گفتگوی نشریه کمونیست ماھانه با محمود قزوینی – روز جھانی کارگر، روز اعلام کیفرخواست علیه نظام سرمایه داری!

روز جھانی کارگر، روز اعلام کیفرخواست علیه نظام سرمایه داری!
گفتگوی نشریه کمونیست ماھانه با محمود قزوینی

کمونیست ماھانه: با توجه به تحولات سیاسی منطقه و ایران، تحمیل حداقل دستمزد بردگی شواریعالی کار به طبقه کارگر ایران، ، پراکندگی صفوف طبقه و مبارزه انها، نبود تشکلھای توده ای و مستقل کارگری ،ھیاھوی ھسته ای و توافق لوزان از جانب رژیم ، ھمزمان شاھد گسترش اعتراضات کارگری، معلمین و بقیه اقشار اجتماعی به سطح معیشت چند برابر زیر خط فقر اعلام شده ھستیم، امسال شما چه چشم اندازی برای روز جھانی طبقه کارگر در ایران می بینید؟
محمود قزوینی: با تشکر از اینکه من را به این مصاحبه دعوت کردید و با تبریک اول مه
آنچه که از تاریخ و تجربه تاکنونی در ایران برمیاید و با توجه به وضعیتی که در سوال شما نیز مستتر است، بعید است که در اول ماه مه امسال اتفاق غیرمنتظره ای بیافتد و مثلا شاهد اعتراض توده ای کارگران بر سر این و یا آن مطالبه خاص باشیم. برخی از فعالین کارگری در ایران تلاش میکنند روز اول ماه مه را با طرح مطالباتی مثلا اعتراض به سطح حداقل دستمزد گره بزنند و این را سوراخی میبینند که از این راه بشود توده وسیعی را در روز اول ماه مه به مراسم و اعتراض بکشانند. تلاشی قابل تقدیر است. اما اگر کارگران در اسفند ماه یعنی زمان تعیین حداقل دستمزد که تنور داغ بود و به جز مطبوعات اپوزیسیون در خارج کشور، حتی روزنامه ها و رادیو تلویزیون رژیم به بحث در باره آن میپرداخته اند دست به اعتراضی نزده اند، در روز دیگری که اصلا بحث دستمزد در سطح جامعه به شکل روزهای اسفند ماه وجود ندارد، نمیتوان انتظار داشت که این مطالبه کسی را به اعتراض بکشاند. این ذهنیت که تعیین مطالبات خاصی در روز کارگر میتواند توده کارگر را در این روز بر مبنای آن مطالبات به میدان آورد، تصور اشتباهی است. حداقل در شرائط امروز ایران تصور اشتباهی است. قطعا در هر مراسم و میتینگ اول ماه مه باید مطالبات فوری و عمومی کارگران مانند آزادی تشکل و بخصوص تلاش و مبارزه برای دستیابی به آن و دیگر مطالبات … نیز طرح شود، اما اینکه طرح این نوع مطالبات قبل از روز اول ماه مه موجب شرکت وسیعتر توده ها شود، فقط یک اتفاق نادر خواهد بود که تاکنون سابقه نداشته است.به نظر من روز کارگر را باید روی موضوع خودش، یعنی به عنوان روز همبستگی طبقاتی کارگران، روز کارگران در مقابل دنیای استثمار و سرمایه داری و به عنوان یک سنت طبقاتی و مبارزاتی برگزار کرد و گرامیداشت. باید دید چگونه میتوان در شرائط امروز ایران این روز هر چه بهتر و باشکوه تر و با شرکت توده های وسیعتری از مردم برگزار کرد.
اول ماه مه تاریخ خودش را دارد و در همه شرائط، حتی در اختناق ترین شرائط در محافل کارگری و در مراکز و محله ها در ایران برگزار شده است. وسعت برگزاری اول ماه مه در دهه خونین 60 کمتر از امروز نبود، حتی بدرجاتی گسترده تر از امروز بود. تعطیلی اول ماه مه در قانون کار ایران خود گواه وجود قدرتمند همین سنت اول ماه مه در ایران است. رژیم ایران میدانست بدون تعطیلی اول ماه مه و بدون اینکه خود رژیم دست به کار برگزاری آن شود، سنت قدرتمند این روز بیش از پیش توجه کارگران را به کسانی جلب میکند که پرچم منافع امروز و فردای کارگران را در دست دارند، به کسانی که این سنت را آفریدند، به کمونیستها و کارگران کمونیست. فعالین و رهبران کارگری و کمونیستهای این طبقه باید راه حلهایی پیدا کنند که با توجه به شرائط امروز که چفت و بند اختناق نسبت به گذشته بسیار شل تر شده است و با توجه به وسائل ارتباطی امروز، اول ماه مه بزرگتر و باشکوه تری برگزار کنند. اگر در دهه شصت میشد در محل کار و به طور علنی اول ماه مه برگزار کرد، اگر در اول مه در دهه 60 میشد کارگران ساختمانی از استانها و شهرهای مختلف و کارگران مهاجر افغانی را در یک ساختمان نیمه تمام جمع کرد و جشن برگزار کرد، امروز ظاهرا باید خیلی راحت تر اول مه مه بزرگ و باشکوهی برگزار کرد. متاسفانه در طول سالهای گذشته کمتر شاهد برگزاری یک اول مه مه باشکوه در قلب شهرهای بزرگ صنعتی ایران بوده ایم.

کمونیست ماھانه: در شرایطی که فقر و گرسنگی در این کشور ثروتمند زندگی اکثریت کارگران و مردم را به گروگرفته است، ندادن دستمزد ناچیز کارگر شاغل و دستمزدهای معوقه به پدیده گسترده و سر سام آوری تبدیل شده است. این قلدری آشکارو عمل ضد انسانی دولت و کارفرما را چگونه میتوان متوقف کرد؟ آیا حول آ ن در اول مه امسال میتواند صدای رسا ی کارگران را نمایندگی و پاسخ محکمی به دولت و بورژواهای ایران بدهد؟
محمود قزوینی:اینکه چگونه باید در مقابل این قلدری و تعرض به سطح معیشت ایستاد و ورق را برگرداند، به مسئله سازمانیابی و مبارزه طبقه کارگر و بخصوص تلاش رهبران اعتراضی آن ربط دارد. در مقابل این تعرضات مقاومت هر روزه وجود دارد. بافق، چادرملو، پتروشیمی ماهشهر، اعتصاب و تظاهرات پرستاران و اعتصاب و اعتراض وسیع معلمان و دهها و صدها اعتصاب و تظاهرات در سال گواه آشکار این مقاومت است. حتی آنجا که تشکلهای دستساز رژیم و تشکلهای زرد و نماینده مجلس دعوی کارگر را در مقابل کارفرما و دولت طرح میکنند، بازتاب مقاومت کارگر است که بیان میشود. این مقاومت را میتوان در کلک آخوندی امام جمعه بافق دید. افزایش سطح دستمزد در همین سطح نازل، بیمه همگانی که در سال گذشته تصویب و به اجرا گذاشته شده است و بیمه های دیگر و….همه ناشی از وجود مقاومت کارگر در مقابل سرمایه و تعرض آن است. میتوان در خود قانون کار که سند بی حقوقی طبقه کارگر ایران از خواسته های پایه ای اش است، بازتاب مقاومت کارگر را دید. حتی میتوان مهر مقاومت و مبارزه چندین دهه پیش طبقه کارگر را در این قانون دید. بدون وجود این مقاومت نهان و آشکار اوضاع از آنچه امروز هست بسیار بدتر میبود.
اما آیا در روز اول ماه مه امسال میتوان به دولت و سرمایه داران و تعرضات آنها پاسخ محکمی داد؟ به نظر من طرح این سوال دارای اشکال است. برای اینکه این روز در هر سطحی اجرا شود بخشی از همان مبارزات و مقاومت هر روزه کارگر در مقابل دولت و کارفرماها است. اما این سوال این تصور را با خود دارد که روز اول ماه احتمالا ما شاهد یک حرکت اعتراضی توده ای کارگری بر سر مطالبات روزمره کارگران باشیم. چیزی که در چند دهه گذشته سابقه نداشته است و با توجه به وضعیت سازمانیابی طبقه و فعل و انفعالاتی که میبینیم بعید به نظر میاید. سد کردن تعرضات وسیع دولت و سرمایه داران به سطح معیشت کارگران، به یک جنبش اعتراضی سراسری و توده ای کارگری نیاز دارد. اگر این جنبش امروز ابراز وجود ندارد، ده روز بعد نیز نمیتواند خلق شود. مگر اینکه معجزه شود. چنین دیدگاه و انتظاری در شکل اکسترم آن به آنجا منجر میشود که برخی از جریانات در روزهای نزدیک به اول ماه مه کارگران و مردم را دعوت به تظاهرات در خیابانهای شهرها میکنند و فکر میکنند با تبلیغات خود میتوانند حرکتی ایجاد کنند. دعوتشان هم نه یک دعوت عمومی بلکه اتخاذ یک تاکتیک مشخص وبا تعیین روز و ساعت معین است. فکر میکنند بدون تصمیم رهبران و فعالین معترض در محل، تبلیغات صرف آنها میتواند توده را به حرکت وادارد. روز بعد از اول مه هم شتر دیدی ندیدی.
کمونیست ماھانه: جامعه ایران با رشد بیکاری و فقدان بیمه و تامین اجتماعی در ابعاد ۶-۵ میلیونی روبروست. این روند به رشد پدیده های اجتماعی تباه کننده کودکان کار و خیابانی، تن فروشی، اعتیاد، افسردگی، بیماریهای روانی و خودکشی گسترده منجر شده است. رژیم اسلامی و بورژوازی ایران بانی این مصائب را تحریم اقتصادی معرفی میکنند، می گویند چاره ای ندارند: کارخانه ها سود نمی دهند و ورشکسته شده اند. پاسختان به این ادعاها چیست؟ به ویژه وقتی از پایان یا کاھش این تحریمھا بعداز توافق لوزان بحث ھست،مارشهای اول مه امسال کارگران چگونه میتوانند این مسائل را در مطالبات و ادعانامه های خود علیه سرمایه داران و دولت اسلامی شان منعکس کنند؟
محمود قزوینی : روز اول ماه مه روزی است که ما یکبار دیگر مسئله هم سرنوشتی طبقه مان را، همبستگی طبقه مان را در همه سطوح بیان میکنیم. فقر و نابرابری طبقاتی و هر نوع تبعیض و ستم را مورد نقد قرار میدهیم و خواهان جامعه ای عاری از استثمار و ستم طبقاتی و هرگونه ستمی میشویم. فقر و نابرابری امروز هم بخشی از این نقد ما به جامعه سرمایه داری است. حتما اگر تحریم اقتصادی لغو شود وضع اقتصاد کمی بهبود پیدا کند، طبیعتا در وضعیت زندگی اقتصادی کارگران و مردم هم تاثیر میگذارد. اما وضعیت اقتصادی فعلی مردم از تحریمها شروع نشده است. با وضعیتی که ایران از نظر منابع اقتصادی دارد در همین شرائط تحریم هم مردم میتوانند زندگی مرفه تری داشته باشند. کوبا بدون منابع اقتصادی خاص، با یک اقتصاد عقب مانده از نقطه نظر رشد وسائل تولید و تکنیکی در جهان معاصر، 50 سال است مورد محاصره اقتصادی آمریکا قرار دارد، حداقل بعد از سقوط بلوک شرق از امکان روابط اقتصادی گذشته هم بی بهره شده است، اما هنوز بر اساس آمار سازمانهای جهانی تحصیل و بهداشت و درمان در آنجا در سطح استانداردهای اول جهان قرار دارد. مسکن مردم تامین است و از بیکاری هم چندان خبری نیست.
فکر میکنم این دیگر نیاز به افشاگری نداشته باشد که در همین شرائط تحریم اقتصادی میلیاردها میلیارد دلار از ثروت کشور توسط سردمداران جمهوری اسلامی بلعیده میشود، روزی نیست که اختلاس هزار میلیاردی از طرف خودشان افشاء نشود، نعمات مادی تولید شده در جامعه توسط مردم کارگر و زحمتکش بیش از بیش در دست جمع معدودتر و پرورارشده تری از سرمایه داران و مسئولین و صاحب منصبان دولتی قرار میگیرد. ماشینهای میلیاردی، خانه های میلیاردی، گردشهای میلیاردی، و همه و هر نوع امکانی که امروز بشر تولید میکند در اختیار آنهاست. به این مخارج، مخارج عظیم نظامی و امنیتی رژیم اسلامی و مخارجی که صرف حوزه ها و تربیت آخوند و بسیج و نیروهای امر به معروف و… میشود، بودجه مساجد و تبلیغات اسلامی در ایران و خارج، مخارجی که صرف سازمان دادن نیروهای نظامی وابسته و نزدیک به رژیم در خاورمیانه و جهان میشود مثل کمک مالی و لجستکی به حزب الله، گروههای شیعی در عراق، حماس و…..را اضافه کنیم، تا ببینیم امکانات مادی جامعه صرف چی میشود. بودجه ای که صرف برنامه هسته ای شده است و ضررهایی که جامعه از این زاویه و از تحریمها دیده است سر به هزاران میلیارد میزند. اما برای بیکاران بودجه نیست، کسی که در اثر کار سانحه دید، باید هفت خان رستم را طی کند تا بتواند خسارت بگیرد و خانواده اش را تامین کند. اعتیاد و فقر بیداد میکند. خودشان میگویند 15 میلیون مردم در حاشیه شهرها زندگی میکنند که از حداقل امکانات هم محرومند. کارگران و مردم دعوای هسته ای و کلا دعوای رژیم با غرب را مسئله خود نمیدانند. برای همین عامل تحریم را رژیم جمهوری اسلامی میدانند. شادی مردم از امکان پایان دعوای هسته ای و تحریمها هم از همینجا سرچشمه میگیرد. دوست دارند نه تنها تحریمها برداشته شود بلکه رژیم ذلیل و خوار از این دعوا بیرون بیاید و دندانش کشیده شود. این سرمنشاء شادی مردم است.
ادعانامه کارگر کلا بر علیه همه این وضعیت است. کل وضعیت ایجاد شده و کل نظام موجود سرمایه داری و دولتهای آن. فعالین سوسیالیست و کارگری در مراسمهای کوچک و بزرگ اول مه مه میتوانند صدها مثال زنده از همان اخبار روزمره ای که در مدیای خود رژیم میاید را مورد استفاده قرار دهند و بر علیه وضعیت فلاکتبار مردم آزیتاسیون کنند و ادعا نامه کارگر را بیان کنند. اما بیش از هر وقت و زمانی لازم است که در روز اول ماه مه همه این مصائب را به بنیانهای سرمایه داری گره بزنند. چون میشود از موضع یک بورژوا هم به نقد وضعیتی پرداخت که رژیم اسلامی در ایران ایجاد کرده است. کارگر باید همه این مصائب را به بنیادهای سرمایه گره بزند. میشود گفت اگر حکومت اسلامی نبود، ایران ترکیه بود و یا کره جنوبی میشد. ممکن است درست هم باشد. اما نقد کارگر باید همه مصائب و از جمله مصائب خاص رژیم اسلامی را به سرمایه گره بزند.منظورم این نیست که باید حل مسائل سیاسی و عاجل روز، از جمله خود مسئله رژیم اسلامی را به مسئله سرمایه و نابودی سرمایه داری گره زد، بلکه منظورم افق و چشم اندازی است که کارگر معترض و سوسیالیست جلوی جامعه میگیرد و روز اول ماه مه فرصتی خاص برای این کار است. در روز اول ماه مه حرف ما از ایران تا آمریکا و چین و مالزی و افغانستان و کره جنوبی و…..یکی است، نابودی وضعیت ناعادلانه و استثمارگرانه حاضر، نابودی سرمایه داری. اگر افق وچشم انداز کارگر سوسیالیست افق فراگیر و نسبتا عمومی شود حل مسائل عاجل و سیاسی روز نیز با این افق صورت میگیرد و به این افق ختم میشود.
کمونیست ماھانه: متاسفانه مراسمهای روز جهانی کارگر در سالیان پیش عمدتاً پراکنده، بعضاً با جمعیت کم، و در مواردی تحت فشار و تاثیر مراسمهای ضد کارگری نهادهای وابسته به جمهوری اسلامی بوده است. راه پایان دادن به این کمبودها چیست؟ رهبران پیشرو و سوسیالیست طبقه چه نقشی میتوانند در جهت برگزاری مراسمھا و اعتراضات اول مه باشکوهتر و بزرگتر چه در مراکز کار و چه شهرهای مختلف داشته باشند؟
محمود قزوینی: همانطوری که میگوئید، متااسفانه ما شاهد برگزاری اول ماه مه در قلب شهرها و مراکز صنعتی بزرگ نیستیم و یا اگر هست آنقدر ضعیف است که شنیده و دیده نمیشود. مشکل مراسم اول مه های دیگری که برگزار میشود مشکل سنت و سبک کار است. مشکل برگزاری اول ماه مه بار دیگر مسئله سازمانیابی کارگران را در پیش روی رهبران و فعالین میگذارد. در هر سال ما شاهد صدها اعتصاب و اعتراض کارگری هستیم. متاسفانه از ارتباط و هماهنگی میان فعالین و رهبران اعتراضی این تحرکات خبری نیست. دیدگاه ایجاد “تشکل مستقل کارگری همین امروز” بر این وظیفه عاجل یعنی ایجاد ارتباط و هماهنگی میان فعالین و رهبران معترض کارگری و سازماندادن تحرکات و اعتراضات مشترک سایه انداخته است. اگر شما توان ایجاد فوری برپایی تشکل مستقل توده ای را نداشته باشید اما آن را در دستور روز خود قرار دهید، نیرو هدر میدهید و از وظیفه پیش رو هم غافل میشوید. اعتصاب سراسری معلمان ممکن شده است چون معلمان توانسته اند این ارتباط و سازمانیابی را در میان خود ایجاد و محکم کنند. از این راه میتوان در آینده به تشکل توده ای هم دست یافت. این وضعیتی است که حداقل بخشی از نیروهای طبقه ما در آن گیر کرده اند. این عدم ارتباط و هماهنگی میان فعالین و رهبران کارگری خود در کم وزن شدن اول ماه مه تاثیر دارد.(برای امتناع از بد فهمی باید بگویم منظور من از فعالین و رهبران معترض، رهبران اعتصابات و تحرکات و یا فعالین شناخته شده در مراکز و محلهای کار و زیست است و نه نهاد های فعالین موجود و یا نهاد هیئت مدیره یک سندیکاکه خود را تشکل توده ای میپندارد. آنها هم بخشا و بخش کوچکی از این صف رهبران و فعالین معترض را تشکیل میدهند. اما برخی از فعالین این نهادها وقتی از جنبش کارگری صحبت میکنند منظورشان همین نهادها و فعالین آن و فعل و انفعالشان است و آنها را مورد بررسی قرار میدهند.)
مسئله دیگر سنت و سبک کار است. اگر برای شما برگزاری یک اکسیون در مرکز شهر تنها آبشن باشد و این امکان را از شما بگیرند، دیگر چاره ای برای شما نمیماند. ممکن است هر طور باشد بخواهید آکسیون مرکز شهرتان را اجرا کنید که در این صورت ممکن است معدود و بسیار کم تاثیر برگزار شود. آکسیونهایی که در اول مه برگزار میشود آکسیونهای فعالین سوسیالیست و کارگری است که بخصوص در شهرهای کردستان برگزار میشود. در حالیکه،اگر در شرائط امروز امکان و نیروی یک مراسم نسبتا بزرگ و مناسب در مرکز شهر وجود نداردشاید بتوان چندین مراسم کوچک و بزرگ در محله های مختلف کارگری و زحمتکشی برگزار کرد. یکنفر فعال برای برگزاری یک اول ماه مه نسبتا خوب در محله اش کافی است. یک نفر فعال برای جمع کردن دهها کارگر ساختمانی در یک ساختمان نیمه تمام کافی است. یک نفر فعال برای برگزاری اول مه مه در محل کاری که کارگران تعطیل نیستند کافی است، یک نفر فعال برای برگزاری اول ماه مه در فلان دانشگاه و خوابگاه کافی است. به نظر من فعالین بیشتر به حالت آکسیونی مراسم توجه دارند یعنی شعارها و پلاکاردها و…..در حالی که در مراسمهای مورد نظر من شعار و پلاکارد الزامی نیست. نفس جمع شدن برای اول مه مه و برگزاری آن و بخصوص تلاش برای شرکت تعداد هر چه بیشتری از مردم مسئله است. این با اهمیت تر از هر شعار و پلاکاردی است. همه فعالین و نیرویی که باید بروند آدم جمع کنند و سازمان بدهند در یک اکسیون جمع میشوند و از آنجا که این آکسیون باید برای نبرد با ماموران امنیتی و سرکوبگر آمادگی داشته باشد، کارگر و مردم معمولی در آن شرکت نمیکنند و مراسم محدود به جمع انسانهای مبارزی میشود که روبروی نیروی سرکوبگر قرار میگیرند. بخصوص اگر چنین آکسیونهایی چندین سال مداوم تکرار شوند دیگر آن تازگی اولیه خود را هم از دست میدهند و محدودتر و حاشیه ای تر میشوند.
درد ما این است که نشانی از برگزاری اول ماه مه در بافق، در چادرملو، در پتروشیمی، در نساجی ها، در میان کارگران مراکز بزرگ نیست و جنب و جوشی هم به چشم نمیخورد. چون نیرویی که باید از ماهها قبل با فعالین این مراکز ارتباط بگیرد و مسئله اول مه مه را مطرح کند به چشم نمیخورد. این نیروها از قبل در فکر آکسیون خود هستند. حداکثر با چند نفر فعال میروند جلوی وزارت کار تهران که معمولا هم با مانع و سد رژیم روبرو میشوند و نمیتوانند مراسم خود را برگزار کنند. بعد اطلاعیه افشاگرانه میدهند که رژیم مانع شد. من بعید میدانم اگر رژیم همان روز مانع نشود مردم در آن آکسیونها شرکت کنند. چون سرکوب چندین دهه و عواقب این سرکوب در آن روز بیشتر از بگیر و ببند خود آن روز مانع است و احتیاج به افشاگری هم ندارد. در کردستان حتی برخلاف آکسیون فعالین کارگری در سقز در سال 83 که توانسته بود کارساز باشد، آکسیونهای چند دقیقه ای باب شده است که باید فعالین بعد از آکسیون سریع غیب شوند. تلاششان ارزنده است اما روششان اشتباه است. ( در رابطه با نقاط قوت و ضعف مراسم اول مه مه سنندج در سالهای گذشته من مقاله ای با همین عنوان سال گذشته نوشته ام که اگر برای نشریه شما ممکن است آن را بیاورید تا از تکرار مطالب خودداری شود.)
مادر ستار بهشتی یک تنه مسئله ستار را زنده نگه داشته است ( زنده باد مادر ستار بهشتی) و نگذاشته است این قتل مانند بسیاری قتلها و اعدامهای دیگر بدون دردسر برای رژیم تمام شود. کسی نیست با مادر ستار بهشتی روز اول ماه را برگزار کند. با جمع کردن نوازنده های دوره گرد در تهران در روز اول ماه مه میتوان مراسم بسیار خوبی برگزار کرد. چنین کاری به اجازه هم نیازی ندارد. دهها نوازنده دوره گرد جمع میشوند و با وسائل موسیقی و صدای خود برای اول ماه مه مینوازند و میخوانند. چنین کاری از صد تا شعار و پلاکارد نیز باارزش تر است. میتوان دهها نوع از این ابتکارات به کار برد تا اول ماه مه باشکوه و خوب برگزار شود. اما ما متاسفانه با حرکت آکسیونی صرف روبرو هستیم. و یا نهادهایی تلاش وافر میکنند که با هم قطعنامه صادر کنند که با بحثهای کشاف نیز روبرو میشوند و قطعنامه مشترکشان پشت بند هیچ عملی نیست.
سوال اساسی در رابطه با اول ماه مه این است که جدا از اینکه آکسیونی برگزار شده است یا نه، ما در طول فعالیتهایمان برای برگزاری اول ماه مه چقدر توانسته ایم به ارتباط و سازمانیابی طبقه کمک کنیم. چقدر توانسته ایم روز اول مه مه را به عنوان روز همبستگی طبقاتی جهانی طبقه مان طرح کنیم و تعداد افزونتری از کارگر و مردم به همبستگی طبقاتی در مقابل همبستگیهای مذهبی و ملی و قومی پی برده اند و از آلودگیهای جنبشهای ارتجاعی دور شده اند. به عنوان کمونیست چقدر توانسته ایم نقد دنیای سرمایه داری و برقراری جامعه کمونیستی را به افق تعداد هر چه گسترده تری از فعالین و رهبران معترض کارگری و مردم تبدیل کنیم. شاخصهای مهم اینها هستند. آکسیون مناسب و خوب خود یک شاخص مهم این فعالیت است.
کمونیست ماھانه: به نظر شما مهمترین مطالبات و ادعا نامه کارگران در اول مه امسال در ایران حول چه محورهای باید تمرکزداشته باشد؟ کارگران به چه اشکال و سنت مبارزاتی و اعتراض موثر طبقه کارگر در روز جهانی کارگر لازم است متکی باشند، راھپیمائی، اعتصاب، گلگشت،…؟
محمود قزوینی: در دل پاسخم به سوالهای قبلی به این سوال جواب داده ام. هر مراسمی که بتواند توده وسیعتری از کارگر و مردم را به مراسم جلب کند موفق تر است. اگر تظاهرات و راهپیمایی و گلگشت فقط ترکیبی از فعالین باشد، به نظر من مراسم موفقی نیست. شکل مراسم باید طوری باشد که مردم معمولی که قرار نیست زندان، شکنجه و از دست دادن شغل را تجربه کنند در مراسم شرکت کنند. اگر گلگشت و یا مراسم خیابانی در یک محله و یا مراسم در یک سالن با موسیقی زنده، با نمایش یک تئاتر و ابتکارات جذاب دیگر همراه باشد، جو و فضای متفاوت تری از مراسمهای دارد که شعار و پلاکارد شاخص آن است. در مورد اول فعالین میتوانند سخنان کوتاهی در باره همبستگی جهانی طبقه کارگر و وضعیت طبقه در جهان و مبارزات کارگری در ایران و جهان بیان کنند. سنت مراسمهای 8 مارس در سنندج در چندین سال پی دی پی در دهه 80 شمسی الگویی از اینکه اول مه مه باید چگونه برگزار شوند بدست میدهد. در محلهای کار هم همینطور.نفس جمع شدن برای برگزاری اول مه مه مهم است. حالا ممکن است در وقت نهار و یا وقت آنتراکت دیگری فقط جمع شوند و ترانه بخوانند و شیرینی پخش کنند و گلی روی میز بگذارند، کسی شومنی وارد است شویی اجرا کند و احساس شادی و همبستگی کنند. این کاری است که حتی در دهه 60 ممکن بود و از تجربه های شخصی من نیز است. امروز میتوان بنا به شرائط برنامه را وسیعتر کرد. مثلا حتی میتوان یک قطعنامه کوتاه صادر کرد و خواند.در باره تاکتیک اعتصاب نمیتوانم چیزی بگویم. اگر واقعا کارگران در یک مرکز کاریی که تعطیل نیست بتوانند در این روز و به خاطر اول ماه مه دست از کار بکشند و مطالباتی را بیان کنند و یا فقط اعلام کنند ما برای همبستگی با فلان بخش از کارگران و یادبود کارگران جان باخته فلان معدن و سانحه دیده ها و یا کارگران کشور دیگری مثلا ترکیه و یا آفریقای جنوبی جمع شده ایم، حتی اگر این دست از کار کشیدن 10 دقیقه باشد کاری بسیار عالی و ستایش انگیز است. اما فعلا این جزء آرزوهاست. با فراخوان و تبلیغات مدیایی هم اجرا نمیشود. این کار فعالین محل است و دست آنها را میبوسد. امیدوارم شاهد چنین حرکتهایی باشیم.
یک امکان دیگر وجود دارد که نباید از آن غافل شد. اگر رژیم به تشکلهای وابسته و نزدیک به خود اجازه برپایی مراسم و راهپیمایی دهد، امکان اینکه کارگران از این فرصت برای بیان اعتراض خود استفاده کنند، هست. اینجا دیگر ترس از سرکوب وجود ندارد و یکنوع حفاظ وجود دارد. برای همین هم رژیم از دادن اجازه راهپیمایی اجتناب میکند. در صورت اجازه راهپیمایی فعالان و رهبران اعتراضی باید نحوه شرکت فعال خود در این مراسمها را بررسی کنند. مسئله فقط تغییر شعارها نیست، بلکه ابعاد وسیعی دارد که بحث آن نمیتواند در این مصاحبه محدود بگنجد. وحشت رژیم از دادن اجازه راهپیمایی خود بیانگر اهمیت این مراسم است. علارغم تعهد و اطمینان دادنهای این تشکلها به دولت و وزارت اطلاعات مبنی بر توانشان برای کنترل، میدانند کنترل آن راحت نیست و ممکن است راهپیمایی ابعاد ناخواسته ای بگیرد. تجربه نشان داده است که فعالین کارگری در این کار استادند.
( این گفتگوی کمونیست ماھانه ھمزمان با محمود قزوینی، ستار رحمانی، فرید پرتوی و سلام زیجی صورت گرفته است)
منبع: نشریه کمونیست ماھانه، شمارھ 13، پنجم اردیبھشت 94
http://www.hekmatist.org/