کمونیست هفتگی-در باره مضحکه انتخابات و سیاست کمونیستیبا هیئت اجرائی دفتر سیاسی حزب حکمتیست

در باره مضحکه انتخابات و سیاست کمونیستی

با هیئت اجرائی دفتر سیاسی حزب حکمتیست

کمونیست هفتگی: سیاست حزب در باره نمایش انتخابات جمهوری اسلامی چیست و چه فراخوانی دارد؟

رحمان حسین زاده: ما همیشه تاکید کرده ایم، در جمهوری اسلامی انتخاباتی در کار نیست. این ادعای دلبخواهی ما نیست، بلکه تجربه ۳۸ ساله اکثریت عظیم مردم از مانورهای “انتخاباتی” جمهوری اسلامی همین است. بگذارید در این رابطه بر نکاتی تاکید کنم. جمهوری اسلامی یک حکومت مستبد و مرتجع و تحمیلی طبقه سرمایه دار ایران است. به نام “انقلاب” انقلاب واقعی کارگران و مردم ایران را سرکوب کرد. با اتکا به صدها هزار اعدام و زندانی و شکنجه و ترور و کشتار و نسل کشی و هالوکاست اسلامی، با اتکا به بی اراده کردن سیستماتیک اراده کارگران و مردم و شهروندان جامعه، با اتکا به خرافه و تحمیق و سرکوب، نزدیک به چهار دهه حاکمیت سیاه اسلامی را بر جامعه تحمیل کرده است. هیچگاه و هیچ زمانی کوچکترین منفذی نه تنها برای انتخابات نرمال همانند دیگر کشورهای بورژوایی وجود نداشته، چه بسا سناریویی شبیه بساط انتخابات در ترکیه و پاکستان و … را فراهم نکرده است. برپایی هرچند سال یکبار بساط معماری شده ای که در آن تنها خودی ترین خودیهای مرتجع و متحجر اسلامی، وفادارترین مهره های امتحان پس داده و متعهد به “نظام” در میان خود و با رد شدن از انواع صافیها و فیلترهای نظام شانس رقابت را پیدا کرده، قالب کردن آن به نام “انتخابات”، توهین به شعور مردم است. در “انتخابات” اینها نه تنها کارگران و تشکلهای مستقل کارگری، زنان و نهادهای حق طلب آنها، نسل جوان خواستار خلاصی فرهنگی، اومانیستها، سکولارها و بی دینها، آزاد اندیشان و دگراندیشها، لیبرالها، چپها و به طریق اولی کمونیستها حضوری ندارند و نمیتوانند داشته باشند، برعکس صحنه “انتخابات  کسب مشروعیت فرمال برای نظامی بوده که همه این گروهبندیهای سیاسی و اجتماعی را سرکوب کرده است. این بساط دروغ و فریب و تحمیق و به اسارت گرفتن اراده انسان را به نام “انتخابات” نباید گذاشت به جامعه بفروشند.

رسالت طبقه کارگر و ما کمونیستها، جنبشهای اجتماعی رادیکال، آزادیخواهان، سکولارها و نیروهای مترقی حکم میکند، محکم و رسا این مضحکه به نام “انتخابات” را افشا و ناکام کنیم. باید اعلام کرد بساط “انتخاباتی” جمهوری اسلامی و جناحهای آن نقطه مقابل منافع طبقه کارگر و حقوق اولیه مردم و صف آزادیخواهی است و در آن شرکت نمیکنند. شرط پیشروی، بیرون کشیدن نیروی توده کارگر و مردم از چارچوب سناریوی “انتخاباتی” جمهوری اسلامی و شکل دادن به صف خود آگاه اجتماعی و گسترش مبارزات برحق و رادیکال کارگران، زنان و جوانان و مردم تشنه آزادی برای بهبود زندگی  و سرنگونی جمهوری اسلامی است.

شرکت نکردن در این مضحکه یکی از راههای اعلام نخواستن جمهوری اسلامی است. شرکت در معرکه گیری انتخاباتی جمهوری اسلامی به هیچ وجه توجیه بردار نیست. ملی اسلامیهای درون و بیرون حکومتی علیرغم غرولندهای محدود، به منظور بقای “نظامشان” از مردم میخواهند در این بساط ضد مردمی شرکت کنند. بخشهایی از اپوزیسیون راست و حتی چپ به بهانه فریبکارانه “انتخاب بین بد و بدتر” و یا “شرکت مردم نشانه رای سلبی” به نظام اسلامی است، شرکت مردم در این بساط را توجیه میکنند. به گواهی تجربه مستقیم خود مردم، در جمهوری اسلامی بد و بدتری در کار نیست، همه جناحها “بدترین و بدترین” هستند. در دوره های گذشته هم زیر فشار و یا با هر توجیهی آن بخش از مردم که در این بساط شرکت کردند، فقط به جانیان و سرکوبگران خود رای داده و اشتباه کرده اند. این بار هیچ بخشی از مردم نباید به سیاهی لشکر “مشروعیت خواهی فرمال” جمهوری اسلامی تبدیل شوند. در مضحکه انتخابات دو سال قبل مجلسین اسلامی بنا به آمارهای جعلی دولتی نزدیک به نیمی از واجدین شرایط پای صندوق رای نرفتند. اینبار و بیش از هر زمان این امکان فراهم است که اکثریت عظیم مردم متنفر از جمهور ی اسلامی در انتخابات شرکت نکنند.

سیاست ما، فر اخوان به عدم شرکت در انتخابات و داشتن یک برخورد فعال در مناسبت انتخابات علیه این مضحکه گندیده و علیه کل حکومت اسلامی است. مردم باید هوشیارانه وقایع را دنبال کنند و تحرک اعتراضی خود علیه رژیم اسلامی را تشدید کنند. در مناسبت “فضای انتخابات” باید مستقل از دو جناح حکومت برای پیشبرد خواستهای واقعی بمیدان آمد و بی ربط بودن انتخابات اسلامی را با این خواستها و تمایلات آزادیخواهانه و انسانی نشان داد.

فراخوان ما اینست در بساط “انتخابات” ریاست جمهوری و یا شکل دادن به دستگاه دولتی فاسد تحت نام شورای شهر و روستا نباید شرکت کرد. همانطور که در اعلامیه حزب حکمتیست تاکید کرده ایم، وقت آن است “کارگران، زنان، جوانان و مردم حق طلب خودآگاه و سازمانیافته و متحد برای تحقق خواسته های فوری و برحق خود همچون گرفتن حقوقهای معوقه، افزایش فوری دستمزدها، لغو آپارتاید جنسی و اسلامی، آزادی کلیه زندانیان سیاسی و برچیدن اعدام و سرکوب بمیدان بیایند. کارگران و مردم زحمتکش و آزادیخواهان نباید به زندانبانان و شکنجه گران و استثمارگران خود “رای” بدهند. نه فقط در “انتخابات” نباید شرکت کرد، بلکه هر جا تناسب قوا امکان دهد، لازمست تحرک اعتراضی جدی علیه جمهوری اسلامی و بساط “انتخابات” آن سازمان داد. باید کاری کرد، با دخالت فعال و برافراشتن پرچم خواستهای واقعی، صحنه سیاست در ایران را بنفع اردوی آزادی و برابری و سوسیالیسم تغییر داد”.

کمونیست هفتگی: هدف ایجاد دو قطبی های کاذب در این نمایش توسط جمهوری اسلامی چیست و چگونه باید آنرا خنثی کرد؟

فاتح شیخ: در نظام سیاسی “دمکراسی نیابتی” که دولتها و احزاب بورژوائی هر چند سال یکبار شهروندان را پای صندوق میکشند تا رایشان را بگیرند، رقابت انتخاباتی دوقطبی هایی شکل میدهد که بازتاب منافع جداگانه جناحهای راست و چپ هیات حاکمه بورژوازی است. از زاویه منافع اکثریت جامعه، این دوقطبیها کاذب است. چونکه دست به دست شدن قدرت بین جناحهای طبقه حاکمه است که با هیاهوسازی گوشخراش و صحنه پردازی و زرق و برق، به نام منافع “جامعه” و “ملت” و “کشور” تحویل رای دهندگان داده میشود. اما برای جناحهای حاکم، ایجاد دوقطبی در دوره آکسیون انتخابات الزامی است. هدف آن گرم کردن تنور انتخابات و بازتولید این توهم است که گویا “دمکراسی نیابتی” تنها نظام اعمال اراده شهروندان جامعه است. ایجاد دوقطبی همچنین کانال جدال قدرت جنبشهای متنازع درون هیات حاکمه برسر سهمشان از دولت و از انباشت حاصل از استثمار طبقه کارگر است. معمولا در میانه دوقطبیها، جریانات فرعی به اصطلاح “میانه”، احزاب “سانتر” هم به میدان میآیند با این ادعا کهنه راست هستند نه چپ. “نیروی سوم” هستند. این ادعا حقیقت ندارد. آنها احزاب راست هستند. راست میانه در برابر راست افراطی. اما اساسا در برابر چپ قد علم میکنند.

ایجاد دوقطبی در آکسیونهای انتخابات، در هر کشور، بسته به موقعیت دولت و آرایش جنبشها و احزاب سیاسی، شکل و شمایل متفاوت و اهداف متفاوت پیدا میکند. مشخصا در نظام جمهوری اسلامی ایران اساسا انتخابات وجود ندارد تا دوقطبی و چندقطبی بر اساس رقابت انتخاباتی شکل بگیرد. آنچه این روزها در ایران میگذرد، با ملاک “دمکراسی نیابتی” رایج دولتهای بورژوائی نمیشود آن را انتخابات اسم گذاشت. این بساط اهانت وقیح به خود مفهوم “حق رای” است. قاعده بازی آکسیون انتخاباتی، وجود آزادیهای سیاسی ازجمله آزادی احزاب سیاسی است که نظام اسلامی حاکم بر ایران از بیخ فاقد آن است. جانیان اسلامی حاکم، انسانها و شهروندان را به چشم “بندگان” و “عبد خدا” نگاه میکنند. برای آنها هیچ حقی قائل نیستند. اگر که ناگزیر شده اند تن به تقلید “انتخابات” بدهند اولا از این رو است که نظامشان حاصل سرکوب یک انقلاب آزادیخوانه (به نام انقلاب) است، دوم اینکه با وجود هیاهوی تماما ارتجاعی “ضد غربیگری”شان، ناچارند مدعی سازوکار حکومتی نوع غربی ظاهر شوند.

علاوه بر اینها تشتت و تناقضاتی که با تشدید بحران اقتصادی و سیاسی و فرهنگی گریبان رژیم اسلامی را گرفته، عامل اصلی پشت این دوقطبی و چندقطبی کاذبی است که این روزها با مسخره بازی نامنویسی کاندیداهای رئیس جمهوری به بار آمده است. حضور تعداد زیاد رئیس و روسا در صف کاندیداها، این بار، علاوه بر هدف مشترک بازارگرمی، حاصل تناقضات و شکافهایی است که بیش از هر دوره در بالای رژیم میان جناحهای آن دهان باز کرده است. ابراهیم رئیسی کاندید اصلی جناح اصلی رژیم است که بر متن ناکامی برجامی و غیربرجامی روحانی و شرکا در تلاش کنار آمدن و “تعامل” با دولتهای غرب، به میدان آمده و بر طبل ضدغربی و اقتصاد مقاومتی مافیایی جناح خود میکوبد. طرفداران روحانی و شرکا در صفوف رژیم و اپوزیسیون ملی اسلامی پرو رژیم هم، با طرح دوراهی یا دوقطبی کاذب “بد و بدتر” برای ادامه ریاست جمهوری روحانی تقلا میکنند. هدف هر دو طرف نجات رژیم و ازجمله بازارگرمی بساط مسخره “انتخابات” همچون دستمایه ادعای مشروعیت نظام اسلامی است. مشترکا کمر به ضدیت کامل با منافع کارگر و زن و نسل جوان جامعه بسته اند که اکثریت عظیم جامعه اند و خواهان برچیده شدن هرچه سریعتر رژیم اسلامی هستند. ابراهیم رئیسی عضو تیم اعدامهای تابستان ۱۳۶۷ است که مصطفی پور محمدی وزیر “دادگستری” روحانی هم عضو دیگر آن بوده است و سال گذشته با کمال وقاحت از آن اعدامها دفاع کرد و از آن به عنوان اجرای “فرمان خدا” نام برد. رئیسی و روحانی، دو سر دوقطبی نمایش انتخاباتی، برای مردم ایران شناخته شده اند و نیاز به افشاگری ویژه ندارند.

احمدی نژاد و اطرافیانش هم در شکاف دوقطبی رئیسی –روحانی فرصت جنجال آفرینی ناپایداری پیدا کرده اند که حتی از حمایت خرده جناح “جبهه پایداری” هم برخوردار نیستند. بقیه لیست ۱۳۵۰ به بالای نام نوشته ها، همگی سیاهی لشکر بیمقدار این بساط شرم آورند که هر یک به سهم ناچیز خود برای فریب دادن رای دهنده و کشاندن او به پای صندوق نمایشی پا پیش گذاشته اند. این معرکه گیری خواه ناخواه در یک ماه و اند آینده، به درجه ای صحنه سیاست جامعه را اشغال میکند و بر مبارزات کارگران و توده های محروم و تشنه آزادی فشار میآورد. کارگران و آزادیخواهان با پافشاری بر مبارزات جاری خود میتوانند با این فشار مقابله کنند.

یک هدف مشخص کل این دارودسته ها، کمرنگ کردن ابراز وجود طبقه کارگر در روز اول مه روز جهانی کارگر است. این یک جنبه کاملا آشکار مبارزه طبقاتی بورژوازی حاکم و “اپوزیسیون” و پرولتاریا و اکثریت عظیم محرومان جامعه است. پافشاری بر منافع مستقل طبقاتی، تاکید بر ضرورت و مبرمیت آلترناتیو سوسیالیستی برای آینده جامعه در تقابل با رژیم اسلامی حامی سرمایه و در همان حال افشاگری بیوقفه علیه بساط ضدمردمی انتخابات رژیم، وظیفه اصلی پیشروان طبقه کارگر و فعالین کمونیست و آزادیخواه در دوره پیش روست و تنها راه موثر برای خنثا کردن اثرات دوقطبی ها و چندقطبیهای ایجاد شده به نام انتخابات است. مخصوصا لازم است برای برگزاری هرچه شکوهمند روز جهانی کارگر در صدمین سال انقلاب کارگری اکتبر که شایسته گرمترین بزرگداشت است، با شعار “زنده باد اول مه! زنده باد انقلاب سوسیالیستی!”با تمام نیرو کوشش کنیم.

کمونیست هفتگی: مخاطب تز “انتخاب میان بد و بدتر” چه کسانی هستند و چه هدفی دارد؟ نتایج این سیاست تاکنون چه بوده است؟

عبداله دارابی: بدوا اشاره کنم که تز “انتخاب میان بد و بدتر”، تنها خاص و ویژه “انتخابات” پیشاروی رژیم جمهوری اسلامی ایران نیست. در انتخابات دیگر کشورهای سرمایه داری نیز نمونه های مشابه آن با تفاوتهای خاص و ویژه هر کشوری به وضوح قابل مشاهده است. ولی باید اینرا تأکید نمود که مخاطبین تز “انتخاب میان بد و بدتر” در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی و “انتخابات” پیشاروی آن، که اساسا توسط شاخه های اپوزیسیون طرفدار رژیم که جناح بندی های دورن حاکمیت رژیم را به “خوب و بد یا مردمی و غیره مردمی، اسلام خوشخیم و بدخیم، اسلام میانه رو و افراطی و…” تقسیم کرده اند، بخشی از مردمی است که از رژیم اسلامی بیزارند اما آلترناتیوی ندارند. این نیروها تلاش میکنند این بخش از مردم را به نیروی مضحکه انتخابات رژیم اسلامی تبدیل کنند.

در عین حال باید تاکید نمود که کل این ترکیب، در دفاع از بقای حاکمیت این نظام سراپا ارتجاعی با هم شریک و سهیم بوده و هستند و باید در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی به مردم و طبقه کارگر آزاده و متنفر از حاکمیت اسلامی حساب پس بدهند. در نهایت باید به این نکته هم اشاره نمود که این دلقکهای سیاسی به اعتبار موضع انتقادی به افراد یا جناح هایی در حکومت، در هر دوره معین بنا به تناسب قوای درون جناحی حکومت بلافاصله رنگ عوض کرده و چهره احزاب اپوزیسیون و بعضا شریک در مبارزه علیه رژیم اسلامی را به خود گرفته و بدین وسیله یکی پس از دیگری خود را به عنوان مخالف رژیم قالب کرده اند. باید یادآور شد که، این رژیم اسلامی بود که جریانات ناسیونال اسلامی، از بنی صدر و جبهه ملی تا نهضت آزادی و کل محافل ملی گرا را یکی پس از دیگری از قدرت کنار گذاشت و به صف اپوزیسیون یا حاشیه حکومت رانده شدند. موئتلفین اینها هم همینطور. مجاهدین خلق از ابتدا به خمینی رو آوردند و بعد سراغ بنی صدر رفتند و نهایتا با بنی صدر به اپوزیسیون پیوستند. یا حزب توده و چریکهای فدایی اکثریت که از طرفداران پروپاقرص خمینی و “امام ضد امپریالیست” بودند و علیه مخالفین سیاسی خاضعانه برای رژیم کار میکردند. این نیروها بعناوین مختلف با رژیم فصل مشترک داشتند و بر مبنای نزدیکی سیاسی و اجتماعی بود که برای تحمیل و استقرار رژیم سینه چاک کردند و بخشا از جان خود برای آن مایه گذاشتند. اگر چنین نبود توده ای و اکثریت ها با شناسنامه هایشان خود را تحویل آدمکشان رژیم نمیدادند و به جبهه جنگ ایران و عراق نمی رفتند و علیه کمونیستها و آزادیخواهان به جاسوسی نمی پرداختند. اگر چنین نبود بنی صدر برای مقابله با مردم آزادیخواه کردستان و کمونیست ها اعلام جنگ نمیکرد. اگراینجور نبود خیل ملی گریان منجمله جبهه ملی، جریان ارتجاعی کپک زده اسلامی را به مردم ایران نمی فروختند. حقیقت این است اگر رژیم با اردنگی اینها را از صف خود بیرون نمیکرد همین حالا هم همه اینها در صف پاسداران، حزب الله و گشت ثارالله و سایر آدمکشان دیگر رژیم در خیابانها علیه مردم رژه می رفتند. این طیف، شرکای اصلی در برقراری و اداره حاکمیت رژیم بودند. از “پیروان خط امام”، پان اسلامیستهای آندوره، ملی گرایانی بودند که در سالهای اول حاکمیت رژیم، بخشی از سکانهای حاکمیت را بدست گرفتند که بخاطر تقسیم سهم بیشتر و دستیابی بیشتر به پست های کلیدی قدرت از صحنه طرد و بیرون شان کردند.

امروز هم عمده این این جریانات فرومایه در داخل و خارج از حکومت و جناحی از آن دفاع میکنند و با پرچم “از صندوق رای قهر نکنیم” و “انتخاب میان بد و بدتر” برای رژیم و انتخاباتش عرق میریزند، به چشم مردم خاک می پاشند و گراز وحشی به جای بلبل و قمری بمردم قالب میکنند. اینها با هدف تقابل با طبقه کارگر و کمونیستها، سرنوشت سیاسی اجتماعی چهار دهه اخیر خود را با سرنوشت سیاه رژیم اسلامی گره زدند. زنان، کارگران، مردم آزادیخواه و کمونیستهای تشنه آزادی و بیزار از رژیم اسلامی، هرگز فجایع چهار دهه اخیر رژیم اسلامی ایران و پرونده سیاسی اپوزیسیون طرفدار رژیم و تکرار مکرر مضحکه های انتخاباتی آنها را فراموش نخواهند کرد و با «نه بزرگ» به رژیم و ادامه مبارزه علیه کلیت چمهوری اسلامی، به آن پاسخ خواهند داد.

طی ۳۸ سال مبارزه بی وقفه طبقه کارگر و زنان و جوانان و کمونیستها علیه رژیم اسلامی ایران، چیزی غیر از رسوایی و بی افقی و ترس و وحشت از آِینده نصیب خیل اپوزیسیون طرفدار رژیم  نشده است. اهداف آنها ناکام مانده و سرشان به سنگ خورده است، چون رژیم مورد حمایتشان از نظر اکثریت جامعه ایران بیش از همیشه منفورتر و رسواتر است. در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، کار بجایی رسیده که فقر و فلاکت و فساد و اعتیاد سر به فلک کشیده و گورهای کنده شده به محل زندگی بی سرپناهان تهیدست تبدیل شده است. بحران اقتصادی عمیق تر از همیشه سفره بی رمق اکثریت جامعه کارکن ایران را هدف گرفته و هیچ آدم شرافتمندی هم قادر به انکار آن نیست. مضحکه “انتخابات” هم چون کابوس بزرگی دامن رژیم و طرفدارانش را گرفته و کار بجایی رسیده که برای نجوا کردنهای های پشت پرده خامنه ای هم گوش شنوایی پیدا نمیشود. در این راستا، نافرمانی احمدی نژاد کاملا عریان و شاخص است. همینجا پیداست که تلاش اپوزیسیون پرو رژیم مفلوک نیز ته کشیده و بیش از این راه بجایی نمی برد و هیچ دردی از دردهای بیکران رژیم را هم درمان نمی کند. اینها بازندگان اولیه نظام جمهوری اسلامی اند. چون از هم اکنون پیداست با سرنگونی رژیم، این طیف نیز زوال پیدا خواهند کرد. خلاف میل و آرزوی سران رژیم و شرکا، ماهیت “انتخابات” این دوره هم بسانِ گذشته ارتجاعی و پوچ است و راه به جایی نمی برد، چون آرمان و اهداف همه سران رژیم ماندگاری و بقای رژیم است و بس. بر کسی هم پوشیده نیست که پایه و پیکره اصلی رژیم نیز از سران و رهبران هر دو جناح تشکیل شده و اصل نظام ساخته و پرداخته دست همه آنهاست و سران هر دو بخش آن نیز در ایجاد و خلق  تمام جرم و جنایات ۳۸ سال اخیر علیه مردم ایران و منطقه، بدون  کم و کاست با هم شریک و سهیم اند.

کمونیست هفتگی: آیا تفاوتی میان کاندیدها و سیاست جناح ها نیست و برای حزب فرق نمیکند که چه کسی در هر دوره سکان ریاست جمهوری اسلامی را بدست میگیرد؟ در مورد “رای سلبی” چه فکر میکنید؟

سیاوش دانشور: تفاوت میان سیاست جناح ها و کاندیدهای آنها میکروسکوپی است. شباهت و عملکرد و کارنامه آنها بسیار بیشتر از تفاوت جزئی میان آنهاست. کل این جناح ها بخشهای لایتجزای یک پیکره واحد بنام حکومت مرتجع اسلامی در ایرانند. کل عناصر و سران این حکومت در وضعیت ایجاد شده در جامعه ایران، در سرکوب و بیحقوقی تحمیل شده به مردم، در تداوم وضع کنونی ذینفعند. واضح است اختلافات درون حکومتی و کشمکش های تشدید شونده صرفا بازی و تقسیم کار و تبلیغات نیست، اختلاف اساسی برسر چهارچوبهائی است که هر کدام برای تداوم و بقای نظام اسلامی شان پیشنهاد میکنند. جنگ و کشمکش جناحهای حکومتی دراساس به منافع و مبارزه مستقل مردم هیچ ربطی ندارد. برعکس این ازدیاد فشار از پائین و گسترش نارضایتی از حاکمیت فقر و اختناق اسلامی است که خود را در صورتبندی و فرمولهای کذائی جناح ها در مناسبتهای انتخاباتی بروز میدهد. اگر همه باندها و جناح های هیئت حاکمه اسلامی در ایران در استثمار و بیحقوقی و آپارتاید و تحمیل خفقان به جامعه اشتراک دارند، حتما برسر چگونگی اداره حاکمیت و تقسیم بساط لفت و لیس و آرایش درون حکومتی و سهم “خودی” های نظام اسلامی اختلافات درون خانوادگی دارند.

آیا برای حزب فرق نمیکند که چه کسی در هر دوره سکان ریاست جمهوری اسلامی را بدست میگیرد؟ ما سیاست “سگ زرد برادر شغال است” را نداریم، در عین حال با سیاست توهم پراکنی به جناحی از حکومت بشدت مخالفیم و با آن مقابله میکنیم. ما بعنوان نیروئی سرنگونی طلب و انقلابی و کمونیست مایل نیستیم که دشمنان ما متحد باشند. ما تفرقه و تشتت در درون جنبش ارتجاعی اسلامی را به وحدت آنها ترجیح میدهیم. ما مایل نیستیم جناح های هارتر حکومتهای استبدادی همواره سکان قدرت را بدست داشته باشند. برای ما و مردم آزادیخواه ایران بهتر است که حکومتهای استبدادی و ارتجاعی در وحشت اعتراض و سرنگونی حتی با همان زبان مهجور اسلامی سنگ بخشی از خواستهای پایمال شده مردم را بر سینه زنند. برای ما بهتر است که حکومتیها نتوانند هر جلوه از اعتراض شهروندان را با مشت آهنین پاسخ دهند. برای ما روشن است که بحث “جامعه مدنی” و “حقوق مردم” و “اجرای بدون تنازل قانون اساسی” و غیره یاوه سیاسی است اما بدرجه ای که حکومتی ها خود را تحت فشار از پائین میبینند و آنرا منعکس میکنند، نشان ضعف حکومت است. و بالاخره ما با سیاستهای جنبش ملی اسلامی که آگاهانه میخواهند همین ضعف حکومتی را “طرفداری از مردم” و “جناح جدا از حاکمیت” تلقی و تعریف کنند، قاطعانه مقابله میکنیم. امروز شکافهای درون حکومتی یک ذره فرجه برای دخالت پائین ایجاد نمیکند و سیاست درست اینست که کل حکومت را تضعیف و بعقب راند و نهایتا سرنگون کرد.

“رای سلبی” به عمل اعتراضی بخشی از مردم اطلاق میشود که از وحشت یک کاندید و یا برای عقب راندن یک تمایل و اراده درون حکومتی رای “نه” میدهند. رای سلبی محصول و خروجی سیاست ارتجاعی “انتخاب میان بد و بدتر” است. رای سلبی بیانگر رای و تمایل مردم رای دهنده به فرد مربوطه نیست. بعنوان مثال “نه” به ناطق نوری “رای” به خاتمی نیست اما حکومت و خامنه ای آنرا رای به نظام و جناح اصلاح طلب حکومتی آنرا “رای به خاتمی” ترجمه میکند. تحلیل هائی که رای به خاتمی و رفسنجانی و روحانی را “نه” به خامنه ای توضیح میدهد و آنرا توجیه و چه بسا مفید میداند، در واقع منطبق با تحلیل خود همین جناح از مضحکه انتخابات و رای دهندگان است. ایجاد دو قطبی های کاذب در انتخابات هدفی جز این ندارد که آرای بخشی از مردم را که از کل این بساط به تنگ آمده اند را جذب و به کیسه نظام و یکی از کاندیدها بریزد. ما میگوئیم بهترین نوع رای سلبی نه به کل این بساط مضحک است. سلب مشروعیت فرمال و حقوقی از نظامی است که به این آرا در اینروز معین نیاز دارد. رای ندادن و شرکت نکردن بهترین روش برای اعلام سلب مشروعیت فرمال حقوقی از نظامی است که در ذهنیت جامعه و در واقعیت اجتماعی و زندگی روزمره یک وصله ناجور است. و بالاخره، اگر همه این بندبازیها و صحنه سازیها توسط حکومتهای ارتجاعی و در اینجا رژیم اسلامی بدرجه ای ممکن میشود، تنها بر فقدان یک آلترناتیو حی و حاضر و قدرتمند در صحنه سیاسی که انتخاب واقعی مردم را نمایندگی کند دلالت میکند. ما تلاش میکنیم این آلترناتیو را بجلو برانیم و بعنوان نیروئی مادی طرح و بمیدان بیاوریم. عدم شرکت قاطع در نمایش انتخابات مشتی جنایتکار اسلامی گام اول این اقدام است.

کمونیست هفتگی: سیاست حزب در خارج کشور راجع به نمایش انتخابات چیست؟

ناصر مرادی: سیاست ما در مورد انتخابات در خارج از کشور تابعی است از سیاست حزب در داخل و فراخوانی که راجع به انتخابات به مردم ایران اعلام کرده ایم. در تمام دوره های که رژیم اسلامی بساط نمایش انتخاباتی (چه برای مجلس اسلامی و چه برای انتخابات ریاست جمهوری) را اجرا کرده، حزب حکمتیست اعلام کرده است: این انتخابات نیست. این یک مضحکه اسلامی است. این یک نمایش مضحک برای مشروعیت دادن فرمال به نظام جمهوری اسلامی و دستگاه سرکوب، استبداد و گله آخوند و تحجر مذهبی در خدمت سرمایه و نظام استثمار و بردگی در ایران است. ما در اعلامیه حزب به تاریخ ۱۱ فروردین به مردم فراخوان داده ایم که در بساط انتخابات شرکت نکنید. انتخاب واقعی، سرنگونی جمهوری اسلامی است.

در خارج کشورهم، فعالین و تشکیلاتهای حزب در کشورهای مختلف، روز انتخابات، در محل انتخابات تظاهرات می کنیم. در مقابل حوزه های انتخاباتی که معمولا در محل سفارتخانه های جمهوری اسلامی در کشورهای مختلف برگزار می شود، پیکت سازمان میدهیم و اگر کسی بخواهد رای بدهد بحث می کنیم که نباید به این جنایتکاران، زندانبانان و شکنجه گران و استثمارگران مشروعیت داد. به نفع آزادی و برابری سخنرانی می کنیم و علیه رژیم و سرنگونی جمهوری اسلامی شعار می دهیم. بنابراین پیکت، بحث، تظاهرات و سخنرانی با افشای جنایات جمهوری اسلامی و با شعارهای لغو آپارتاید جنسی، لغو مجازات اعدام، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی فعالین کارگری زندانی، آزادی اجتماعات و تشکل های کارگری و جنبشهای اجتماعی در روز انتخابات سیاست ما در خارج کشور خواهد بود. تمام تلاشمان را می کنیم که فضای خارج کشور را در روز انتخابات علیه جمهوری اسلامی و بساط نمایش مضحک آن تبدیل کنیم.

همینجا ما فعالین تشکیلات خارج کشور حزب حکمتیست، ایرانیان مقیم خارج کشور را فرا می خوانیم روز انتخابات در تظاهرات و اجتماعات مقابل سفارتخانه های رژیم و محل انتخابات شرکت کنند.

***