کاوه صیادی – جعفر عظیم زاده و شمشیر چوبین

جعفر عظیم زاده و شمشیر چوبین
کاوه صیادی

جعفر عظیم زاده از اعضای هیات مدیره ” اتحادیه آزاد کارگران ایران” در مصاحبه ای در سایت ” اتحاد ” مطالبی عنوان کرده است که قرار بوده حول بررسی این موضوع باشد که دورنمایی که دولت روحانی برای کارگران ترسیم کرده در واقع دارای چه ماهیتی است(1)؛ اما در اصل، مقصود او چیزی نبوده است جز حمله ای ناموفق و بی ترکیب و ضد کارگری به “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری”. این را از متن مصاحبه میشود به راحتی دید و از دیدن آن نیز متاسف شد.
انگیزه­ی من از تحریر این مطلب، روشنگری در باره­ی نمونه ای از یک سنت ضد کارگری است که این بار توسط عظیم زاده و علیه یکی از تشکل­های سرشناس، رادیکال و تاثیرگذار در جنبش کارگری( یعنی کمیته هماهنگی)، علم شده است. و حالا که اوست، کسی که دست به این­کار شده است، پس باید مقداری درباب اظهار نظرش و پشتوانه ی عملی- فکری او و زمینه ای که باعث میشود او این­چنین حباب وار خود را در هوا ببیند و افاضات کند را بررسید و کاوید؛ اگر نه بحث من صرفا و لزوما بر سر یک فرد و لزوما دفاع از یک تشکل مشخص نیست؛ مراد من از این نوشتار واکاوی ” مشتی است نمونه خروار” و آنهم در باره­ی یکی از سنت های ضد کارگری و ضد اتحاد و همدلی در جنبش کارگری. مصداق، اما جعفر عظیم زاده است و مصاحبه اش، که به آن می­پردازم.
چنانچه به مطلب فوق الذکر(مصاحبه)، نظری بیاندازیم انگیزه­ی اصلی عظیم زاده، از انتشار سراسیمه­ی این مصاحبه، کاملا معین می­شود. باید گفت که نظرپردازی و مطلب نگاری در باب بحث دستمزد و یا خطاب به وزیر کار دولت روحانی، در سایت اتحادیه و حتا به قلم نامبرده، به تعدادی هست که وقتی به مطلب مورد اشاره، نظری می­اندازیم می­بینیم اتفاقا هیچ بحث جدید و مهمی طرح نشده و تنها نیازی که باعث شده به بهانه­ی دستمزد و وضعیت کارگران و به بهانه­ی بررسی شعار های دولت روحانی، این مصاحبه ترتیب داده شود، حمله ای هیستریک و البته هم قامتِ فکر و شیوه­ی فعالیت عظیم زاده، کوتاه و بی نتیجه و علیه “کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری”(از این پس، کمیته هماهنگی) بوده است.
ماجرا چیست؟ بهانه ی این حمله­ی دون کیشوت وار(مطابق سوالی که مصاحبه کننده می­پرسد و عظیم زاده نیز تصریح می­کند)، دو بیانیه­ی اخیر کمیته هماهنگی، یکی در بابِ بیانی کلی از اوضاع طبقه ی کارگر و پرداختِ فرمول واری در مورد لزوم اتحاد عمل در جنبش کارگری(2) و دیگری(3) بیانیه مشخص کمیته هماهنگی در مورد لزوم اتحاد عمل برای کسب حداقل دستمزد ماهیانه 2 میلیون تومان برای سال 93 بوده است.
خلاصه­ی بیانات عظیم زاده در بخشی که به کمیته هماهنگی پرداخته است این است که : چرا کمیته هماهنگی طبق سنت اشتباه در میان تشکل­های مستقل کارگری “یکی دو هفته ی مانده به اعلام حداقل دستمزد” دست به این اقدام زده است.(4) وی مایل است فراخوان اتحاد عمل توسط کمیته هماهنگی را این­گونه تحریف کند و تقلیل داده و فرموله کند که که اعضای کمیته ” رویکردشان به مقوله اتحاد کارگران ایران، اتحاد میان صفوف خودشان و همچنین نهادها و تشکلهای موجود است”.او همچنین با اشاره به لزوم فراگیر شدن و جنبشی شدن هر عمل و مبارزه­ی کارگری و با اشاره به فراخوان کمیته هماهنگی، که تشکل­های مستقل در جنبش کارگری را مخاطب قرار داده به این نتیجه میرسد که “چنین نگرشی به مقوله اتحاد یک طبقه بزرگ اجتماعی یک نگرش توهم آمیز و از بالا به طبقه کارگر است”
در پایان مصاحبه او می­افزاید “نشاندن اتحاد چند نهاد متشتت مرتبط با جنبش کارگری به جای اتحاد طبقاتی کارگران ایران و فراخوان به چنین اتحادی در حاشیه (و نه متن) مبارزات روزمره کارگران، لول خوردن در دایره ای بسته و بی انتها است که در کمال تاسف و علیرغم میل باطنی ام باید بگویم حتی برای انسجام صفوف درونی فراخوان دهندگانش نیز دستاوردی نخواهد داشت”
بگذارید از این­جا شروع کنم که اولا چگونه عظیم زاده با صراحتی که در بیانیه­های کمیته در مخاطب قرار دادن ” همه کمیته ها، فعالین، تشکل های کارگری، کارگرانِ کارخانه ها وکارگاه ها و بخش های مختلف کارگری” و نیز “کارگران وهم طبقه ای های تحت ستم واستثمار!” وجود دارد، مخاطب مندرج در دو بیانیه­ی این کمیته را تنها به تشکل­های موجود تقلیل می­دهد و کارگران، فعالین، کارگران کارخانه­ها و کارگاه­ها و بخش­های مختلف کارگری و نیز کارگران و هم طبقه ای­های تحت ستم و استثمار را به دلبخواه نمی­بیند و یا می­بیند اما در مصاحبه عمدا طرح نمیکند تا به حکم مورد نظر خود برسد؟
ثانیا : ایراد اینکه کمیته هماهنگی، کارگران و تشکل­های کارگریِ موجود را مخاطب قرار داده و دعوت به اتحاد عمل کند چیست که عظیم زاده این­همه آشفته و سراسیمه، تمام مبارزات خود(!) را کنار می­گذارد و وظیفه ی فوریِ خود میداند که درست یک روز بعد از انتشار بیانیه­های کمیته هماهنگی، در پی تحریف آن برآید و سپس از این نقطه­ی عزیمت دلبخواه و خود­ساخته، حکم به نگاه از بالا داشتن رویکرد کمیته هماهنگی بدهد؟
آیا کمیته هماهنگی باید فقط و فقط “پروژه” های “ویژه ی خودش” را طرح و عملی کند؟ و من باب اینکه کمیته هماهنگی مطابق این رویکردِ او عمل نمی­کند، عظیم زاده محق است که رویکرد کمیته هماهنگی را از بالا معرفی کند؟ چرا، چون دعوت به اتحاد عمل کرده است؟
وانگهی آیا اگر به قول او اعضای کمیته هماهنگی” رویکردشان به مقوله اتحاد کارگران ایران، اتحاد میان صفوف خودشان و همچنین نهادها و تشکلهای موجود است”، اشتباه میکنند؟
آیا باید رویکرد کمیته هماهنگی – چنانکه میل عظیم زاده است- ، ایجاد تفرقه و برخوردهای سکتاریستی در تشکل­های کارگری باشد؟ و یا اعضای کمیته هماهنگی مطابق آنچه وی میخواهد باید تلاش کنند در صفوف خود، نه اتحاد، بلکه تشتت ایجاد کنند؟!
اگر مقصود عظیم زاده در لابلای این سطور هیستریک اشاره به این باشد که ضروری است که تشکل های موجود، هر چه بیشتر امر مبارزه را در میان صفوف توده های کارگر ببرند بحثی درست است. اما لابد او، خود و تشکل متبوعش(بخوانید تابعش!) را مصداق این رویکرد میداند که این­گونه از سر غرور و خودبینی مفرط، به خود اجازه می­دهد به تشکل های دیگر از جمله کمیته هماهنگی بتازد و خود را در حکم قاضی القضات ببیند و حکم صادر کند! اگر آری، با اتکا به کدامین مصداق یا مصادیق؟ جمع آوری امضا رو به وزیر کار؟ همکاری و بهره گیری جدی از امکانات و فضاها و پشتیبانی “خانه کارگر؟! بحث درباره­ی پروژه ی جمع آوری امضا رو به وزیران و مقامات حکومت سرمایه داری البته تبدیل به تنها تخصص عظیم زاده و چند تن دیگر شده است و این موضوع مجالی دیگر برای نقد و تحلیل می­طلبد. اما آنقدر هست که عظیم زاده که سهل است، حتا بسیاری از فعالین صادق و شناخته شده و یا تشکل­های موثر در جنبش کارگری ( به اعتبار سطح آگاهی و خودسازمانیابی طبقاتی­ای که اکنون جنبش کارگری در آن قرار گرفته) نمی­توانند خود را آنچنان موثر و دارای نفوذ وسیع توده­ ای در میان کارگران معرفی کنند که باعث بشود اینچنین غرور و منم منمی راه بیندازند از آن دست که عظیم زاده راه انداخته است. کمیته هماهنگی با ابعاد بالای کمی و کیفی اینچنین ادعایی نمی­کند، آب سربالا میرود و عظیم زاده خود را در چنین جایگاهی می­داند و ابوعطا نیز سر میدهد و تازه کمیته هماهنگی را در این مورد تخطئه میکند !
حالا باید پرسید آیا این عظیم زاده نیست که خود و تشکل­ش را در آنچنان مقامی بر فراز فعالیت­های کارگری می­بیند که به خود اجازه میدهد این چنین احکامی غیر مسوولانه و از موضعِ شیخ الشیوخ صادر کند؟ آنهم در مورد هر آنکس غیر خودش و از جمله کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری!
خوب است از عظیم زاده پرسیده شود، چگونه است که شما و تنی چند فعال محدود و معدود، نام خود را اتحادیه ای به مقیاس کارگران ایران می­نامید؟ آیا شما دچار همان توهمی نیستید که کمیته هماهنگی را بدان متهم می­کنید؟ یا لابد قصدتان از این­چنین نامگذاری ای این بوده است که چند نفر(انحصارا و فقط شما)، اتحادیه ای “بنا” کنند و این کارگران ایران هستند که ” باید” بدان بپیوندند؟! این توهم نیست؟ این نگاه از بالا نیست؟
قابل ذکر است که مطابق آنچه همه­ی ما شاهد بودیم، کمیته هماهنگی،(مطابق بیانیه­­ها و مقالاتی که اعضایش در آن مقطع زمانی منتشر کردند)، برای مرزبندی با همین رویکردی که شما نیز بدان متوهمید نام خود را از ” کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری” به ” کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری” تغییر داد.
از طرفی، تا جایی که من تا به امروز، اتفاقات و فعالیت های چند تشکل مستقل جنبش کارگری، از جمله کمیته هماهنگی را دنبال کرده ام، هیچ­گاه، کمیته هماهنگی، خود را یگانه تشکل مستقل موجود و یا بالاترین و یا رهبر جنبش کارگری معرفی نکرده و با استناد به اسناد و رویکرد عملی تا به کنونی­اش هم، هرگز به داشتن همچنین نقشی باور نداشته است و خود را به طور کامل در خدمت تشکل­یابی در جنبش کارگری تعریف و تثبیت کرده است. اتفاقا عظیم زاده بسیار علاقه دارد به هیاهوی بسیار برای هیچ ادامه دهد بلکه در این رهگذر برای کلاه خود نمدی جور کند. این در واقع همان ” فرافکنی” خاصِ عظیم زاده و تشویق کنندگانش است.
کافی است نگاهی بیندازیم به گزارش های غیرواقعی “اتحادیه آزاد کارگران” درباره اعتصابات ماهشهر، هنگاهی که ارقام اعتصاب کنندگان را چندین برابر افزایش می­دادند تا لابد از طریق گذاشتن نام خود در پای گزارش های مذکور، این تصور را ایجاد کنند که رهبری این مبارزات در ید قدرت فائقه­ی حضرتشان است و بس!
و یا به گزارش آنها در باب تجمع در مقابل وزارت کار در 3 آذرماه 92 نگاهی بیندازیم(5). چگونه است که از میان چند ده هزار کارگری که اینان ادعا می­کنند آماده­ی اعتصاب سراسری لابد با هماهنگی و فرماندهی حضراتِ “هماهنگ کنندگان طومار اعتراضی” هستند، تنها حدود 300 نفر ” قرار” بوده و اعلام آمادگی کرده اند که برای این اعتراض در مقابل وزارت کار تجمع خواهند نمود و تازه بعد از این همه آسمان و ریسمان بافی های گوش کر کن، فقط چیزی حدود 50 نفر تجمع کرده اند؟ پس کجای این ادعاهای چند ده هزار نفری را باید باور کرد؟ میفرمایید نیروهای امنیتی سرکوب کردند؟ بسیار خوب مطابق گزارش خودتان، نهایتا 300 نفر”اعلام آمادگی” کرده بودند که در محل تجمع حاضر می­شوند! این همان و تنها پروژه ای است که گوش فلک را با آن کر کرده اید. گویی تعدادی به ویژه در خارج از کشور تحت تاثیر تبلیغات پی در پی و مصاحبه و نوشته های متوالی و متعدد، از دور، این آوای دهل را خوش شنیده و باور کرده اند.
من از این بابت متاسفم که تنها، این تعداد کارگر برای بدیهی­ترین حق خود یعنی افزایش دستمزد تجمع کرده اند؛ اما تاسف بزرگتر برای بزرگنمایی­های اتحادیه آزاد است که خروجیِ اقداماتش، تنها (و آنهم به اعتبار گزارش خودش) تجمع 50 نفر کارگر است و در سکوتِ دیگر فعالین و تشکل­ها آدرس­های اشتباه نیز از حجم فعالیت و اثرگذاری خود ارائه می­دهند. جنبش کارگری و منافع کارگران، با این سنتِ تهییجِ بی پایه و اغراق­های مضاعف، مغایرت جدی دارد.
این افسانه بافی ها برای چیست؟ جز این است که تصویری پوشالی از فعالیتشان به دیگران ارائه دهند؟ من قصد نداشتم مشخصا به این گزارش­های مبالغه آمیزِ اتحادیه بپردازم و یا تعداد افراد تجمع کننده در جلوی وزارت کار را واکاوم و بربشمارم و گمانم این بوده و هست که آگاهان به مسایل جنبش کارگری، خود، به درستی یا نادرستی و چند و چون و باید –نباید ها و اساس این حرکت و نیز گزارش های منتشره واقفند. اما هنگامی که این سکوت باعث می­شود که امر بر آقای عظیم زاده مشتبه شود که گویی “علی آباد نیز دهی است” لاجرم خواستم اشاره ای به این موضوع نیز کرده باشم تا دانسته شود “سکوت لزوما، نشان رضایت نیست”.
کمیته هماهنگی، به استناد مطالب آموزشی ای که منتشر کرده، بیانیه­هایی که صادر کرده و فعالیت­های عملی­ای که برای اتحاد در صفوف جنبش کارگری(و اگر آقای عظیم زاده نیز مانند حاکمیت ناراحت نمی­شوند، صد البته برای تقویت صفوف داخلی خودش نیز) انجام داده است، باور به این امر مبرم دارد که تحرکات کارگری، باید بیشتر و بیشتر در میان توده های کارگران برده شود، اما اعضای کمیته هماهنگی، آن آزادی و راحتی تحرکی که دیگرانی چند دارند (که ریشه در ماهیت بی­خطر فعالیت هایشان دارد) را در اختیار ندارند و دائم و همیشه در زیر سرکوب و فشار بوده اند. با اینهمه به باور من، با وجود همین سرکوب ها، کمیته هماهنگی و دیگر تشکل­ها و فعالین کارگری، باید تلاش­های خود را در به کارگیری تجارب مختلف بیفزایند تا در پیشبردِ رویکرد مذکور بیش از پیش موفق باشند. قطعا ( و بر خلاف نظر عظیم زاده)، این موضوع، نافی این رویکرد صحیح نیست که کمیته هماهنگی، باید با دیگران و در حدود و مرزهای مشترک، ائتلاف و اتحاد داشته باشد. البته این موضوعی است که باب میل آقای عظیم زاده نیست. ایرادی ندارد، جنبش کارگری، خود بر اساس منافعش رویکردهای متفاوتی را می­سنجد و بهترین ها را برخواهد گزید. اما نیازی نیست آقای عظیم زاده اینهمه احساس رقابت و خطر از دیگر تشکل­های جنبش کارگری کند. خطر اصلی جای دیگرست!
آنان که مبارزات سال­های اخیر در جنبش کارگری و هم­چنین به سابقه­ی کمیته هماهنگی و نقش انکار ناپذیرش در مبارزات جنبش کارگری- به همان مقدار که هست- آشنایی دارند خوب می­دانند که کمیته هماهنگی، همواره و از بدو فعالیت، در نوک حمله­ی سرکوب حاکمیت بوده­ست. بیش از 300 پرونده دستگیری و زندان و تعقیب قضایی و آزار و اذیت، تا به کنون برای این تشکل رقم خورده است. رقمی که از مجموعِ برخورد­هایی که با کل دیگر “فعالین کارگری” شده نیز، بیشتر است. هر روزه حداقل یکی از اعضای کمیته هماهنگی در زندان محبوس است. دو تا آزاد می­شوند و چهار تا دستگیر! تا کنون دو مرتبه به مجمع عمومی این تشکل حمله شده و اعضای این کمیته بابت شرکت در مجمع، بابت فعالیت­هایشان در میان کارگران، برای برگزاری مراسم­هایی چون اول ماه مه و یا روز جهانی زن، دستگیر و محکوم و زندانی شده اند. بسیار شادمان هستم که این موارد برای مجمع و یا گردهمایی دیگر تشکل­ها اتفاق نیافتاده و یا با اعضایش در این سطح از سرکوب، برخورد نشده است. اما به باور من تنها علتِ این حجمِ گسترده­ی ترسِ حاکمیت از کمیته هماهنگی و نتیجتا سرکوب اعضایش (در مقایسه با دیگر”فعالین کارگری”)، رویکردِ رادیکال کمیته و احساس خطری است که سرمایه داری از نقش و رویکرد این کمیته و اعضایش داشته و دارد.
در بسیاری از موارد در بازجویی های و دادگاه ها، از اعضای این کمیته خواسته می­شود که تنها کافی­ست از کمیته هماهنگی استعفا دهند، آنگاه نه تنها به سرعت آزاد می­شوند بلکه اگر “امکاناتی” برای ” فعالیت کارگری” خواستند نیز در اختیار آنها قرار داده می­شود. خواسته ای که توسط اعضای کمیته هماهنگی با مقاومت و اعتراض جدی و لاجرم احکام زندان و آزار و اذیت آنها و خانواده هایشان روبرو می­شود.
مطابق آنچه بارها از مباحث طرح شده در بازجویی های اعضای کمیته نقل شده است، در چند مورد و در بازجویی ها، به اعضای کمیته هماهنگی گفته شده است” کافی است از کمیته استعغا دهی، برو عضو اتحادیه آزاد بشو، کسی با تو کاری نخواهد داشت!”
آقای عظیم زاده تحلیل شما از این تفاوت برخورد در بازجویی و دادگاه و توسط حاکمیت چیست؟
عظیم زاده درست درک کرده است که اعضای کمیته هماهنگی که دائما زیر ضرب هستند -اما دست از فعالیت برنمی­دارند- در یکی دو سال اخیر، زیر بیشترین فشارها بوده اند. او به همین دلیل است که در حمله ی هیستریکِ خود می­نویسد این­گونه فراخوان ها بیشتر برای ایجاد اتحاد در صفوف داخلی خودشان است! درست است؛ با توجه به این حجم فشار و سرکوب که بر اعضای کمیته هماهنگی می­رود آنان قطعا و باید به فکر اتحاد در صفوف داخلی خودشان هم باشند. اما ناراحتی عظیم زاده از این موضوع چیست؟ برای من، تنها و تنها، شادی حاکمیت از اختلاف در صفوفِ تشکل­های مستقل جنبش کارگری و از جمله کمیته و تلاش برای دامن زدن به آن قابل درک است. ولی علت این موضعِ عظیم زاده را درک نمی­کنم که چرا از این تلاش برای اتحاد نگران است. وانگهی عظیم زاده و یا دیگر فعالین کارگری – حتا به مقدار کم و به اندازه­ی توان محدودشان- باید کمکی باشند به این­گونه اتحاد ها ویا نگران از آن؟
باید باز و دوباره افزود که متن مصاحبه­ی عظیم زاده، تنها و تنها برای حمله ای دون کیشوت وار به کمیته هماهنگی، تنظیم شده است که البته راهی به دهی نمی­برد. نه کمیته هماهنگی “بیدی است که با این بادها بلرزد” و نه دیگر فعالین و تشکل­های کارگری. غرور متوهمانه (به راستی برای چه؟!)، باعث شده که عظیم زاده، دیگران را تشکل­های “متشتت” بخواند و تلاش­هایشان برای مساله اتحاد را “لول خوردن در دایره ای بسته و بی انتها” ارزیابی کند. راست می­گوید: اوست که، نه در دایره، که در خطی “راست” طومار به دست و دست افشان، راهِ “خانه ی کارگر” تا دفتر وزیر را “لول نمی­خورد” که مفتخرانه می­پیماید!
از حاکمیت سرمایه داری پنهان نیست، از آقای عظیم زاده نیز پنهان نباشد که نه تنها کمیته هماهنگی، بلکه کلیت جنبش کارگری، راه خود را در خلال مبارزات نفسگیر طبقاتی خواهد یافت و تسلیم سرکوب و فشار نخواهد شد. اما معلوم نیست چرا او از سربلند کردن هزارباره­ی کمیته هماهنگی در زیر این­همه فشار هراس دارد و تلاش موفق اعضای این کمیته در هر بار قوی تر ظاهر شدن از پسِ این­همه سرکوب های حاکمیت را دستمایه­ی خوشحالی علنی خود می­کند!؟ تا جایی که یک روز بعد از انتشار بیانیه­های کمیته هماهنگی، عصبانی و نا امید، لابد نزد خود می­گوید” ای وای باز هم کمیته هماهنگی! مگر اینان را این­همه زجر نمی­دهند؟ پس چرا دوباره اینها و فعالیت­هایشان باز ادامه دارد؟! باید کاری کنم و چیزی بر علیه­شان بنویسم !”
ایشان بهتر است مقداری از ذوق زد­گی خود از بابت پروژه ی جمع آوری امضا بکاهد، که “شب دراز است و قلندر بیدار”! زیرا لاجرم باید نتیجه ای عملی و عینی از این پروژه، برای کارگران به دست بیاید و نه اینکه به قول گزارش خود اتحادیه آزاد در تاریخ 4 اسفند ماه 92، حضور مجدد تعدای اندک تر از دفعه­ی پیش در محل وزارت کار را رقم بزنند. اثر پروژه­ی امضا توسط این افراد- برعکس تبلیغات پر حجم شان- آنچنان اندک و کم اثر بوده که به قول متن گزارش(6)، نه تنها وزیر کار، بلکه حتا معاون او نیز برای دیدار با آنها حاضر نشده است.(چنانچه پروژه­ی امضا، نیروی فشاری جدی علیه دولت ایجاد کرده بود هرگز این­چنین برخوردی با این افراد صورت نمی­گرفت). به قول یکی از دوستان کارگر : شما هر که باشید و به وزارت کار مراجعه کنید با ارائه کارت شناسایی می­توانید به اتاق کار “یوسفی” مشاور معاون روابط کار ( یعنی یکی از خیل کارمندان وزارت کار) مراجعه کرده و صحبت کنید.
اگر عظیم زاده، گمان می­کند فلان یا بَهمان پروژه ی فعالیتی اش فی الواقع، اقدامی به جا و درست برای جنبش کارگری است چرا به جای تاختن به فراخوان اتحاد عمل توسط کمیته هماهنگی، کشفیات و موفقیت های(!) خودش را در اختیار دیگران قرار نمی­دهد؟ خیر، ایشان بر خلافِ تعارفِ ریاکارانه و کم مایه ای که در مصاحبه، بابت امید به موفقیت کمیته در این­گونه اقدامات برای اتحاد عمل و نیز تقویت صفوف خود، به خرج داده است، در اساس، باوری به آنچه ” میل باطنی اش” فرمایش کرده است ندارد؛ حقیقت در همان ” علیرغم” خوابیده است!
اما جنبش کارگری و فعالینش کور و کر نیستند و تمام این­همه اظهار فضل و همچنین تمام فعالیت ها را می­بینند و به درستی از میان این رویکرد های گوناگون، انتخاب خود را خواهند کرد.
از این بابت جای نگرانی نیست، این همه گفته شد تا آقای عظیم زاده بلکه به خود آید و اگر او را سرِ همکاری در اتحاد عمل طبقاتی نیست دست کم گوهر افشانی نیز نکنند. گاهی چیزی نگفتن نشانه­ی لال بودن نیست ! تعداد معدودی که دل در گرو این رئیس دایم هیات مدیره این تشکل، نهاده اند، خوب است قدری منصفانه نگاهی به این ماجرا( که اولین نیست و قطعا آخرین نیز نخواهد بود)، بیاندازند و چنانچه کلیت مبارزه­شان را هنوز برای خود و جنبش کارگری، مهم و حیاتی می­دانند با اینگونه تفرقه افکنی های دشمن شاد کن مرزبندی کنند.
این­گونه است که جعفرعظیم زاده، پیمانکار محترمی که به خاطر” میل باطنی اش” به کارگران علاقه مند شده است، “دون کیشوت وار” شمشیری چوبی به دست گرفته و در هوا می­چرخاند و تنگ نظری خود از دیدنِ توان و ابعاد کمی و کیفی کمیته هماهنگی را این­گونه عریان به نمایش می­گذارد؛ غافل از اینکه نمی­داند در میدانی که زیر نور دید همگان است،­ ” عرض خود میبرد” اما در تحلیل نهایی و در پروسه­ی مبارزه و در پویه ی زمانی، توان این را ندارد که ” زحمتی” برای کارگران، فعالین کارگری، تشکل­های کارگری و جنبش کارگری ایجاد کند.
این که کمیته هماهنگی و اعضایش درگیر مبارزه­ی شبانه روزی و خستگی ناپذیر خودند و بر خلاف میل آقای عظیم زاده، مضافا صفوف داخلی خود را نیز بیش از پیش تقویت می­کنند، و برای اینگونه افاضاتِ تنگ نظرانه­ی آقای عظیم زاده، وقتی صرف نمیکنند، اینکه کمیته هماهنگی، لابد این گونه مصاحبه­ها و نوشته ها و یا اظهارات مشابه را آنچنان “ارزشمند” نمی­بیند که درباره­ی آن به طور رسمی اعلام موضع کند، نباید باعث شود، عظیم زاده، دهانش از شادی کف کند و باز و دیگر بار، این­گونه اظهار نظراتِ ضد جنبشی و مغایر با اتحاد طبقاتی را بپراکند.( تا روز نوشتن این مطلب، اعلام موضعی رسمی در مورد این مصاحبه­ی کذایی از سوی کمیته هماهنگی مشاهده نکردم).
من که به شخص او امیدی ندارم، اما امیدوارم در برخورد و مواجهه­ی جمعیِ دوستانش در اتحادیه آزاد و دیگر فعالین کارگری، دست کم تا حدی افسار این­گونه برخورد­های هیستریک کشیده شود؛ بیم از آن است که جنبش، برای مبارزه با اینگونه سنت­های ضد کارگری بخواهد ثانیه یا ثانیه هایی هر چند اندک را از دست بدهد؛ وگرنه عظیم زاده ها، دن کیشوت وار و بیش از هرچیز، در کار ِ آزار خودند؛ کمیته هماهنگی و تشکل­های مستقل ِجنبش کارگری، رودهایِ جاریِ پرتلاطمی هستند که به هیچ روی سر باز ایستادن ندارند.

کاوه صیادی- 8-12-92
پی نوشت ها:
1-http://www.ofros.com/mosahebe/ettehad_jaz.htm
2-http://www.khamahangy.com/index.php?option=com_content&view=article&id=1640:1392-11-27-11-21-31&catid=14:1389-12-23-23-57-18&Itemid=27
3-http://www.khamahangy.com/index.php?option=com_content&view=article&id=1644:-2000000-1393&catid=14:1389-12-23-23-57-18&Itemid=27
و http://www.khamahangy.com/index.php?option=com_content&view=article&id=1644:-2000000-1393&catid=14:1389-12-23-23-57-18&Itemid=27
4- مطالبی که زیرخط دارند عینا نقل قول از مصاحبه ی عظیم زاده است
5- http://www.etehadeh.com/?page=news&nid=3446
6- http://www.etehadeh.com/?page=news&nid=3591