کاوه صیادی-مجوز و فعالیت قانونی در فعالیت کارگری و مبارزه ی دو بعدی

مجوز و فعالیت قانونی در فعالیت کارگری و مبارزه ی دو بعدی
کاوه صیادی-25فروردین 93

اشاره: در مطلب زیر سعی شده به بیانی در حد ممکن کوتاه و ساده، مواردی چند در باب شیوه های فعالیت های کارگری( و منجمله تشکل های کارگری) و به خصوص در موضوع فعالیت قانونی و غیر قانونی، لزوم یا عدم لزوم فعالیت با مجوز، ایجاد بهبود و رفرم در وضعیت معیشت کارگران به نیروی کارگران و تفاوت آن با روشی که تنها اصلاح و رفرم را دنبال میکند که موسوم به رفرمیسم است بررسی و توضیح داده شود. در هسته ی اصلی بحث، شیوه ی فعالیت دوبعدی ای جریان دارد و بررسی میشود که در آن شیوه، ضمن ایجاد بهبود در وضعیت اقتصادی-سیاسی-اجتماعی طبقه ی کارگر، به صورت افزاینده، درجه آگاهی و سازمانیابی طبقاتی کارگران نیز بیشتر میشود تا اینکه قدم به قدم به هدف نهایی که همان دگرگونی اجتماعی-طبقاتی و براندازی مناسبات استثماری سرمایه داری است دست بیابیم. البته این بحث، کشفی جدید نیست اما در شرایط حاضر و با توجه به پاره ای عینیات و واقعیات پیش روی مبارزات کارگری و جاری بودن برخی مباحث و ملاحظات در این زمینه در میان فعالین کارگری، لازم شده است که در این باره موضوع شکافته و به دوستان و فعالان کارگری ارایه شود.تا چه افتد و چه در نظر آید.لازم به ذکر است که در خواندن متن ذیل، نمی شود بسیاری از جملات متن را به تنهایی و به صورت منفرد بررسید و مدنظر قرار داد، بلکه بسیاری از جملات و گزاره ها، در ارتباط با دیگر جملات وبه عنوان بخش و جزیی از کلیت ِ یک یا حتا دو پاراگراف، یکدیگر را تکمیل میکنند.

قانون در نظام های سرمایه داری قانونی است که در کلیت اش، منافع طبقه ی سرمایه دار را حمایت میکند. از سویی، طبقه ی کارگر در مبارزات جاری خود در طول تاریخ موفق شده است در موارد بسیاری، در کشاکش و تقابل با سرمایه داری، بهبودهایی در وضعیت رفاهی خود ایجاد کند. به عبارتی از جمله وظایف مبرم و تعطیل نشدنی در مبارزات کارگری، ایجاد بهبود و نیز فشار جمعی برای تغییردر قوانین موجود در نظام سرمایه داری است. اما آیا طبقه ی کارگر چهارچوب مبارزات خود را تنها در چهارچوب  قوانین موجود در نظام سرمایه داری تعریف میکند؟ آیا طبقه ی کارگر باید همیشه و تنها به دنبال بهبود خواهی و اصلاح (رفرم) در وضعیت معیشتی خود و مثلا قوانین موجود باشد؟ خیر؛ رهایی اساسی طبقه ی کارگر با رفرمیسم ( یعنی تنها و تنها به دنبال رفرم بودن) به دست نمی آید.
پس چگونه باید در مسیر مبارزه، همزمان، هم دگرگونی اساسی مناسبات طبقاتی موجود ( و محو نظام طبقاتی) را دنبال کرد و هم افزایش رفاه در معیشت و ایجاد رفرم و اصلاح و بهبود را ؟ دقت کنیم که نگفتیم رفرمیسم و اصلاح طلبی بلکه تنها گفته شد رفرم و اصلاح، به عنوان یک بخش و یک بُعد و زمینه از مبارزه ی طبقاتی.
پاسخ این است: آحاد طبقه ی کارگر(یا دست کم چنانچه احتمالا مخاطب این نوشتار، فعالین و پیشروان و تشکل های کارگری باشند، این فعالین،) باید افق محو نظام طبقاتی را در مبارزات خود مد نظر داشته و بعلاوه در لحظه لحظه ی فعالیتشان برنامه و رنگی از این هدف اساسی را در فعالیت های خود داشته باشند. از طرفی اما هر جا و هر لحظه بتوان به نیروی سازماندهی طبقاتی و کارگری، تغییری در اوضاع رفاه و معیشت خود ایجاد کرد و از جمله به نیروی فشار سازمانیافته ی طبقاتی خود بتوان سرمایه داری را تا حدی به عقب نشینی وادار کرد و امتیازی گرفت باید از این فرصت نیز بهره گرفت. و البته مقصود از این عبارت، به انتظار نشستن برای پیش آمدن فرصت برای تغییر، نیست؛ چه اینکه سرمایه داری را سَر آن نیست که از منافع خود سر سوزنی بکاهد که به عکس هر چقدر مقدور باشد بر منافع خود میافزاید. بخش تفکیک ناپذیری از مجموعه مبارزات طبقاتی باید مبارزه و برنامه ریزی برای انجام این تغییرات و ایجاد بهبود و به عقب راندن نظام سرمایه داری باشد؛ رفاه بیشتر برای طبقه ی کارگر دمیدن نفسی تازه در تنفس مبارزه ی اوست و جاری شدن خونی تازه و نیروساز در رگ های زیست و مبارزه ی جمعی و اجتماعی اش.

از طریق همین مبارزات روزمره و دسته جمعی کارگران برای افزایش دستمزد، بهبود شرایط کار، کاستن و حذف شرکت های پیمانکاری، ایجاد قراردادهای دسته جمعی، کسب بیمه ی بیکاری و کاستن سن بازنشستگی، کاستن ساعات کار، عقب راندن سرمایه داری به منظورِ تغییر در قوانین جاری به نفع کارگران، کسب حقوق اساسی ای چون حق سازمان و تشکل و حزب و اعتصاب و … است که کارگران با یک تیر دو نشانه میزنند: هم در وضعیت روز، به نفع خود تغییر میدهند و هم از طریق مبارزه ای که برای  تحقق این خواسته ی روزمره و جاری شان داشته اند، درجه ی آگاهی و سازماندهی مبارزاتی خود را افزایش میدهند و تجارب جدیدی در راه مبارزه کسب میکنند؛ بدین ترتیب هم از لحاظ معیشتی و اجتماعی و رفاهی جان بیشتری گرفته اند و هم درجه ی سازماندهی و اتحاد طبقاتی خودشان را تقویت کرده اند تا قدم به قدم و در اتحاد سراسری طبقاتی ( و اتحادی فرا رشته ای و فرا منطقه ای و به صورت هر چه بیشتر جهانی) بیشتر و بیشتر به هدفی اساسی تر یعنی دگرگونی اساسی و بر هم ریختن مناسبات استثماری سرمایه داری نزدیک و نزدیک تر شوند.
به این علت است که طبقه ی کارگر بهبود و تغییر در معیشت و وضعیت اقتصادی-اجتماعی-سیاسی و تغییر در قوانین موجود را در دستور کار خود دارد اما این موضوع، تنها دستور کار مبارزه ی طبقاتی نیست بلکه زمینه و بستر جاری برای تقویت جان مبارزاتی و افزایش سازماندهی است برای دگرگونی اساسی و برای برانداختن مناسبات طبقاتی.

از سویی باید تاکید کرد که رفرم و بهبود تنها و تنها با مبارزه ی جمعی و سازمانیافته و با عقب راندن سرمایه داری به دست میآید و نه با دخیل بستن و گدایی و خواهش و التماس و همکاری و همراهی با سرمایه داری. چون قطعا سرمایه داری از منافع خود عقب نشینی نمیکند مگر به زور متحدانه و سازمانیافته ی  کارگران. این است فرق رفرم ایجاد کردن به نیروی طبقاتی با تنها و تنها به دنبال رفرم بودن( یعنی رفرمیسم).

با توضیحات فوق معلوم میشود که اگر کارگران بتوانند با نیروی جمعی خود و از خلال مبارزاتشان سرمایه داری را خسته کرده و به عقب نشینی وادار کنند از جمله میتوانند و باید در قوانین موجود نیز تغییر ایجاد کنند. اگر چه این، تنها جهت و زمینه ی مبارزه نیست.

سرمایه داری در هر صورت سعی میکند آنجا که احساس خطر میکند، فعالیت های کارگران را چه منطبق بر قانون باشد چه نباشد غیر قانونی اعلام و اطلاق کند تا راحت تر بتواند کارگران را سرکوب و تعقیب قضایی-امنیتی بکند و در راه مبارزاتشان ایجاد سد کند. به همین دلیل است که نباید تنها به انطباق یک فعالیت بر فلان یا بهمان قانون جاری دل بست چرا که آنجا که پای منافع سرمایه داری در میان است همیشه بند و تبصره و یا نهایتا تفسیری از قانون انجام میگیرد که سعی شود در آن کارگران را محکوم کنند.

اما چنانچه به واسطه ی مبارزه ی جمعی کارگران و در نتیجه، تغییر قانون یا قوانینی به نفع کارگران اتفاق بیافتد و کارگزاران سیستم سرمایه داری، دستشان در بهانه تراشی برای سرکوب کوتاه تر باشد این وضعیت مبارزه را برای کارگران مقداری آسانتر میکند؛ چرا؟ به این دلیل ساده که آن قانون تغییر یافته نیست که ضمانت آسان تر شدن فعالیت کارگران را فراهم میکند بلکه آن نیروی سازمانیافته ی کارگری- که سرمایه داری را برای این تغییر قانون به عقب رانده و تسلیم کرده – است که کماکان بیم و ترس در سیستم سرمایه ایجاد کرده که باعث ایجاد درجه ای بیشتر از‌آزادی ِفعالیت برای کارگران شده است. به عبارتی، آسانتر شدن شرایط فعالیت، باز به دلیل همان نیروی تهاجمی سازمانیافته ی کارگری است؛ قانون تغییر داده شده در این زمینه نیز تنها و تنها تصویر و شکل و نتیجه ی حقوقی و سیاسی همان نیروی عقب راننده ی کارگران است که با بی میلی و از سر ِاجبار و توسط سرمایه داری و در قالب کلمات و در قانون گنجانده شده است.

قدرت و امکان بیشتر فعالیت کارگری، مستقیما به دلیل قانون تغییر داده شده نیست بلکه از همان نیروی کارگری سرچشمه میگیرد که قانون را تغییر داده است.

به این دلیل است که تاکید میکنیم ایجاد رفرم و بهبود و اصلاح از جمله در قوانین تنها و باید به نیروی متحد و سازمانیافته ی کارگری اتفاق بیافتد. و جز این هم نیست؛ کسانی میتوانند به نیت خیر سرمایه داری توهم داشته باشند و تصور کنند سیستم و مناسبات سرمایه داری را میشود اصلاح کرد و بستر فعالیت شان را همکاری دوجانبه(تعامل) با سرمایه داری تعریف کنند: خودشان را معطل کرده اند( ویا دقیقتر بگوییم آنها متحدان سرمایه داری هستند)؛ آنان تنها و تنها سد راه مبارزات کارگری اند و تغییراتی که به واسطه ی این دست فعالیت های آنان به دست میآید با رضایت کامل سرمایه داری است و این تغییرات، تنها آن مقدار است که رضایتی نسبی در بخش هایی از طبقه ی کارگر ایجاد کند تا به مانند سوپاپ اطمینانی از تجمع و تجمیع روزافزون نیروی عظیم طبقاتی کارگران جلوگیری به عمل آید. این دسته ی اخیر، فعالین رفرمیست هستند زیرا تنها و تنها به دنبال رفرم و اصلاح هستند و منجمله در زمینه ی برخوردشان با قانون، تنها و فقط باور به تغییر در قوانین دارند و چهارچوب فعالیت شان ( رفرمیسم )، کاملا باب طبع و مطابق منافع سرمایه داری است.

کمی هم درباره ی برخوردهای سرمایه داری به کارگران با ابزارهای حقوقی و قانونی و بالعکس به نحوه ی مواجهه ی کارگران فعال و پیشروان، در مقولات قانونی و منجمله مجوز قانونی بپردازیم.
اگر سرمایه داری و قانونش به فعالیت های جمعی کارگران عنوان ” غیر قانونی ” بدهند جای تعجب نیست. اگر خواستیم به صورت آموزشی به کسی نمونه ای از قانون سرمایه داری و ضد کارگری نشان بدهیم کافی است به جای توضیح و نشان دادن بسیاری از قوانین سرمایه داری، جایی که عنوان غیر قانونی به فعالیت های کارگران اطلاق شده است را معرفی کنیم و توضیح دهیم چگونه این قانون سرمایه داری برای سرکوب کارگران به کار میآید و کارکردش دفاع از منافع سرمایه است.
این وظیفه ی کارگزاران امنیتی و قضایی سرمایه داری است که حتا اگر شما با مجوز فعالیت کنید و یا درست منطبق با فلان ماده ی قانونی فعالیت کنید تلاش کنند تا باز هم شما را به شکلی با عناوین و تفاسیر و تبصره و ماده های قانونی سرکوب کنند و برچسب غیرقانونی بر پیشانی شما بزنند تا کارگران نتوانند به فعالیت جمعی و متحدانه در راستای منافع طبقاتی خود ادامه دهند.
با دانسته هایی اندک از دانش مبارزه ی طبقاتی میشود فهمید که اگر یک تشکل کارگری (و علی العموم یک نهاد یا سازمان طبقاتی و کارگری)، بخواهد آنقدر منتظر بماند که سرمایه داری به او مجوز فعالیت بدهد و آنگاه فعالیت کند، در درک ماهیت سرمایه داری دچار اشتباه شده است و یا اینکه فعالیت خودش را تنها و تنها در راستای انجام اصلاحاتی چند در مناسبات سرمایه داری تعریف کرده است.
اما آیا وادار کردن سرمایه داری و سیستم قضایی-امنیتی اش به اینکه مجبور شوند در مقابل فعالیت های یک تشکل عقب نشینی کنند و آنرا ثبت کنند و یا به آن مجوز بدهند باید به عنوان ضعف قلمداد شده و از آن دوری شود؟ خیر ! در این مورد این کارگران بوده اند که سرمایه داری را وادار به عقب نشینی کرده اند و این موضوع برای فعالین یک پیروزی محسوب میشود.درخواست مجوز دادن و مجوز گرفتن نشانه ی رفرمیسم نیست؛ رفرمیسم وقتی اتفاق افتاده که سرمایه داری بتواند در صورت ثبت و مجوز دادن، فعالیت شما را محدود و مشروط کند و یا در صورت سلب مجوز یا غیر قانونی خواندن شما، فعالیت تان و تشکل تان را متوقف کند.

این شیوه از فعالیت یک درک درست از مبارزه ی طبقاتی را طلب میکند. ما کارگران و فعالین و تشکل های کارگری، هیچ گاه صرفا به قانونی بودن و مجوز دار بودن دل خوش نمیکنیم اما چنانچه ظرفیتی در قانون وجود داشت که ما با حفظ پرنسیپ ها و اصول فعالیتی مان توانستیم از آن استفاده کنیم اینکار را انجام میدهیم. و حتا در بخش هایی از مبارزه مان نیز سرمایه داری را وادار به عقب نشینی میکنیم تا قانونی را به نفع ما تغییر دهد و یا با مبارزات پیگیر و تعطیل نشدنی مان، او را خسته و تسلیم میکنیم تا ما و فعالیت و تشکل مان را ثبت کند و بدان مجوز دهد، با این پیش فرض که میدانیم با وجود مجوز دار بودن و یا ثبت شدن نیز هر لحظه سرمایه داری در کمین است تا به نحوی به ما ضربه ای بزند: یا به فعالیت یک یا چند فرد در تشکل، عنوان غیرقانونی دهد و بدین بهانه کل تشکل را غیر قانونی اعلام کند و یا اگر احساس کرد در اتحاد ما ضعفی پیش آمده به بهانه ای فعالیت یا تشکل ما را غیرقانونی اعلام کند. خلاصتا، مجوز دار شدن با عقب راندن سرمایه داری، یک دستاورد برای ماست اما تمام کار ما نیست و همچنین باعث نمیشود ما تصور کنیم سرمایه داری لحظه ای از بهانه جویی برای سرکوب فرد ، افراد یا کلیت فعالیت و تشکل ما غافل میشود.

گفتیم که مجوز گرفتن و فعالیت با عنوان قانونی برای مبارزان رادیکال، با این شکل شروع نمیشود که ما منتظر میمانیم تا مجوزی داشته باشیم و آنگاه فعالیت کنیم. بلکه ما بنا به دلیل پایگاه طبقاتی مان و به دلیل اینکه به صورت واقعی در مناسباتی استثماری در بند و زنجیریم، و بنا بر باورمان به مبارزه طبقاتی و برای پیشبرد مبارزه مان، فعالیت مان را آغاز میکنیم و در پیشرفت مبارزه ی جمعی، وقتی توانستیم سیستم را درمانده کنیم، چنانچه توانستیم با مجوز فعالیت میکنیم؛ اما میدانیم این قانونی بودن نیست که به کار ما اصالت و وجاهت میدهد بلکه خود مبارزه طبقاتی است که برای ما اهمیت دارد؛ اگر هم فردای روز ثبت و مجوز دار شدن باز اعلام شد که کار ما غیر قانونی است شوکه نمیشویم و یا پس نمیزنیم بلکه با کمترین توهمی به کلیت نظام قانونی-حقوقی-امنیتی سرمایه داری به کارمان ادامه میدهیم. البته که هر وضعیت و شرایطی ساز و کارها و تاکتیک های خاص خودش را میطلبد. ممکن است با توجه به شرایط روز، تاکتیک های کار ما با دیروزمان تفاوت داشته باشد. ما در این مبارزه باید به خوبی بدانیم با کدام نقشه ها باید هر چه بیشتر از کمند سرکوب و فشار رهاتر شویم.

اگر یک روز به ناگاه از قانونی به غیر قانونی یا ازغیر قانونی به قانونی تبدیلمان کردند یا بعد از مدتی که رسما نگفته اند شما غیر قانونی هستید این چنین چیزی را اعلام کنند، اتفاق خاصی برای ما نیفتاده است چون آنها هر لحظه و هر جا و هر تعداد از فعالین را که توانسته اند زیر فشار قرار داده اند؛ چنانچه اینگونه چیزی اعلام کنند ما تنها برخی پاسخهایمان را در برخورد با آنها تغییر میدهیم تا کمتر بتوانند بهانه ی به اصطلاح قانونی از گفتار ما بیرون بکشند. ولی کار ما در اصل همان است که بود. این اطلاعیه رسمی قانون نیست که میتواند ما را متوقف کند، عقب نشینی خود ماست. اطلاعیه رسمی برای غیر قانونی اعلام کردن ما، تنها ترفندی برای ایجاد مقداری بیشتر سرکوب و ترس است تا شاید از این طریق هم موفق شوند افراد معدودی را کم فعال تر کنند؛ آنها با اعلام اینکه میخواهیم شما را رسما غیر قانونی اعلام کنیم میخواهند پیشاپیش محک بزنند که عکس العمل ما چیست. چنانچه همگی یکصدا و هم باور باشیم که قانون یعنی دفاع از حقوق و مطالبات کارگری و ما به کارکان ادامه میدهیم زیرا حق خود را میخواهیم، آنها باز هم دچار شکست شده اند.
اکنون حالت عکس مورد بالا را بررسی میکنیم: در صورت اعلام قانونی بودن یک فعالیت، آیا ما نباید مراقب نقشه های دیگر آنها باشیم؟
به عنوان مثال فرض کنیم در اثر فشار جمعی و سازمانیافته ی کارگری، سرمایه داری عاجز شده و به شما ویا تشکلتان و یا یک فعالیت و یا حضور شما در جایی عنوان قانونی یا مجوز میدهد. خوب شما از این فرصت استفاده میکنید. این میوه ی پیروزی شما و عقب نشینی آنهاست؛ اما باید به یاد داشته باشیم آنها هر لحظه در کمین هستند تا کلکی از آستین بیرون کنند و شما باید نقشه ی دومی نیز در برنامه داشته باشید؛ شما نباید تمام نیرو، امید، توان، امکان و برنامه هایتان را با امید به ثبات این مجوز قانونی بنا کنید؛ شما باید امکان برگزاری مراسم، امکان برگزاری کنفرانس، برگزاری جلسسات اعضا، جلسه ی آموزشی، جلسه ی کارگری، امکان نشر، امکان تبلیغ و یا هر نوع مورد یا فعالیت دیگر که اکنون مجوز آنرا دارید را به صورت موازی و در جایی دیگر و یا یا با امکاناتی دیگرنیز، بدون اینکه لازم باشد سیستم آنرا تایید کرده باشد یا در آنمورد مطلع شده باشد، برای خود و تشکل تان برنامه ریزی و برقرار کرده باشید؛ یعنی بلافاصله در صورتی که سیستم، آن امکان قانونی را سلب کرد یا فعالیت و اقدام شما را غیر مجاز و غیر قانونی خواند، شما بلافاصله به سراغ نقشه ی شماره ۲ خود میروید و فعالیت و کارتان لنگ نمیماند.
به عبارتی شما همیشه دست خود را رو نمیکنید و مگر آنها میکنند؟!

اشاره شد که در خلال مبارزه ی جمعی و سازمانیافته ی کارگری برای بهبود و اصلاح و رفرم و از جمله تغییر در قوانین است که سرمایه داری عقب نشینی میکند و مثلا یک تشکل موفق میشود بعد از مبارزات طولانی و تسلیم کردن سیستم، تشکل خود را ثبت کند. اما باید تاکید کرد که هیچ فرمول کلی ای برای اینکه بخواهیم ادعا کرده و یا نشان دهیم که آیا فلان مورد ثبت یا قانونی دانستن یک تشکل کارگری، قطعا بابت رزمنده بودن آن تشکل و عقب نشینی سرمایه داری هست یا خیر وجود ندارد. این موضوع تنها و تنها بر اساس شناخت از وضعیت آن تشکل و درجه ی درگیری اش با سرمایه داری و دانستن کامل شرح درگیری ها و تلاش های اعضایش و بررسی کلیت برنامه ها و عملکرد و خط و ربط و کارکرد و خروجی آن تشکل قابل بررسی است، نه اینکه، تنها با بررسی یک اقدام و عملکرد از کلیت برنامه های کاری آن تشکل.
حالا به ارایه ی فرمول بندی ای ساده از مبارزه دو بعدی میپردازیم:

گفتیم که در نظام سرمایه داری، قرار نیست وضعیت اقتصادی-اجتماعی-سیاسی و از جمله قانون جاری به نفع کارگران باشد مگر اینکه کارگران به زور اتحاد و سازمانیابی طبقاتی خود تغییر و بهبودی در شرایط و از جمله تغییری در بخش یا بخش هایی از قانون بدهند؛ اما مادامی که مناسبات مزدی-طبقاتی و نظام سرمایه داری حاکم است حتا اگر پیشروی های زیادی برای بهبود معیشت طبقه ی کارگر حاصل شده باشد، مبارزه ی طبقه ی کارگر به پایان نرسیده است؛ کارگران و فعالان کارگری لازم است دو هدف همزمان را در مبارزه به پیش برند: ۱-ایجاد بهبود و رفرم و بهبود وضعیت معیشتی ( اقتصادی-اجتماعی-سیاسی ) و افزایش جان و نیروی مبارزاتی و ۲- در این بستر و همزمان، افزایش آگاهی طبقاتی و اتحاد و سازمانیابی طبقاتی برای محو مناسبات اقتصادی-اجتماعی-سیاسی موجود !

ما به صورت قراردادی  این شیوه ی بنیادین از مبارزه را “مبارزه ی دو بعدی” نام مینهیم. و این تنها یک نامگذاری برای نشان دادن اهمیت همزمانی این دو ایده و شیوه ی فکر-فعالیت است وگر نه این دو، به صورت کاملا یگانه، درهم تنیده و همزمان و غیرقابل تفکیک هستند و در واقعیت ِ مبارزه ی جاری و روزمره نباید و نمیتوانند از هم جدا باشند که اگر باشند یک جای اساسی کار میلنگد.
در این مبارزه، هر کدام از این دو هدف و دستور کار همزمان، از مبارزه حذف یا کمرنگ شود یا مبارزه را تنها تبدیل به مبارزه ی رفرمیستی میکند زیرا تنها به رفرم میاندیشد و در آن راستا مبارزه میکند و یا از طرفی دیگر مبارزه ای توهمی و انتزاعی خواهد بود، مبارزه ای  بدور از واقعیات و تنها نشستن و نشستن بدون مبارزه برای واقعیات و در دل واقعیات، تا لابد، روزی سیستم طبقاتی خود به خود و به نفع کارگران محو شود! هر کدام از این دو هدف-دستور کار را فراموش کنیم، از یک سوی پشت بام سقوط کرده ایم.

برای کارگران و فعالین کارگری و تشکل هایشان قوانین موجود راه چاره نیستند، اما باید تلاش کرد در کنار سایر عرصه های مبارزاتی، تا ” حد ممکن” قوانین موجود را نیز به نفع خود تغییر داد و یا اینکه از هر مقدار از قوانین موجود به نفع خود بهره جست. ماجرا این است که شما و همرزمانتان هستید که میدانید که آیا این تنها تلاش و تنها بُعد از فعالیت است که در برنامه دارید یا خیر؟ برنامه ای که شما برای تلاش و مبارزه ی جمعی تان در نظر دارید اگر تنها به درخواست و التماس از سرمایه داری و قوانینش محدود نمیشود و شما برنامه های دیگری در نظر دارید پس نگران اینکه دیگرانی چند که معمولا بی عملانی به دور از مبارزه هستند چه میگویند نباشید!
مبارزه ی طبقاتی یک فرمول ساده مانند برخی بازی های مخصوص کودکان ندارد که بتوان با انجام یک سوال و جستجوی ساده درباره ی آن نظریه قطعی داد که آیا رادیکال هست یا خیر. اگر چه برخی خطوط قرمز و پرنسیپ ها و اصول ِ بنیادین مبارزه به هیچ وجه قابل اغماض نیستند و کارگران و فعالان کارگری، در هر زمان و در هر شرایطی به خوبی سعی میکنند تا سرحد توان خود و به هر قیمتی از این ارزش ها و پرنسیپ ها و اصول انسانی و مبارزاتی پاسداری کنند.
اکنون بیاییم یک سوال را بررسی کنیم : یک تشکل کارگری، از یک مرجع قانونی در نظام سرمایه داری درخواست مجوز میکند. شما چه تحلیلی از این اقدام میکنید؟ آیا این یک اقدام رفرمیستی است؟
بگذریم از اکثریت بی عملان و خود-مبارزخواندگانی که تنها چیزی که یاد گرفته اند تحلیل تک کلمه ای و به عبارتی نسبت دادن مقادیری انگ همیشه موجود در جیب خود، به دیگران و اقداماتشان است برای اینکه کسی یا فعالیتی را از تحلیل و نظرشان بی نصیب نگذارند!
من فرض را بر این گذاشته ام که سوال کننده و یا بررسی کننده ی پرسش فوق، خود میداند عناصر، شرایط، واقعیات و باید ها و نباید های مبارزه ی جمعی کارگری دارای چه ابعادی است و چه سختی ها و چه فرصت ها و چه چالش هایی دارد.
با این پیش فرض باید گفت به سادگی نمیشود فرمول وار و کلیشه ای جوابی از آستین درآورد و گفت که آیا اقدام فوق رفرمیستی است یا رادیکالیستی.
 به باور نگارنده، چنانچه درخواست کنندگان مجوز، برنامه عمل و نقشه ای مناسب در ذهن داشته باشند و بدانند که چه میکنند و چنانچه، باورها و اقداماتشان در چهارچوب “مبارزه ی دو بعدی” فوق الذکر میگنجد، پس میدانند که دارند چه میکنند و برنامه شان ابعاد دیگری دارد که نیازی به شرح عمومی آن نمیبینند؛ اینان نباید وقت و انرژی زیادی برای عکس العمل نشان دادن به سنگ پراکنی ها و تخریب های عده ای که خود را پشت عبارات و کلمات رادیکال پنهان کرده اند اما در عمل تنها هیچی بزرگ هستند، صرف کنند. مبارزه ی رادیکال  در عبارتبندی و لفاظی و ادعا و شعارهای رادیکال جریان ندارد؛ آنان که مبارزات رادیکال میکنند معمولا بی صداتر و بی هیاهوترند و مبارزه ی دوبعدی را به پیش میبرند. البته هر جا که لازم است نیز به تبلیغ و ترویج و آموزش و روشنگری و به صورت عمومی و گسترده هم مشغولند.

فعالین کارگری قانون سرمایه داری را معیار و جوازِ فعالیت خود نمیدانند اما تا جایی که بتوانند از آن برای پیشبرد مبارزه شان بهره میبرند و تا جایی که میتوانند هم به نیروی جمعی آنرا تغییر میدهند و این تغییر اما باید تنها هدف آنان نباشد بلکه تنها بخشی از مبارزه ی دو بعدی شان.
با باور و عملکرد رادیکال و با اتخاذ شیوه ی مبارزه ی دوبعدی فوق الذکر، کارگران و فعالان کارگری، در بستر مبارزات روزمره برای کسب هر چه بیشتر مطالبات جاری و انجام تغییرات در وضعیت معیشتی خود ( و تغییر در اوضاع اقتصادی-حقوقی-قانونی-اجتماعی-سیاسی)، و از خلال افزایش آگاهی و سازماندهی طبقاتی خود هر لحظه و هر مرحله به هدف نهایی، که عبارت باشد از لغو استثمار انسان بر انسان و برقراری جامعه ای برابر و آزاد (و در یک کلام رهایی اساسی و نهایی بشریت)، دست خواهند یافت.

در جمع مستمر این تغییر های کمی است که آن تغییر کیفی نهایی و اساسی به دست خواهد آمد که همان الغای نظام و مناسبات طبقاتی است. البته که باید هر ذره از این کمیت ها رنگ و هسته و راستایی از آن کیفیت مطلوب نهایی در خود داشته باشد. دست اندرکاران مبارزه میدانند و لمس کرده اند  که این تغییرات کمّی، چگونه، بستر و با توضیح و تعبیری ساده تر، بهانه ای در راستای افزایش توان جمعی،آگاهی و قدرت اتحاد و سازمانیابی طبقاتی میشوند تا بدانجا که در ” نبرد نهایی”، استثمار انسان از انسان برافتد و انسان دارنده ی زیستی شاد و برابر و آزادانه باشد در اجتماعی انسانی و غیر طبقاتی.

کاوه صیادی- 25 اردیبهشت 93