کاوه دادگری-تحریم فعال انتخابات و برخی مسایل دیگر

تحریم فعال انتخابات و برخی مسایل دیگر

سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) در مطلبی تحت عنوان” چرا اعلامیه مشترک درباره تحریم انتخابات را امضا نکردیم ؟”به علاوه اسناد مباحثات سازمان مزبور حول پیش نویس اطلاعیه تحریم “شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست”  به تاریخ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ / ۱۶ می ۲۰۱۷ را در سایت “راه کارگر” انتشار داده اند؛که کاری پسندیده و دموکراتیک است. از آنجا که این مباحثات همانطور که در نوشته “راه کارگر” اشاره شده ،محدود به آن سازمان و مواضع “حزب کمونیست ایران” نبوده و به طور کتبی و شفاهی مبادلات نظری و سیاسی در داخل شورا به جریان افتاد. انتشار بیرونی مراسلات  رفقای راه کارگر زمینه لازم را برای بیرونی کردن و طرح مباحث در سطح جنبش کارگری و کمونیستی و به ویژه نظرات و دیدگاهها درباره “مسئله ملی” تاکتیک، سبک کار و روش شناسی تحلیل های چپ در موقعیت کنونی به اندازه ای فراهم آورد تا ما نیز بتوانیم ارجاعات خود را به مراسله های این رفقا به طور علنی طرح نماییم. نوشته ای که به دنبال می آید جمع بندی و نقد این پروسه است .یادآور می گردد بخش‌هایی از این نوشته در پیش از برگزاری” انتخابات” اخیر رژیم  و برخی دیگر پس از انتخابات به مقتضای سیر پیشرفت رویدادهای ایران و نامه های پیاپی رفقای “راه کارگر”- ده نامه – نوشته شده است .این نوشته بخش هایی از تحلیل ما از انکشاف آرایش سیاسی رژیم و افت و خیز ها و زورآزمایی های سناریوها و آلترناتیوهای چندگانه کاربه‌دستان حاکمیت است ؛ و در این جا فقط به نکات و جوانبی از بحث که به مساله ی بیانیه مشترک کومه‌له- سازمان کردستان حزب کمونیست ایران- با احزاب کردی و یکی دو مقاله ی دیگر که به این موضوع مربوط می شوند پرداخته ایم.  ما از این بابت که به طور شفاف حداقل برای خودمان صحت و سقم همه تحولات و پیش بینی ها را معین کرده باشیم هر دو بخش را – بخش پیش و پس از انتخابات و صرفا در چارچوب مباحثه تحریم- در اینجا نقل کرده ایم.

***

 در ارتباط با نامه اول رفقای راه کارگر به تاریخ ۲۳ فروردین ۱۳۹۶ / ۱۲ آوریل ۲۰۱۷ ما نیز ملاحظه ای به تاریخ 26فروردین1396/ 15 آوریل 2017  جهت طرف‌های شورا ارسال کردیم که آن را در پیوست شماره یک همین نوشته آورده ایم. افزون بر آن اکنون که قرار است این مباحث در سطح بیرونی منعکس گردد، لازم است  مجدداً به چند تز که در نامه اول آمده برخورد کنیم. یکی از این موارد ارزیابی از سطح آگاهی توده ای و قضاوت آنان نسبت به رژیم سیاسی حاکم بر ایران است. رفقای راه کارگر نمی پذیرند که رای مردم به هر یک از کاندیداها میزان بالایی از توهم را  با خود حمل می کند؛ بلکه آن را به عنوان رای اعتراضی “نه” به ولایت فقیه ارزیابی می کند. در اطلاعیه شورای همکاری به این توهم اشاره شده و همین ،مورد اعتراض رفقای راه کارگر قرار گرفته است .واضح است که شکاف معینی در میان آگاهی طبقاتی و توده ا‌ی مردم ایجاد شده که در مقطع هر یک از انتخابات های پیشین خود را به صورت قطبی شدن آراء نشان می دهد.شرکت مردم در انتخابات در پایین ترین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال 1372 به میزان 51% و بالاترین دوره انتخابات  در سال 1376 به میزان 80% بوده است.انتخابات سال 88 به میزان 85% به سبب حجم بالای تقلبات به عنوان کودتای انتخاباتی مورد اعتراض بخش قابل توجهی از مردم قرار گرفت که رژیم را برای اولین بار در یک آزمون قدرت  و زورآزمایی با توده های معترض قرار داد.واضح است که در درجه ی اول آرایی که به مهره‌های دستچین و مورد نظر ولی فقیه داده شده معنایی جز طرفداری ازرژیم  ولایت فقیه وحفظ نظام و غیره ندارد. این حقیقت دیگر از توهم گذشته و به جهل ،عوام زدگی و عقب ماندگی سیاسی آغشته است. می ماند آرایی که به جناح مقابل موسوم به اعتدالگرا و اصلاح طلب داده شده (به ترتیب رفسنجانی خاتمی موسوی کروبی، روحانی) به طور واقع هیچ یک از رای دهندگان به این جناح مدعی نیستند که با رأی خود شرایط زوال و سقوط رژیم را فراهم می‌کنند. آنها توهمی در این باره ندارند. توهم آنان این است که چشم انداز لیبرالی در افق فکری بخش غالب این دسته رای دهندگان غلبه دارد،و در هر دوره علاوه بر بازی در زمین رژیم،مطابق سناریوی انتخاب میانه “بد” و “بدتر”،جانب “بد” را می گیرند،و این تازه بخش آگاه تر این طیف را تشکیل می دهد. یعنی تمایزی قایل می شود میان دو جناح و بر مبنای این تمایز جانب جناح نه چندان نزدیک به ولایت مطلقه فقیه،شورای نگهبان و سایر دستگاه های انتصابی را می‌گیرد .یعنی در واقع مردم از گروه مخالف خوان و شبه لیبرال حمایت می کنند. بدتر اینکه پس از خاتمه نمایش انتخاباتی ،بازیگران و سران جناحین و باند های حاکمیت، به دنبال زد و بندهای پیشین و “نتایج انتخابات” و رای مردم و “وزن کشی”- اصطلاحی کاسب کارانه اما واقعی که روحانی به کار برده- به  تقسیم سهم و غنایم مشغول می شوند ؛ و مردم هم به زندگی عادی خود برمی‌گردند؛ بی آنکه تشکیلا ت، مطالبات و سازمان حرفه ای ،مدنی یا سیاسی قابل توجهی ایجاد کرده و با پیگیری وعده های انتخاباتی مبنایی برای اعتراض و مبارزه متشکل خود فراهم آورند.

این برداشت برای “راه کارگر” قابل درک نیست و تا اندازه زیادی پایه تاکتیکی وی را بی وجه می‌سازد . از این رو از یک اشتباه تحلیلی که در واقع بر اساس توهم “راه کارگر” از رای مردم به اصلاح طلب ها – اعتدال گراها ناشی می شود ،به یک تز انحرافی تر میرسد که بگوید: اگر این فرضیه- فرضیه متوهم بودن مردم به جناحی از رژیم یعنی آن چه که دربیانیه مورد تایید ما آمده است- درست باشد، رژیم جمهوری اسلامی دارای هژمونی درمیان اکثریت مردم است ؛ و رژیمی که از چنین نفوذ توده ای برخوردار باشد سرنگونی اش نمی‌تواند در دستور روز باشد؛ بلکه باید منتظر بود که اکثریت مردم توهم خود را به رژیم از دست بدهند و آنگاه سرنگونی رژیم در دستور کار جنبش قرار می گیرد.

نحوه استدلال جدای از اینکه از لحاظ اصولی صحیح نیست ،مسئله تاکتیک “راه کارگر” در تحریم انتخابات را هم به زیر سوال می برد.

اول به دومی می پردازیم. اگر شعار تحریم انتخابات شما صحیح است چرا توده ها علیرغم موضع سرنگونی طلبی شان – چیزی که “راه کارگر” آن را معادل “رای اعتراضی” قلمداد می کند – همواره به آن وقعی نمی گذارند و بین ۵۰ تا ۷۰ درصد واجدین حق رای در این انتخابات های غیردموکراتیک و فرمایشی شرکت می‌کنند ؛ و نیز اگر این امر کم هزینه و بی خطر را که  عدم شرکت در انتخابات  و نشستن در خانه است ،به جا نمی آورند ،چگونه امید می رود که برای سرنگونی انقلابی رژیم جان فشانی کنند. پس باید جایی و حلقه هایی ازتحلیل غلط باشد که چنین تناقض هایی در تحلیل سطح مبارزه طبقاتی توده ها و منش و افکار عمومی مردم رخ می دهد.به نظر ما این تناقض و سردرگمی عبارت است از عدم درک روشن توسط راه کارگر از تحول سیاسی وفکر اجتماعی درمیان توده های کارگر و زحمتکشان و طبقه متوسط می باشد. البته در این درک کاذب “راه کارگر” تنها نیست و بخش زیادی از چپ نیز در توهمات مذکور شریک است.

اما مسئله‌ی اول و شعار محوری چپ انقلابی در خصوص سرنگونی انقلابی رژیم می باشد. طبیعی است که این یک شعار استراتژیک ماست  و نمی‌تواند به عنوان یک شعار تاکتیکی مطرح باشد. درموقعیت کنونی، از درون این شعار استراتژیک در مقطع انتخابات ها تاکتیک تحریم اتخاذ می‌شود. در جنبش کارگری تاکید بر ایجاد تشکل های سیاسی و حرفه ای و مطالبات مستقل و طبقاتی استخراج می شود و مانند آن. منطقی است که تاکتیک تحریم همه زمانی نیست و می‌تواند در شرایط مشخص دیگری تغییر کند .مجادله لنین درباره تاکتیک تحریم دوما در کل دوره تزاریسم که با فعالیت های انقلابی سوسیال دموکراسی روس از ۱۹۰۰ به بعد تا 1917 مربوط می‌شود، نکات ارزنده ای را در این باره خاطرنشان می سازد.

***

پس از فروپاشی نظام سلطنتی در پی قیام سال 1357/1979 در ایران و عروج رژیم جمهوری اسلامی ، دوره تازه ای در عرصه سیاست و اجتماع باب گردید که به اصطلاح پایه جمهوریت نظام  را تشکیل می داد و آن برگزاری انتخابات های دوره ای بود. به این ترتیب با انتخابات مجلس تدوین قانون اساسی -آنچه که بخش منتقد و رادیکال آن دوره تحت عنوان مجلس موسسان‌ طلب می‌کرد- انتخابات ریاست جمهوری و مجلس خبرگان این روند آغاز گردید که بعداً  در سال ۱۳۷۶ و با عروج اصلاح طلبان حکومتی با اجرای اصول 100 تا 106  قانون اساسی، انتخابات شوراهای شهر و روستا نیز به آنها اضافه گردید. پیش‌تر از همه اینها رفراندوم زودهنگام و تحمیلی “جمهوری اسلامی،آری یا نه ” درفروردین ۱۳۵۸ موتور این نظرسنجی، صف‌آرایی و انتخاب‌گری و انتصابات را روشن کرده بود. با احتساب انتخابات اخیر ریاست جمهوری و شورای شهر و روستا و خبرگان تاکنون بیش از سی بار حاکمیت و مردم وارد این عرصه شده اند.هیئت حاکمه به عنوان فرمان‌روا و مردم به عنوان فرمان بر. در همه این رویدادها نیز ” حفظ نظام  ازاهم واجبات” بوده است. از سال 1374 شورای نگهبان که تحت کنترل ولی فقیه است امر تعیین صلاحیت را در دستان فرتوت خود دارد؛ یعنی به نیابت ولی فقیه و بی‌آنکه به اعتراضات کاندیداها وقعی بگذارد چیدمان دلخواه حاکمیت را تنظیم و اعلام می‌نماید. چه بسیار اشخاص منتخب وتایید صلاحیت شده در دوره قبل، در دوره بعد رد صلاحیت شده‌اند.رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی رئیس “مجمع تشخیص مصلحت نظام” و عضومجلس خبرگان و دو دوره رئیس جمهوردر انتخابات سال ۹۲ و رد صلاحیت احمدی نژاد در دوره اخیر افشاگر رفتار دیکتاتور مآبانه ولی فقیه وفرمایشی بودن و آنارشی حاکم بر پروسه “تعیین صلاحیت” هاست .اتفاقی نیست که در جریان این “تشخیص صلاحیت” و مشروعیت بخشیدن و معنا دادن به عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی ولی فقیه که بر صندلی های شورای نگهبان لمیده اند ، ثبت نام بیش از۱۳۰۰ نفر از داوطلبان ریاست جمهوری، از کودک شش ساله تا مرد دویست کیلویی- که صرفا وزن خود را مبنای کاندیداتوری اعلام کرد- راه اندازی شد تا پرونده این دوره انتخابات را رنگین‌تر، سرگرم کننده تر، و مفتضح تر سازد.

 کارنامه انتخابات در ایران را در درجه اول بایستی  در اردوی بورژوازی ایران دنبال کرد که در تهیه این رویداد های دوره ای می توان زور ورزی ها، رقابتها ،ظرفیت‌ها و مانورهای حاکمیت ارتجاعی و بورژوایی کنونی را مشاهده کرد؛ رفتار سیاسی ،الگوها و چشم اندازها ،امکانات و محدودیت ها، شعار ها و ایده آل های بورژوازی مفلوک «جهان سوم»« جهان پیرامونی »و «جهان توسعه نیافته» را دید ؛ و روانشناسی ترس و ضعف را در چهره و ساحت این «رهبران» دروغین توده های مردم به خوبی و آشکارا ملاحظه کرد. همچنان که رفتار سیاسی و نقش اجتماعی مردم و طبقات اجتماعی را هم می توان در این مقطع به زیر ذره بین مشاهده و کاوشگری قرارداد و ظرفیت های تاریخی و مرحله‌ای جامعه ایران را دریافت و این نکته دوم است.

 غرض از این مقدمات پرداختن به چگونگی، مقصود انتخابات‌ها، ضعف‌ها و کمبودها و مسایلی از این دست نیست؛ هر چند در جای خود ارزشمند و عبرت آموز است و می تواند چشم اندازهایی را بر  روند توسعه سیاسی و اجتماعی و تاریخی جامعه ایران امکانا ترسیم و تصویر نماید؛ که بسیار ضروری و حیاتیست. اما در اینجا ما به بخشی از این مسئله می پردازیم و آن عبارت است از برخورد نیروهای چپ و کمونیست که در مجموع رادیکالیزم معینی را در سیر مبارزات ۴۰ ساله اخیر نمایندگی می‌کنند. منظور پرداختن به تاکتیک یا تاکتیک هایی است که آنها نسبت به این انتخابات های متعدد که در شرایط ویژه ای برگزار گردیده اند ،اتخاذ کرده اند. مشخص تر از این اگر بخواهیم چارچوب بررسی خود را تعریف کنیم عبارت است از کار برد تاکتیک تحریم از سوی این نیروها، درک و منظور آنها از تحریم ،فهم و استنباط از این انتخابات ها و جایگاه آن در استمرار حاکمیت و فرمانروایی رژیم ، دنباله روی و تمکین توده ها از این ساز و کارو وظیفه و تکلیفی که کمونیست خود را با آن مواجه می بینند، و یا اگر از نزدیک تر برخورد کنیم این است که بگوییم خود را با آن تعریف می ‌‌کنند.

اکنون مساله مورد مناقشه را از زاویه سیاست عملی و مبانی ترویجی و تبلیغی مورد ارزیابی قرار می دهیم.

رفقای ” راه کارگر” اصرار دارند به ما بقبولانند که شرکت مردم در انتخابات و راُی آنان به جناح اعتدال گرا-اصلاح طلب ، راُی اعتراضی به “نظام” است ؛ بی‌آن‌که لازم بدانند که به فاکت های عینی و ذهنی توده های راُی‌‌دهنده رجوع نمایند.از این جنبه این رفقا مفروضاتی را مبنا قرار داده‌اند ومضمونی را به پیش کشیده‌اند که کاملا گمراه‌کننده و بداقبال است.آن‌ها فرض کرده‌اند که گویا مردم نظام را صرفا در جناح انتصابی و منتسب به ولی‌ فقیه خلاصه کرده‌اند و راُی آنان به رقیب ،راُی اعتراضی به کل نظام است.این یک فرض خیالی و توهم‌آلود است که همان‌طورکه پیش‌تر گفته‌ایم ،متا‌ُسفانه ذهن خود را به جای واقعیت و انگاشته‌های خود را انگاشته های مردم می‌پندارند.در حالی که می‌توان از تجربه طولانی بیش از سی دوره انتخابات های گوناگون در دوران رژیم اسلامی و تجزیه و تحلیل رفتارهای اجتماعی توده‌ها ،هم‌چون فرضی را کاملاً بی‌وجه و بی‌پایه دانست.

نکته‌ی دوم ،گزاره‌ و مضمون انحرافی است که رفقای”راه کارگر” مبنای تبلیغ و ترویج خود قرار داده‌‌اند و آن معادل قراردادن جناح محافظه‌کار-اقتدارگرای وابسته به ولی فقیه ،با کل نظام جمهوری اسلامی است.”راه کارگر” دستگاه اجرایی یعنی قوه‌ی مجریه را که به تعبیری “تدارک‌‌چی” و 25% قدرت و اختیارات را در اختیار دارد،معادل کل نظام می‌گیرد.این یک انحراف تئوریک-ایدئولوژیک است که مضمون تاکتیکی خود را از یک صورت‌بندی نظری نادرست اتخاذ می‌کند.رویدادهای تاکتیکی و مقطعی- مثلا انتخابات ها و مانند آن- را به یک اصل استراتژیک یعنی راُی اعتراضی به کل نظام که در خود لابد یک مضمون استراتژیک یعنی سرنگونی رژیم را حمل می کند،یک‌سان و هم‌نوا می‌گیرد.واضح است که این فرمولبندی نیز از اساس غلط است و تاُکید بر آن جز خاک پاشیدن به چشم توده ها نیست.یک گردوخاک کاذب است.

***

 جنبش های ملی خلق های ایران خاورمیانه ،جنوب شرقی آسیا ،آفریقا و مانند آن مستقل از اینکه در تحت انقیاد کشور خارجی، استعمار کهن و امپریالیسم بوده باشند و یا در چهارچوبه‌های  یک دولت و حاکمیت “کثیر المله” قرار گرفته باشند ،در چارچوب حق برابر همه ملت ها و خلق ها برای تشکیل دولت مستقل ملی ،به تنهایی و یا با همراهی ملت ها و اقوامی که در دوره‌های پیشین و طولانی با هم زیسته اند ،از حقانیت و مشروعیت تاریخی در نزد کمونیستها و طبقه کارگر انقلابی برخوردار است. حق ملل در تعیین سرنوشت خود تا حد جدایی فشرده ی این حقیقت تاریخی است و جزء اصول و پرنسیب های هر حزب انقلابی کمونیست در طول صد سال اخیر بوده است .افزون بر آن در پرتو یافته‌های مارکس که در سال های اخیر به دست ما رسیده ،همواره از حقوق و آزادی ملت‌ها و اقوام و پیکارهای آنها برای آزادی و برابری با سایر اقوام و ملت ها، پشتیبانی به عمل آمده است.

حق ملت در تعیین سرنوشت خود، تشکیل دولت مستقل و برخورداری از حقوق برابر با همه دولت های مستقل دیگر، در زمانه ما هنوز یک حق و قاعده ی بورژوا- دموکراتیک است و در امتداد شکل گیری های دولت – ملت های دوران معاصر می باشد .دورانی که حداقل ۳۰۰ سال را پشت سر گذارده است؛اما هنوز خلق ها و اقوامی هستند که  از یک تأخیر تاریخی رنج می‌برند و در تحت شرایط و محدودیتهای فراوان ،هنوز نتوانسته اند این حق تاریخی خود را تحقق بخشند.

ارزیابی و برخورد کمونیستها با این مساًله تاریخی چشم پوشی از این مطالبه و آرمان نیست. کمونیستها از حل آشتی‌جویانه ، صلح آمیز و عدالت خواهانه‌ی همه ملیت ها، اقوام و خلق ها پشتیبانی می کنند؛تلاش‌های خود را در این جهت به عمل می آورند و از ظرفیت های این جنبش در راستای استحکام و آزادی و رهایی توده های کارگر و زحمتکش بهره می برند.

بورژوازی ملیت های تحت ستم و انقیاد ملت های قوی‌دست و بالاتر،دولت‌هایی که ناسیونالیسم قوم قوی تر را نمایندگی می‌کنند ،آرمان ها هدف ها و راهبردهای متفاوتی را برای حل این مسئله به  پیش می‌کشند که به تعداد این اقوام ممکن است متفاوت و متعدد باشد. آنها در صورتی که ازهمراهی و پشتیبانی خلق برخوردار باشند و به طور مطلق و یا نسبی نمایندگی آنان را به طور تاریخی و واقعی بر دوش داشته باشند ، می توانند از راهبردها ، راه حل ها و وسایل متفاوتی سود ببرند که احتمالا مورد تایید نیروهای چپ و انقلابی “مرکز” نباشند.راهنمای اصولی کمونیست ها و کارگران انقلابی در هر حال حمایت از راه حل دموکراتیک، مترقیانه و پیشرو در این مساله می‌باشد.ما  کمونیست ها و کارگران انقلابی مجاز هستیم که در راستای آزادی و رهایی توده‌های کارگران زحمتکش در هر یک از این جنش‌های ملی خلق ها واقوام مبارزه نماییم و از منافع مستقل تاریخی و دموکراتیک آنان پشتیبانی کنیم و برای این مبارزه از هر گونه ابزار مشروع ،برنامه و آلترناتیوی که ما را در تحقق این هدف تاریخی یاری می رساند بهره می گیریم .

در مسئله مشخصی که هم اکنون حول اطلاعیه تحریم انتخابات توسط “شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست پدیدار شده”، مشارکت سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومه له) را در اطلاعیه مشترک تحریم با ۵ تشکل کردی در مغایرت با پرنسیب ها واصول پذیرفته شده و توافق شده بیانیه اول دوم و چهارم شورای همکاری قرار می دهد علاوه بر حواشی و ملاحظات دیگری که به مقوله ی جنبش های ملی و دموکراتیک خلق هایی که از تشکیل دولت های ملی خود بازمانده اند در این جا ما بی آن که وارد مقدمات و ملاحظات تاریخی این مساله بشویم ، صرفا بر دو نکته ی بسیار مشخص و نزدیک اشاره می کنیم که در نقدها و ملاحظات برخی رفقا از جمله رفقای سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر) نادیده گرفته شده است.(البته در نقد رفقای تشکیلات خارج فداییان اقلیت این اشکال را مورد ملاحظه قرار داده اند).

نکته اول این است که در بیانیه های یاد شده ضمن تاکید بر حقوق ملیت های تحت ستم و حق تعیین سرنوشت برای آنان،چیزی افزون بر این مطالبه نیامده است .از جمله خط مشی ما در خصوص صف آرایی طبقاتی،احزاب و گرایش های بورژوایی، جنگ نیابتی ،نقش اسرائیل و هژمونی طلبی عربستان ،ایران و ترکیه وصف بندی های ارتجاعی و امپریالیستی در منطقه،در این بیانیه رد و اثری ندارد .بنابر این رجوع به بیانیه های مذکور جهت تعیین خط مشی گرایش کمونیستی و کارگری در کردستان بلاموضوع و بی تکلیف است.

نکته دوم خلط مسئله ملی با تحول سوسیالیستی و انقلاب اجتماعی در تحت مناسبات مسلط بورژوایی در ایران و کشورهای مشابه و تکالیف کمونیست ها در باب این تحول تاریخی می باشد.خطای نظری وسیاسی(عملی) در این باره هردو ریشه ی مشترکی دارند.در واقع همچنان که درک و فهم از مرحله و مضمون انقلاب ایران از سوی بسیاری از نیروهای چپ و انقلابی مغشوش و نادرست است، در استنباط از تکالیف کمونیست ها در مساله ی ملی نیز خود را به صورت برخوردهای ناپیگیر، متناقض، دوگانه و در نهایت “چپ روی” و سکتاریسم در این مسایل مهم و اساسی نشان می دهد.در این باره ما تنها به این فاکت اشاره می کنیم که چگونه این دسته از رفقا – و از جمله رفقای راه کارگر- به درستی به جنبش روژاوا تبریک و شادباش اعلام می کنند،اما در مساله ی کردهای ایران و عراق و ترکیه متوسل به انواع اما و اگر می شوند.به طور نمونه به استقبال این رفقا از برگزاری “مجلس موسسان اتحاد فدرال دموکراتیک روژاوا – شمال سوریه” به تاریخ 16 و 17 مارس 2016 / 26 و 27 اسفند 1394 یاد می کنیم که کمتر از یک هفته بعد به تاریخ 22 مارس/3 فروردین 1395با اطلاعیه سراسرتعریف و تمجید راه کارگر مواجه می گردد. مناسبات روژاوا با نیروهای ائتلاف به سرکردگی آمریکا و جریان انتقال اسلحه از سوی غرب به آنان،آغاز شکل گیری این جنبش به دنبال توافقات با بشار اسد، مناسبات آن با پ کا کا و به طور کلی نقطه نظرات رهبران و سخن وران این جنبش در باره تغییرات مورد نظر و تحولات احتمالی آینده که تا چه میزانی به “سوسیالیسم” و طبقه کارگر مربوط می شوند،آن اندازه آشکار است که ما کماکان آن را در همان چهارچوب بورژوا دموکراتیک با سمت گیری رادیکال و مترقیانه ارزیابی کنیم و دقیقا از همین نقطه نظر هم از این جنبش ومبارزات هم زمان و متفاوتی که هم اکنون در اقلیم کردستان عراق و کردستان ترکیه و کردستان ایران در جریان است پشتیبانی می کنیم.از این زاویه ما معتقدیم که برخورد رفقای “راه کارگر” به اطلاعیه مشترک نیروهای فعال در جنبش کردستان ایران و اصرار آنان بر تعیین”مصادیق مجرمانه” برای این نیروها، چیزی جز”چپ روی” بی حاصل و اتخاذ تاکتیک و موضع فرقه گرایانه نیست.تحریم انتخابات از سوی جریانات ناپیگیر،راست گرا و ناسیونالیست در کردستان – و هرجای دیگر- امری مثبت است و از شکاف انداختن در درون اردوی تحریم می کاهد؛ مستقل از این که تحلیل هر یک از این جریانات چگونه باشد.

جمع بندی ما از نقطه نطرات رفقای “راه کارگر” در مساله تحریم انتخابات  و بدون وارد شدن به مسایل حاشیه ای دیگر به قرار زیر است:

1 – تحلیل رفقا از شرایط عمومی جامعه ایران و انگیزه ها و کیفیت آگاهی توده ها رای دهنده و عیر رای دهنده، واقعی نیست و بیشتر به یک قیاس صوری و استنباط ذهنی بی آن که بر فاکت های واقعی استوار باشد، شباهت دارد امری که متاسفانه بخش زیادی از چپ انقلابی به آن دچار است.

2 – این تحلیل نادرست از توازن قوا – که در سطح مطالبات و رفتارهای عمومی و سیاسی طبقات اجتماعی پدیدار می شود – به این نتیجه گیری دل به خواهی و نامستند می رسد که بگوید رای مردم به جناح اصلاح طلب-اعتدال گرا رای اعتراضی به نظام است. .” چشم‌انداز لیبرالی” مردم را در این انتخابات ها  که مملو از انواع توهمات بورژوا – رفرمیستی است و تحت ارعاب جنگ های داخلی منطقه است  تصدیق نمی کند.این نتیجه گیری در مسایل تاکتیکی، تبلیغی و ترویجی نیز خطاها و انحرافات خود را به همراه می آورد.

3 – برخورد به اردوی تحریم انتخابات ، یک برخورد “چپ روانه” و فرقه گرایانه بوده و در مساله‌ی ملی و نیروهای درگیر در آن به یک روش دوگانه متوسل می شود.نمونه ای از این برخورد دوگانه را به دست دادیم.به علاوه این گرایش “چپ روانه” شکاف در اردوی تحریم را ایجاد کرده و تا همین جا برخی از نیروهای شورای همکاری را از ادامه کار مشترک ناامید و یک بلوک بندی زودرس و قابل اجتنابی را بر شورا تحمیل کرده اند.افزون بر آن  بر کل جریاناتی که حول مساله‌ی ملی با رژیم اسلامی در موضع تحریم قرار گرفته اند  قلم بطلان کشیده اند.به این ترتیب عملا مساله‌ی ملی را از محتوای سیاسی ، سنت ها ، تشکل ها و فعالین آن خالی و بی وجه ساخته اند.

کاوه دادگری

18/06/2017 برابر 28 خرداد 1396

*پیوست شماره یک:

نقد ملاحظات سازمان کارگران انقلابی ایران( راه کارگر)

به پیش‌نویس اعلامیه تحریم انتخابات

در ملاحظات انتقادی رفقا نکات مهمی آمده است که می بایستی بر سر آنها بحث کرد و به یک توافق نظری نائل شد. در هر قسمت ما ملاحظات خود را نیز به عنوان می‌کنیم:

1 –  برخورد به انتخابات به شرکت یا عدم شرکت در آن یک تاکتیک است .این نکته ی درستی است ؛و از این رو رفقا مطرح می‌کنند که حضور اشخاصی تازه در لیست کاندیداتور ها و احتمالاً لیست نهایی و تایید صلاحیت شده شورای نگهبان می‌تواند بر این تاکتیک اثرگذار باشد. حداکثر نقطه پذیرش و “عقب‌نشینی” رژیم و باند ولایت فقیه حضور اصلاح طلب ها و در رأس آنها خاتمی است.آیا در چنین صورتی تاکتیک تحریم غلط است ؟ به نظر ما تاکتیک تحریم در چنین حالتی نیز کاملاً انقلابی و اصولی است.ما هم می پذیریم که تحریم انتخابات ضرورتا از حاکمیت یک نظام دیکتاتوری استخراج نمی‌شود .متاسفانه در حال حاضر و به طور مشخص تحریم انتخابات اصولی‌ترین تاکتیک است.نگرانی رفقا از این است که ما امکان افشاگری جناح های مختلف رژیم را با این اعلامیه از دست داده ایم. طبعا در یک اعلامیه ۵۰۰ کلمه ای،افشاگری و تبلیغ جای مهمی را  باید به خود اختصاص دهد و از این جنبه – بی آنکه به مصادیق شخصیت های مختلف اشاره شود که فهرست بالا بلندی می شود- این امکان چندان فراهم نیست.

2 – در این که بخشی از مردم – حتی کسانی که بی تفاوت بوده و در رای گیری ها شرکت نمی کنند – به  رژیم توهم دارند ،تسلیم هستند ،بی تفاوت هستند و از چشم اندازهای ارتجاعی به سیاست می‌نگرند جای شکی نیست .و این که رژیم در متن هرج و مرج و توحش حاکم بر منطقه ،از این توهمات و بیشتر از اینها سود می‌برند باز هم جای شکی نیست .رفتار این بخش از جامعه در بهترین حالت انتخاب میان “بد” و “بدتر” است.انتخاب”بد” از سوی آنان  به معنای “نه” گفتن به نظام نیست.” نه” گفتن به باند رهبری ،اقتدارگرایان و اصول بازان است و نه بیشتر.جنبش سال 88 از مقوله ی دیگری است.یک تقلب آشکار در شرایطی که همان مردمی‌که از انتخاب میان “بد” و “بدتر” جانب “بد” را گرفته بودند به طور یکجا و برای اولین بار در انتخابات ریاست جمهوری تو دهنی خوردند. موقعیت موسوی در ۸۸ از موقعیت خاتمی در ۷۶ متفاوت بود .جامعه بسیار بیشتر از سال ۷۶ پلاریزه شده بود. این شرایط جنبشی را در خود پدید آورد که نزدیک یک سال به درازا کشید؛ در متن خود بخش هایی را رادیکالیزه کرد ؛ و برای اولین بار رژیم را با یک جنبش توده ای مواجه کرد.جنبشی که دقیقاً به خاطرانگیزه ها ،شعارها،رهبری، عدم همراهی کارگران و زحمتکشان در عرصه تولید، و عواملی دیگر، بی رمق، پراکنده و ضعیف شده بود،سرکوب گردید و رژیم با برجا گذاردن پرونده ای رسوا تقریبا از دست آن خلاص شد.همین تجربه هم نشان داد که “انتخابات” در رژیم جمهوری اسلامی کاملا کنترل شده، نمایشی ،مهندسی شده و در صورت اضطرار تبدیل به یک “نیمچه کودتا” می گردد. از این تجربه نیزتاکتیک تحریم سربلند بیرون می آید.

فقط انتخابات آزاد است که لزوم شرکت کارگران و زحمتکشان را در صورت داشتن نماینده یا نمایندگان واقعی خود ،آزادی احزاب ،آزادی تبلیغات برای یک دوره قابل توجه موجب میگردد. چیزی که در انتخابات دوره اول مجلس شورا در سال ۵۸ ، در شرایطی که هنوز رژیم اسلامی فرصت نیافته بود نظام ارتجاعی خودرا استوار سازد،به طور نسبی فراهم بود .گرایش های چپ و کمونیست نمایندگانی را معرفی کردند و در انتخابات شرکت داشتند.تقلبات انتخاباتی هم که جای خود داشت.

3 – تاکید و اشاره بیانیه نشست چهارم به اینکه “مردم خواهان سرنگونی رژیم حاکم هستند”،پس ما می توانیم شعار سرنگونی بدهیم، و شرکت مردم در انتخابات و رای به جناح رقیب ولی فقیه به عنوان “نه ” به رژیم است و تاکتیک تحریم ما هم در این موقعیت به طور معمول پیشنهاد گردیده ،همه مقداری حقیقت و واقعیت را در خود دارند. واقع این است که امکان پاسخ مطلق به همه این مسائل نمی توان داد.نه امکان نظرسنجی علمی و جامع و منظمی وجود دارد.نه روند انتخابات و اخذ آرا  در شرایط متعارف و حداقل “نیمه دموکراتیک” انجام می‌گیرد ،و نه ما احزاب و سازمان‌هایی هستیم که در یک جایگاه معین اجتماعی امکان آزمون تاکتیک‌های خود را در این رویدادها و طبقات اجتماعی داشته باشیم ؛درنتیجه بتوانیم از صحت و سقم تاکتیک‌های خود نتیجه گیری منطقی به عمل آوریم.همه این کمبودها منجر به این می گردد که از کلیات و اصول کلی چندان فاصله نگیریم و “شرایط مشخص “برای ما در هاله‌ای از ابهامات، فاکت های ناپایدار ،اطلاعات پراکنده و موردی و امثالهم باقی می ماند.

4 – بخش های بعدی انتقادیه رفقای” راه کارگر” بیشتر بر “تاکتیک” و “شرایط مشخص” خم می شود؛ارجاع می دهد .خلاصه این تاکتیک و شرایط مشخص آن است که انتخاب ترامپ ،صف بندی تازه در میان اپوزیسیون ارتجاعی-بورژوایی و امیدواری آنها به همسویی ترامپ با آینده سیاسی شان ،ورود رئیسی و غیره به کاندیداتوری ،مدیای غرب، و عواملی از این دست بایستی  در تاکتیک تحریمی ما لحاظ گردد.مبانی و چشم انداز تاکتیکی ما بایستی متفاوت با رویکردها و مواضع جریانات بورژوا-ارتجاعی و ناسیونالیستی باشد.

نتیجه گیری تاکتیکی راه کارگر آن است که تاکتیک تحریم اگر صرفاً “نه” به انتخابات باشد کلیشه ای و تکراری است و چیزی در برابر شرایط مشخص و موجود نمی گوید. اما اگر بپذیریم- یعنی راه کارگر پذیرفته است- که توده ها خواهان سرنگونی هستند و رای آنها به رقیب مهره مورد نظر ولی فقیه ،”نه” به رژیم است ،به ما می گوید که تحریم ما بایستی این مضمون را هم جزو مفروضات خود قرار دهد. چگونه ؟این  را دیگر راه کارگر نمی گوید.اما روشن است که اگر رأی به یک جناح را در شکل غالب – مثلا در هیات اصلاح طلب ، اعتدال گرا ویا یک مخالف خوان و منتقد مستقل و مانند آن – به  عنوان “نه” به رژیم ارزیابی کنیم آن وقت تاکتیک تحریم ما دیگر لزوما به معنای عدم شرکت در انتخابات فرمایشی نیست؛ بلکه شرکت کردن و رای دادن به جناح به اصطلاح مخالف یا نا همسو با ولی فقیه هم هست .رای دادن به اصلاح طلب ها،اعتدال گراها اصولگرایان معتدل مایل به اعتدال گراها و غیره.

این جوهره و نتیجه گیری از حرف های رفقای راه کارگر در انتقادیه شان به پیش نویس تحریم انتخابات است .

روشن است که این تاکتیک دیگر تحریم انتخابات نیست.شرکت کردن در آن است و این در عمل تقویت اردوگاه  انقلاب و تلاش کردن در راه ارتقای سطح آگاهی توده ها ی زحمتکش و به حساب آوردن تجربه واقعی آنان در وقوف به افلاس و ورشکستگی این رژیم جنایت پیشه و مستبد نیست ؛بلکه کرنش کردن در مقابل سیر خود به خودی امور ، همراهی با توهم و استیصال توده ها در نمایش های انتخاباتی و فقدان گرایش رادیکال ،انقلابی و چپ در برخورد به “شرایط مشخص ” است .

کاوه دادگری

14/04/2017 برابر 25 فروردین 1396