آسمان و ریسمان بافتن استاد اقتصاد

آسمان و ریسمان بافتن استاد اقتصاد

یاشار سهندی

بازار معذرت خواهی از مردم بابت حقوق های نجومی گرم است! گویا یک جورهای کار بدستان اسلامی سرمایه  تن شان به تن کاربدستان غیر اسلامی سرمایه در اروپا و کره و ژاپن خورده که وزیر اقتصاد حکومت اسلامی سینه را جلو داده و اعلام کرده :”من به عنوان عضوی از دولت در زمینه فیش‌های حقوقی که منجر به رنجش مردم شده است عذرخواهی می‌کنم و به حساسیت مردم ارج نهاده و ابایی از عذرخواهی بابت قصوری که در جریان ارائه خدمت به مردم رخ داده است ندارم.” روحانی کلید ساز نیز در ادامه همین خدمت رسانی به مردم فرمودند: “حساسیت افکار عمومی و رسانه ها به پرداخت های نامتعارف قابل ستایش است!” بهرحال آتشی که باند خامنه ای راه انداخته اکنون دامان همه کاربدستان حکومت را گرفته است و روحانی برای اینکه حریف را خلع سلاح کند دستور داده که از این به بعد فیش های حقوقی “کلیه مقامات کشوری و لشگری” هر ماه در سایتهای مربوطه منتشر شود. و در کرمانشاه نعره میکشد :پولهای دزدیده شده در دولت قبل را ازحلقومشان میکشم بیرون! در این میان البته سر مردم همچنان بی کلاه خواهد ماند چرا که اساسا، خدماتی ارائه نمی شود که قصوری در آن صورت گرفته باشد. اتفاقی که افتاده پرده دیگری از ریاکاری و غارتگری حکومت رو شده است.

از همه اینها که بگذریم کی می تواند فکرش بکند که غارتگری مدیران  جمهوری اسلامی را میتوان به لنین و حزب بلشویک نسبت داد جز یک اقتصاددان آنهم استاد دانشگاهی در پاریس؛ این البته هنری است که نزد اقتصادانان بورژوازی است.استاد فریدون خاوند گویا تازه متوجه شدند که “طبقه جدیدی” در جمهوری اسلامی شکل گرفته که مسبوق به سابقه است!  بنابه نظر ایشان “نخستین نسل این مدیران صاحب‌امتیاز از دل «انقلابیون حرفه‌ای» بیرون آمدند که در تشکیلات بلشویکی ولادیمیر ایلیچ لنین، رهبر انقلاب اکتبر روسیه، نقش درجه اول را ایفا می‌کردند…” البته ایشان نیت خیر داشتند خواستند گره معمای را برای همکارشان، (سردبیر روزنامه حکومتی” دنیای اقتصاد”) بشکافند که با توجه به ورشکستگی کارخانجات دولتی اما چنین پولهای کلانی به جیب مدیران واریز میشود پرسیدند:” … این چه نوع سیستم اقتصادی استکه خروجی چنین متناقض‌نمایی را به بار آورده است و نه نشان از اقتصاد دولتی دارد و نه سرمایه‌داری؟…” و استاد گرامی دانشگاه رنه دکارت فرانسه یاد “دیوان سالاران شوروی و دولتهای اقماری” افتادند  که بنیانش هم صد البته “ولادیمیر ایلیچ لنین” گذاشته! و برای ایشان بسیار بسیار شیرین تر  و جذاب تر است که خاندان کیم ایل سونگ در کره شمالی را به لنین و بلشویکها بچسباند چون تنور ضد کارگری و ضد کمونیستی ایشان را حسابی داغ میکند.

کاربدستان یک حکومت جنایتکار و بغایت کثیف و فاسد ٣٧ سالی هست که مشغول غارت و چپاول هستند و د رعین حال با خشونت بارترین شکل ممکن شرایط برای استثمار کارگران فراهم کردند و خود استاد بارها و بارها توصیه های اقتصادی شان در سایت رادیو فردا منعکس فرمودند تا راه و چاه سرمایه داری شدن متعارف را به جمهوری اسلامی بیاموزند (این اواخر نظرات ایشان را نیز مجله حکومتی “تجارت فردا” که گردانندگان آن اقتصاددانانی هستند که از قِبل جمهوری اسلامی ارتزاق میکنند منعکس میکند، درست است ایشان ساکن پاریس است اما قلبش در تهران است! )؛ استاد تیز بین ما که تازه فهمیده یک طبقه جدید مانند مثلا کشورهای کمونیستی در جمهوری اسلامی شکل گرفته همیشه در پی این بودند که ثابت کنند “ایرانیان مردم با کیفیتی هستند” و آدرس دقیق به سرمایه و حکومت اسلامی بدهند چگونه میشود فضای کسب و کا ر را بهبود بخشید تا شاید به یاری امام زمان، اقتصاد نوظهور در ام القرای اسلامی شکل بگیرد؛ بخصوص با گران کردن دلار و اجرای دقیق طرح حذف یارانه ها و حذف قوانین دست و پا گیر، بخصوص قانون تعیین دستمزدها که این یکی ظاهرا خیلی ضد قوانین رقابت در بازار آزاد عمل میکند که صدای همه اقتصاددانان را در  آورده!

برای دکتر، یا استاد و یا تحلیل گر اقتصادی ساکن پاریس یک چیز مسلم است نابرابری موجود در جهان سرمایه داری طبیعی و لازم است حتی اگر “حالت تهوع آوری” داشته باشد:” شاید کسانی بگویند که دستیابی شمار بسیار معدودی از شهروندان به درآمد‌های نجومی مختص ایران نیست. مگر نه آنکه در دنیای غرب فوتبالیست‌های معروف، هنرپیشه‌های سر‌شناس و یا مدیران تعدادی از واحد‌های تولیدی در آمد‌هایی افسانه‌ای دارند که مقایسه آنها با حقوق مردمان عادی می‌تواند تکان‌دهنده و حتی تهوع‌آور باشد؟ احساس تلخی که این مقایسه می‌تواند در اذهان به وجود آورد کاملا قابل درک است. ..” اما استاد بلافاصله تاکید میکنند این حق شان است و نوش جانشان، پول مالیات دهندگان که نیست :” واقعیت آن است که اینان دولت و مالیات‌دهندگان را غارت نمی‌کنند. هنرپیشه و یا فوتبالیست مشهور ثروتشان را مدیون استعداد‌هایی استثنایی هستند که میلیون‌ها نفر را در سراسر جهان در رویا و مستی فرو می‌برند و چند ساعتی آنها را از گرفتاری‌های این جهان بیرون می‌کشند ….” البته هنوز دو ماهی بیشتر نگذشته که اسناد پاناما رو شد که نشان داد از صغیر و کبیر کارگزاران سرمایه داری ( از جمله یکی از فوتبالیستهای مشهور) در عملیات تهوع آوری پول هایشان را از “مالیات دهندگان” قایم میکنند. در جریان همین رسوایی پاناما معلوم شد که امریکا بهشت اینگونه کارهای تهوع آور است. معلوم شده که یک درصد جمعیت جهان که کل ثروت جهان را در اختیار دارند حتی به قوانین خودشان هم تمکین نمی کنند و … اساسا اینکه ثروت جهان کنونی بر پایه استثمار ٩٩ درصد جمعیت جهان شکل گرفته و اینها همه برای استاد که از همین اقتصاد تامین مالی میشود اهمیت چندانی ندارد آن ٩٩ درصد میخواستند استعداد مستی آور داشته باشند تا به نان و نوایی برسند!

استاد اگر یاد “ولادیمیر ایلیچ لنین” افتادند هیچ دلیلی ندارد الا اینکه در این دور و زمانه بیش از پیش اساس نظام سرمایه داری زیر سوال رفته است که استاد مجبور میشود که از کلمات ناخوشایند مانند “تهوع آور” استفاده کند و آسمان وریسمان را بهم می بافد تا شاید فساد و تبهکاری یک حکومت مذهبی جنایتکار سرمایه داری را به لنین و بلشویکها برساند! انصافا این کاری است که فقط از دست اقتصاددانان بر می آید.