای مانند جمهوری اسلامی میگذاشت تا مرگ خود را پیشاپیش اعلام کرده باشد. وکسانی که مدافعین سینه چاک بازار آزاد هستند که ضد بشری ترین دیدگاهها و افراد مانند هیتلر و ترامپ را پرورش میدهد  اظهار امیدواری کردند که با مرگ فیدل کاسترو بازار آزاد در کوبا دست و بالش بیشتر باز شود تا بدینوسیله حقوق بشر نیز رعایت شود، و البته حقوق بشری که اساس اش بر استثمار اکثریت جامعه است  استوار است نتیجه درخشانش را داریم به عینه مشاهده میکنیم. در گوشه و گوشه دنیا کثیف ترین و ضد انسانی ترین احزاب و جریانات در حال کسب قدرت سیاسی هستند تا مگر صحنه را برای تقسیم مجدد بازار جهانی آماده سازند. جنگی دیگر در ابعاد جهانی و چه باک از این امر، چون این بار ٧ میلیارد آدم برای گوشت دم توپ شدن فراهم هستند و سالها بعد کسانی خواهند بود ( اگر زندگی بشری پا برجا باشد) که توجیه کنند که مردمان کم سواد باعث این امر شدند. مگر نگفتند که هیتلر را هم کارگران انتخاب کردند! و لازم نیست منتظر سالهای دور باشیم همین الانش هم دارند تقصیرات سیاستهای وحشیانه بورژوازی برای چهره شدن کسی مانند ترامپ را به گردن توده مردم ناراضی از وضعیت می اندازند که سواد درست و حسابی هم ندارند چنانکه نوام چامسکی تاکید میکند:” بر اساس اطلاعاتی که تاکنون منتشر شده، ترامپ تمام رکورد ها را در دریافت حمایت از سوی رای دهندگان سفیدپوست شکست: ازجمله طبقه کار و اقشار پایینی طبقات میانه به ویژه کسانی که متوسط درامد سالانه شان بین ٥٠.٠٠٠$ و ٩٠.٠٠٠$ بود، ساکنین خارج شهری و روستائی، و مقدمتا آنها که فاقد مدرک تحصیلات عالیه بودند…” و چقدر این حرفها آشنا است هنگامی که بدل ایرانی ترامپ ( احمدی نژاد) از صندوق بیرون کشیدند! تازه این حرفها را کسی میگوید که به حق یاد آور میشود:”… حزب جمهوریخواه … . عملا به خطرناکترین تشکیلات سیاسی تاریخ جهان تبدیل شده است. ” و در پی آن “… مهم تر اما ازدست رفتن کرامت انسانی و نابودی امید به آینده است و حس وابستگی به جهانی که من بازیگر آنم و در سرنوشتش نقش دارم.”

همیشه تاریخ این بوده که صدای ناامیدی رساتر از صدای امیدواری باشد چون اساسا حاکمان حکومت کردن بر نومیدان برایشان آسانتر است تا کسانی که امیدی دارند که نمیشود دنیا اینگونه باشد وباید کاری کرد. در یک گوشه دیگر این کره خاکی  یک جریانی است، یک حزبی است که در زمانی که پایان تاریخ را اعلام کردند پرچم کمونیسم را برافراشته نگه داشت. حزبی که اکنون نیاز به کمونیسم، نیاز به تغییر بیش از هر زمانی حس میشود وجود دارد و منشا بسیاری از تغییرات در جغرافیایی سیاسی به نام ایران شده است. همانگونه که  مصطفی صابر تاکید میکند:” در ٢٥ سال گذشته علیرغم همه افت و خیزهایی که داشتیم به تحقق این راه حل نزدیک شده ایم. برای مثال موقعیت جنبش کارگری و نقش سیاسی طبقه کارگر ایران را در نظر بگیرید. در این ٢٥ سال جنبش کارگری در ایران قدم های مهمی به جلو برداشته است. این جنبش اکنون صاحب رهبران سیاسی رادیکال و شناخته شده ای در سطح سراسری است. بیست و پنج سال پیش چنین نبود. در همین سال ٢٠١٦ اتفاقی افتاد که در تاریخ مبارزاتی دهه های اخیر بینظیر است و آن اتحاد و همبستگی  کارگر و معلم یعنی دو بخش مهم طبقه کارگر است. بعلاوه به بیانیه ها و قطعنامه های مجامع و مناسبت های جنبش کارگری در ایران نگاه کنید که تا چه اندازه رادیکال و پیشرو و منطبق با یک آلترناتیو انسانی و رهایی بخش کارگری برای آینده ایران است. … موقعیت جنبش رهایی زن در ایران هم همینطور است. قابل مقایسه با ٢٥ سال پیش نیست. امروز دیگر حجاب اسلامی بجای آنکه قفسی برای زنان باشد تبدیل شده به منبعی برای کابوس و وحشت آیت الله ها که اسلام شان دارد از دست میرود. در این رابطه اینکه چطور جریانی مثل “اعتراض عریان” فمن در فضای سیاسی ایران بازتاب وسیعی می یابد قابل توجه است. همینطور است در مورد جنبش خلاصی فرهنگی جوانان؛ که در ٢٥ سال پیش عمدتا یک پیش بینی و مشاهده تیزبینانه از سوی کسانی مثل منصور حکمت بود. اکنون این جنبش چنان قوی و همه گیر است که هر روز خامنه ای با نماز وحشت خواندن در برابر “تهاجم فرهنگی دشمن” به آن اعتراف میکند. جنبش مذهب زدایی هم در این ٢٥ ساله گسترش وسیعی در ایران داشته است. چنانکه جامعه ایران دستکم در چهارچوبه خاورمیانه یکی از ضد مذهبی ترین جوامع است. همینطور نگاه کنید به مقابله با جنبش اسلام سیاسی که شخصیت هایی چون مریم نمازی و مینا احدی از چهره های سرشناس آن هستند. جنبش علیه اعدام در بیست و پنج سال پیش اصلا وجود نداشت و امروز به یک حرکت و تمایل قدرتمند اجتماعی در ایران تبدیل شده که حتی بخش هایی از خود اصلاح طلبان و نزدیکان آنها به صرافت “لغو گام به گام اعدام” افتاده اند. ٢٥ سال پیش وقتی ما خواست لغو مجازات اعدام و حبس ابد را در برنامه مان وارد کردیم و گفتیم اعدام قتل عمد حکومتی است از چپ و از راست با حیرت و ناباوری نگاهمان میکردند. بعلاوه لغو دوفاکتو سنگسار در همین سالها و بویژه بدنبال کمپین جهانی کمیته علیه اعدام در حمایت از سکینه آشتیانی به جمهوری اسلامی تحمیل شده است. جنبش حقوق کودک هم در این سالها و بویژه به یمن تلاش فعالینی از جنبش کارگری جلوتر از آنچه که منصور حکمت موقع نوشتن بیانیه “اول کودکان” آرزو میکرد، رفته است. جنبش حفظ محیط زیست هم یکی دیگر از جنبش هایی که چپ اجتماعی در آن بسیار فعال است و در سالهای اخیر حضور موثر خود را اعلام کرده است. …. هیجکدام از این دستاوردهای کارگر و آزادیخواهی و مدنیت در ایران را نمی توان از حزب ما جدا کرد چنانکه سرنوشت و فعالیت حزب ما را نمی توان مستقل از این پیشروی ها تعریف کرد. اما مساله مهمتر این است که پیشروی این جنبش ها همگی چپ و راه حل کارگری و کمونیستی برای جامعه ایران را تقویت کرده است.”

 و باید اضافه کرد که این روزها تاکید میشود که انتخاب کسی مانند ترامپ گویای غیبت  کمونیسم در جامعه ای امریکا است. اما اگر این غیبت بخواهد به یک حضور همه جانبه تبدیل شود باید در یک گوشه ای از دنیا کمونیسم سر بلند کند مانند آنچه که در صد سال پیش اتفاق افتاد و ده روزی که باشد که دنیا را بار دیگر بلرزاند. این فرصت و امکان در ایران فراهم است  چرا که جریانی با سابقه نزدیک به چهار دهه  حیات و تجربه وجود دارد که میتواند پرچم کمونیسم را به اهتزاز مجدد در آورد.

ما در نومید چامسکی شریک نیستیم. با وجود این حزب و کمونیسم کارگری جای برای ناامیدی نیست. پیروزی حتمی نیست اما تلاش برای آن ممکن است. ظرف آن موجود است. فقط باید بتوانیم کار هرکول وارمان انجام بدهیم. درسالگرد تشکیل حزب کمونیست کارگری اتفاقات دنیایی کنونی یک بار دیگر به ما یادآور میشود که باید بهتر از آنچه تا کنون انجام دادیم، انجام دهیم.