کمونیست ماهانه – میزگرد وخیمتر شدن معیشت مردم در ایران مستقیما حاصل حاکمیت جمهوری اسلامی است! با جمال کمانگر، عبه دارابی و فاتح شیخ

وخیمتر شدن معیشت مردم در ایران مستقیما حاصل حاکمیت جمهوری اسلامی است!
میزگرد کمونیست ماهانه با جمال کمانگر، عبه دارابی و فاتح شیخ

کمونیست ماهانه: حکومت اسلامی در ادامه سیاست ریاضت کشی اقتصادی تاکنونی و تحمیل گرسنگی به میلیونها خانواده کارگری اخیرا با گران کردن ٣۰ درصدی نان در شکل رسمی ،اما در واقع در بیشتر شهرها بیش از ٥٠ درصد گران شده است، یورش افسارگسیخته ی به معیشت و سفره کارگران و زحمتکشان آغاز کرده است. هدف جمهوری اسلامی از گرانی نان و چنین تعرضی به مردم چیست؟ آیا هدف سیاسی پشست تحمیل فقر و گرسنگی دادن به خانواده های کارگری و مردم زحمتکش خوابیده است؟
جمال کمانگر: جمهوری اسلامی مثل هر نظام سرمایه داری دیگری در دنیا برای سود آوری بیشتر سرمایه تلاش میکند. اینکه چقدر موفق شده است اقتصاد ایران را در “بازار جهانی” ادغام کند و از “موهبات” این ادغام سود ببرد بحث دیگری است. این گسست به دلیل ساختار سیاسی-ایدولوژیک حاکم تاکنون برای جمهوری اسلامی به نتیجه مطلوب نرسیده است. در جاهای دیگری در این زمینه مفصل بحث کرده ایم. با این وصف جمهوری اسلامی دروه هایی را از سر گذارنده است که با گذشته اش قابل شناسایی نیست. اگر ده سال اول عمر جمهوری اسلامی را مورد بررسی قرار دهیم دو اتفاق مهم باعث ماندگاری جمهوری تاکنون شده است. مورد اول ، دو سال اول عمرش صرف سرکوب خونین “انقلاب57” شد. شعارهای پوپولیستی و توقعی که مردم انقلاب کرده سال 57 داشتند با سرکوب و خققان سیاسی که لازمه نظام استثمارگر سرمایه دار ایران است جواب گرفت. بعد از شکست انقلاب و سرکوب خشن و وحشیانه جریان چپ آنزمان، بستر مناسبی برای ادامه حیات جمهوری اسلامی فراهم شد.
مورد دوم، به قول خمینی “جنگ مائده آسمانی” بود که بر جمهوری اسلامی نازل شد و برای 8 سال کل اقتصاد، سیاست و نسلی از مردم ایران را به کام خود برد. این دو برهه از تاریخ 36 ساله جرم و جنایت جمهوری اسلامی از نظر من از اهمیت خاصی برخوردار است. مردمی امیدوار و خوشبین به آینده بعد از سرکوب خشن و کشتار انقلابیون 57 با مسئله بغرنج تری به نام جنگ روبرو شدند که آثار آن تاکنون پابرجاست.
بعد از جنگ و همزمان با ریاست جمهوری رفسنجانی سیاست تعدیل اقتصادی و بازی بین الاکلنگ اقتصاد دولتی یا بازار آزاد به پایان رسید. اگر امروز به سیاست اقتصادی رژیم نگاه میکنیم ادامه همان پروسه است و بعد از حدود 26 سال این پروسه برای جمهوری اسلامی به سرانجام مطلوبش نرسیده است. شرایط سیاسی-ایدولوژیک حاکم بر رژیم دست و پای آنها را گرفته است. سنتا سرمایه در ایران در حوزه “کار ارزان” بوده است و رو به غرب داشته است. به این معنی کارگر باید تهیدست تر و با دستمزد پایین به کار گمارده شود. در غیر این صورت سود نجومی که لازمه رشد سرمایه است بدست نمی آید. سیاست تعدیل اقتصادی در وهله اول برای کنترل نیروی مولده در ایران است.
برای نمونه در اویل انقلاب حدود 90 درصد کارگران قرارداد دائم داشتند امروز بیش از 90درصد دارای قرارداد موقت و “سفید امضاء” هستند. اگر در دوره رفسنجانی تحت لوای “سازندگی” بخشی از سوبسیدهای عمومی را برداشتند. در سال 1385 و با تصویب برنامه چشم اندازه 20 سال و مراجعه به اصل 44قاون اساسی جمهوری اسلامی در مورد خصوصی سازیها بی مهابا در جهت سپردن مقدرات معیشت و زندگی مردم به بازار آزاد و بخش خصوصی چهار نعله میتازند. حتما در این واگذاریها نهادهای امنیتی و نظامی دست بالا را دارند اما ذره ای از این واقعیت را کم نمیکند که جمهوری اسلامی معیشت و زندگی مردم را گرو گرفته است.
برنامه حذف سوبسیدها در دوره احمدی نژاد برخلاف سطحی نگری بعضیها نه تنها باعث دامن زدن به تشکل کارگری نشد، نه تنها باعث این نشد که فلان کارگر نیشکر هفته اعلام کند که وضع کارگر به نسبت گذشته “بهتر” شده است چون “میتواند یخجال فریزر و ماشین بخرد” بلکه تورم را تا سطح 40 درصد افزایش داد. یارانه نقدی به عنوان پستانکی که ظاهرا جلوی گرسنگی را میگیرد اما جز سوق دادن طبقه کارگر و مردم کم درآمد به قعر فقر و نداری نتیجه ای نداشته است. افزایش رسمی 30 درصدی نان ادامه سیاست تعدیل اقتصادی و سرشکن کردن دزدیها و چپاول دسترنج کارگران است. جمهوری اسلامی از بدو سر کار آمدنش با ابزار سرکوب خشن و استبداد سیاسی به حیات خود ادامه داده است. تعرض چند باره به سفره خالی کارگران قرار است به ادامه حیات مشتی سرمایه دار انگل کمک کند. اولین میوه مذاکرات به نتیجه نرسیده هسته ای تعرض به سفره خالی کارگران بود. میخواهند نشان دهند مهم نیست آنها با غرب سر مسئله هسته ای به توافق میرسند یانه! بلکه مهم این است که توقع طبقه کارگر در پایین ترین سطح نگه داشته شود. بورژوازی آگاه چه در لباس آخوند یا کشیش، میداند که با دو ابزار سرکوب و گرو گرفتن معیشت طبقه کارگر ادامه حیاتش برای مدتی دیگر تضمین است. سئوال این است آیا طبقه کارگر به آن تن میدهد؟
کمونیست ماهانه: روشن است که جمهوری اسلامی ایران در بحران اقتصادی و سیاسی دست و پا میزند. اما این حکومت علیرغم بحران اقتصادی و سیاسی که با آن دست بگریبان است، در کنار هزینه های نجومی که صرف دستگاه های سرکوب و اوباش خود میکند چرا از تحمیل فقر و گرسنگی بمردم از جمله گران شدن نان به عنوان کالای اولیه زنده ماندن اکثریت مردم این چنین بی مهابا عمل میکند؟ بویژه وقتی برای همگان روشن است که این یورشهای اقتصادی نه تنها شامل میلیاردر ها و بورژوا ها و گله آخوند های اشراف حکومتی نیست که بیش از پیش به ثروت اندوزی آنها منجر شده و میشود، چرا جامعه در مقابل این حقارت و گرسنگی ساکت است؟
عبداله دارابی: طی 35 سال حاکمیت جمهوری اسلامی بر مردم ایران، تضمین بقاء نظام جمهوری اسلامی همواره منفعت و هدف مشترک همه جناح های درون رژیم را تشکیل داده و همه با هم با تکیه بر کشتار و زندان و شکنجه و چماقداری آنرا تا کنون تأمین کرده اند. همه این جناحها بر بستر فضای اختناقی که خود خالق اش هستند، حمله به سطح معیشت مردم را نیز ادامه داده و به بهانه تراشی های گوناگون اکثریت کارکن جامعه را از یک زندگی بخور و نمیر رایج در جهان امروز، محروم کرده اند. بقاء تا کنونی این رژیم اوباش و آخوند ها و آدمکشان حرفه ای، تنها و تنها مدیون اجرای بی وقفه همین سیاست ها است. این رژیم، بدون اعدام بیش از 150 هزار نفر و دستگیری و شکنجه میلیونها انسان دیگر سر پا باقی نمی ماند. بدون حمله به سطح معیشت مردم، نمیتوانست این همه هزینه نجومی را صرف دم و دستگاه سرکوب و گله آخوند های مفتخوراش بکند. رژیم جمهوری اسلامی در ادامه فقدان یک سیاست اقتصادی روشن و متناسب با نظام کنونی سرمایه داری در جهان، که بتواند ثبات و ادامه کاری سرمایه را تضمین کند بشدت رنج می برد و راه برون رفت از آنرا هم ندارد. روبنای سیاسی حاکم بر ایران هم هیچ تناسبی با این اوضاع ندارد و بمثابه بانی و منشأ اصلی نا امنی سرمایه در ایران عمل میکند و بشدت از رفع مشکلات زیز بنای اقتصادی و هماهنگ شدن با نظام سرمایه جهانی عاجز است و خود را از تضمین اجرایی آن بر حذر می دارد. حمله به تنها کالای اولیه زنده ماندن اکثریت جامعه و بهانه تراشی برای گران کردن بی رویه نان که چیزی جز گرو گرفتن معیشت مردم نیست، در اساس ناشی از اتخاذ همین سیاست است و خودِ رژیم هم بانی و مسبب اصلی بشمار می رود. گرانی نان از بی مهابا بودن رژیم سرچشمه نمی گیرد بر عکس، نقطه ضعف جدی رژیم بشمار میرود، و ناشی از وجود جمهوری اسلامی است که از ابتدا تا کنون، با منافع اکثریت جامعه کارکن در تضاد بوده و با هیچیک از شئونات زندگی آنها سر سازگاری نداشته است. همه بر آن واقفیم که وعده و وعید های دولتهای قبل راه بجایی نبرد و روحانی آدمکش پرور و دولت اش هم به سانِ دولتهای ماقبل خود با هدف نجات رژیم، بر اریکه قدرت نشانده شدند، و چیزی غیز از زیاد کردن مشکلات و مصائب مردم با خود نداشت و در عالم واقع با اعدام های کثیر و روز افزون مردم و حمله به سفره بی رونق اکثریت جامعه، همان راهی را رفت که گذشتگانش طی کردند. اینکه چرا مردم به این حقارت تن در می دهند و رژیم را از اریکه قدرت پایین نمی کشند، سوالی است که روزمره از گوشه و کنار زمزمه میشود اما پاسخ دادن به آن متفاوت است و ما نیز یکی از پاسخ دهندگان این سوال بشمار می آییم. از نظر ما، سابقه جدال و کشمکش بین آزادیخواهی و مساوت طلبی کارگری در جامعه ایران علیه کل موجودیت نظام جمهوری اسلامی قدمت 35 ساله دارد و هم اکنون نیز در جریان است. تصویر ما از مردم ایران تمکین کردن در برابر جمهوری اسلامی نیست. اگر بیاد داشته باشید بیان این واژه مسخره در دوره دولت خاتمی، از طرف خاتمی چی ها بوفور تکرار میشد. ما همانموقع گفتیم و باز هم تکرار می کنیم که، این رژیم فقط با کشتن و زدن بقاء تا کنونی خود را تضمین کرده است. ما اعلام می کنیم اختناق و گرسنه نگهداشتن مردم قادر به لاپوشانی جدال و کشمکش روزمره بین اکثریت جامعه با رژیم اسلامی نیست و نخواهد شد. انکار کردن این جدال طبقاتی غیر ممکن است و نمی توان آنرا پنهان کرد. مردم در برابر توحش این رژیم ساکت نشده اند. ما میگوییم ترس رژیم از طبقه کارگر و مردم تشنه آزادی ایران بجاست ولی نسخه های ارعاب و وحشت رژیم طول عمر آنرا ابدی نخواهد کرد و تداوم آن نیز به تأثیرات معکوس علیه خودِ رژیم تبدیل خواهد شد. ما گفتیم و باز هم بر آن تأکید خواهیم کرد وجود جمهوری اسلامی با معنای واقعی زندگی عادی مردم ایران در تناقض است. با ضرب و شتم نمیشود شیوه خاص زندگی کردن زیر سایه جمهوری اسلامی را به 40 میلیون جوان امروزی تحمیل کرد. ایران عربستان سعودی نیست. اکثریت جوانان امروز ایران به جمهوری اسلامی بدهکار نیستند و بشدت خواهان زندگی نوع اروپایی هستند و آنرا بر زندگی حقارت آمیز نوع جمهوری اسلامی ترجیح می دهند. آمار خودِ رژیم در نحوه چگونگی زندگی نسل جوان امروزی در شهر های بزرگی چون تهران و اصفهان و…، بر این واقعیت صحه میگذارد و آنرا بخوبی نشان می کند. ما می گویم بیش از سه دهه کشتار و گرسنگی، مردم را به تسلیم و تمکین در برابر رژیم وا نداشته و آنها را خانه نشین نکرده است. مردم طی 35 سال اخیر، از نزدیک شاهد شکست پی در پی تمام پروژه های تا کنونی رژیم از قبیل”تعدیل کردن و لیبرالیزه شدن و اهلی شدن رژیم”، هستند و خوب می دانند مردم برای مقابله با رژیم از هیچ فرصتی کوتاهی نخواهد کرد. با توجه به نکات فوق، ضروریست مردم ایران و در پیشاپیش آنها فعالین و رهبران کارگری، زنان و جوانان، حمله به سطح معیشت مردم از جمله گرانی نان توسط دولت آدمکش پرور حسن روحانی را بی جواب نگذارند و بهر نحو ممکن آنرا از صدور حکم ضد انسانی اشان پشیمان کنند. صف نانوایی ها را به صف مبارزه برای رشد تمایلات آزادیخواهانه و برابری طلبانه کارگری تبدیل کنید و بدینوسیله این رژیم جهل و خرافه را از اقدام جنایتکارانه خود در قبال گرسنگی جامعه عقب برانید. این نکته را باید در نظر داشت که، گران کردن نان بمثابه یک کالای ضروری و پر فروش، نه تنها شامل حال میلیاردر ها، بورژوا ها و گله آخوند های نمیشود، بر عکس، به منبعی غنی برای ثروت اندوزی این آدمکشان تبدیل خواهد شد. بهمین خاطر، سکوت در برابر این سیاست وحشیانه رژیم، نه تنها جایز نیست، بلکه باید آنرا به اعتراض و نارضایتی عمومی علیه رژیم تبدیل کرد. باید با دخالتگری جدی در این زمینه، راه را برای تعرض به دولت آدمکش روحانی هموار ساخت و بدینوسیله هم به او و هم به تمام طرفداران ریز و درشت اشان فهماند که، مردم ایران خواهان سرنگونی کل موجودیت جمهوری اسلامی هستند.
کمونیست ماهانه: آنطوری که جمهوری اسلامی درتبلیغات خود از آن بهره برداری میکند آیا براستی وخیمتر شدن زندگی اقتصادی مردم به ویژه تحمیل فقر چندین برابر به کارگران و خانواده های آنها ناشی از “محاصره اقتصادی” و داستان مذاکره “هسته ای” است؟ با این توجیهات وقتی اکنون قیمت نفت بیش از ٥٠ درصد کاهش پیدا کرده است چه چشم انداز هولناکتری میتواند در انتظار جامعه باشد و در مقابل این روند چه باید کرد؟
فاتح شیخ: وخیمتر شدن معیشت مردم در ایران مستقیما حاصل حاکمیت جمهوری اسلامی است. رژیمی که مدافع افراطی یک سرمایه داری هار بی افسار سراپا فساد مافیازده است. از روز به قدرت رسیدن جانیان اسلامی تا امروز معیشت جمعیت عظیم کارگران و محرومان اعماق جامعه وخیمتر و وخیمتر شده است. این فاکت اجتماعی تاریخی نیاز به اثبات ندارد. تاریخ سیاهی است که دهها میلیون کارگر و زحمتکش ایران در سه نسل با آن زندگی کرده اند. راه خلاصی از آن هم تنها و تنها ادامه قاطع و بیوقفه مبارزه علیه رژیم اسلامی تا به زیر کشیدن و به گور سپردن آن است.
البته تحریمهای اقتصادی هم بر وخامت معیشت مردم افزوده است. این تحریمها در وهله اول محصول سیاستهای ضدانسانی دولتهای تحریم کننده است. در عین حال روشن است که محصول جانبی سر کار ماندن رژیم اسلامی هم هست. جای بحث نیست که دولتهایی که تحریمهای اقتصادی علیه ایران را از کانال شورای امنیت سازمان ملل به اجرا گذاشته اند (قدرتهای بزرگ شامل روسیه و چین) همگی دشمن بشریت و دشمن مردم ایران هستند. همچنین جای بحث نیست که جمهوری اسلامی در ردیف وحشی ترین و خطرناکترین دشمنان بشریت است. جنگ و دعوای این دیوها و دیوچه ها به هر شکلی، تحریم اقتصادی یا اشکال دیگر جنگ و جدال، محصول جانبی وجود آنها، رقابت آنها و منافع ضدبشری آنهاست. به مردم ایران و جهان ربط ندارد. مشخصا کشمکش جمهوری اسلامی با آمریکا و غرب چه ربطی به منافع مردمی دارد که در ایران و آمریکا و جوامع غربی زندگی میکنند؟ طرفهای این دوازده سال جدال با دستاویز هسته ای و این یک سال و یک ماه مذاکرات بی نتیجه، همه تا مغز استخوان دشمن مردمند. مردم در جنگ و دعوایشان شریک نبوده اند، در توافقشان هم نانی به سفره شان اضافه نخواهد شد.
تا آنجا که به معیشت مردم ایران برگردد، روشن است که با هر روز ادامه این کشمکش بار سنگین معیشت اکثریت مردم ایران سنگینتر میشود و مسئول مستقیم معیشت مردم بیشک جمهوری اسلامی است. در مورد مسئولیت بی نتیجه ماندن مذاکرات، انگشت هر طرف به سوی طرف دیگر است. آخر سر هم عکس یادگاری میگیرند و با وعده “دور بعدی” مذاکرات از هم جدا میشوند! این “مذاکره” است یا دیالوگ ناشنوایان؟ در واقع منافع دو طرف در ادامه کشمکش است نه در ختم آن. هر طرف بر اهداف خود اصرار دارد که به نتیجه نمیرسند. تاکی؟ کسی نمیداند. سوریه را با جنگ مستقیم و نیابتی ویران کرده اند و نشانی از پایان آن نیست. پابپای جنگهای مستقیم و نیابتی، داعشها، طالبانها، حزب الله ها، حوثی ها و غیره را به جان مردم سوریه و عراق و افغانستان و پاکستان و لیبی و یمن و خیلی جاها انداخته اند و باکی ندارند.
گران کردن نان مورد روشن وحشیگری و بی مسئولیتی رژیم هاری است که مشتی جانی مافیای سردسته فساد سران و سردمدار آن حتی میخواهند نان شب مردم را گروگن بگیرند تا در قدرت بمانند. تحریم اقتصادی نماند یا بماند و حتی تشدید شود، قیمت نفت تا هر جا تنزل کند، این رژیم اسلامی سرمایه، رژیم خامنه ای ها و روحانیها و دیگر جانیان اسلامی حاکم است که مستقیما مسئول ناامنی معیشت اکثریت عظیم مردم ایران است. گران کردن نان هم عرصه مبارزه روزمره برای خواستهای معیشتی است و هم عرصه مبارزه سیاسی مستقیم برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. رژیمی که بکوشد کمبود هزینه ارگانهای سرکوب و خفقان و جنگ و جدال خود را با گران کردن نان سفره فقرزده اکثریت مردم جامعه جبران کند باید فورا با اراده انقلابی آن اکثریت به زیر کشیده شود و همه دستگاههای سرکوبگرش در هم شکسته و خرد و خمیر شود.
هر دولت بورژوایی در هر جامعه ای به هر ترتیبی قدرت را غصب یا کسب کرده باشد تا روزی که سر کار است مسئول تامین دو رکن نظام سرمایه داری است: اول تامین بازتولید سودآوری سرمایه و ثروت و مکنت برای طبقه بورژوای حاکمی که خود بخشی از آن است و دوم تامین حداقل معیشت برای کارگران و محرومانی که منبع اصلی تولید ثروت و مکنت جامعه و سرچشمه تداوم زندگی جامعه هستند. اگر دولتی اولی را تامین نکند بورژوازی به هر ترتیبی که بتواند کارش را میسازد و خود را از شرش خلاص میکند. اگر دومی را تامین نکند هم دائما در معرض انفجار اجتماعی و انقلاب از طرف طبقه کارگر و محرومان اعماق جامعه است که آن را به زباله دان پرت کند. جمهوری اسلامی نماینده لمپن ترین قشر بورژوازی ایران است که در ظرفیت ضدانقلاب اسلامی در روند انقلاب 57 ایران، به کمک قدرتهای بزرگ غربی و تصمیم ضدانقلابی – آنتی چپ آنها در گوادلوپ به قدرت رسید، به تدریج سرمایه داری ایران را با تکیه بر پسمانده درندانه ترین توحش و تحمیق مذهبی در چنگ گرفت و در یک ساختار آختاپوسی مافیایی سراپا فساد متکی بر سرکوب و خفقان و خون و عرق کارگران و زحمتکشان تا به امروز نگه داشته است.
با گران کردن نان شب مردم، جمهوری اسلامی دست به ریسک مهلکی زده است. بحران اقتصادی فلاکتبار رژیم بر کسی پوشیده نیست. روحانی در شرایط دشوار و نامساعدی زیر این دیوار شکسته رفته است. ناچار است هر روزه این فلاکت اقتصادی را یادآوری کند و همزمان با ارائه آمارها و شاخصهای نسبی، مدعی شود که این اقتصاد ویران شده رو به بهبود است. در چنین شرایطی رژیم با تعرض شنیعش به نان سفره مردم، دارد آستانه تحمل مردم را تست میکند که اگر تمکین کنند تعرض را ادامه دهد و اگر تمکین نکنند عقب بنشیند. حال که جمهوری اسلامی علنا بار فشار بحران اقتصادی کمرشکن خود را روی شانه مردم انداخته است. جا دارد مردم هم به جای تمکین و انتظار، با مقابله متحدانه و نشان دادن عزم و اراده مبارزاتی خود فشار اقتصادی را به رژیم برگردانند طوریکه سریعا ناگزیر از عقب نشینی شود. هر عقب نشینی رژیم راه را برای پیشروی بیشتر مردم حق طلب و آزادیخواه باز میکند. با تنزل شدید قیمت نفت (که به نظر میرسد روند ماندگاری خواهد بود)، رژیم میدان چندانی برای مانور و عقب نشینی ندارد. بنابراین عرصه مقابله با گرانی نان میتواند به عرصه مهمی برای تبدیل بحران اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی به بحران انقلابی و نهایتا سرنگونی آن تبدیل شود. طی کردن این مسیر مستلزم سنجیدگی و درایت سیاسی و تلاش برای بسیج هرچه گسترده تر نیروی کارگران، زحمتکشان، زنان و نسل جوان به یک مبارزه سازمانیافته و قدرتمند است طوری که دستگاههای سرکوبگر رژیم را زمینگیر کند، به فلج و شکست بکشاند و نهایتا همراه کلیت جمهوری اسلامی به گور بسپارد.
این رژیم وحشی از روز اول وصله ناجوری بر جامعه ایران بوده اما امروز، بویژه با آشکار شدن سریع پوچی رجزخوانی روحانی، این واقعیت را کارگران و محرومان اعماق جامعه، زنان جامعه، نسل جوان جامعه، لشکر میلیونی بیکاران بیش از هر زمان با گوشت و پوست خود احساس میکنند. گران کردن نان، لگد افکنی محتضرانه جمهوری اسلامی برای بقای خود از راه گرسنگی دادن به مردم و سرکوب و خفقان عریانتر و شدیدتر است. این لگدافکنی در عین حال فراخوان آشکار به مردم جان به لب رسیده تشنه آزادی و رفاه است که به پا خیزند و زندگی خود و جامعه را از چنگال دیو جمهوری اسلامی و دیو سرمایه یکجا بیرون آورند. جمهوری اسلامی زالوی اصلی معیشت مردم ایران است. دشمن خونخوار مدنیت جامعه است. مانع اصلی رسیدن مردم ایران به یک زندگی آزاد و مرفه و شاد و انسانی است. خلاصی جامعه از این کابوس آختاپوسی در گرو به میدان آمدن اراده انقلابی و آزادیخواهانه توده های مردم و در پیشاپیش آنها نیروی آگاه و سازمانیافته کارگران رادیکال و کمونیست است. از مخاطرات نباید هراسید بلکه باید آن را دید و سنجید و برای مقابله با پیامدهای آن هشیاری و آمادگی توده ای لازم ایجاد کرد. این بیشک وظیفه کمونیستها، فعالین کارگری پیشرو و رادیکال و در درجه اول وظیفه ما فعالین حزب حکمتیست است.
منبع: نشریه کمونیست ماهانه، شماره نهم، دهم دی ١٣٩٣ _٣١-١٢-٢٠١٤
http://www.hekmatist.org/index.php