گفتگوی نشریه “کارگر کمونیست” با اصغر کریمی- اعتراض کارگری می تواند تشکل را به جمهوری اسلامی تحمیل کند

اعتراض کارگری می تواند تشکل را به جمهوری اسلامی تحمیل کند

گفتگوی نشریه “کارگر کمونیست” با اصغر کریمی

کارگر کمونیست: جمهوری اسلامی از همان اولین روزهای سر کار آمدن که جای پایش را محکم کرد، شوراهای کارگری را سرکوب کرد و رهبران و فعالین کارگری را هم به زندان انداخت، اعدام کرد و بسیاری از کسانی هم که جان سالم بدر بردند، تبعید شدند. در یک دهه گذشته شاهد ایجاد تشکلهایی بوده ایم که بعضا به دنبال اعتراضات قوی و ادامه دار کارگران شکل گرفتند. مثل سندیکای کارگران شرکت واحد، سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه و یکی دو تشکل دیگر. این تشکلها زیر فشار رژیم رفته رفته از تشکلهای توده ای کارگران به تشکلهای فعالین کارگری همان مراکز کارگری تنزل پیدا کردند. نتیجه ای را که می خواهم بگیرم این است که جمهوری اسلامی نویسنده کمونیست و سوسیالیست را و فعال منفرد را تحمل می کند، اما نمی تواند تحزب و تشکل کارگری را تحمل کند. سئوال من این است که چگونه رژیم توانسته است “کانون صنفی معلمان” را، که فعالیتش هم فقط محدود به یکی دو شهر نیست، بلکه در بسیاری از شهرهای بزرگ فعالیت دارد، تحمل کند؟

 

اصغر کریمی: اجازه بدهید ابتدا به چند پیشفرض نادرست در سوال اشاره کنم. گفته میشود که جمهوری اسلامی نویسنده کمونیست و سوسیالیست را و فعال منفرد را تحمل میکند. این مطلقا واقعی نیست. جمهوری اسلامی دهها نویسنده کمونیست و تعداد زیادی فعال کمونیست “منفرد” را اعدام کرده و یا به زندان انداخته است. نه تنها در دهه شصت و قتل های زنجیره ای در دهه هفتاد بلکه در همین سالهای اخیر بسیاری از فعالین معترض از نویسنده و هنرمند و غیره دستگیر و زندانی شده اند. ثانیا من روی کلمه منفرد ملاحظه دارم. کمتر فعالی منفرد است. اکثر فعالین حتی اگر عضو احزاب سیاسی نباشند، که بعضا هستند ولی نمیتوانند اعلام کنند و اغلب منفرد بنظر میرسند، محافل و جمع هایی دارند و در شبکه هایی فعالیت میکنند و منفرد نیستند. میدانم کسانی به تحزب اهمیتی نمیدهند اما این با منفرد بودن هنوز تقاوت دارد. ملاحظه دیگر من این است که کانون صنفی معلمان را هم جمهوری اسلامی به راحتی تحمل نکرده است. مگر اسماعیل عبدی چهره سرشناس این کانون در زندان نیست؟ مگر تعدادی از فعالین آن پرونده دار نیستند یا اخراج و تبعید نشده اند؟ مگر اجازه فعالیت قانونی به این کانون داده شده است؟

روشن است که حکومت های سرکوبگر و از جمله جمهوری اسلامی صد بار بیشتر به فعالیت متشکل حساسیت دارند تا به فعالیت‌های غیر متشکل. و طبیعی است که تا جایی که بتوانند مانع فعالیت متشکل میشوند. اما حکومت‌های سرکوبگر هر انتقاد و اعتراضی را، از جانب یک نفر هم باشد، با بیرحمی تمام سعی میکنند در هم بکوبند. نه تنها احزاب چپ که احزاب و جریانات راست مخالف هم در این مملکت ممنوعه اند، حتی بسیاری از مقامات قبلی حکومت هم مدام در حبس و حصر به سر میبرند. تحزب و تشکل کارگری که تکلیفش روشن است.

نکته مهم اما توازن قوا است نه تحمل کردن و نکردن رژیم. احساس من از سوال این است که مثلا تشکل‌های کارگری را رژیم تحمل نمیکند پس عملی هم نیست. این یک خطای متدولوژیک و سیاسی فاحشی است. این استدلال در برخی فعالین رایج است که تشکل توده ای کارگری را رژیم تحمل نمیکند و بنابراین نمیتوان آنرا ایجاد کرد. این استدلال در عین حال بسیار سطحی است و از نظر عملی دریچه‌هایی که به روی ایجاد تشکل باز میشود را نمیبیند و به بی عملی در قبال آن میرسد. سوال من این است که مگر آنتن‌های بشقابی را میخواست تحمل کند؟ امروز در حالیکه هنوز رژیم سر کار است ١٥-٢٠ میلیون آنتن بشقابی پشت بام های مردم است. در مورد بی حجابی یا بدحجابی و تجمع و اعتصاب و غیره هم این صادق است. در مورد فعالیت نویسنده های چپ و کمونیست هم همینطور. همه اینها ممنوعه اند و حکومت نخواسته تحمل کند و مردم کلی قربانی داده اند تا بالاخره به او تحمیل کرده اند. بعنوان مثال طبق آمار خود حکومت سالانه بالای هزار اعتصاب و تجمع کارگری صورت میگیرد که همه ممنوعه است و حکومت نمیخواسته تحمل کند. زندانیان سیاسی هر روز بیانیه های شداد و غلاظ میدهند و عملا اینرا هم به حکومت تحمیل کرده اند. زمانی به جرم نگهداری یک صفحه اطلاعیه از یک جریان اپوزیسیون مردم را اعدام میکردند امروز حتی خودشان همدیگر را در رسانه های عمومی به بدترین نوع فساد و دزدی و جنایت محکوم میکنند. جمهوری اسلامی اگر میتوانست در کانون صنفی معلمان و صدها ان جی او را هم فورا می بست. ولی نمیتواند. همه زورش را زده است و برای سالهای طولانی هم بدرجه زیادی موفق بوده است اما با گسترش اعتراضات و عوض شدن توازن قوا میان مردم و حکومت خیلی چیزها عوض شده و خیلی چیزها از جمله کانون صنفی معلمان به حکومت تحمیل شده است. معنی این تحمیل این نیست که دیگر کانون صنفی آزاد شده و رژیم کاری با آن ندارد. هزار مانع جلو آن میگذارد و برخوردهای سرکوبگرانه اش را از جمله با احضار و دستگیری فعالین آن ادامه میدهد. و به موازات سیاست سرکوبگرانه و با اتکا به آن تقویت گرایش اصلاح طلبانه و به انحراف کشیدن تشکل و بدنام کردن و توطئه کردن علیه آن و غیره را هم موقعی که تشکلی به آن تحمیل شده دنبال میکند.

شاید تصور شود که علت وجودی کانون صنفی معلمان این است که ایجاد کانون های صنفی در دهه هفتاد بدرجاتی مجاز شد. این قطعا فاکتور مهمی در ایجاد کانون صنفی معلمان در دهه هفتاد بود اما عملا بدنبال اعتصاب و تجمع سراسری سال ٨٥ و مبارزات پس از آن بود که کانون صنفی به نیرویی موثر، و البته با گرایشات کاملا متفاوت، تبدیل شد. به این معنی کانون صنفی به معنی امروز آن محصول مبارزات معلمان از نیمه دهه هشتاد است. فاکتور مهم دیگر وجود بیش از یک میلیون معلم است که به کانون صنفی نیرو و قدرت و امکان ادامه کاری داده است و علیرغم برخوردهای سرکوبگرانه حکومت همچنان بعنوان یک تشکل توده ای کارگری عمل میکند.

امیدوارم جواب سوال را داده باشم. در اینجا مایلم نکته دیگری را هم که در سوال مطرح شده توضیح بدهم. بنظر من بین سندیکای واحد و هفت تپه تفاوت هست. هر دو از دستاوردهای جنبش کارگری هستند و علیرغم اینکه به دلیل اخراج و دستگیری مکرر فعالین این دو تشکل، فعالیت آنها محدود شده است اما با کمی تغییر توازن قوا بسرعت احیا میشوند و بعنوان تشکل هایی توده ای میتوانند عرض اندام کنند. اینجا منظورم از تفاوت میان آنها، تفاوت در موضعگیری های آنها نیست. اینجا منظور من تفاوت در عرض و طول آنها است. شرکت واحد بیش از ١٥٠٠٠ کارگر دارد و هفت تپه بسیار محدودتر است. این فاکتور ویژگی هایی به این دو سندیکا میدهد و موقعیت آنها را متفاوت میکند. نفس وجود ١٥٠٠٠ کارگر در یک مجموعه، بالقوه تعداد فعالین بیشتری نسبت به یک واحد کوچک را امکانپذیر میکند، تعداد بیشتری میتوانند به فراخوان هایش پاسخ بدهند و عرصه های فعالیت متنوع تر و وسیعتری میتواند داشته باشد. به یک معنی در توازن قوای بهتری نسبت به هفت تپه قرار دارد. با توجه به این نکات نباید سندیکای واحد را تشکل فعالین دانست. دیدن این تفاوت بنظر من در شرایط امروز بسیار مهم است. در نوشته های دیگری توضیح داده ام که امروز امکان ایجاد تشکل های توده ای و سراسری کارگری در واحدهایی با هزاران کارگر در مقایسه با تک کارخانه ها بیشتر فراهم است. که بدلیل طولانی بودن بحث اینجا از آن میگذرم و فقط اشاره میکنم که دقیقا به این دلیل سندیکای واحد از موقعیت دیگری و پتانسیل دیگری نسبت به سندیکای هفت تپه برخوردار است.

 

«مصاحبه توسط ناصر اصغری از تحریریه کارگر کمونیست تهیه شده»